بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

ne_sh67

عضو جدید
کاربر ممتاز
حال ما بد نیست غم کم میخوریم کم که نه هر روز کم کم میخوریم
آب میخواهم سرابم میدهند عشق می ورزم عذابم می دهند
خوب نمی دانم کجا رفتم به خواب از چه بیـــــــــدارم نکردی آفتاب
خنجری بر قلب بیمارم زدند بی گناهی بودم و دارم زدند
دشنه ی نامرد بر پشتم نشست ازغم نا مردمی پشتم شکست
سنگ را بستند و سنگ آزاد شد یک شبِ بیداد آمد داد شد
عشق اگر اینست مُرتاد میشوم خوب اگر اینست من بد میشوم
بس کن ای دل نابسامانی بس است کافرم دیگر مسلمانی بس است
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
سید جان،
چرا اینقد گرفته ای این چند وقته؟ یک کمی خوش باش کاکام جان!
اووه! ملت اینقد میزنن دل هم رو میشکنن! اینجا هاست که طلب گذشت و گذشت معنا پیدا میکنه.
مثلاً منو نگاه کن چه بزرگوارانه از سر تقصیرات این آرامش می گذرم!
بخند داداش من! :biggrin:
 

...Melody

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام به همگی



ای مهربانتر از من
با من
در دستهای تو
ایا کدام رزمز بشارت نهفته بود ؟
کز من دریغ کردی
تنها تویی
مثل پرنده های بهاری در آفتاب
مثل زلال قطره بباران صبحدم
مثل نسیم سرد سحر
مثل سحر آب
آواز مهربانی تو با من
در کوچه باغهای محبت
مثل شکوفه های سپید سیب
ایثار سادگی است
افسوس ایا چه کس تو را
از مهربان شدن با من
مایوس می کند؟
سلام بهناز جان خوش اومدي
بهنازجان همه رو گفتی به غیر من که تو شعرت!!تنهایی و باران و نیسم و...با من لجی آره؟خب منم یه گوشه می چپندی!!آرامش که کلی شعر خورش ملسه!!:D
سیلام
منم توش نبودم

تنهايي همه جا پارتي داره:D
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
سید جان،
چرا اینقد گرفته ای این چند وقته؟ یک کمی خوش باش کاکام جان!
اووه! ملت اینقد میزنن دل هم رو میشکنن! اینجا هاست که طلب گذشت و گذشت معنا پیدا میکنه.
مثلاً منو نگاه کن چه بزرگوارانه از سر تقصیرات این آرامش می گذرم!
بخند داداش من! :biggrin:
ببین من رو داری وسوسه می کنی ها!!من قول دادم!!سر قولم هم هستم!!ای بزرگوار!!!
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
سید جان،
چرا اینقد گرفته ای این چند وقته؟ یک کمی خوش باش کاکام جان!
اووه! ملت اینقد میزنن دل هم رو میشکنن! اینجا هاست که طلب گذشت و گذشت معنا پیدا میکنه.
مثلاً منو نگاه کن چه بزرگوارانه از سر تقصیرات این آرامش می گذرم!
بخند داداش من! :biggrin:
کاکا اگه من بخوام
شوخی کنم هیچکی به پا من نمیرسه
 

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر نمی توانی شاهراه باشی

کوره راهی باش

اگر نمی توانی خورشید باشی

ستاره باش

کمییت

نشانه پیروزی یا ناکامی تو نیست

بهترین هرآنچه هستی باش . :gol:
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
روزی اسب كشاورزی داخل چاه افتاد . حیوان بیچاره ساعت ها به طور ترحم انگیزی ناله می كرد.
بالاخره كشاورز فكری به ذهنش رسید . او پیش خود فكر كرد كه اسب خیلی پیر شده و چاه هم در هر صورت باید پر شود . او همسایه ها را صدا زد و از آنها درخواست كمك كرد . آن ها با بیل در چاه سنگ و گل ریختند.
اسب ابتدا كمی ناله كرد ، اما پس از مدتی ساكت شد و این سكوت او به شدت همه را متعجب كرد . آنها باز هم روی او گل ریختند . كشاورز نگاهی به داخل چاه انداخت و ناگهان صحنه ای دید كه او را به شدت متحیر كرد.
با هر تكه گل كه روی سر اسب ریخته می شد اسب تكانی به خود می داد ، گل را پا یین می ریخت و یك قدم بالا می آمد همین طور كه روی او گل می ریختند ناگهان اسب به لبه چاه رسید و بیرون آمد .

زندگی در حال ریختن گل و لای برروی شماست . تنها راه رها یی این است كه آنها را كنار بزنید و یك قدم بالا بیایید. هریك از مشكلات ما به منزله سنگی است كه می توانیم از آن به عنوان پله ای برای بالا آمدن استفاده كنیم با این روش می توانیم از درون عمیقترین چاه ها بیرون بیاییم .
 

behnaz_arch

عضو جدید
بهنازجان همه رو گفتی به غیر من که تو شعرت!!تنهایی و باران و نیسم و...با من لجی آره؟خب منم یه گوشه می چپندی!!آرامش که کلی شعر خورش ملسه!!:D
سیلام
تقدیم به شما

پذیره شدن دانه ای سرگشته
تا مرواریدی آفریده شود
به خون دلی
سینه ای به شکیبایی صدف می طلبد
جگر هزار توی سرخگل می خواهد
که خدنگ شبنمی به چله نشاند
و تا گلوی تفتیده آفتاب
پرتاب کند
هشدار
نطفه نهنگ است عشق نه کرمینه وزغی
و لمحه ای تلاطم طغیانش را
دلی به هیبت دریا می طلبد
هشدار ! روزگار
آمده ایم عاشق شویم
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
اگر نمی توانی شاهراه باشی

کوره راهی باش

اگر نمی توانی خورشید باشی

ستاره باش

کمییت

نشانه پیروزی یا ناکامی تو نیست

بهترین هرآنچه هستی باش . :gol:
اااااااا!!!این چقدر شبیه یه ضرب المثل که ترکی می باشه.از مادربزرگ مامانم.میگفت اگه نمی تونی بباری بغر!
 

