afshin1414
عضو جدید
آره که دارم
چرا نداشته باشم؟!
چرا نداشته باشم؟!
مولکول،اتم،پروتن،پوزیترون و ... همه چینش ها و حالت های مختلف "وجودی" ماده هستند و هنوز نمی دانیم ذرات بنیادی تری هم از کوارک ها وجود دارند یا نه! اما وقتی ذات وجودی ماده ازلی است واژه "خدا" که شما مطرح کردید معنایی ندارد.دوست عزیز بحث جالبی مطرح کردید
قطعآ باید خدا از نظر منطقی اثبات بشه وگرنه با مشکل بر می خوریم
برای اثبات خدا من یک برهان دارم و اون برهان علیت هستش مبنی بر اینکه آخرین دلیل علمی جهان خدا هستش . ببینید منم می دونم که به زودی ماده ای کشف میشه که پوزیترون از اون ساخته شده و بعد دوباره ماده ای هم کشف میشه که ماده ای که پوزیترون از اون ساخته شده ساخته شده باشد
پس ابتدا مولکول -بعد اتم-بعد الکترون و پروتون و نوترون-بعد پوزیترون و کوارک -ماده ای دیگه-ماده ای دیگه-ماده ای دیگه-ماده ای دیگه-ماده ای دیگه-آخرین ماده-خدا این آخرین ماده رو آفریده
این دیگه بهترین اثبات منه اگه کسی بتونه اینو رد کنه من کافر می شم
در مورد برهان های دیگه مثل نظم اینا خیی به نظرم قوی نیستن
در مورد روح و خواب و اینا هم که قشنگ معلومه بشر تفکر اشتباهی در مورد اونا داشت
عالم هستی، همیشه وجود داشته و وجود خواهد داشت و نیازی هم به وجود خدا نیست.خیلی عجیب به نظر میرسد که این عالم از هیچ به وجود آمده باشد.انسان که در این دنیا زندگی میکند فقط روابط بین عناصر طبیعی را در می یابد.
مثلا ما چوب را میسوزانیم و تبدیل به خاکستر میشود،چوب از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میشود،اما انسان هیچ گاه نمیتواند چوب یا خاکستر را از هیچ خلق کند!
اصلا نیازی به واژه ی "ماوراء الطبیعه" نداریم ؛همان طور که با پیشرفت تمدن بشر حقایق بیشتری از هستی برای انسان درک شد و صفات و حالت های ماده هم تغییر کرد و کامل تر شد. حال چه نیازی به غیر ماده و خدا است؟دوست من شما افکار جالبی دارید
منتها اگر آخرین چیز چیزی کوچکتر از یک فوتون باشه ...قطعآ یک چیز ماورای طبیعه هستش چیزی که نه ماده و نه انرژی باشه بلکه چیز سومی به نام خدا باشه (قطعآ ماورای طبیعه هستش چون در غیر اینصورت همون ماده و انرژی میشه)که چون تونسته اون ماده رو بیافرینه حتمآ قدرت داشته با توجه به اون نیرو آفریده)
در مورد اینکه بعد از dark matter دیگه علتی نباشه بعید می دونم. این دنیا به علت خیلی وابسته هستش و بعید می دونم بدون علت بوجود اومده باشه
شما منظور برهان اولی منو خوب نفهمیدیداصلا نیازی به واژه ی "ماوراء الطبیعه" نداریم ؛همان طور که با پیشرفت تمدن بشر حقایق بیشتری از هستی برای انسان درک شد و صفات و حالت های ماده هم تغییر کرد و کامل تر شد. حال چه نیازی به غیر ماده و خدا است؟
اگر پندار شما نسبت به حقایق ریشه ای جهان این گونه است و مفهوم خدا را این چنین می دانید، بهتر است خود را بی خدا بخوانید!
