بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم
- شروع کننده موضوع فانوس تنهایی
- تاریخ شروع
به به
به به
سلام
خوبی؟
ملودی این ورا نیست؟؟؟
سلامماشا.. نگار خانم!!نیومده 20 تامی خوای خجالت نکش برو بالا!!
بابا ما کلی با ترس و لرز گفتیم 10-20تا که اگه اعتراضی بود سریع همون 10 رو بچسبیم!!
نگار خانومی خوبی؟؟داستان رو خوندی؟ داستانت پیدا شد؟
هاااا؟؟
جهنم
به خاطر گل روی ارامش منو 30 بزن
راستشو بگم ارام؟
سایتی که ازش داستان می دزدیدم
خرابهنمی دونم چرا
فکر می کردم چند تایی سیو کردم
که یا نکردم
یا گمه
یا یکی پاکیده
سلام خوبین؟
سلام
هاااا؟؟
جهنم
به خاطر گل روی ارامش منو 30 بزن
راستشو بگم ارام؟
سایتی که ازش داستان می دزدیدم
خرابهنمی دونم چرا
فکر می کردم چند تایی سیو کردم
که یا نکردم
یا گمه
یا یکی پاکیده[/quote]
آخی!!عیبی نداره!اکشال نداره!!
چه خبرا؟خوبی؟
سلام به همه دوستان عزیز و عاشق قصه های زیر کرسی .....من اول باره میام اینجا ارامش ....خوب تعریف کن قضیه چیه ؟؟قصه کدومه ...اوه نه اول بگو کرسیو کجا بنا کردین و خودمو جابجا کنم بعدش بگو قصه امشب چیه ؟؟؟
معصوم اینجا یه مدل داریم بچه مثبتی!!میای میشینی!!هروقت گقتن چایی می بری!!پذیرایی می کنی!!
خب!!!!
این مدل که به ماها نمی خوره!!میریم بعدی!!
مدل دیگه ش اینه که شیرجه میری زیر کرسی قبل از دیده و دستگیر شدن!!این عمل رو من انجام می دم به وفور و مهارت!!حالا چون تو رو میشناسم بدو شیرجه بزن زیر کرسی
خب!!!!
این مدل که به ماها نمی خوره!!میریم بعدی!!
مدل دیگه ش اینه که شیرجه میری زیر کرسی قبل از دیده و دستگیر شدن!!این عمل رو من انجام می دم به وفور و مهارت!!حالا چون تو رو میشناسم بدو شیرجه بزن زیر کرسی
سلام
زیاااد
آخی!!عیبی نداره!اکشال نداره!!سلام خوبین؟
سلام
هاااا؟؟
جهنم
به خاطر گل روی ارامش منو 30 بزن
راستشو بگم ارام؟
سایتی که ازش داستان می دزدیدم
نمی دونم چرا
فکر می کردم چند تایی سیو کردم
که یا نکردم
یا گمه
یا یکی پاکیده
چه خبرا؟خوبی؟[/quote]
ممنون
تو خوبی؟
عاقبت دزدی همینه
به بهسلام نگار
خوبي شما؟
ميبينم تنهايي اومدي
پس دوستت ملودي ؟؟؟؟؟
نترسيدي تنهايي اومديۀ
شب يلدايي چرا زنگ آخر نموندي ترسو
شوخي ميكنم
سلام
ملودیم الان میاد
کی بود در رفت؟
سلامسلام به همه دوستان عزیز و عاشق قصه های زیر کرسی .....من اول باره میام اینجا ارامش ....خوب تعریف کن قضیه چیه ؟؟قصه کدومه ...اوه نه اول بگو کرسیو کجا بنا کردین و خودمو جابجا کنم بعدش بگو قصه امشب چیه ؟؟؟
سلام بچه ها من اومدم
خوبيد الحمدالله؟ چه خبرا
خوبيد الحمدالله؟ چه خبرا
سلام
زیاااد
به به
سلام
ملودیم الان میاد
کی بود در رفت؟
[/quote]مياد يا خبرش كردي شيطون؟
تو؟؟سلام شب بخير
چه خبره آرامش جان؟
من چندتام؟
به زور یکی بشی
سلامممممم
چرا اومدم.
سلام به همه
ایولللل
بیچاره محمدبهههههههههههههههههههههههه ملودی خانوم!!!خوبی؟؟
بابا همه شیطونا جمعن!!
معصوم و نگار و من و ملودی!!بیچاره پسرا!!!!
خوشحالی؟به سلام.................
