بنام خدا
..
بارها پیش میآمد كه به قرارگاههای مختلف میرفتیم و نگهبانها او را نمیشناختند و گاهی برخورد خوبی نمیكردند، ولی حاج همت ناراحت نمیشد و به روی خود نمیآورد.
یك بار به قرارگاه ظفر رفتیم. آن روزها تازه كارتهای شناسایی را عوض كرده بودند و ما هیچكدام نتوانسته بودیم كارت جدید بگریم. موقع ورود، یك نفر جلویمان را گرفت پرسید: «چكار دارید؟»
گفتیم: «آمدهایم در جلسه شركت كنیم.»
گفت: «كارت شناسایی»
گفتم: «نداریم.»
گفت: «پس نمیتوانید داخل شوید.»
حاجی هم خودش را معرفی نمیكرد؛ هیچوقت از این برخوردها نمیكرد. ناچار از نگهبان خواستم تا مدیر داخلی را صدا كند. وقتی آمد، ما را شناخت و به داخل قرارگاه راهنمایی كرد. نگهبان كه ما را شناخت، شرمنده شد. ولی حاج همت موقع داخل شدن، رو كرد به او و گفت: «احسنت، خیلی خوب كارت را انجام میدهی. میگویم كه تشویقت كنند.»
نگهبان با خجالت جلو آمد و با او روبوسی كرد و معذرت خواست و گفت: «میبخشید حاج آقا، مجبور بودم چنین برخوردی بكنم. به ما گفتهاند كسی را راه ندهیم.»
حاجی گفت: «اشكالی ندارد. شما وظیفهات را انجام دادی و واقعاً باید تشویق شوی.»
وقتی به قرارگاه رفتیم، حاج همت سفارش كرد كه آن نگهبان را تشویق كنید.
این رفتار او برای من جالب و آموزنده بود. هیچوقت تكبر و غرور نداشت و حتی در چنین مواردی از معرفی خود خودداری میكرد و میخواست تا كار طبق روال قانونی پیش برود.
..
بارها پیش میآمد كه به قرارگاههای مختلف میرفتیم و نگهبانها او را نمیشناختند و گاهی برخورد خوبی نمیكردند، ولی حاج همت ناراحت نمیشد و به روی خود نمیآورد.
یك بار به قرارگاه ظفر رفتیم. آن روزها تازه كارتهای شناسایی را عوض كرده بودند و ما هیچكدام نتوانسته بودیم كارت جدید بگریم. موقع ورود، یك نفر جلویمان را گرفت پرسید: «چكار دارید؟»
گفتیم: «آمدهایم در جلسه شركت كنیم.»
گفت: «كارت شناسایی»
گفتم: «نداریم.»
گفت: «پس نمیتوانید داخل شوید.»
حاجی هم خودش را معرفی نمیكرد؛ هیچوقت از این برخوردها نمیكرد. ناچار از نگهبان خواستم تا مدیر داخلی را صدا كند. وقتی آمد، ما را شناخت و به داخل قرارگاه راهنمایی كرد. نگهبان كه ما را شناخت، شرمنده شد. ولی حاج همت موقع داخل شدن، رو كرد به او و گفت: «احسنت، خیلی خوب كارت را انجام میدهی. میگویم كه تشویقت كنند.»
نگهبان با خجالت جلو آمد و با او روبوسی كرد و معذرت خواست و گفت: «میبخشید حاج آقا، مجبور بودم چنین برخوردی بكنم. به ما گفتهاند كسی را راه ندهیم.»
حاجی گفت: «اشكالی ندارد. شما وظیفهات را انجام دادی و واقعاً باید تشویق شوی.»
وقتی به قرارگاه رفتیم، حاج همت سفارش كرد كه آن نگهبان را تشویق كنید.
این رفتار او برای من جالب و آموزنده بود. هیچوقت تكبر و غرور نداشت و حتی در چنین مواردی از معرفی خود خودداری میكرد و میخواست تا كار طبق روال قانونی پیش برود.