عالیه*****
تازه فهميدم خدايم اين خداست
اين خداي مهربان و آشناست
دوستي از من به من نزديك تر
از رگ گردن به من نزديك تر
استاد قیصر امین پور
بحث های جالبی در این باشگاه در مورد وجود خدا مطرح شد من مایلم یک گفت گو دوستانه داشته باشم نظرات همه محترم است
حالا یک سوال داشتم همه ما می دانیم که جهان پس از انفجار یک توده بزرگ بوجود آمد خب بسیاری از کسانی که به خدا اعتقاد داشتند گفتن خدا از اونجا بود که جهان رو خلق کرد ولی کسانی که به وجود خدا اعتقاد نداشتند گفتند نه قبل از اون انفجار باز چیز هایی وجود داشته که علم بشر به اون دست نیافته
حالا برای بنده این سوال پیش میاد که فرض کنیم قبل از اون انفجار بزرگ باز قبل از اون و باز قبل از اون چه چیزی وجود داشته بالاخره ه یک مبدا نمی رسیم
هم چنین این در مورد وجود ماده ابتدا پروتون و نوترون و الکترون و بعد کوارک و پوزیترون بعد یه چیز دیگه و بعد چیز دیگه باز ما به یک مبدا می رسیم حتما اون مبدا رو خدا خلق کرده
امید وارم که بحث دوستانه و خوبی داشته باشیم
مطالب خوب و پرباری را مطرح کردید خانم parichehr16اينكه اصولا چرا بسياري از مردم با وجود اينكه هيچ گاه اطمينان كامل و صد در صدي پيرامون "چيستي و كيستي خداي" ندارند، ولي هرگز و تحت هيچ شرايطي دست از وي نمي كشند، بسياري اوقات توجيه منطقي دارد!
اينكه انسان به دليل عدم علم به فلسفه ي ايجاد! (و نه خلقت) جهان، در پي يافتن هدف آن برآمده و از انجا كه منطق وي هرگز قادر به تجزيه و تحليل مسائل، با شعوري حتي امروزه نيست، اينكه او در پي يافتن يك منجي بسيار بزرگ براي روز درماندگي و تكيه به وي مي باشد، اينكه تصور جهاني به اين عظمت به صرف تصادف و يا مسئله ي تكميل و ...باور كردني نيست و ... تنها از معدود دلايل اين اعتقاد راسخ و بعضا متعصب گونه است.
اما چرا بسياري از منكران خدا-اتئيست و آگنوتيست ها- با هدف قرار دادن اسلام، وي را مي كوبند، به خاطر داعيه خود اسلام است. اين چنين به نظر مي رسد كه در بين اديان سامي و منسوب به خداوند،اسلام به ظن بسياري از پديدآورندگان خويش، بسيار كامل و جامع مي باشد. ادعايي كه كمتر اديان سامي و ابراهيمي ان را ابراز نموده اند. در پي همين ادعا، بسياري وجود رخنه در پيكره ي اسلام را به منزله ي ايجاد شكاف در صفوف خداباوران و ايجاد تزلزل در پايه هاي وجود خدا مي دانند. البته اين موضوع چالش برانگيز براي ساليان بسيار طولاني دست آويز كلام بسياري از متحدثين و عالمان دهر بوده است. بسياري آن را به صورت رازي سر به مهر و برخي اندك به صورت ابلاغ همگاني ابراز داشته اند. اما ايا به راستي مي توان اسلام، آن هم در نوع تعصبي آن همچون شيعه و بعضا ساير فرق كمتر از تمدن آنرا، به عنوان نماينده ي قشر خداپرستان و معتقدان به وجود "بابا" لحاظ كرد؟ هر چند كه ممكن است از نگاه بسياري لحاظ اين امر اوج بي انصافي و اجحاف در برخورد با اسلام باشد، اما بايستي يادآور شد كه اسلام و بعد آن ساير اديان سامي، تنها دست آويز و چراغ ما براي پي بردن به عالمي بدون خدا و به نوعي ديگر، راه فرار از جهل و تاريكي است. با اين وجود، به سئوالي مي رسيم كه اصولا بي خدايي و عدم اعتقاد به خدا چرا و به چه دليل؟
شايد نتوان براي اين سئوال، جوابي همه گير ارائه داد. اما در اين مقوله هر كسي از ظن خود يار اين مسئله مي شود. در جهاني كه در اوج ادعاي تمدن بشري است، ما شاهد انواع جنايت ها به اشد وجوه هستيم كه به بهانه هاي مختلف و بعضا بسيار بسيار واهي رخ مي دهد، مي توان نقش اين اعتقاد را حتي به صورت لايه هايي نازك و كم پيدا، اما موثر در اين جريانات مشاهده كرد. آنچه امروزه ما در عراق، افغانستان،فلسطين اشغالي و ... بسياري ديگر از كشورها مي بينيم بي ربط به موضوع مطروحه پيرامون اعتقاد متعصبانه و بعضا واهي نسبت به خدا نيست.
