ArasH-M1
عضو جدید
سالها از زماني كه محمود دست به قتل زده گذشته ، و او تاوان اين كارش را ميدهد و كشمكش بر سر اينكه مقتول مستحق مرگ بوده يا نه ادامهدارد و محمود همچنان در زندان است.
او ميگويد: دست به قتل زد به اين خاطر كه مقتول با همسرش رابطه برقرار كرد و حتي در برابرش حاضر شد و گفت كه به اين رابطه ادامه خواهد داد. محمود براي ما از چرايي و چگونگي اين قتل و علت طولاني شدن پروندهاش ميگويد. او كه در شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران و براي دومين بار محاكمه شده ، ميگويد زندان برايش روزهاي سختي را داشته است.
چه مدتي در زندان هستي؟
حدود 5 سال. روزهاي خيلي سختي را پشت سر گذاشتم و نميدانم روزهاي باقيمانده را چطور ميخواهم سپري كنم.
تو درگير يك پرونده قتل هستي، چرا تا به حال اين پرونده به نتيجه نرسيده است؟
يكبار محاكمه و به قصاص محكوم شدم، اما اين راي نقض شد و دادگاه دوباره مرا محاكمه كرد.
قبول داري كه مرتكب قتل شدي؟
بله قبول دارم اما چارهاي جز اين كار نداشتم. او مرا در شرايطي قرار داد كه مجبور به قتل شدم. اگر آن روز از من نميخواست همسرم را طلاق بدهم، هرگز اين اتفاق نميافتاد.
چرا مقتول چنين درخواستي از تو داشت؟
او با همسرم رابطه داشت ومن او را با همسرم ديده بودم، اما به جاي اينكه از كردهاش پشيمان باشد در برابر من ايستاد و گفت كه باز هم اين كار را ميكند و از من خواست كه همسرم را طلاق دهم و همين موضوع باعث شد تا ما با هم درگير شويم.
از كي متوجه شدي كه همسرت با كسي رابطه دارد؟
مدتي بود رفتارهمسرم با من تغيير كرده بود، اما دوست نداشتم باور كنم كه او به من خيانت ميكند. همسرم را با عشق انتخاب كرده بودم و دوستش داشتم. اگر ميدانستم كه او دوست ندارد با من زندگي كند طلاقش ميدادم، اما او هرگز اين حرف را به من نزد و گفت كه دوستم دارد. او به من خيانت كرد و آنچنان روحم را آزار داد كه ديگر نتوانستم او را ببخشم.
در مدتي كه متوجه اين موضوع شده بودي، چرا سعي نكردي او را دوباره به زندگي مشترك بازگرداني؟
هرروز صبح زود سركار ميرفتم و تلاش ميكردم تا زندگي بهتري را براي خانوادهام بسازم، اما همسرم به من خيانت كرد. او ميتوانست به من بگويد ديگر دوستم ندارد و ميخواهد از من جدا شود، شايد ابتدا مقاومت ميكردم، اما بعد از او جدا ميشدم.
تو قبل از قتل متوجه شدي كه همسرت با كسي رابطه دارد، اما او را طلاق ندادي؟
زماني كه فهميدم چه اتفاقي افتاده ، آنقدر ناراحت شدم كه ديگر نتوانستم به يك برخورد منطقي فكر كنم. من او را دوست داشتم و هرگز فكر نميكردم چنين كاري كند. چون هر چه در توانم بود در سالهاي زندگي مشتركمان انجام دادم تاهمسرم خوشبخت باشد.
فكر ميكني چرا او به تو خيانت كرد؟
شايد به اين خاطر كه من هميشه فكر ميكردم بايد كار كنم و كمتر در خانه بودم؛ البته هرگز فكر نميكردم كه همسرم متوجه اين موضوع نشود.
بعد از اينكه متوجه شدي همسرت با كسي رابطه دارد، در اينباره با او صحبت كردي؟
بعد از اينكه متوجه شدم با او صحبت كردم. او به من گفت كه هركس در اينباره چيزي گفته دروغ بوده و مرا عاشقانه دوست دارد و هركس در اينباره صحبت كرده فقط براي برهمزدن زندگي من بوده است.
