خودتو با یه شعر وصف کن...!

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
بگذار سر به سینه من تا كه بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
شاید كه پیش ازین نپسندی به كار عشق
آزار این رمیده سر در كمند را

 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من نمی دانم
که چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است
و کبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست
گل شبدر چه کم از لالهء قرمز دارد
چشمها را باید شست
جور دیگر باید دید
واژه ها را باید شست
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم من ميهمان هر شبت لولي وش مغموم
منم من سنگ تيپاخورده ي رنجور
منم دشنام پست آفرينش نغمه ي ناجور
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
من چه می دانستم،
دلِ هر کس دل نیست
قلبها ، ز آهن و سنگ
قلب ها ، بی خبر از عاطفه اند
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
من نمی دانم
که چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است
و کبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست
گل شبدر چه کم از لالهء قرمز دارد
چشمها را باید شست
جور دیگر باید دید
واژه ها را باید شست
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد

******************************

تنها شما نيستي كه نميداني من هم نمي دانم:(


سیمگون شد موی و غفلت همچنان بر جای ماند
صبحدم خندید و من در خواب نوشینم هنوز


 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دلا نزدی کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که آن گل های تر دارد

نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد
نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گوهر دارد
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
من خاکی که از اين در نتوانم برخاست
از کجا بوسه زنم بر لب آن قصر بلند

 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
پای بند قفسم باز و پر بازم نیست
سر گل دارم و پروانه ی پروازم نیست
گل به لبخند و مرا گریه گرفته ست گلو
چون دلم تنگ نباشد که پر بازم نیست

 

کاترین

عضو جدید
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دانم



سرمایه اهورایی هرکس به اندازه حرفهاییست که برای نگفتن دارد.[/QUOTE]
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
من مگر طالع خود در تو توانم ديدن
که توام آينه‌ي بخت غبار آگيني
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن قدر با آتش دل ساختم،تا سوختم
بی تو ای آرام جان، یا ساختم یا سوختم
سرد مهری بین که کس بر آتشم آبی نزد
گرچه همچون برق به گرمی سراپا سوختم
سوختم،اما نه چون شمع طرب در بین جمع
لاله ام کز داغ تنهایی به صحرا سوختم
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
ساغرم آیینگی کرد و جهانی یافتم
وان جهان را بی کران در بی کرانی یافتم
جسته ام آفاق را در جام جمشید جنون
هر چه جز عشق تو باقی را گمانی یافتم

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
عاشقي را در جهان معني كنم با نام تو

عاشقم ، زارم ، خرابم ، مست از چشمان تو

آرزو
دارم كه باشد كام دنيا كام تو

عين و شين و قاف باشد بر سر ايوان تو...:gol:


 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دوست دارم یه دست از آسمون بیاد ما دو تا رو

ببره از اینجا و اونـور ابــرا بـــذاره

من می خوام تا آخر دنیا تماشات بکنم

اگه زندگی بــرام چشم تماشـا بذاره

 

ehsan-shimi

عضو جدید
دوست دارم یه دست از آسمون بیاد ما دو تا رو

ببره از اینجا و اونـور ابــرا بـــذاره

من می خوام تا آخر دنیا تماشات بکنم

اگه زندگی بــرام چشم تماشـا بذاره


من بی وفا که باشم که خریدار تو باشم
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم
 

Dandalion

عضو جدید
این جایم
بر تلی از خاکستر
پا بر تیغ می کشم
و به فریب هر صدای دور
دستمال سرخ دلم را تکان میدهم
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مست مستم لیک مستی دیگرم
امشب از هرشب به تو عاشق ترم
راست گویم یک رگم بیدار نیست
مستم اما جام و می در کار نیست
مست عشقم مست شوقم مست دوست
مست معشوقی که عالم مست اوست
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
من به زبان اشک خود می دهمت سلام و تو
بر سر آتش دلم همچو زبانه می روی

 

گلابتون

مدیر بازنشسته
کاش رویاهایمان روزی حقیقت می شدند
تنگنای سینه ها دشت محبت می شدند

سادگی مهر وصفا قانون انسان بودن است

کاش قانون هایمان یکدم رعایت می شدند
اشکهای همدلی از روی مکر است و فریب

کاش روزی چشمهامان با صداقت می شدند

گاهی از غم می شود ویران دلم
ای کاش بین دلها غصه ها مردانه قسمت می شدند
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
با شما هستم
این درها را باز كنید
من به دنبال فضایی می گردم
لب بامی
سر كوهی دل صحرایی
كه در آنجا نفسی تازه كنم


 

Similar threads

بالا