شاهد اين مدعا، عمليات هاي انتحاري و خودكشي هاي هدف يافته است. بنا بر منطق انساني شايد تنها و قوي ترين استدلالي كه بتواند اين گونه اعمال را توجيه كند، اميد در بخشش خداوند از گناهان به وسيله ي اين اعمال و يا وعده و وعيدهاي بسيار از جانب پرچمداران اين گونه اعتقادات است. آنجا كه شخص تنها به اميد غفران الهي در آخرتي موهوم، بدون كمترين استدلال منطقي وبدون لحاظ كمترين زماني صرف انديشيدن به علل و عواقب كار خود، موجب مرگ خود و بسياري ديگر از افراد مي شود، ايا نبايد به اين اعتقاد و اين انديشه كه در پس پرده ي آن روحي ناپيدا چون اعتقاد جود دارد، خرده گرفت؟ به نظر ميرسد كه بي انصاف تر از آن گروه كه وجود خدا را در پس اسلامي كه به طور اشد از انديشه هاي خداوندي تبعيت مي كند، اين عقيده هاي تند روانه و افراطي و نيز حاميان بي چشم و گوش آن باشد.
پس مي توان اين گونه نتيجه گرفت كه عدم اعتقاد به خدا، نه بي انصافي پيرامون خدا، كه به چالش كشيدن برخي از بزرگترين و سهمگين ترين انديشه هاي مخرب و مزورانه است. از ابتدايي ترين دلايل تحسين برانگيز تشكيك پيرامون خدا نيز مي تواند تشكيك در دستوراتي بدون منطق و تندروانه باشد، كه بسياري با توسل به آن و به كمك حماقت برخي افراد عام، به اهداف شوم مد نظر خود رسيده اند. ادامه ي بحث در اين باره را به نوبت بعد موكول مي كنم تا فرصتي براي انديشيدن بهتر فراهم ايد.
اعتقاد به خدا، چرا به چه دليل؟ بحث تا بدانجا پيش رفت كه گفتيم با اندك تاملي مي توان تشكيك پيرامون خدا را حتي براي افراد معتقد، پايه گذار رسيدن به بسياري از خودآگاهي ها دانست.هر چند كه در ظاهر امر، اين كار نزد بسياري اوج توهين به اعتقادات افراد است. در حاليكه بايد دانست كه اگر هم چنين چيزي باشد، تعصب بي چون و چرا در پذيرش تفكرات مربوط به چندين سده ي پيش، آن هم بدون كمترين تاملي در آن و صرف پيشينه ي تاريخي داشتن آن در نزد پدران ما، عملا اوج حماقت را بيان مي نمايد.
خواسته يا ناخواسته، سرانجام زماني فراخواهد رسيدكه اگر هم بابايي با آن همه دم و دستگاه نيز وجود داشته باشد، بايد بتواند خود را و سئوالات پيرامون خود را توجيه كند. به نظر مي رسد كه زمان جهالت بشر به انتهاي خود رسيده و حالا خداوند و خداباوران بايستي با استدلالاتي فراتر از انچه در گذشته ديگران را قانع مي نمودند، در پي يافتن سئوالات متعدد قشر مخالف برآيند. در اين بين انگ ارتداد به ديگران زدن و در امتداد آن، خارج كردن انسان هاي مرتد و به اصطلاح كافر ازچارچوب روال معمول زندگي و جامعه، نه تنها هيچ كمكي به آنها نخواهد كرد كه به مثابه فردي خواهد بود كه از سر ناتواني از قوه ي قهريه براي پاسخگويي برمي ايد و البته كه ابدا اين روش براي انسان متمدن توجيه پذير نخواهد بود.
از ديدي ديگر، ايا منطقي به نظر مي رسد كه خداوند موجود از به چالش كشيده شدن خود دچار ولوله و ناراحتي شود؟ به نظر اين طور نيست. چنانچه كه از اين پادشاه سرزمين خوبي ها!! انتظار مي رود بايستي پا روي پا بگذارد و دست زير چانه و شاهد و ناظر جدال بي پايان آفريده هاي خود باشد و باز هم البته كه طبق روال معمول اندك تكاني به خود نخواهد داد و به كمك چشم و ابروي خود به فرشتگان عتاب مي كند.