خاله ریزه

عضو جدید
غریب آشنا

غریب آشنا

سلام
نغمه هستم تازه وارد .
دوست دارم باهاتون آشنا بشم البته اگه کسی بیداره مارو تحویل بگیره.
 
آخرین ویرایش:

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
کاکا اگه من بخوام
شوخی کنم هیچکی به پا من نمیرسه

خوب، داداش سید من که سرور منی،
بگو و بخند تا دل خودت و بقیه رو شاد کنی مگه نشنیدی که پیامبر گفته:

هرکس دل مومنی را شاد کند مرا شادمان کرده
و هرکس مرا شادمان کند خدا را مسرور کرده
بهترین کارها در راه خدای عزتمند و پرجلال
شاد کردن قلب مومنان است.​
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
تقدیم به شما

پذیره شدن دانه ای سرگشته
تا مرواریدی آفریده شود
به خون دلی
سینه ای به شکیبایی صدف می طلبد
جگر هزار توی سرخگل می خواهد
که خدنگ شبنمی به چله نشاند
و تا گلوی تفتیده آفتاب
پرتاب کند
هشدار
نطفه نهنگ است عشق نه کرمینه وزغی
و لمحه ای تلاطم طغیانش را
دلی به هیبت دریا می طلبد
هشدار ! روزگار
آمده ایم عاشق شویم
قبول نیست!!توش اسمم نیست!!کوش؟نیست که!:D ممنون از شعرت اینم تقدیم شما :gol::D
 

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزی اسب كشاورزی داخل چاه افتاد . حیوان بیچاره ساعت ها به طور ترحم انگیزی ناله می كرد.
بالاخره كشاورز فكری به ذهنش رسید . او پیش خود فكر كرد كه اسب خیلی پیر شده و چاه هم در هر صورت باید پر شود . او همسایه ها را صدا زد و از آنها درخواست كمك كرد . آن ها با بیل در چاه سنگ و گل ریختند.
اسب ابتدا كمی ناله كرد ، اما پس از مدتی ساكت شد و این سكوت او به شدت همه را متعجب كرد . آنها باز هم روی او گل ریختند . كشاورز نگاهی به داخل چاه انداخت و ناگهان صحنه ای دید كه او را به شدت متحیر كرد.
با هر تكه گل كه روی سر اسب ریخته می شد اسب تكانی به خود می داد ، گل را پا یین می ریخت و یك قدم بالا می آمد همین طور كه روی او گل می ریختند ناگهان اسب به لبه چاه رسید و بیرون آمد .
زندگی در حال ریختن گل و لای برروی شماست . تنها راه رها یی این است كه آنها را كنار بزنید و یك قدم بالا بیایید. هریك از مشكلات ما به منزله سنگی است كه می توانیم از آن به عنوان پله ای برای بالا آمدن استفاده كنیم با این روش می توانیم از درون عمیقترین چاه ها بیرون بیاییم .

بله همینطوره .
خیلی قشنگ بود اسپرو خان
تشکر دارم
:gol::gol::gol::gol:
 

...Melody

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
:w15: آره بیا خودمون واسه خودمون شعر بگیم!!ملودی خمپاره ها به من آرامش می دهد..بیت بعد مال تو....:D
راست ميگي اينم ميشه.حداقل يه جوري مي گفتي بتونم يه چيزي پشت سرش سوار كنم
منم نبودم تو شعر تازه!!!!!!!!!!!!!!!:crying::w00::w20:
مدعيا زياد شدن
بهناز بيا يه جوري درستش كن:biggrin:
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
تقدیم به شما

پذیره شدن دانه ای سرگشته
تا مرواریدی آفریده شود
به خون دلی
سینه ای به شکیبایی صدف می طلبد
جگر هزار توی سرخگل می خواهد
که خدنگ شبنمی به چله نشاند
و تا گلوی تفتیده آفتاب
پرتاب کند
هشدار
نطفه نهنگ است عشق نه کرمینه وزغی
و لمحه ای تلاطم طغیانش را
دلی به هیبت دریا می طلبد
هشدار ! روزگار
آمده ایم عاشق شویم

آرامش رو توی این شعر پیدا کنید! مروارید و صدف که به گروه خونیش نمی خوره شاید ...!
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
خب بچه ها سنگر را رو مشخص کنید
کاکا، داداشی بیاین تو سنگر
خب نغمه خانوم سلام
اول کار سنگرتو مشخص کن
میای طرف آقایون

یا خانوما
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
راست ميگي اينم ميشه.حداقل يه جوري مي گفتي بتونم يه چيزي پشت سرش سوار كنم

مدعيا زياد شدن
بهناز بيا يه جوري درستش كن:biggrin:
گفتم تو الان توی امتحانات هستی ذهنت فعاله!!می تونی بیت دوم رو بگی!!تازه من محدودیت کلمه داشتم!!باید خودم و خودت رو می چپوند تو بیت!!ولی خب تو می تونی هرچی خواستی بگی!!(بگو اینجا کسی خیلی شاعر نیست:w25:)بهناز جون اون ور رو نگاه کن....اون ور...ببین جوجو:D
 

behnaz_arch

عضو جدید
فعلا همین برگ سبز تحفه درویش رو داشته باش بعدا بقیه اش هم میاد :smile:
شرمنده که دگمه تنکسم فعال نیست منو شرمنده فرمودید :redface:
 

Similar threads

بالا