حرفهايش را باور كردي؟
بله باور كردم و با خودم گفتم اگر هم همسرم به من خيانتي كرده ، ديگر اين كار را تكرار نميكند. با اينكه هنوز به آرامش روحي نرسيده بودم، تصورم اين بود كه او ديگر كارش را تكرار نميكند. آزرده شده بودم ، با اين حال ميخواستم كهبا اوزندگيكنم و او را ببخشم.
چه زماني متوجه شدي كه او دوباره به تو خيانت ميكند؟
سركار بودم. خواهرم روبهروي خانه ما زندگي ميكند، او با من تماس گرفت و گفت كه فردي وارد خانهات شده است. خواهرم فكر ميكرد دزد آمده و از من خواست كه با پليس تماس بگيرم، اما من اين كار را نكردم.
چرا پليس را خبر نكردي؟
چون ميدانستم دزدي در خانه نيست. همسرم در خانه بود و من چند لحظه قبل از اين ماجرا با او صحبت كرده بودم. همسرم از من پرسيد كي به خانه ميآيي و من هم گفتم شب ميآيم. به همين خاطر هم مطمئن بودم كسي كه وارد خانه شده دزد نيست.
وقتي به خانه رسيدي چه كردي؟
من ابتدا چرخهاي ماشيني كه جلوي در خانهام بود، را پنچر كردم. با خودم گفتم اگر دزد وارد خانه شده باشد ديگر نميتواند فرار كند و اگر هم با همسرم رابطه داشته باشد ميتوانم واقعيت را متوجه شوم. بعد وارد خانه شدم.
وقتي وارد خانه شدي چه ديدي كه تصميم به قتلگرفتي؟
چيزي ديدم كه نميتوانم در مورد آن صحبت كنم. موضوعي كه اگر مردي آن را ببيند اجازه دارد دست به قتل همسرش بزند، اما من اين كار را نكردم و بازهم تحمل كردم.
با همسرت چه برخوردي كردي؟
وقتي وارد خانه شدم و همسرم را با آن مرد ديدم، مرد جوان فرار كرد و تلاش من براي اينكه او را پيدا كنم، فايدهاي نداشت و به همين دليل هم به كلانتري محل رفتم و شكايت كردم. موضوع را كه اطلاع دادم برگشتم و دوباره با مرد جوان روبهرو شدم.
وقتي همديگر را ديديد چه شد كه او را كشتي؟
از دور او را ديدم، اما باورم نشد، فكر نميكردم كه او دوباره روي روبهرو شدن با من را داشته باشد. پابرهنه بود، معلوم بود بعد از فرار از خانه ما به خانهاش نرفته و همان جا ايستاده است. نزديك كه شدم گفت ايستادهام تا بگويم تو بايد همسرت را طلاق دهي تا با من ازدواج كند. اين حرف مثل بنزيني بود كه روي آتش درونم ريخته شده باشد.
او را در خيابان كشتي؟
نه او را به خانه كشاندم و بعد در آنجا كشتمش. جسدش را داخل ماشين گذاشتم و به بيابان بردم و آتش زدم.
بار اولي كه محاكمه شدي تو را به قصاص محكوم كردند، اما آن حكم نقض شد، چرا؟
بار اول هم توضيح دادم كه زنم را در بستر با آن مرد ديدم و به همين دليل هم با او درگير شدم، اما دادگاه حرفم را قبول نكرد و مرا به اعدام محكوم كرد، اما لايحهاي كه وكيلم براي ديوان عالي كشور نوشت و توضيحاتي كه داد و مواد قانوني كه در اين خصوص ذكر كرد، باعث شد تا اين حكم نقض شود. من مستحق اعدام نيستم، چون آن مرد با همكاري همسرم جلوي چشم من به من خيانت كرد.