اين سئوال را معتقدان به بابا، جواب بدهند؟ چرا بعد از اين همه سال پس از ادعاي كمي تا قسمتي عجيب پيامبران خارج از شمارش، بابا هيچ كاري نكرده و ايا نمي خواهد ضربه شستي و زهر چشمي از اين بشر نادان و آفريده ي چست و چابك خود بگيرد؟ منطقي به نظر نمي رسد كه بابا، تنها سوم شخص مفرد و آدمي اول شخص متكلم وحده باشد! پس به وي بگوئيد كه اوج كفرگوئي كافران فرار رسيده و با روش هاي معمول پيشين نمي توان جلوي آنها را گرفت! به وي بگوئيد تا دير نشده كاري بكند و تصميم عاجلي اتخاذ كند.
رسيدن به خدا پرستي از حرف تا عمل....
ايا تا كنون به اين موضوع انديشيده ايد كه چرا نمي توان خدا را انكار كرد، به رغم اينكه هرگز كمترين ادراكي از وي نداشته ايم. بسياري از ما بابا را در حد پادشاه مهربان سرزمين ناكجاآباد در ذهنمان فرض كرده ايم.(به كلمه ي ذهن بيشتر دقت كنيد.) هماره اعتقاد به وي را براي گريز از انگ بي خدايي آن هم در جوامعي بعضا بسيار متعصب و يا قرار گرفتن در گروه هاي دين دار انتخاب كرده ايم. به عبارتي ايمان به خدا تنها براي بي خدا نبودن است و نه مستقلا مسيري براي پيمودن. به راستي ايا اين گونه نيست؟ از اين گذشته بسياري نيز خداباوري را تنها به عنوان مفر و پناهگاهي براي لحظات سخت و دردناك مي پذيرند. اين كه با روي دادن واقعه اي ناگوار و پيشامدي سخت، آن رابه حساب علم حكمتانه و لدني وي بداينم تا بدين طريق از الام خود بكاهيم، تنها بدين دليل كه خودمان از رويارويي با طبيعت وقايع و واقعيت هاي زندگي هراسناكيم. به عبارتي ديگر خيلي از ما، خدا را سپر بلاي خود كرده ايم.
با اين فرض اعتقاد به خدا آنچنان هم منفي نيست. اما ايا حقيقتا صرف منفي نبودن اين قضيه، وجود خدا نيز به خودي خود اثبات مي شود؟ اين سئوالي است كه از آن گريزي نيست. بسياري براي فرار از جوابگويي به آن، تنها به پاك كردن صورت مسئله بسنده كرده و هرگز براي خود چنين مشغله ي فكري ايجاد نمي كنند كه البته نه شيوه اي درست، اما بعضا بسيار تاثير گذار و موفق است. برخي ديگر نيز با تكيه به سخنان ديگران در قبال اين مسئله جبهه گيري مي كنند. به ياد داشته باشيم كه مسئله ي وجود خدا و در پي ان سئوالات متعددي چون چيستي و كيستي وي، هدف از خلقت منتسب به وي و .... كليشه اي ترين، تكراري ترين، خسته كننده ترين و در عين حال مهمترين سئوال از اغاز ايجاد است! چون انسان نمي تواند خود را در اين دنيا تنها و يكه فرض كند. بسيار از دانشمندان علوم تجربي نيز از انجا كه دليل وهم الود خلقت جهان توسط خدا را نمي توانند بپذيرند، در پي يافتن نمونه هاي ديگري مشابه انسان در ساير سيارات و كهكشان ها هستند.