خوبي شما؟
سلام نسیم جون
خوبی؟
مياد يا خبرش كردي شيطون؟[/quote]به به
سلام
ملودیم الان میاد
کی بود در رفت؟
هه هه
اومد
من يه لحظه كامپيوترم پوكيد نتونستم بمونم حالا همه رو جواب ميدم
شما نگران نباش.ما هواي همو داريم.برو فعلا برا خودت يار بيار كه تنها ميبينمتسلام نگار
خوبي شما؟
ميبينم تنهايي اومدي
پس دوستت ملودي ؟؟؟؟؟
نترسيدي تنهايي اومديۀ
شب يلدايي چرا زنگ آخر نموندي ترسو
شوخي ميكنم
سلام به همه دوستان عزیز و عاشق قصه های زیر کرسی .....من اول باره میام اینجا ارامش ....خوب تعریف کن قضیه چیه ؟؟قصه کدومه ...اوه نه اول بگو کرسیو کجا بنا کردین و خودمو جابجا کنم بعدش بگو قصه امشب چیه ؟؟؟
سلام معصوم جان راه گم كردي اين طرفا!خوبي؟بيا بيا بشين زير كرسي كه هوا بدفرم سرده
**sama
عضو جدید
گل و لاي زندگي
گل و لاي زندگي
گل و لاي زندگي
روزي اسب كشاورزي داخل چاه افتاد . حيوان بيچاره ساعت ها به طور ترحم انگيزي ناله مي كرد
بالاخره كشاورز فكري به ذهنش رسيد . او پيش خود فكر كرد كه اسب خيلي پير شده و چاه هم در هر صورت بايد پر شود . او همسايه ها را صدا زد و از آنها درخواست كمك كرد . آن ها با بيل در چاه سنگ و گل ريختند
اسب ابتدا كمي ناله كرد ، اما پس از مدتي ساكت شد و اين سكوت او به شدت همه را متعجب كرد . آنها باز هم روي او گل ريختند . كشاورز نگاهي به داخل چاه انداخت و ناگهان صحنه اي ديد كه او را به شدت متحير كردبا هر تكه گل كه روي سر اسب ريخته مي شد اسب تكاني به خود مي داد ، گل را پا يين مي ريخت و يك قدم بالا مي آمد همين طور كه روي او گل مي ريختند ناگهان اسب به لبه چاه رسيد و بيرون آمد
زندگي در حال ريختن گل و لاي برروي شماست . تنها راه رهايي اين است كه آنها را كنار بزنيد و يك قدم بالا بياييد. هريك از مشكلات ما به منزله سنگي است كه مي توانيم از آن به عنوان پله اي براي بالا آمدن استفاده كنيم با اين روش مي توانيم از درون عميقترين چاه ها بيرون بياييم
گل و لاي زندگي
گل و لاي زندگي
روزي اسب كشاورزي داخل چاه افتاد . حيوان بيچاره ساعت ها به طور ترحم انگيزي ناله مي كرد
بالاخره كشاورز فكري به ذهنش رسيد . او پيش خود فكر كرد كه اسب خيلي پير شده و چاه هم در هر صورت بايد پر شود . او همسايه ها را صدا زد و از آنها درخواست كمك كرد . آن ها با بيل در چاه سنگ و گل ريختند
اسب ابتدا كمي ناله كرد ، اما پس از مدتي ساكت شد و اين سكوت او به شدت همه را متعجب كرد . آنها باز هم روي او گل ريختند . كشاورز نگاهي به داخل چاه انداخت و ناگهان صحنه اي ديد كه او را به شدت متحير كردبا هر تكه گل كه روي سر اسب ريخته مي شد اسب تكاني به خود مي داد ، گل را پا يين مي ريخت و يك قدم بالا مي آمد همين طور كه روي او گل مي ريختند ناگهان اسب به لبه چاه رسيد و بيرون آمد
زندگي در حال ريختن گل و لاي برروي شماست . تنها راه رهايي اين است كه آنها را كنار بزنيد و يك قدم بالا بياييد. هريك از مشكلات ما به منزله سنگي است كه مي توانيم از آن به عنوان پله اي براي بالا آمدن استفاده كنيم با اين روش مي توانيم از درون عميقترين چاه ها بيرون بياييم
ارامش جونه خودم نباشه به جون تو ..تو که میدونی اخره مثبتم ....
وا یعنی اگه مثبت باشم باید چای ببرم و بیارم میخوای یه دستمالم دستم بدی روزه اول یه خونه تکونیم برات برم 
نه قربونت ما همون منفیه منفی هستیم و عاشقه شیرجه زدن فقط اینکه زیر کرسی نرمه دیگه نه ....بالشتکارو همرو دوره خودت که جمع نکردی موقع شیرجه زدنم صورتم با کف زمین یکی بشه 
وا یعنی اگه مثبت باشم باید چای ببرم و بیارم میخوای یه دستمالم دستم بدی روزه اول یه خونه تکونیم برات برم نه قربونت ما همون منفیه منفی هستیم و عاشقه شیرجه زدن فقط اینکه زیر کرسی نرمه دیگه نه ....بالشتکارو همرو دوره خودت که جمع نکردی موقع شیرجه زدنم صورتم با کف زمین یکی بشه Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان )) | ادبیات | 16 | |
|
دلت برای قصه های بچگیت تنگ شده؟بیا تو کودک گذشته... | ادبیات | 2 | |
| P | آخرين قصه | ادبیات | 1 |
Similar threads
-
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان ))
- شروع شده توسط فانوس تنهایی
- پاسخ ها: 16
-