نه حتما دهمی. میتونه همون اولی باشه ولی بعیده که همون اولی باشه چون اعتقاد دارم باید بلافاصله پس از بلوغ، رابطه جنسی آغاز بشه تا دو طرف نسبت به جنس مقابل شناخت پیدا کنند و در توهمات و خواب هاشون با جنس مخالف زندگی نکنند. اینقدر انرژی هاشون تلف نشه. نیازهای هم رو بشناسند با طبیعت هم آشنا بشند اونوقت lover بهتری در آینده میشن و در انتخاب هاشون عاقلانه تر رفتار می کنند ولی یک باکره بدبخت که شهوت جلوی چشم هاش رو گرفته و تا قبل از ازدواج هم با طرف مقابل *** نداره براحتی در دام اغواگری میفته و نیازهای غریزی اش مانع درک درستش از واقعیت های طرف مقابل میشه.
منظورت دختر پسرای 12-11 ساله است عایا !؟؟! از کودکستان شروع کنن چطوره !؟؟!!؟!؟ دیگه حرفه ای بشن قشنگ ! هان ؟! چه شیکم گفتی که برن سر اصل موضوع !یکم تخفیف بده حداقل
به شخصه از اینکه دوران نوجوونیم فاصله گرفتم از جنس مخالف خوشحالم ! بین اون همه بحران جور واجور دوره نوجوونی فقط ضربه روحی و شکست عشقی کم داشتم !!!
انرژیم تلف نشد شکر خدا . نوجوونی شاد و موثری بود و سالم !
باکره ی بدبخت چه موجودیه دقیقا !؟!؟ دلم سوخت براش !
در مجموع انسان موجود پیچیده و چندبعدی ای هست ... مسئله غرایز به این سادگیا که عنوان کردین نیست به نظر من ! اینجوریم نیست که تصور کنی هر چی بیشتر میدون بدیم بیشتر حل می شه و به حاشیه می ره !!! نه اتفاقا بدترم میشه !
تجربه ی شخصیم صحبت با کسی بود که 15 سال تو اروپا زندگی کرده بود با دیدگاه غربی و آزاد ... فکرشو بکن حداقل رسیده بود به تجربه ی دهمش مثلا ! و فوق العاده lover خوبی هم شده بود ... و حالا قصد ازدواج داشت !!! این آدم به مراتب گشنه تر و بدبخت تر از یه باکره ی دختر ندیده بود !!!! و علی رغم تجربیاتش هیییییییییییییییییییییییییییییچ فهم و درکی از عواطف و احساسات و رفتار یه خانوم و مسائل روحی و احساسی رابطه نداشت . ببخشید ... اما کلا جز تو "اون" زمینه دیگه هیچی یاد نگرفته بود از جنس مخالف ! به سادگی هم میشد اغوا ش کرد .
تصور ما الان اینه این آدم باید غرایز براش حل شده و تو حاشیه باشه در حالی که اتفاقا برعکس ! درگیر همون مونده بود ! و مسائل دیگه رو مهم نمی دید ( حالا نوش جونش هر کار کرده ! این مثالو زدم که بگم این سبک زندگی آنچنان آش دهن سوزی هم نیست ... حالا بماند اعتقاد شخصی خودم که قبول ندارم این سبکو ... )
به نظر من اینطور نیست که بگیم از نظر جنسی بالغ شدم اوکی ! برم شروع کنم !! یا مثلا بگم باید از جنس مخالف شناخت داشت ، پس بسم الله ! انقدری تنوع تجربه کنم تا همه جوره اش دستم بیاد !!! اینا بها داره ! روح و روان انسان فرسوده می شه اگه بخواد بی حساب و بی قاعده همه اش رابطه عوض کنه !!!! همه چیز که بیولوژیک نیست !
به نظرم در مجموع می خواید آزادی جنسی رو مطرح کنید و اهمیت شناخت و ارتباط موثر بین دو جنس رو ، که کیفیت روابط بهتر باشه - در مقابل گارد ها و تابو های افراطی فعلی و شکاف بزرگی که بین دو جنس هست چه تو شناخت چه دسترسی نداشتنشون به هم تو سنین نوجوونی و نا آگاهی و بی سوادی جنسی مردم که نتایج بدی رو هم داشته تا بحال ... اما توجیه هات یه جوریه !
آگاهی لازمه - اما اینطوری نیست که برای اگاهی الا و لابد طرف باید بره از طفولیت کسب تجربه کنه !!! حتما آزمون و خطا بره ! انقدری بره تو بغل این و اون تا بشه یه lover خوب !!!! این الان راهکاره داری می گی ؟!!؟
شروع یه رابطه باید با انتخاب فرد باشه که می خواد تو این رابطه با این آدم باشه یا نه ، نه به انگیزه کسب تجربه فقط ! هدف پاسخ دادن به نیازه ، مسخره است اگه هدف کسب تجربه باشه ! آره وقتی رابطه ای رو شروع میشه و کات می شه کسب تجربه هم یه بخشیشه . آدم سالمی باشه تخریب هم میشه ، بعد از مدتی خودشو پیدا کنه دوباره آماده ی شروع رابطه ی جدیده ، با تجربه قبلی که حل شده است و تو رابطه جدید بهتر خواهد بود ولی این یه پروسه ی بدون انتها نیستا ! از یه جایی به بعد تجربه ی زیادی دیگه خودش یه جورایی آدمو ناسالم می کنه !
می خوام بگم اگر بناست حرف این باشه که این نیاز به موقع باید پاسخ داده بشه همینو بگیم
دیگه نیایم منطق و توجیه های عجیب غریب بیاریم براش ! و یه سری چیزا رو بیخودی زیر سوال ببریم ... این باعث می شه یه عده ای گارد بگیرن و با منطق حرفت نتونن ارتباط برقرار کنن !