نكته ي كليدي ديگري كه توجه به آن را در همين جا ضروري مي دانم و بعضا بارها و بارها نيز به آن اشاره خواهم كرده اين است كه فراموش نكنيم: "وجود يا عدم وجود خدا، و در نهايت تشكيك پيرامون همه ي آموزه هاي ديني كه اعتقادات ما را سست مي كند، نه تنها موجب تزلزل زندگي ما نميشود كه بالعكس، ما را با واقعيتي به نام زندگي – با هر دليلي كه بخواهيم براي پيدايش آن ذكر كنيم- رودرو خواهد كرد كه گريز از ان ديگر به واسطه ي ميانجيگري ماهيت موهومي چون خدا امكان نخواهد داشت. حالا بايستي خودمان زمام امور را در دست بگيريم و ادامه مسير بديهم. مسيري كه نه تنها نبايستي به نااميدي از ايجاد، خودكشي، كمونيست، نهيل و.... منجر شود كه بالعكس تمام هم و غم ما را براي ساختن زندگي بهينه و مطلوب در اين دنيا و كمك به ساير هم نوعان مي طلبد. نه به آن دليل كه اديان و خدايي موهوم به ما گفته است، كه چون اگر بخواهيم خود و ديگران از زندگي لذت ببريم و مدينه ي فاضله مان را بسازيم، نيازي به وجود بابا نخواهيم داشت كه بايستي با تكيه بر علم –هر چند نسبي – خود در جهت تكميل دانسته هاي علمي و تجربي خود برآييم كه مطمئنا اين بهترين و مطمئن ترين راه براي طي طريق است. بگذاريد اين طور بگويم كه اگر با اين ديد به ساير اديان و مكاتب و حتي انديشه ي ايجاد خدا و پيامبران و علوم ماورائي و هرآنچه به آن برمي گردد بنگريم، انگاه نه تنها بسياري از آنها ما را طرد نخواهند كرد كه بالنص اگر بسيار خالص و منطقي باشند، همگام با ما براي ساختن جامعه اي كامل پيش خواهند رفت. مگر اينكه غرض ديگري در پس اين همه پند و اندرز و آيه پنهان باشد كه بسياري از بي خدايان نيز با همين قسمت اديان و بالكل وجود خدا مشكل دارند.
بايد همه ي اديان را با مبارزه طلبيد. اما چنانچه پاي صلاح و مصلحت كل جامعه يبشري در ميان باشد، مي توان در يك جبهه حتي به رغم عقايدي بعضا متناقض جنگيد. اما متاسفانه مشكل از انجا نشات ميگيرد كه بسياري از اوقات دين و خدا پا در كفش ديگران ميكند و داعيه ي برتري دارد. به ياد داشته باشيم كه به تعداد انسان ها راه براي رسيد به حقيقت وجود دارد!
شما هیچ برهان جدیدی مطرح نکرده بودید که حالا بخواهید برای من شماره دوم آن را هم بیان کنید بلکه تنها به بیان مغالطه آمیز قانون علیت پرداخته اید!شما منظور برهان اولی منو خوب نفهمیدید
حالا به برهان دوم من توجه کن شما اگه می تونید ماده ای جدید بیافرینید...
امکان نداره بتونید. چه ماده و چه انرژی ثابت هستش و هیچ کسی نمی تونه ماده ای بیافرینه و یا از بین ببره طبق قانون پایستگی ماده و انرژی
امکان نداره این ماده و انرژی بدون دلیل بوجود اومده باشه .
طبق برهان اول من اتفاق بیفته
ماده:مولکول-اتم-پروتونو الکترون و نوترون-پوزیترون و کوارک-ماده ای دیگر-ماده ای دیگر-ماده ای دیگر-ماده ای دیگر-ماده ای دیگر-ماده ای دیگر-ماده ای دیگر-ماده ای دیگر-ماده اولیه
این ماده اولیه طبق توضیحات قبلیم باید از یک چیز ماورای طبیعه ساخته شده باشه در غیر اینصورت دوباره به ماده و انرژی می رسیم که اون هم چیز اولیه اش از یک چیز ماورای طبیعه بوده
در اینجا ما به یک چیز ماورای طبیعه به نام خدا می رسیم حالا اینی که در مورد اتم می گم ممکنه یک بیلیون سال طول بکشه ممکنه یک میلیون ممکنه...
بازم اگه سوالي هست بفرماييد...در خدمتيم...
ایده های جالبی داریدشما هیچ برهان جدیدی مطرح نکرده بودید که حالا بخواهید برای من شماره دوم آن را هم بیان کنید بلکه تنها به بیان مغالطه آمیز قانون علیت پرداخته اید!
از دید فلسفی فرقی میان "هستی" و مفهوم ماده(انرژی) در نظر گرفته نمی شود
از آنجایی که هستی در ذات وجودی ماده است و ازلیست؛ ما هم تنها با وجود ماده به درک هستی می رسیم و
ادراکات و پندارهای ما بر اساس جهان مادی اطرافمان شکل می گیرد.
هرچیزی که به شکل مستقیم و غیر مستقیم(با واسطه ابزار) قابل دریافت توسط حواس پنج گانه ما باشد و با استفاده از نیروی "خرد" حقیقت آن مشخص شود ؛ برداشتی از حقیقت جهان برایمان شکل خواهد گرفت .