تو مقتول را مستحق مرگ ميداني، اما وقتي اين قتل اتفاق افتاد موضوع را به پليس گزارش ندادي و حتي زماني كه پدرش ماشين او را مقابل خانه تو ديد منكر شدي كه پسرش را كشتي، چرا؟
چون ميدانستم كه قطعا خيلي درگير خواهم شد و بايد سالها در زندان بمانم تا بتوانم بيگناهيام را ثابت كنم. به همين خاطر هم تا جايي كه امكان داشت پنهانكاري كردم.
با همسرت چه رفتاري كردي؟
اگر راستش را بخواهيد، من او را دوست داشتم و نميتوانستم بكشمش. وقتي به من نگاه ميكرد دگرگون ميشدم و نميتوانستم با او برخورد خشني بكنم. از او جدا شدم و بعد از او هم به زن ديگري فكر نكردم.
بعد از مشخص شدن ماجرا با همسرت چه برخوردي شد؟
بازداشتش كردند و او تاييد كرد كه با مقتول در خانه من بوده است و توضيح داد كه چه اتفاقي افتاده است؛ البته او همه واقعيت را نگفت، اما از آنجايي كه قبول كرد كه با آن مرد رابطه داشته است به شلاق محكوم شد.
ميگويي همسرت همه واقعيت را نگفته است، پس چطور محكوم شد؟
اگر اعتراف ميكرد با مقتول رابطه داشته به سنگسار محكوم ميشد، اما به اين موضوع اعتراف نكرد. به همين خاطر هم او را فقط شلاق زدند.
وقتي او فهميد به قصاص محكوم شدي چه كرد؟
نميدانم از واكنش او خبر ندارم. چون بعد از جدايي، ما هيچ ارتباطي با هم نداشتيم.
اولياي دم اصرار دارند كه قصاص شوي، فكر ميكني اين دادگاه هم راي بر قصاص صادر خواهد كرد؟
فكر ميكنم حرفهايم آنها را قانع كرد و مرا به قصاص محكوم نخواهند كرد. خواسته اولياي دم هم طبيعي است چون آنها فكر ميكنند كه من فرزندشان را كشتهام و بايد اعدام شوم، بدون اينكه به كاري كه فرزندشان كرده ، فكر كنند.
http://jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100847474720
او ميگويد: دست به قتل زد به اين خاطر كه مقتول با همسرش رابطه برقرار كرد و حتي در برابرش حاضر شد و گفت كه به اين رابطه ادامه خواهد داد. محمود براي ما از چرايي و چگونگي اين قتل و علت طولاني شدن پروندهاش ميگويد. او كه در شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران و براي دومين بار محاكمه شده ، ميگويد زندان برايش روزهاي سختي را داشته است.
چه مدتي در زندان هستي؟
حدود 5 سال. روزهاي خيلي سختي را پشت سر گذاشتم و نميدانم روزهاي باقيمانده را چطور ميخواهم سپري كنم.
تو درگير يك پرونده قتل هستي، چرا تا به حال اين پرونده به نتيجه نرسيده است؟
يكبار محاكمه و به قصاص محكوم شدم، اما اين راي نقض شد و دادگاه دوباره مرا محاكمه كرد.
قبول داري كه مرتكب قتل شدي؟
بله قبول دارم اما چارهاي جز اين كار نداشتم. او مرا در شرايطي قرار داد كه مجبور به قتل شدم. اگر آن روز از من نميخواست همسرم را طلاق بدهم، هرگز اين اتفاق نميافتاد.
چرا مقتول چنين درخواستي از تو داشت؟
او با همسرم رابطه داشت ومن او را با همسرم ديده بودم، اما به جاي اينكه از كردهاش پشيمان باشد در برابر من ايستاد و گفت كه باز هم اين كار را ميكند و از من خواست كه همسرم را طلاق دهم و همين موضوع باعث شد تا ما با هم درگير شويم.
