منم.........
من بهترين ونابترين احساساتم خاك ميخورد
ولي كاريشون ندارم
اينطوري بهتره
بخوام خاكو فوت كنم وبه كسي تقديمش كنم گردو خاكش ميره چشم خودم
وقتي چشامو باز كنم اون رفته وهمه احساسمو مچاله كرده
پس خاك خوردنش بهتره
جانا سخن از زبان ما میگویی
منم.........
من بهترين ونابترين احساساتم خاك ميخورد
ولي كاريشون ندارم
اينطوري بهتره
بخوام خاكو فوت كنم وبه كسي تقديمش كنم گردو خاكش ميره چشم خودم
وقتي چشامو باز كنم اون رفته وهمه احساسمو مچاله كرده
پس خاك خوردنش بهتره
تعداد آدم هایی که خدا آفرید برای جفت بودن
فرد بود!
این اشتباه کوچک خدا باعث شد
تو نیمه ی گمشده ی من باشی
و من نیمه ی گمشده ی هیچکس
سرنوشت تصمیم میگیرد كه تو در زندگی با چه كسی ملاقات كنی اما تنها قلب توست كه می تواند تصمیم بگیرد چه كسی در زندگی تو باقی میماند.تعداد آدم هایی که خدا آفرید برای جفت بودن
فرد بود!
این اشتباه کوچک خدا باعث شد
تو نیمه ی گمشده ی من باشی
و من نیمه ی گمشده ی هیچکس
امیر جان جیگرمو خون کردی امروز چت شده؟قلب بیچاره ی من بر تو فغان ست بگو من چکنم
مرهم زخم دلم نزد تو مانده ست بگو من چکنم
زخمي تو اعماق قلبم هست
بزرگتر از اونيکه تا حالا ديدي
به خون و رنگش نگاه کن...
خيلي قشنگه.
تنها چیزی که این روزا میخوام....آرامش ابدی....
امیر جان جیگرمو خون کردی امروز چت شده؟
خدایا کمکم کناتفاق خاصی نیفتاده
گفته بودم بعضی وقتها فوران میکنه
خسته میشی از سرکوب احساساتت
یه کم بهشون فرصت میدی
بی خیال نگاه چپ چپ و زمزمه تمسخر دیگران
امیر جان جیگرمو خون کردی امروز چت شده؟
باید یه فکر اساسی بکنم این جوری نمیشهآبجی به داد اینا برس
ببینم اون موسسسه همسر یابی شمارش چند بود؟
شراب خواستم...
گفت : " ممنوع است "
آغوش خواستم...
گفت : " ممنوع است"
بوسه خواستم...
گفت : " ممنوع است "
نگاه خواستم...
گفت: " ممنوع است "
نفس خواستم...
گفت : " ممنوع است "
...
حالا از پس آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه ،
با یک بطری پر از گلاب ،
آمده بر سر خاکم و به آغوش می کشد با هر چه بوسه ،
سنگ سرد مزارم را
و
چه ناسزاوار
عکسی را که بر مزارم به یادگار مانده ،
نگاه می کند و در حسرت نفس های از دست رفته ،
به آرامی اشک می ریزد .
...
تمام تمنای من اما
سر برآوردن از این گور است
تا بگویم هنوز بیدارم...
سر از این عشق بر نمی دارم
شراب خواستم...
گفت : " ممنوع است "
آغوش خواستم...
گفت : " ممنوع است"
بوسه خواستم...
گفت : " ممنوع است "
نگاه خواستم...
گفت: " ممنوع است "
نفس خواستم...
گفت : " ممنوع است "
...
حالا از پس آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه ،
با یک بطری پر از گلاب ،
آمده بر سر خاکم و به آغوش می کشد با هر چه بوسه ،
سنگ سرد مزارم را
و
چه ناسزاوار
عکسی را که بر مزارم به یادگار مانده ،
نگاه می کند و در حسرت نفس های از دست رفته ،
به آرامی اشک می ریزد .
...
تمام تمنای من اما
سر برآوردن از این گور است
تا بگویم هنوز بیدارم...
سر از این عشق بر نمی دارم
ای بابا .کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی.تو هم؟همه چیز را بخاطر تو دوست دارم
من غم را در سكوت ،
سكوت را در شب،
شب را در بستر ،
بستر را برای اندیشیدن به تو دوست میدارم
من عشق را در امید ،
امید را در تو ،
تو را در دل،
دل را در موقع تپیدن به خاطر تو دوست دارم
ای دوست من خزان را به خاطر رنگش،
و بهار را به خاطر شكوفه هایش
و خدایی كه دل را برای تپش ،
تپش را در پاسخ ،
پاسخ را در چشمان قشنگ تو برای عصیان زندگی آفرید دوستدارمَ
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
دغدغه ذهنی | گفتگوی آزاد | 33 | ||
افرادی با قدرت های ذهنی بالا ----> اعتقاد دارید بهشون؟ | گفتگوی آزاد | 10 | ||
ریسمان ذهنی | گفتگوی آزاد | 0 | ||
فوق العاده ؛ 10 بازی ذهنی خانمها با آقایون! | گفتگوی آزاد | 0 | ||
سوء استفاده یک نماینده از زن ناتوان ذهنی! | گفتگوی آزاد | 1 |