هــر چند که رنگ و بـــوی زیباست مـــرا
چون لالـــه رخ و چو سرو بلاست مــــرا
معلـــوم نشد کـــه در طــرب خـــانه خاک
نقاش ازل بهـــر چه آراست مـــــــــــــــرا
خیام
جامی است که عقل افرین میزندش
صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش
این کوزه گر دهر چنین جام لطیف
می سازدو باز بر زمین میزندش...
خیام
باز بر زمین میزندش....چراشو هیچکس تا حالا نفهمیده....