از كي متوجه شدي كه همسرت با كسي رابطه دارد؟
مدتي بود رفتارهمسرم با من تغيير كرده بود، اما دوست نداشتم باور كنم كه او به من خيانت ميكند. همسرم را با عشق انتخاب كرده بودم و دوستش داشتم. اگر ميدانستم كه او دوست ندارد با من زندگي كند طلاقش ميدادم، اما او هرگز اين حرف را به من نزد و گفت كه دوستم دارد. او به من خيانت كرد و آنچنان روحم را آزار داد كه ديگر نتوانستم او را ببخشم.
در مدتي كه متوجه اين موضوع شده بودي، چرا سعي نكردي او را دوباره به زندگي مشترك بازگرداني؟
هرروز صبح زود سركار ميرفتم و تلاش ميكردم تا زندگي بهتري را براي خانوادهام بسازم، اما همسرم به من خيانت كرد. او ميتوانست به من بگويد ديگر دوستم ندارد و ميخواهد از من جدا شود، شايد ابتدا مقاومت ميكردم، اما بعد از او جدا ميشدم.
تو قبل از قتل متوجه شدي كه همسرت با كسي رابطه دارد، اما او را طلاق ندادي؟
زماني كه فهميدم چه اتفاقي افتاده ، آنقدر ناراحت شدم كه ديگر نتوانستم به يك برخورد منطقي فكر كنم. من او را دوست داشتم و هرگز فكر نميكردم چنين كاري كند. چون هر چه در توانم بود در سالهاي زندگي مشتركمان انجام دادم تاهمسرم خوشبخت باشد.
فكر ميكني چرا او به تو خيانت كرد؟
شايد به اين خاطر كه من هميشه فكر ميكردم بايد كار كنم و كمتر در خانه بودم؛ البته هرگز فكر نميكردم كه همسرم متوجه اين موضوع نشود.
بعد از اينكه متوجه شدي همسرت با كسي رابطه دارد، در اينباره با او صحبت كردي؟
بعد از اينكه متوجه شدم با او صحبت كردم. او به من گفت كه هركس در اينباره چيزي گفته دروغ بوده و مرا عاشقانه دوست دارد و هركس در اينباره صحبت كرده فقط براي برهمزدن زندگي من بوده است.
حرفهايش را باور كردي؟
بله باور كردم و با خودم گفتم اگر هم همسرم به من خيانتي كرده ، ديگر اين كار را تكرار نميكند. با اينكه هنوز به آرامش روحي نرسيده بودم، تصورم اين بود كه او ديگر كارش را تكرار نميكند. آزرده شده بودم ، با اين حال ميخواستم كهبا اوزندگيكنم و او را ببخشم.
چه زماني متوجه شدي كه او دوباره به تو خيانت ميكند؟
سركار بودم. خواهرم روبهروي خانه ما زندگي ميكند، او با من تماس گرفت و گفت كه فردي وارد خانهات شده است. خواهرم فكر ميكرد دزد آمده و از من خواست كه با پليس تماس بگيرم، اما من اين كار را نكردم.
چرا پليس را خبر نكردي؟
چون ميدانستم دزدي در خانه نيست. همسرم در خانه بود و من چند لحظه قبل از اين ماجرا با او صحبت كرده بودم. همسرم از من پرسيد كي به خانه ميآيي و من هم گفتم شب ميآيم. به همين خاطر هم مطمئن بودم كسي كه وارد خانه شده دزد نيست.
وقتي به خانه رسيدي چه كردي؟
من ابتدا چرخهاي ماشيني كه جلوي در خانهام بود، را پنچر كردم. با خودم گفتم اگر دزد وارد خانه شده باشد ديگر نميتواند فرار كند و اگر هم با همسرم رابطه داشته باشد ميتوانم واقعيت را متوجه شوم. بعد وارد خانه شدم.
وقتي وارد خانه شدي چه ديدي كه تصميم به قتلگرفتي؟
چيزي ديدم كه نميتوانم در مورد آن صحبت كنم. موضوعي كه اگر مردي آن را ببيند اجازه دارد دست به قتل همسرش بزند، اما من اين كار را نكردم و بازهم تحمل كردم.