مفهوم ماوراء الطبیعه یا غیر ماده که شما بر آن تاکیید دارید هیچ گاه توسط حواس پنج گانه قابل درک نیست وچون هیچ مدرک و پایه علمی هم ندارد خرد آدمی همواره آن را به عنوان خرافه می شناسد.
اگر تاریخ پیشرفت تمدن بشر را هم بررسی کنید؛درمی یابید که همواره انسان به چیزهایی که برایش مجهول و پرسش برانگیز بوده به عنوان ماوراء الطبیعه تلقی کرده است و براساس خیالات و تصورات ناقص خود، این مفاهیم ذهنی را ساخته و پرداخته است. در حالی که دانش پرده از حقایق برداشته و موضوعات غیر مادی هم رفته رفته محدود تر شدند.
نیازی هم به واژگانی گمراه کننده چون خدا وغیر ماده نیست.
عجب دلایل پر مغزی...
دست ما تکون میخوره پس خدا هست.
پای ما تکون میخوره پس خدا هست.
زمین رو مدارش حرکت میکنه پس خدا هست.
چرا نگم علم ثابت کرده ؟
علم ثابت کرده عزیز.
روح ؟
روح نشات گرفته از برخی فعالیت های خاص مغزی هست. رفتار و احساساتی که شما بهش میگید روح. اینها همه با علم توضیح داده مشه. تا مدتی دیگه شما خواهید دید که علم به جایی میرسه که ربات هایی خواهد ساخت با تمامی احساسات منطقی و عقلی و احساسی انسان. تمام اون چزهایی که شما بهش میگید روح...
روح همان ارزش انسان است و ارزش به مغز مربوط می شود و به احساسات نیز مربوط میشود و احساسات نیز نشات گرفته از هورمون ها و مغز انسان استاگه روح نشات گرفته از فعالیت های خاص مغزی هست پس عقل چی دیگه و جای عقل کجاست !!!!!!!!!!
من که خدارو با تمام وجودم حس میکنم .فکر کردن به این که من کیم؟ اینجا کجاست ؟جهان چیه ؟اولش چی بوده ؟و چه جوری اومده ؟ته تهش به کجا میرسه ؟؟؟؟
ادمو گمراه میکنه همین قدر که بدونی که یکی هست که این جهان به این عظمت دستشه و داره بدون کوچکترین مشکلی ادارش میکنه ، ناخوداگاه ادم اعتقاد پیدا میکنه ....
وقتی ببینی کارت حل نمیشه و بد جوری توش گیر کردی یهو نیرویی بهت انرژی میده و یه هو کارت راه میفته....اینا همش خداست اونوقت میشه گفت اعتقادی به خدا ندارم!!!!!!!!!!!!!!
باید از خدا بخوای تا خودش نشونت بده البته حواستم باید خوب جمع کنی که بفهمی این نشونه از طرف خداست.
بـیدلی در هـمه احوال خدا با او بود
او نـمیدیــدش و از دور خدایا میکرد
فیض روح القـدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد
خدا نیاز به اثبات نداره هر جای نگاه کنی پر از نشانه های خدا هستش !
ولی در مورد این بحث یاد یه بحثی اقتادم که: اول مرغ بوده یا تخم مرغ !!!!!؟؟؟؟
هر کسی با توجه به دینش یا روحیاتش به چیزی اعتقاد داره که حس میکنه این اعتقادش همه جا کمکش میکنه و یه حس دلبستگی شیرینی هم میتونه داشته باشه !
ولی با توجه روح انسان تنها چیزی که میتونه به تمام معنای واقعی براش ایمان و اعتقاد امید و... باشه فقط خدای مهربون هستش !
اينكه اصولا چرا بسياري از مردم با وجود اينكه هيچ گاه اطمينان كامل و صد در صدي پيرامون "چيستي و كيستي خداي" ندارند، ولي هرگز و تحت هيچ شرايطي دست از وي نمي كشند، بسياري اوقات توجيه منطقي دارد!
اينكه انسان به دليل عدم علم به فلسفه ي اي...
همان طور که خودتان به قانون پایستگی ماده و انرژی اشاره کردید؛ وجود ماده همواره ثابت می باشد و تنها چینش های آن تغییر می کند و از لحاظ فلسفی هم تمام درک ما از هستی تشکیل شده از همین ماده و حالت های گوناگون آن است پس ازلی و ابدی بودن آن دریافت می شود و همان طور که قبلا گفتم "وجود ازلی" نیازی به آفریننده ندارد.حالا این ماده و انرژی رو کی آفریده ؟
در دنیای اطراف ما خدا دخالت نمی کنه فقط در آفرینش ابتدایی ترین ها خدا دخالت کرده که علم بشر حالا حالا ها به اون چیز های ابتدایی نمی رسه مثل ذرات تشکیل دهنده ماده
من دنیا رو بر اساس خدا تعریف نمی کنم من معتقدم خدا ماده و انرژی رو آفریده بعد مثل یک ساعت کوک کرده و دنیا رو به حالت خودش واگذاشته البته گه گاهی ممکنه دخالت هایی در این دنیا بکنه مثلآ یک کودک سرطانی خوب بشه و پزشکا هم بگن که این یک معجزه بود یا یک شهیدی سالم مونده باشه جنازه اش و خیلی چیز های دیگه که خودتون می دونید(این کمک های الهی هم باید در راستای خدا بوده باشه وگرنه یک پدیده ای که در راستای خداشناسی نبوده با خدا تایید نمیشه)دنیای اطراف ما اغلب به خاطر پدیده های علمی اتفاق میافته و گاهی هم به خاطر پدیده ی الهی منتها چون بشر گذشته علم کمی داشت و نتوانسته بود پدیده ها رو با علم توجیه کنه اون رو با خدا توجیه می کرد ولی بشر امروز علم بیشتری داره و میتونه پدیده ها رو با علم توجیه کنههمان طور که خودتان به قانون پایستگی ماده و انرژی اشاره کردید؛ وجود ماده همواره ثابت می باشد و تنها چینش های آن تغییر می کند و از لحاظ فلسفی هم تمام درک ما از هستی تشکیل شده از همین ماده و حالت های گوناگون آن است پس ازلی و ابدی بودن آن دریافت می شود و همان طور که قبلا گفتم "وجود ازلی" نیازی به آفریننده ندارد.
حال اگر شما اصرار دارید، می توانید حالت دیگری از چینش های ماده را "خدا" بنامید و با تعریف آن ؛ برای جایگاهش در سلسله علیت و اثبات صفات آن استدلال کنید.
مطمئنن یک خالقی بودهکه این هستیه بی پایانو خلق کرده آسمان بی نهایته ما تو بخشی از عالم به نامه زمین زندگی میکنیم و به جز زمین تا کونون 9 تا سیاره دیگر کشف شده که همیه اینها به دوره یک منبع انرژیه سوزانی به نامه خورشید میچرخن و اینا همش بدونه علت و بدونه خالق میسر نمیشه بله انسان به تمامه هستی تا حالا پی نبورده کی میدونه به جز این سیارات سیاراته دیگیم هست یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟بحث های جالبی در این باشگاه در مورد وجود خدا مطرح شد من مایلم یک گفت گو دوستانه داشته باشم نظرات همه محترم است
حالا یک سوال داشتم همه ما می دانیم که جهان پس از انفجار یک توده بزرگ بوجود آمد خب بسیاری از کسانی که به خدا اعتقاد داشتند گفتن خدا از اونجا بود که جهان رو خلق کرد ولی کسانی که به وجود خدا اعتقاد نداشتند گفتند نه قبل از اون انفجار باز چیز هایی وجود داشته که علم بشر به اون دست نیافته
حالا برای بنده این سوال پیش میاد که فرض کنیم قبل از اون انفجار بزرگ باز قبل از اون و باز قبل از اون چه چیزی وجود داشته بالاخره ه یک مبدا نمی رسیم
هم چنین این در مورد وجود ماده ابتدا پروتون و نوترون و الکترون و بعد کوارک و پوزیترون بعد یه چیز دیگه و بعد چیز دیگه باز ما به یک مبدا می رسیم حتما اون مبدا رو خدا خلق کرده
امید وارم که بحث دوستانه و خوبی داشته باشیم
