برای تو می نویسم

وضعیت
موضوع بسته شده است.

آرماندیس

عضو جدید
کاربر ممتاز
باید اعتراف کنم من نیز گاهی به آسمان نگاه کرده ام؛
دزدانه، در چشم ستارگان؛
نه به تمامی شان؛
تنها به آنهایی که شبیه ترند به چشمان تو…
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر مرا دوست نداشته باشي
دراز ميكشم و ميميرم

مرگ نه ناگهان محو شدن
نه پاياني بي بازگشت است

مرگ دوست نداشتن توست
ان موقع كه
بايد دوست بداري.
 

صنم.

عضو جدید
چه غم انگيز است
عمري گداختن از غم نبودن كسي
كه تا بود از غم نبودن تو مي گداخت
رنج تلخ است ولي وقتي آن را به تنهايي مي کشيم
تا دوست را به ياري نخوانيم،

براي او کاري مي کنيم و اين خود دل را شکيبا مي کند

طعم توفيق را مي چشاند

و چه تلخ است لذت را "
تنها" بردن

و چه زشت است زيبايي ها را
تنها ديدن

و چه بدبختي آزاردهنده اي ست "
تنها" خوشبخت بودن

در بهشت
تنها بودن سخت تر از کوير است

در بهار هر نسيمي که خود را بر چهره ات مي زند
ياد "تنهايي" را در سرت زنده ميكند

"
تنها" خوشبخت بودن خوشبختي اي رنج آور و نيمه تمام است

"
تنها" بودن ، بودني به نيمه است

و من براي نخستين بار در هستي ام رنج "
تنهايي" را احساس کردم
 

صنم.

عضو جدید
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم
گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم
پر پروانه شکستن هنر انسان نیست ؛
گر شکستیم زغفلت من و مایی نکنیم
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم ؛
وقت پرپر شدنش ساز و نوایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ؛
طلب عشق زهر بی سر و پایی نکنیم
 

م.سنام

عضو جدید
تو رادرخزانی غم انگیز
تورادرهوایی دلگیر
تورادرکوچه باغهای سرد
تورادرکنار تک درختی خشک
تورادرروزهای سردوبارانی
تورادرلحظات سخت تنهایی
تورامن دوست می دارم:heart:
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
کی به نرخ دل من ناز نگاتو می خره
کی میره به جنگ غم وقتی که چشم تو تره
کی برات شونه میشه وقتی که گریه می کنی
توی قحطی امید به کی تو تکیه می کنی
کی میشه سنگ صبور وقتی پر از بهونه ای
وقتی دلخور از همه شاکی از این زمونه ای
؟؟

اون منم که پای تو از همه چی دل می کنم
اون منم که جون میدم به پاتو دم نمی زنم
تا ته قصه ی عشق شونه به شونه هات میام
از تموم روزگار چیزی به جز تو نمی خوام


کیه که شبنمو از روی چشات بر می داره
گل ناب خنده رو کی روی لبهات می ذاره
بگو کی دق می کنه وقتی چشات بارونیه
غصه توی قلب اون بدون تو زندونیه
کی میشه سنگ صبور وقتی پر از بهونه ای
وقتی دلخور از همه شاکی از این زمونه ای

اون منم که پای تو از همه چی دل می کنم
اون منم که جون میدم به پاتو دم نمی زنم
تا ته قصه ی عشق شونه به شونه هات میام
از تموم روزگار چیزی به جز تو نمی خوام...
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه تو با دل من یکدل و همراهی بگو
از دلم بی خبری یا اگه اگاهی بگو

تو با من قهری بگو آشتی اگه هستی بگو
نمیدونم چی بگم هر چی که میخواهی بگو

ساکت و سردی چرا؟ سردی آوردی چرا؟
با دل خسته من چرا بد کردی چرا؟

ساکت و سردی چرا؟ سردی آوری چرا؟
با دل خسته من چرا بد کردی چرا؟

دل تو پیش دل خسته و رنجور نمیاد
سنگ و شیشه که با هم جور نمیاد

به شب تیره و افسرده آزرده دلها
غم و تاریکی میاد نور نمیاد

ساکت و سردی چرا؟ سردی آوردی چرا؟
با دل خسته من چرا بد کردی چرا؟

اگه تو با دل من یکدل و همراهی بگو
از دلم بی خبری یا اگه اگاهی بگو

تو با من قهری بگو آشتی اگه هستی بگو
نمیدونم چی بگم هر چی که میخواهی بگو

ساکت و سردی چرا؟ سردی آوردی چرا؟
با دل خسته من چرا بد کردی چرا؟
 

آرماندیس

عضو جدید
کاربر ممتاز
پیش از تو
به درخت سیبی دل بسته بودم
که هرگز قدم نمی رسید
در آغوش بگیرمش
سال ها کنار این چشمه تشنگی کشیدم
سیبی که از درخت
در چشمه افتاد
مرا عاشق تو کرد
 

