تو آخرین روزهای سال 90، یه جمله یادگاری از خودتون بنویسید...

و امروز خوب می دانم معنی گریه کودکی را که پا به این دنیا می گذارد.خوب می دیدم سیاهی روح انسانها را و اما اینک با روح خاکستری خود چه کنم؟
هیچ وقت فکر نمی کردم بد بودن انسانها بیماری است مسری !
به کجا پناه ببرم؟
 

masoomeh.bnv

عضو جدید
هر چند مال من نشدی ولی ازت خیلی چیزا یاد گرفتم.
یاد گرفتم به خاطر کسی که دوسش دارم باید دروغ بگم.
یاد گرفتم هیچ وقت هیچ کس ارزش شکستن غرورمو نداره.
یاد گرفتم تو زندگیم به اون که بفهمم چقدر دوسم داره هر روز دلشو به بهونه ای بشکنم.
یاد گرفتم گریه های هیچ کس رو باور نکنم.
یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم.
یاد گرفتم هر روز دم از عاشقی بزنم ولی خودم عاشق نباشم
 

Ir. A. P

عضو جدید
کاربر ممتاز
از خودم میگم..

کاش قبل از اینکه جواب سوالی رو بدیم سوالو فهمیده باشیم تا با جوابمون سوء تفاهم ایجاد نشه....بهترین دوستی ها از بین نره....

(خواهر جون کجایی)
 

(✿◠‿◠) Darya

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من در تمام عمرم هیچ زندگی نکردم......شاید تنها ثانیه ای بوده
تنهــا
امسال سالی بود ک ب اندازه ی 2روز از آن را زندگی کردم
حـــال ک طعم زندگی را چشیدم میخوام روزهای زندگی کردنم رو بیشتر کنم........

زندگی یعنی ب_ _ _ _
 

hamed_majhool

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادم باشد که : آنکه زیر سایه ی دیگری راه می رود ، خودش سایه ای ندارد .

یادم باشد که : هر روز باید تمرین کرد دل کندن از زندگی را .

یادم باشد که : زخم نیست آنچه درد می آورد ، عفونت است .

یادم باشد که : در حرکت همیشه افق های تازه هست .

یادم باشد که : دست به کاری نزنم که نتوانم آنرا برای دیگران تعریف کنم .

یادم باشد که : آنها که دوستشان می دارم می توانند دوستم نداشته باشند .

یادم باشد که : حرف های کهنه از دل کهنه بر می آیند ، یادمان باشد که دلی نو بخرم .

یادم باشد که : فرار راه به دخمه ای می برد برای پنهان شدن نه آزادی .

یادم باشد که : باور هایم شاید دروغ باشند .

یادم باشد که : لبخندم را توى آیینه جا نگذارم .
 

Life13

عضو جدید
ناله های بی سرانجامم انقدر مرا در خود شکست که تنها آدمی هستم که دوران جوانیم را ندیدم و پیر گشتم.

اری من جوانی پیر هستم

نغمه جان نغمه هایم را بشنو
 

ترنم تنها

عضو جدید
تمام حرف های ما
بر سر حرفی ست
که گفتن آن
عاجزیم
(یداله رویایی)نقل به مضمون
گاهی حرف های مان آماس کرده بر سر دلمان میماندباد می کند.ورم می کند.امان روزی که بترکد.پس سکوت می کنیم.تا حرفی نمانده باشد
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
<<<خدایا سپاسگزارم ازت بابت خونواده خوبم، عشق عزیزم، موفقیت،سلامت، شادی و همه ی نعمتهای خوبی که بهم دادی>>>
:gol::gol::gol:
:gol::gol:
:gol:
 

zahra_216

عضو جدید
کاربر ممتاز
می توان با یک گلیم کهنه هم.......... روز را شب کردو شب را صبح
می توان با هیچ ساخت
میتوان صد بارهم .... مهربانی را...خدا را ...عشق را.... با لبی خندان تر از یک شاخه گل تفسیر کرد
میتوان بیرنگ بود همچو آب چشمه ای پاک و زلال
میتوان در فکر باغ و دشت بود....... عاشق گلدشت بود
میتوان این جمله را در دفتر فردا نوشت
خوبی از هر چیز دیگری بهتر است
 
آخرین ویرایش:

nafis...

مدیر بازنشسته
باد با چراغ خاموش کاری نداره!!!!
اگر در سختی هستی،
بدان که روشنی :smile:
" اینقد غصه زندگی رو نخورید این نیز بگذرد "
 

mohandesesanaye

عضو جدید
کاش با نو شدن سال خیلی چیزا رو یادم بره
کاش اینقد روزای پارسال این روزاش تو ذهنم موج نمیخورد
کاش این خاطرات لعنتیمون یادمون میرفت تو که یادت رفت منم یادم میرفت
خدایا بهترین نعمتت یعنی سلامتیو از هیچکدوم از بنده هات نگیر.خدایا.همشو که خودت میدونی.سکوت بهتره.چون تو مهم تری.اون که دلش یه جای جدیده،طبق معمول همیشش.توام که میدونی.امین(خودت هرکدومو که میدونی خیره مستجاب کن)
 

maryam.raz

عضو جدید
از انسانها غمی به دل نگیر
زیرا خود نیز غمگین اند
با آنکه تنهایند ولی از خود می گریزند
زیرا به خود ، به عشق خود وبه حقیقت خود شک دارند
پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند
 

zahra1386

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
همه چیز گاه اگر کمی تیره می نماید ...

باز روشن می شود زود،

تنها فراموش مکن این حقیقتی است:

بارانی باید٬ تا که رنگین کمانی برآید
و لیموهایی ترش ، تا که شربتی گوارا فراهم شود
و گاه روزهایی در زحمت،
تا که از ما، انسان هایی تواناتر بسازد؛
خورشید دوباره خواهد درخشید، خیلی زود
و تو خواهی دید ...
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرگ
خسته ترین مرد این گذر میرفت
کنار جاده کسی با چراغ .... ور میرفت !
و من به چشمک نور ستاره ها مشغول
قطار خالی عمری که بی ثمر میرفت
هزار پیچ قدر را برای تو پیچید
مسافر گذری از سوار در میرفت
مغر نیامدم "آشفته دوست ت دارم "
از انحنای لبت عاشقانه سر میرفت
 

تارا پارسا

عضو جدید
دریغ
سالها در پی شادی،
گذران عمر کردیم و دریغ؛
دریغ که شادی،در دروانی بود که گذشت.
گذشت و سهم خود،
را به دستان غم سپردیم ونخواستیم باور کنیم؛
که ما نیز از این شادی سهمی داریم.
نخواستیم، و باور نداشتیم که
دایره دیدمان را فراتر بگذاریم،
فراتر از بودنمان...
دریغ و افسوس که
گذشته بازگرداندنی نیست.


آری،
به دنیا هرطور که بنگریم
همانطور نیز سپری میگردد.


 

Similar threads

بالا