گویا شما مفهوم خدا را مستقل از تمام هستی می دانید!!!من دنیا رو بر اساس خدا تعریف نمی کنم من معتقدم خدا ماده و انرژی رو آفریده بعد مثل یک ساعت کوک کرده و دنیا رو به حالت خودش واگذاشته البته گه گاهی ممکنه دخالت هایی در این دنیا بکنه مثلآ یک کودک سرطانی خوب بشه و پزشکا هم بگن که این یک معجزه بود یا یک شهیدی سالم مونده باشه جنازه اش و خیلی چیز های دیگه که خودتون می دونید(این کمک های الهی هم باید در راستای خدا بوده باشه وگرنه یک پدیده ای که در راستای خداشناسی نبوده با خدا تایید نمیشه)دنیای اطراف ما اغلب به خاطر پدیده های علمی اتفاق میافته و گاهی هم به خاطر پدیده ی الهی منتها چون بشر گذشته علم کمی داشت و نتوانسته بود پدیده ها رو با علم توجیه کنه اون رو با خدا توجیه می کرد ولی بشر امروز علم بیشتری داره و میتونه پدیده ها رو با علم توجیه کنه
علم بشر به جایی میرسه که علت تمام پدیده ها رو کشف میکنه بعد به جایی میرسه که ابتدایی ترین ماده رو کشف میکنه میبینه که این دیگه با علم توجیه نمیشه چون ابتدایی ترین است و دیگه چیزی پیدا نمیکنه که بتونه علت این پدیده باشه
علت این پدیده باید یک چیز ماورای طبیعه باشه یک چیزی که چون تونسته این ماده و انرژی رو بیافرینه پس بر این دنیا مسلط بوده و قدرت و نیرو داره
نظر شما چیه
بله نظرات شما محترم است.گویا شما مفهوم خدا را مستقل از تمام هستی می دانید!!!
متاسفانه به پست های قبلی من توجه کافی نداشته اید و به دلیل مغالطه ای ناآگاهانه که ناشی از تعصبتان نسبت به واژگانی همانند خدا و ماورالطبیعه است؛ ماهیت وجودی ماده را درک نکرده اید و همین اشتباه موجب شد تا خرافاتی چون معجزه و شفا دادن را برای من مطرح کنید.
اگرفرض کنیم بشر به ابتدایی ترین ماده (ماده ی اولی) هم برسد به دلیل اینکه ذات ماده وجودی ازلی دارد نمی توان از علت آن سوال کرد؛ زیرا قانون علیت بر چینش های مختلف ماده و یا از دید فلسفی بر موجوداتِ حادث شده در زمان دلالت دارد. در حالی که مفهوم زمان و ماده(تمام هستی) به هم وابسته است و وجود یکی به دیگری معنا می دهد.
چرا که "زمان" در تغییر و تحولات ماده برای ما معنی می یابد و در این میان چیزی فراتر از مفهوم هستی نداریم که بخواهد با غیر ماده یا ماورای ماده توجیه شود.
در پست قبلی هم گفتم، شما اگر به این واژه علاقه مندید می توانید برای چینش اولیه ماده اسم " خدا" را برگزینید و برای صفات و ویژگی هایش استدلال منطقی ارائه دهید.
[FONT="]امیدوارم دوباره با کلمه ای چون "ماورای طبیعه" سفسطه بافی نکنید که در این صورت من پاسخی نخواهم داد! [/FONT]
ایده های جالبی دارید
بنده هم برای توجیه پدیده های هستی به ماده و انرژی متوسل می شوم به همین دلیل هم تا حدی سکولار و ماتریالیسم هستم
شما ایده های قشنگی دارید فقط یک عیبی که دارید اینه که بی طرف قضاوت نمی کنید بنده در پست های خودم بار ها جواب شما رو داده ام منتها شما متوجه نشدید
بله تمام پدیده های اطراف ما با علم قابل توجیه است و تمام دنیا از ماده و انرژی تشکیل شده و کسی نمیتونه ماده و انرژی بوجود بیاره فقط میتونه اونا رو از نوعی به نوع دیگر تبدیل کنه
(به قانون پایستگی ماده و انرژِی مراجعه کن)حالا این ماده و انرژی رو کی آفریده ؟
این دنیایی که ما داریم در اون ما فقط نوع و شکل ماده و انرژی رو تغییر میدیم تا فضا را به شکلی مساعد تر برای خودمون بوجود بیاوریم ولی قدرت بوجود آوردن ماده و انرژی را نداریم در دنیای اطراف ما خدا دخالت نمی کنه فقط در آفرینش ابتدایی ترین ها خدا دخالت کرده که علم بشر حالا حالا ها به اون چیز های ابتدایی نمی رسه مثل ذرات تشکیل دهنده ماده