با همسرت چه برخوردي كردي؟
وقتي وارد خانه شدم و همسرم را با آن مرد ديدم، مرد جوان فرار كرد و تلاش من براي اينكه او را پيدا كنم، فايدهاي نداشت و به همين دليل هم به كلانتري محل رفتم و شكايت كردم. موضوع را كه اطلاع دادم برگشتم و دوباره با مرد جوان روبهرو شدم.
وقتي همديگر را ديديد چه شد كه او را كشتي؟
از دور او را ديدم، اما باورم نشد، فكر نميكردم كه او دوباره روي روبهرو شدن با من را داشته باشد. پابرهنه بود، معلوم بود بعد از فرار از خانه ما به خانهاش نرفته و همان جا ايستاده است. نزديك كه شدم گفت ايستادهام تا بگويم تو بايد همسرت را طلاق دهي تا با من ازدواج كند. اين حرف مثل بنزيني بود كه روي آتش درونم ريخته شده باشد.
او را در خيابان كشتي؟
نه او را به خانه كشاندم و بعد در آنجا كشتمش. جسدش را داخل ماشين گذاشتم و به بيابان بردم و آتش زدم.
بار اولي كه محاكمه شدي تو را به قصاص محكوم كردند، اما آن حكم نقض شد، چرا؟
بار اول هم توضيح دادم كه زنم را در بستر با آن مرد ديدم و به همين دليل هم با او درگير شدم، اما دادگاه حرفم را قبول نكرد و مرا به اعدام محكوم كرد، اما لايحهاي كه وكيلم براي ديوان عالي كشور نوشت و توضيحاتي كه داد و مواد قانوني كه در اين خصوص ذكر كرد، باعث شد تا اين حكم نقض شود. من مستحق اعدام نيستم، چون آن مرد با همكاري همسرم جلوي چشم من به من خيانت كرد.
تو مقتول را مستحق مرگ ميداني، اما وقتي اين قتل اتفاق افتاد موضوع را به پليس گزارش ندادي و حتي زماني كه پدرش ماشين او را مقابل خانه تو ديد منكر شدي كه پسرش را كشتي، چرا؟
چون ميدانستم كه قطعا خيلي درگير خواهم شد و بايد سالها در زندان بمانم تا بتوانم بيگناهيام را ثابت كنم. به همين خاطر هم تا جايي كه امكان داشت پنهانكاري كردم.
با همسرت چه رفتاري كردي؟
اگر راستش را بخواهيد، من او را دوست داشتم و نميتوانستم بكشمش. وقتي به من نگاه ميكرد دگرگون ميشدم و نميتوانستم با او برخورد خشني بكنم. از او جدا شدم و بعد از او هم به زن ديگري فكر نكردم.
بعد از مشخص شدن ماجرا با همسرت چه برخوردي شد؟
بازداشتش كردند و او تاييد كرد كه با مقتول در خانه من بوده است و توضيح داد كه چه اتفاقي افتاده است؛ البته او همه واقعيت را نگفت، اما از آنجايي كه قبول كرد كه با آن مرد رابطه داشته است به شلاق محكوم شد.
ميگويي همسرت همه واقعيت را نگفته است، پس چطور محكوم شد؟
اگر اعتراف ميكرد با مقتول رابطه داشته به سنگسار محكوم ميشد، اما به اين موضوع اعتراف نكرد. به همين خاطر هم او را فقط شلاق زدند.
وقتي او فهميد به قصاص محكوم شدي چه كرد؟
نميدانم از واكنش او خبر ندارم. چون بعد از جدايي، ما هيچ ارتباطي با هم نداشتيم.
اولياي دم اصرار دارند كه قصاص شوي، فكر ميكني اين دادگاه هم راي بر قصاص صادر خواهد كرد؟
فكر ميكنم حرفهايم آنها را قانع كرد و مرا به قصاص محكوم نخواهند كرد. خواسته اولياي دم هم طبيعي است چون آنها فكر ميكنند كه من فرزندشان را كشتهام و بايد اعدام شوم، بدون اينكه به كاري كه فرزندشان كرده ، فكر كنند.
http://jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100847474720
آخرین ویرایش: