فانوس تنهایی
مدیر بازنشسته
هر جا که میروم دم زخدحافظی است
هر کسی را میبینم ، معشوقه خود را در آغوش گرفته و از او خداحافظی میکند.
میروم
میروم برای مدتی
نمیدانم به کجا و چرا
میروم تا نباشم
اما میدانم
میدانم که دوباره باز میگردم
اما چه بازگشتنی
وقتی
وقتی اون نباشد ماندن برایم معنی ندارد
هر کسی را میبینم ، معشوقه خود را در آغوش گرفته و از او خداحافظی میکند.
میروم
میروم برای مدتی
نمیدانم به کجا و چرا
میروم تا نباشم
اما میدانم
میدانم که دوباره باز میگردم
اما چه بازگشتنی
وقتی
وقتی اون نباشد ماندن برایم معنی ندارد