بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم
- شروع کننده موضوع فانوس تنهایی
- تاریخ شروع
هه هه
اومد[/quote]
خودم تنهايي حريف همتونمشما نگران نباش.ما هواي همو داريم.برو فعلا برا خودت يار بيار كه تنها ميبينمت
اون شب كه همتون در رفتن
ترسو ها
ارامش جونه خودم نباشه به جون تو ..تو که میدونی اخره مثبتم ....
وا یعنی اگه مثبت باشم باید چای ببرم و بیارم میخوای یه دستمالم دستم بدی روزه اول یه خونه تکونیم برات برم
نه قربونت ما همون منفیه منفی هستیم و عاشقه شیرجه زدن
فقط اینکه زیر کرسی نرمه دیگه نه ....بالشتکارو همرو دوره خودت که جمع نکردی موقع شیرجه زدنم صورتم با کف زمین یکی بشه
نه دیگه ما اونقدر هم آدم فروش نیستیم!!بیا بابا!!یه متکا گذاشتم شیرجه بزن!!بابا ملودی از شب یلدا به اونور چاق شدی ها!!خودت رو جا کن دیگه!!یه رژیمی هم بگیر!!سلام سما جان
سلام نسيم گلم
خوبيد؟
بچه ها يكم جمع تر بشينيد ماهم جاشيم
كي داشت اينجا گردوخاك ميكرد؟
مرسی عزیزم.از داستانت هم ممنون
بچه ها ببخشید من تشکر ندارم
سلام ملودی عزیز ....دیدیم فضای صمیمانه ای اینجا حاکمه گفتیم سرکی بزنیم
اهان ...اها ....جابجا شدم ...مرسی ....راستی اینجا پذیرایی داره ؟؟؟ دستاتو باز کن ارامش جونیم ..... آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ بووووووووووووومببه نسیم خانوم گل هم اومد!!وای وای!!پسرا در رفتن!!
سما جان سلام شروع کن!!به ما خانوما باشه تا صبح حرف می زنیم!!
معصوم بیا بغلم!!!بیا شیرجه رو
وای خدا مرگم بده ....ارامش حالت خوبه ؟؟؟بخدا منظوری نداشتم اروم پریدم
شما که برو بالای 25.5 حدود 26 هم میرسیراستي آرامش اينجا رو چه حسابي دارين عدد ميدين؟
من چندتام؟
(تعدادو ببر بالا بعضيا حساب كار دستشون بياد
بله خانومم پذيراييم ميشين.قهوه مي خوري؟آرامش باوركن اصلا غرضي تو كار نبودسلام ملودی عزیز ....دیدیم فضای صمیمانه ای اینجا حاکمه گفتیم سرکی بزنیم
خوشبختم محمد خانسلام
محمد هستم
مامانيت هم به زودي به هوش مياد
بابت بابا جونت هم خدا رو شكر
خيلي ممنون
سلام نگار جونم ....خودت خوبي عزيزم
راستي جريان اين چندتا بودن چيه؟
منم ميخوااااااااام 
گلي از خودته ناز گل خانومبه نسیم خانوم گل هم اومد!!وای وای!!پسرا در رفتن!!
سما جان سلام شروع کن!!به ما خانوما باشه تا صبح حرف می زنیم!!
معصوم بیا بغلم!!!بیا شیرجه رو
بيچاره پسرارو چيكار كدينشون كه در رفتن... جاي محمدصادق خيلي خاليه بچم از دست تو در رفت آخر سلام معصوم خانوم ...خوبيارامش جونه خودم نباشه به جون تو ..تو که میدونی اخره مثبتم ....
شيرجرو برو خيالت راحت ...آرام ما دختر باحاليه
سلام ملودي جونم...سلام سما جان
سلام نسيم گلم
خوبيد؟
بچه ها يكم جمع تر بشينيد ماهم جاشيم
كي داشت اينجا گردوخاك ميكرد؟
من تازه گردگيري كردم هيچ گرد و خاكي نيست ...با خيال راحت بيگير بيشين
معصوم خدا نکشتت!!سلام ملودی عزیز ....دیدیم فضای صمیمانه ای اینجا حاکمه گفتیم سرکی بزنیم
دستاتو باز کن ارامش جونیم ..... آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ بووووووووووووومب
وای خدا مرگم بده ....ارامش حالت خوبه ؟؟؟بخدا منظوری نداشتم اروم پریدم
بومب دیگه چی میگه؟؟مگه چند کیلویی؟؟ظاهرت اصلا نشون نمیده!!ماشالا!!تو هم ببین ملودی چه رژیمی میگیره پیروی کن!!خب عزیزم به خودت و هیکلت یه خرده برس!!باید برم دماغم رو دوباره عمل کنم!!!
بله خانومم پذيراييم ميشين.قهوه مي خوري؟آرامش باوركن اصلا غرضي تو كار نبود
داری میری حدود24 ها
خودم تنهايي حريف همتونم
اون شب كه همتون در رفتن
ترسو ها
[/quote]باز توهم زدی
ارهههههههههههههبله خانومم پذيراييم ميشين.قهوه مي خوري؟آرامش باوركن اصلا غرضي تو كار نبود
بدو ملودی
خوشبختم محمد خان
بعدا پشیمون میشی از این گفته ت!!
