تک بیتی های ناب وپرمعنا

[eksir]

روز نخست چون دم رندي زديم و عشق
شرط آن بود كه جز ره آن شيوه نسپريم

 

[*زهره*]

مجنون به ریگ بادیه غمهای خود شمرد

یاد زمانه‌ای که غم دل حساب داشت​

 

[*زهره*]

بر زمین ناید ز شادی پای ما چون گردباد

تا لباس خاکساری در بر ما کرده‌اند​

 

[*زهره*]

گر به جرم سینه صافی سنگبارانت کنند

همچو آب از بردباریها به روی خود میار​

 

[*زهره*]

نیست ما را در وفاداری به مردم نسبتی

دیگران آبند و ما ریگ ته جوی توایم​

 

[naghmeirani]

به حسنِ زود گذر ،بیش از این مناز ای دوست

که دورِ گل به سر آید ،بهار می گذرد

 

[naghmeirani]

صائب تبریزی

صائب تبریزی

بر سرِ کویِ تو غوغایِ قیامت می شد

گر شکستِ دلِ عشاق صدائی نمی داشت

 

[mof]

چو عاشق میشدم گفتم که بردم گوهر مقصود
ندانستم که ان دریا موج خون فشان دارد

 

[eksir]

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]بر هوشمند سلسله نهاد دست عشق[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]خواهی که زلف یار کشی ترک هوش کن[/FONT]

 

[amator-2]

نعمت روی زمین قسمت پر رویان است
خون دل می خورد آنکس که ندارد رویی

 

[eksir]

دهان يار که درمان درد حافظ داشت

فغان که وقت مروت چه تنگ حوصله بود ​

 

[*زهره*]

به آهی می‌توان دل را ز مطلبها تهی کردن

که یک قاصد برای بردن صد نامه بس باشد​

 

[*زهره*]

تا به چند از لب میگون تو ای بی انصاف

روزی ما لب خمیازه مکیدن باشد؟​

 

[*زهره*]

تیره روزان جهان را به چراغی دریاب

تا پس از مرگ ترا شمع مزاری باشد​

 

[eksir]

جهانِ فانی و باقی فدای شاهد و ساقی​

که سلطانیّ عالم را طفيل عشق می بينم

 

[eksir]

دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت
من آزادی نمی خواهم که با یوسف به زندانم

 

[eksir]

آدمي بايد كه بيحالت نباشد هيچگاه
گر لبِ خندان نباشد، چشم گريان هم خوش‌ست

 

[eksir]

درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد
نهال دشمنی بر کن که رنج بیشمار آرد

 

[amator-2]

در حیرتم ز چرخ که آن مرد شیر گیر
با دست روبهان دغل شد چرا اسیر

 

[*زهره*]

خامه‌ام، گفت و شنیدم به زبان دگری است

من چه دانم چه سخنها به زبانم دادند ؟​

 

[*زهره*]

بردار نقاب ای صنم از حسن خداداد

تا کعبه روان روی به بتخانه گذارند​

 

[*زهره*]

طی شد ایام جوانی از بناگوش سفید

شب شود کوتاه، چون صبح از دو جانب سر زند​

 

[*زهره*]

تار و پود موج این دریا به هم پیوسته است

می‌زند بر هم جهان را، هر که یک دل بشکند​

 

[eksir]

دوستان گل شرمنده تشكرات من حذف شده تشكرات من را ازهمين جا بابت تمامي ارساليهاي زيبايتان پذيرا باشيد



آشنائي كهنه چون گرديد، بي لذت بُوَد
كوزه‌ي نو، يك دو روزي سرد سازد آب را
__________________

 

[eksir]

ماهم این هفته برون رفت وبه چشـمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست
__________________

 

[*زهره*]

ز شرم او نگاهم دست و پا گم کرد چون طفلی

که چشمش وقت گل چیدن به چشم باغبان افتد​

 

[*زهره*]

گلشن از نازک نهالان یک تن سیمین شده است

باغ را چون ابر در آغوش می‌باید کشید​

 

[*زهره*]

کوچه گرد آستین چون اشک حسرت نیستیم

همچو مژگان بر در یک خانه پا افشرده‌ایم​

 

[eksir]

از چشم تو اي ساقي خراب افتاده ام ليكن

بلايي كز حبيب آيد هزارش مرحبا گفتيم

 

[eksir]

نور خورشیدم ز امداد خسیسان فارغم
نیستم آتش که هر خاری کند رعنا مرا