غرض از قلمی کردن این سطور، عرض احترامی به محضر معلم فقید، شادروان «کاظم صفرزاده» بود وگرنه سالهاست که بر ما عیان شده که سهم مردم لر از رسانهی ملی تنها جعل تاریخ، توهین و تمسخر است.
مهدی ویسکرمی / نشریه فرهنگی-اجتماعی لور: شب دوشنبه 28 مهر ماه است و باران شدید خرمآباد و لرستان را فرا میگیرد. در این میان مشکلی برای یکی از دانشآموزان مرکز شبانهروزی عشایری امام جعفر صادق (ع) منطقهی ویسیان به وجود میآید، سرپرست مرکز آموزشی مذکور دانشآموز آسیبدیده را به مرکز بهداشتی درمانی ویسیان انتقال میدهد، طبق روال معمول و مورد انتظار، این مراکز تنها برای نمایش هستند و امکاناتی از قبیل پزشک، دارو، آمبولانس و ... در آنها وجود ندارد.
بعد از اظهار ناتوانی مسئولان درمانگاه ویسیان از اقدامات درمانی، معلم مذکور با خودروی شخصی دانشآموز مصدوم و دو همراه وی را به قصد درمان به مرکز استان اعزام میکند، که در میانه راه در منطقه شوراب خودروی وی گرفتار سیلاب میشود و همگی 4 سرنشین آن دعوت حق را لبیک میگویند.
تا اینجا فقط به ذکر حادثه پرداختیم. اما آنچه نمیتوان از کنار آن کذشت، سکوت و بیاعتنایی رسانهی ملی نسبت به این ماجرا بود، خبری که به زعم سیاستگذاران رسانهی ملی حتی به اندازهی حضور گردشگران خارجی در اصفهان و گلایههای رئیسجمهور از استیضاح وزیر علوم، و .... اهمیتی ندارد.
باری غرض از قلمی کردن این سطور مشوش، تنها عرض ادب و احترامی به محضرمعلم گرامی، شادروان «کاظم صفرزاده» بود و گرنه سالیان سال است که بر ما عیان شده که تنها سهم مردم لر از رسانهی ملی جناب ضرغامی جعل تاریخ، توهین، تمسخر و نادیده انگاشتن است و دیگر هیچ! آری وقتی جان دادن همتباران ما به زعم متولیان رسانهی ملی، ارزش خبری ندارد، چگونه میتوان توقع انعکاس مشکلات فقر، توسعه نیافتگی و .... را در رسانهی میلی و نه ملی داشت.
باری مرگ «کاظم صفرزاده» هم معلمی بود و آخرین درسش «فداکاری» بود، و ای خوشا چنین مرگ باشکوهی که جاودانگی است؛ و ای بدا به حال وکلا و مسئولینی که کرسیهای رنگیشان را به گونهای چسبیدهاند که گویی مرگ فرسنگها از آنان دور است: کل نفسٌ ذائقه الموت........
مهدی ویسکرمی / نشریه فرهنگی-اجتماعی لور: شب دوشنبه 28 مهر ماه است و باران شدید خرمآباد و لرستان را فرا میگیرد. در این میان مشکلی برای یکی از دانشآموزان مرکز شبانهروزی عشایری امام جعفر صادق (ع) منطقهی ویسیان به وجود میآید، سرپرست مرکز آموزشی مذکور دانشآموز آسیبدیده را به مرکز بهداشتی درمانی ویسیان انتقال میدهد، طبق روال معمول و مورد انتظار، این مراکز تنها برای نمایش هستند و امکاناتی از قبیل پزشک، دارو، آمبولانس و ... در آنها وجود ندارد.
بعد از اظهار ناتوانی مسئولان درمانگاه ویسیان از اقدامات درمانی، معلم مذکور با خودروی شخصی دانشآموز مصدوم و دو همراه وی را به قصد درمان به مرکز استان اعزام میکند، که در میانه راه در منطقه شوراب خودروی وی گرفتار سیلاب میشود و همگی 4 سرنشین آن دعوت حق را لبیک میگویند.
تا اینجا فقط به ذکر حادثه پرداختیم. اما آنچه نمیتوان از کنار آن کذشت، سکوت و بیاعتنایی رسانهی ملی نسبت به این ماجرا بود، خبری که به زعم سیاستگذاران رسانهی ملی حتی به اندازهی حضور گردشگران خارجی در اصفهان و گلایههای رئیسجمهور از استیضاح وزیر علوم، و .... اهمیتی ندارد.
باری غرض از قلمی کردن این سطور مشوش، تنها عرض ادب و احترامی به محضرمعلم گرامی، شادروان «کاظم صفرزاده» بود و گرنه سالیان سال است که بر ما عیان شده که تنها سهم مردم لر از رسانهی ملی جناب ضرغامی جعل تاریخ، توهین، تمسخر و نادیده انگاشتن است و دیگر هیچ! آری وقتی جان دادن همتباران ما به زعم متولیان رسانهی ملی، ارزش خبری ندارد، چگونه میتوان توقع انعکاس مشکلات فقر، توسعه نیافتگی و .... را در رسانهی میلی و نه ملی داشت.
باری مرگ «کاظم صفرزاده» هم معلمی بود و آخرین درسش «فداکاری» بود، و ای خوشا چنین مرگ باشکوهی که جاودانگی است؛ و ای بدا به حال وکلا و مسئولینی که کرسیهای رنگیشان را به گونهای چسبیدهاند که گویی مرگ فرسنگها از آنان دور است: کل نفسٌ ذائقه الموت........