راستي جريان اين چندتا بودن چيه؟ منم ميخوااااااااام
شما حدود 40 تایی هستی!!
گلي از خودته ناز گل خانوم بيچاره پسرارو چيكار كدينشون كه در رفتن... جاي محمدصادق خيلي خاليه بچم از دست تو در رفت آخر
واااااااااااااااااا!!من چی کار کردم!!زبون دراز بود خب!!
سلام معصوم خانوم ...خوبي
شيرجرو برو خيالت راحت ...آرام ما دختر باحاليه
مرسی از 40 رفتی بالا داری میرسی 45
بعدا پشیمون میشی از این گفته ت!!
راستي جريان اين چندتا بودن چيه؟
منم ميخوااااااااام شما حدود 40 تایی هستی!!
گلي از خودته ناز گل خانوم
بيچاره پسرارو چيكار كدينشون كه در رفتن... جاي محمدصادق خيلي خاليه بچم از دست تو در رفت آخر واااااااااااااااااا!!من چی کار کردم!!زبون دراز بود خب!!
سلام معصوم خانوم ...خوبي
شيرجرو برو خيالت راحت ...آرام ما دختر باحاليه
مرسی از 40 رفتی بالا داری میرسی 45
اِ.نه آرامش همينجا نگهش دار.همه قهوه هارو خالي كنيد اين تو.
قهوه خيلي مضره.اصلا امشب چاي سبز مي خوريم.
چايي چيه پوكي استخوان مياره
راستي چي شد؟پسرادررفتن؟صدايي ازشون نميشنويم
منم همين طورخوشبختم محمد خان
خيلي ممنون
سلام نگار جونم ....خودت خوبي عزيزم
راستي جريان اين چندتا بودن چيه؟
گلي از خودته ناز گل خانوم
سلام معصوم خانوم ...خوبي
شيرجرو برو خيالت راحت ...آرام ما دختر باحاليه
سلام ملودي جونم...
من تازه گردگيري كردم هيچ گرد و خاكي نيست ...با خيال راحت بيگير بيشين
ميبينم سابقه در هم هستن از فراري دادن پسرا؟
اما كور خوندين
اگه بي خيال كنكورم شدم روي همتون رو كم ميكنم
بگو بگو
سلام سما جون...مرسي گلم و همچنين براي خودت
مگه چه خبر قرار بشه؟خیلی جالب بود!چه لسب باهوشی بوده!!اون از خر تنهایی!!این از اسب تو!!کلی حیوونا باهوشن ها!!راستی 3-4 صفحه قبل تنهایی داستان گفت و رفت بخسبه
آخ جون قهوه ...منم ميخوامبله خانومم پذيراييم ميشين.قهوه مي خوري؟آرامش باوركن اصلا غرضي تو كار نبود
واس آرام جونمم يه قهوه مخصوص بياريد
**sama
عضو جدید
جانشيني براي پادشاه
جانشيني براي پادشاه
پادشاه تمام جوانان شهر را جمع کرد و به هر کدام دانه ي گياهي داد و از آنها خواست، دانه را در يک گلدان بکارند تا دانه رشد كند و گياه رشد کرده را در روز معيني نزد او بياورند.
پينک يکي از آن جوان ها بود و تصميم داشت تمام تلاش خود را براي پادشاه شدن بکار گيرد، بنابراين با تمام جديت تلاش کرد تا دانه را پرورش دهد ولي موفق نشد. به اين فکر افتاد که دانه را در آب و هواي ديگري پرورش دهد، به همين دليل به کوهستان رفت و خاک آنجا را هم آزمايش کرد ولي موفق نشد.
پينک حتي با کشاورزان دهکده هاي اطراف شهر مشورت کرد ولي همه اين کارها بي فايده بود و نتوانست گياه را پرورش دهد.
بالاخره روز موعود فرا رسيد. همه جوان ها در قصر پادشاه جمع شده و گياه کوچک خودشان را در گلدان براي پادشاه آورده بودند.
پادشاه به همه گلدان ها نگاه کرد.
وقتي نوبت به پينک رسيد، پادشاه از او پرسيد: پس گياه تو کو؟
پينک ماجرا را براي پادشاه تعريف کرد...
در اين هنگام پادشاه دست پينک را بالا برد و او را جانشين خود اعلام کرد! همه جوانان به اين انتخاب پادشاه اعتراض کردند.
پادشاه روي تخت نشست و گفت: اين جوان درستکارترين جوان شهر است. من قبلاً همه دانه ها را در آب جوشانده بودم، بنابراين هيچ يک از دانه ها نمي بايست رشد مي کردند.
پادشاه ادامه داد: مردم به پادشاهي نياز دارند که در عين راستگويي و درستكاري با آنها صادق باشد، نه آن پادشاهي که براي رسيدن به قدرت و حفظ آن دست به هر عمل ريا كارانه اي بزند!
جانشيني براي پادشاه
جانشيني براي پادشاه
روزي از روزها، پادشاهي سالخورده که دو پسرش را در جنگ با دشمنان از دست داده بود، تصميم گرفت براي خود جانشيني انتخاب کند.پادشاه تمام جوانان شهر را جمع کرد و به هر کدام دانه ي گياهي داد و از آنها خواست، دانه را در يک گلدان بکارند تا دانه رشد كند و گياه رشد کرده را در روز معيني نزد او بياورند.
پينک يکي از آن جوان ها بود و تصميم داشت تمام تلاش خود را براي پادشاه شدن بکار گيرد، بنابراين با تمام جديت تلاش کرد تا دانه را پرورش دهد ولي موفق نشد. به اين فکر افتاد که دانه را در آب و هواي ديگري پرورش دهد، به همين دليل به کوهستان رفت و خاک آنجا را هم آزمايش کرد ولي موفق نشد.
پينک حتي با کشاورزان دهکده هاي اطراف شهر مشورت کرد ولي همه اين کارها بي فايده بود و نتوانست گياه را پرورش دهد.
بالاخره روز موعود فرا رسيد. همه جوان ها در قصر پادشاه جمع شده و گياه کوچک خودشان را در گلدان براي پادشاه آورده بودند.
پادشاه به همه گلدان ها نگاه کرد.
وقتي نوبت به پينک رسيد، پادشاه از او پرسيد: پس گياه تو کو؟
پينک ماجرا را براي پادشاه تعريف کرد...
در اين هنگام پادشاه دست پينک را بالا برد و او را جانشين خود اعلام کرد! همه جوانان به اين انتخاب پادشاه اعتراض کردند.
پادشاه روي تخت نشست و گفت: اين جوان درستکارترين جوان شهر است. من قبلاً همه دانه ها را در آب جوشانده بودم، بنابراين هيچ يک از دانه ها نمي بايست رشد مي کردند.
پادشاه ادامه داد: مردم به پادشاهي نياز دارند که در عين راستگويي و درستكاري با آنها صادق باشد، نه آن پادشاهي که براي رسيدن به قدرت و حفظ آن دست به هر عمل ريا كارانه اي بزند!
اِ.نه آرامش همينجا نگهش دار.همه قهوه هارو خالي كنيد اين تو.
چايي چيه پوكي استخوان مياره
ملودی؟
اینقدر ترسو بودی نمی دونستم؟
هاااا
نه بابا
بگو
سلام
کنکور داری؟منم همين طور
ميبينم سابقه در هم هستن از فراري دادن پسرا؟
اما كور خوندين
اگه بي خيال كنكورم شدم روي همتون رو كم ميكنم
کنکور چی؟
سلام فريبا جون.عجبه ايندفه من اومدم توام هستي.آخجون جا،حسابي گرمه ديگه؟
آره!!پوکی استخون میاره!!همون جا نگه داشتم!!بچه خالی کنید چای سبز مفید اومد!!اِ.نه آرامش همينجا نگهش دار.همه قهوه هارو خالي كنيد اين تو.
چايي چيه پوكي استخوان مياره
راستي چي شد؟پسرادررفتن؟صدايي ازشون نميشنويم
خیلی لطف میکنی سماجان
بابا این همه خانوم سرو زبون دار!@!تنهایی چی میگه!!من وقت نمی کنم پسته ارو بخونم ماشالا!!
نداشتيما.قهوه رو ميذاريم يه شب ديگه.امشب همونيكه گفتم:چاي سبزآخ جون قهوه ...منم ميخوام
واس آرام جونمم يه قهوه مخصوص بياريد
به به پس دیگه پایه ثابت شدیم برا اینجا ...بله خانومم پذيراييم ميشين.قهوه مي خوري؟آرامش باوركن اصلا غرضي تو كار نبود
قهوه ترک میخوریم ...بله ....مرسی از دست ملودیم باشه که دیگه اخرته ....
به به نسیم خانوم ....هیچ معلومه کجایی تو .....دلمون برات تنگیده بود ....خوشحالم میبینمت ....پس تو ارامشو تائید میکنی ها ؟؟؟ خیالم راحت شد دیگه ...
سلام معصوم خانوم ...خوبي
شيرجرو برو خيالت راحت ...آرام ما دختر باحاليه
معصوم خدا نکشتت!!
مگه چند کیلویی؟؟ظاهرت اصلا نشون نمیده!!ماشالا!!تو هم ببین ملودی چه رژیمی میگیره پیروی کن!!خب عزیزم به خودت و هیکلت یه خرده برس!!باید برم دماغم رو دوباره عمل کنم!!!
نه ارامش مشکل از هیکل من نبود .....فکر کنم از دماخه تو بود ....فکر کنماااااا Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان )) | ادبیات | 16 | |
|
دلت برای قصه های بچگیت تنگ شده؟بیا تو کودک گذشته... | ادبیات | 2 | |
| P | آخرين قصه | ادبیات | 1 |
Similar threads
-
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان ))
- شروع شده توسط فانوس تنهایی
- پاسخ ها: 16
-