آرماندیس

عضو جدید
کاربر ممتاز
قرار نبود عاشق‌ات باشم

من

فقط میهمان یک فنجان قهوه بودم

کمی فرصت از تماشا

و کافه

حجم غمگین دختران پای‌تخت



قرار نبود شاعر باشم

من

فقط

تماشا می‌کردم



نمی‌خواستم آوارهء جهان باشی

و من به‌دنبال تو شهرها را بیایم

خیابان‌ها را تمام کنم



همین‌جوری‌است؛

گاهی

قهوه‌ات دیر می‌شود

و آوارهء جهان می‌شوی

کاش تماشای‌ات نمی‌کردم

و قهوه‌ام را می‌خوردم

نمی‌دانستم عاشق‌ات خواهم شد
 

زيگفريد

عضو جدید
کاربر ممتاز
برو با رفتنت هیچ نمی شود؛



گیرم پس از دریغ دستانت، دستانم یخ بزنند،



گیرم اغوشم از التماس گرمای اغوشت پر شود.



گیرم با رفتنت دلم بیش از پیش بگیرد؛ روزگارم سیاه شود،



دیوانگی ام بیداد کند.



گیرم دیگر دلی در سینه نتپد، نبضی در رگ ها نزند چشمی



چشم به راه بماند.



گیرم با رفتنت زندگیم تمام شود، ولی تو برو ، با رفتنت



هیچ نمی شود!
 

tools

عضو جدید
کاربر ممتاز
در نگاه من بهارانی هنوز پاک تر از چشمه سارانی هنوز
روشنایی بخش چشم آرزو
خنده صبح بهارانی هنوز
در مشام جان به دشت یاد ها
یاد صبح و بوی بارانی هنوز
در تموز تشنه کامی های من
برف پاک کوه سارانی هنوز
در طلوع روشن صبح بهار
عطر پاک جوکنارانی هنوز
کشت زار آرزوهای مرا
برق سوزانی و بارانی هنوز
 

lili 68

عضو جدید
کاربر ممتاز
من اينجا بس دلم تنگ است
و هر سازي كه مي بينم بد آهنگ است
بيا ره توشه برداريم
قدم در راه بي برگشت بگذاريم
ببينيم آسمان هركجا آيا همين رنگ است
من اينجا از نوازش نيز چون آزار ترسانم
ز سيلي زن، ز سيلي خور
وزين تصوير بر ديوار ترسانم
....
بيا اي خسته خاطر دوست ! اي مانند من دلكنده و غمگين!
من اينجا بس دلم تنگ است
بيا ره توشه برداريم
قدم در راه بي فرجام بگذاريم...

 

lili 68

عضو جدید
کاربر ممتاز
بی دلیل به دیدنم آمد

کنارم نشست

نگاهم کرد

در نگاهش رد پرندهای بی قرار بود

وقتی بی دلیل برخاست که برود

آهی کشید

مثل کسی که آهی برای آه کشیدنش نمانده است

برخاستم در قفایش

های های

بی دلیل گریستم :cry:
 

lili 68

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم تنگ است این شبها،

یقین دارم که میدانی

صدای غربت من را از احساسم تو میخوانی

شدم از درد تنهایی گلی پژمرده و غمگین

ببار ای ابر پاییزی که دردم را تو میدانی
:gol:
 

lili 68

عضو جدید
کاربر ممتاز
نشاني از تو ندارم اما
نشاني ام را براي تو مي نويسم:
درعصرهاي انتظار،به حوالي بي کسي قدم بگذار!
خيابان غربت را پيدا کن و وارد کوچه پس کوچه هاي تنهايي شو!
کلبه ي غريبي ام را پيدا کن...
کناربيدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهاي رنگي ام!
درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خيس پنجره برو!
حرير غمش را کنار بزن!
مرا مي يابي...
رهگذري بودم که ميگذشت...:gol:
 

lili 68

عضو جدید
کاربر ممتاز
قرار گذاشته بودیم تا ابد بخندیم

آنقدر خندیدیم

که خنده بر لبانمان خشکید یاد خنده ها به دل پوسید !

ازیاد رفتیم و

تنها عکسمان به خنده های بی بهانه خندید!!!

:gol:
 

lili 68

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقدر دلتنگ و بی قرارم امشب ... پاییز را در آغوش میکشم



که فصل شروع با تو بودنست ...




:heart::heart::gol::heart::heart:
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
کسی چه می داند

شاید به دنیا آمده ام تا ...

حالا که خسته ات کرده ام

خواب کنم خاطره ات را بر سینه ام شب ها ...!
 

آرماندیس

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه این جدولهای خیابان - که یکروز شهردار سفید مشکی شان میکندو

روز دیگر سبز وسفیدشان - مرا به جایی بند میکند

نه چشمانت - که این روزها وبال گردنم شده اند

و با یک باید دردناک به زندگی پر وصله پینه ام

سنجاقشان کرده ای

نه یک فنجان قهوه ترک

در کافی شاپی کلاس بالا

با ژستی روشنفکرانه و بحثی کاذب و ادایی ادبیات مآبانه !

نه

هیچ چیز_ اینروزها مرا به جایی نمی بندد

نه این جدولهای خیابان

نه چشمانت

نه یک فنجان قهوه ترک !
 

آرماندیس

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از سکوت می ترسم

از تکرار لحظه های بی کلمه

از دوری واژه ها با ذهن

من از هر چه مرا منتظر می گذارد…

می ترسم…
 

آرماندیس

عضو جدید
کاربر ممتاز
بر می خیزم
از خواب رویا ها
مشتی هوشیاری بر صورت ام می پاشم
چشمان ام هنوز می سوزد
از خواب شیرین رویا ها
رویاهای با تو بودن !!!
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سالها بر در میخانه سحر گاه شدم
سائل جامی از آن باده دو صد بار شدم
هاتقی گفت برون ای همه تن آلوده
غافل از خویش بدم زین سخن آگاه شدم
چهره بر خاک مذلت زدم از روی نیاز
روز و شب آمده و حلقه بر آن باب زدم
گفت کی دل شده دل شوی زهر دل شد گی
تامن از راه بزرگی نظری بر تو زنم
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ای به عالم کرده پیدا رازپنهان مرا
من کیم کز چون تویی بویی رسدجان مرا
جان و دل پر درد دارم هم تودر من می‌نگر
چون تو پیدا کرده‌ای این رازپنهان مرا
ز آرزوی روی تو در خون گرفتمروی از آنک
نیست جز روی تو درمان چشمگریان مرا
گرچه از سرپای کردم چون قلمدر راه عشق
پا و سر پیدا نیامد اینبیابان مرا
گر امید وصل تو در پی نباشدرهبرم
تا ابد ره درکشد وادی هجرانمرا
چون تو می‌دانی که درمان منسرگشته چیست
دردم از حد شد چه می‌سازی تودرمان مرا
جان عطار از پریشانی است همچون زلف تو
جمع کن بر روی خود جانپریشان مرا
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
باز هم من را صـــــــدا کن ، باز هــــم

از خـــدا من را جـــــــدا کن باز هــــــم

پیش من امشب بمان و لحــــــظه ای

با صـــــــدایت آشــــــنا کن باز هــــــم

دست تنهایی مـــــن در دســــت بـاد

ما دو را امشـــــب دعـــــا کن باز هم

خواب دیـــــدم بوســـــه بر رویم زدی

خـــواب را تعبـــــیر مـــــــا کن باز هم

تـــــو نـــــــدیدی انتـــــهای بــــــــودنم

رخـــــــنه بر بی انتـــــــها کن باز هــــم

با نگاهــــی کــــــشته ای دیــگر مـــــرا

بار دیـــــــگر هــــم نگــا کـــــن باز هم

آمــــــــدم گل بـــــو کنـــــم از بــــــاغ تو

درب بــــــاغ لاله وا کـــــــــن باز هــــــم

مــــن رهـــــــا کردی و رفتــــی راه خود

ایـن رهــــایی را رهــــــا کــــــن باز هم

آمــــدی کـــردی مــــــرا زندانـــــــی ات

درب زنــــدان را تو وا کـــــــن باز هـــــم

دســـــــت تنـــــــهای مرا اینـــــــجا بکار

سایـــــــه ای بر خـــــــود بنا کن باز هم

شـــــــرم رخــسار تو آتــــــش مــی زند

باز هـــم شــرم و حیا کـــــن باز هـــم
 

م.سنام

عضو جدید
توراسلطان جم خواندم
زجمع دوستان بعداز تعمق
تورارنگی دگرخواندم
توراصوتی نه فریادی
تورامهری چومهتابی
تورامن هرچه خواندم
کم بگفتم
تو مهرجاودانی
مسیح درصلیب عاشقانی
تو موجی موج
توابی اب
تورنگی رنگ
توصوتی صوت
توبارانی پذیرایت بهاران
ومن دشتم
یکی دشتی فرو پوشیده ازگردوغبار وغم
 

nima20mehdi

عضو جدید
نیمه ی پنهون داری

نیمه ی پنهون داری

نیمه ی پنهون داری
چشمای گریون داری
وقتی پیشم میمونی
لبای خندون داری

نگاهمو تر کنم
زندگیمو سر کنم
بگو بگو راسشو
کدومو باور کنم؟

نگا به این نگا کن
بازم منو صدا کن
به من بگو راسشو
از شک منو رها کن

بازم میای میخندی
چشماتو باز میبندی
میگی بازم با خنده
شدی بازم یه دنده

گولم نزن دوباره
حنات رنگی نداره
بگو بگو راسشو
نداری راه ِ چاره
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا