آیا شما اعتقادی به وجود خدا دارید یا نه؟

Freedom_fighter

عضو جدید
دوست عزیز بحث جالبی مطرح کردید
قطعآ باید خدا از نظر منطقی اثبات بشه وگرنه با مشکل بر می خوریم
برای اثبات خدا من یک برهان دارم و اون برهان علیت هستش مبنی بر اینکه آخرین دلیل علمی جهان خدا هستش . ببینید منم می دونم که به زودی ماده ای کشف میشه که پوزیترون از اون ساخته شده و بعد دوباره ماده ای هم کشف میشه که ماده ای که پوزیترون از اون ساخته شده ساخته شده باشد
پس ابتدا مولکول -بعد اتم-بعد الکترون و پروتون و نوترون-بعد پوزیترون و کوارک -ماده ای دیگه-ماده ای دیگه-ماده ای دیگه-ماده ای دیگه-ماده ای دیگه-آخرین ماده-خدا این آخرین ماده رو آفریده
این دیگه بهترین اثبات منه اگه کسی بتونه اینو رد کنه من کافر می شم
در مورد برهان های دیگه مثل نظم اینا خیی به نظرم قوی نیستن
در مورد روح و خواب و اینا هم که قشنگ معلومه بشر تفکر اشتباهی در مورد اونا داشت
مولکول،اتم،پروتن،پوزیترون و ... همه چینش ها و حالت های مختلف "وجودی" ماده هستند و هنوز نمی دانیم ذرات بنیادی تری هم از کوارک ها وجود دارند یا نه! اما وقتی ذات وجودی ماده ازلی است واژه "خدا" که شما مطرح کردید معنایی ندارد.
 

Freedom_fighter

عضو جدید
خیلی عجیب به نظر میرسد که این عالم از هیچ به وجود آمده باشد.انسان که در این دنیا زندگی میکند فقط روابط بین عناصر طبیعی را در می یابد.

مثلا ما چوب را میسوزانیم و تبدیل به خاکستر میشود،چوب از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میشود،اما انسان هیچ گاه نمیتواند چوب یا خاکستر را از هیچ خلق کند!
عالم هستی، همیشه وجود داشته و وجود خواهد داشت و نیازی هم به وجود خدا نیست.
 

Freedom_fighter

عضو جدید
دوست من شما افکار جالبی دارید
منتها اگر آخرین چیز چیزی کوچکتر از یک فوتون باشه ...قطعآ یک چیز ماورای طبیعه هستش چیزی که نه ماده و نه انرژی باشه بلکه چیز سومی به نام خدا باشه (قطعآ ماورای طبیعه هستش چون در غیر اینصورت همون ماده و انرژی میشه)که چون تونسته اون ماده رو بیافرینه حتمآ قدرت داشته با توجه به اون نیرو آفریده)
در مورد اینکه بعد از dark matter دیگه علتی نباشه بعید می دونم. این دنیا به علت خیلی وابسته هستش و بعید می دونم بدون علت بوجود اومده باشه
اصلا نیازی به واژه ی "ماوراء الطبیعه" نداریم ؛همان طور که با پیشرفت تمدن بشر حقایق بیشتری از هستی برای انسان درک شد و صفات و حالت های ماده هم تغییر کرد و کامل تر شد. حال چه نیازی به غیر ماده و خدا است؟
اگر پندار شما نسبت به حقایق ریشه ای جهان این گونه است و مفهوم خدا را این چنین می دانید، بهتر است خود را بی خدا بخوانید!
 

Mj na

عضو جدید
اصلا نیازی به واژه ی "ماوراء الطبیعه" نداریم ؛همان طور که با پیشرفت تمدن بشر حقایق بیشتری از هستی برای انسان درک شد و صفات و حالت های ماده هم تغییر کرد و کامل تر شد. حال چه نیازی به غیر ماده و خدا است؟
اگر پندار شما نسبت به حقایق ریشه ای جهان این گونه است و مفهوم خدا را این چنین می دانید، بهتر است خود را بی خدا بخوانید!
شما منظور برهان اولی منو خوب نفهمیدید
حالا به برهان دوم من توجه کن شما اگه می تونید ماده ای جدید بیافرینید...
امکان نداره بتونید. چه ماده و چه انرژی ثابت هستش و هیچ کسی نمی تونه ماده ای بیافرینه و یا از بین ببره طبق قانون پایستگی ماده و انرژی
امکان نداره این ماده و انرژی بدون دلیل بوجود اومده باشه .
طبق برهان اول من اتفاق بیفته
ماده:مولکول-اتم-پروتونو الکترون و نوترون-پوزیترون و کوارک-ماده ای دیگر-ماده ای دیگر-ماده ای دیگر-ماده ای دیگر-ماده ای دیگر-ماده ای دیگر-ماده ای دیگر-ماده ای دیگر-ماده اولیه
این ماده اولیه طبق توضیحات قبلیم باید از یک چیز ماورای طبیعه ساخته شده باشه در غیر اینصورت دوباره به ماده و انرژی می رسیم که اون هم چیز اولیه اش از یک چیز ماورای طبیعه بوده
در اینجا ما به یک چیز ماورای طبیعه به نام خدا می رسیم حالا اینی که در مورد اتم می گم ممکنه یک بیلیون سال طول بکشه ممکنه یک میلیون ممکنه... ;)
 

zibayi

عضو جدید
salam.kheyli khobe ke in soalha to zehne adam be vojod biyad chon baese takamole rohe adama mishe.hamishe binahayat gheyre ghabele esbate.vali midonim ke hast.in moshkeli hast ke to hameye adama va hamishe vojod dashte.doste man be darone khodat tavajo kon.be inke ye rooz hamamon mimirim.be inke hameye ma faghat tekehayi gosht hastim ke az ma seda dar miyad.be nazaret ajib nist ke ma be vasile yek tekke gosht mitonim seda tolid konim?doste man ma adama to ye siyahi gir kardim.mesle kasi mimonim ke be darya hichmoghe ba tavajo negah nakone.hich moghe azemate oun ro dark nemikone.az doste khodam mikham say kone bebine.vaghti bebini dar hame hay hame ja har lahze vojode mabodeto dark mikoni.binahayat ziba va pake.shab be gola negah kon.daran shokr mikonan ke be vojod omadan.khodet ro bebin doste man bebin.
 

parichehr16

عضو جدید
بحث های جالبی در این باشگاه در مورد وجود خدا مطرح شد من مایلم یک گفت گو دوستانه داشته باشم نظرات همه محترم است
حالا یک سوال داشتم همه ما می دانیم که جهان پس از انفجار یک توده بزرگ بوجود آمد خب بسیاری از کسانی که به خدا اعتقاد داشتند گفتن خدا از اونجا بود که جهان رو خلق کرد ولی کسانی که به وجود خدا اعتقاد نداشتند گفتند نه قبل از اون انفجار باز چیز هایی وجود داشته که علم بشر به اون دست نیافته
حالا برای بنده این سوال پیش میاد که فرض کنیم قبل از اون انفجار بزرگ باز قبل از اون و باز قبل از اون چه چیزی وجود داشته بالاخره ه یک مبدا نمی رسیم
هم چنین این در مورد وجود ماده ابتدا پروتون و نوترون و الکترون و بعد کوارک و پوزیترون بعد یه چیز دیگه و بعد چیز دیگه باز ما به یک مبدا می رسیم حتما اون مبدا رو خدا خلق کرده
امید وارم که بحث دوستانه و خوبی داشته باشیم

اينكه اصولا چرا بسياري از مردم با وجود اينكه هيچ گاه اطمينان كامل و صد در صدي پيرامون "چيستي و كيستي خداي" ندارند، ولي هرگز و تحت هيچ شرايطي دست از وي نمي كشند، بسياري اوقات توجيه منطقي دارد!
اينكه انسان به دليل عدم علم به فلسفه ي ايجاد! (و نه خلقت) جهان، در پي يافتن هدف آن برآمده و از انجا كه منطق وي هرگز قادر به تجزيه و تحليل مسائل، با شعوري حتي امروزه نيست، اينكه او در پي يافتن يك منجي بسيار بزرگ براي روز درماندگي و تكيه به وي مي باشد، اينكه تصور جهاني به اين عظمت به صرف تصادف و يا مسئله ي تكميل و ...باور كردني نيست و ... تنها از معدود دلايل اين اعتقاد راسخ و بعضا متعصب گونه است.
اما چرا بسياري از منكران خدا-اتئيست و آگنوتيست ها- با هدف قرار دادن اسلام، وي را مي كوبند، به خاطر داعيه خود اسلام است. اين چنين به نظر مي رسد كه در بين اديان سامي و منسوب به خداوند،اسلام به ظن بسياري از پديدآورندگان خويش، بسيار كامل و جامع مي باشد. ادعايي كه كمتر اديان سامي و ابراهيمي ان را ابراز نموده اند. در پي همين ادعا، بسياري وجود رخنه در پيكره ي اسلام را به منزله ي ايجاد شكاف در صفوف خداباوران و ايجاد تزلزل در پايه هاي وجود خدا مي دانند. البته اين موضوع چالش برانگيز براي ساليان بسيار طولاني دست آويز كلام بسياري از متحدثين و عالمان دهر بوده است. بسياري آن را به صورت رازي سر به مهر و برخي اندك به صورت ابلاغ همگاني ابراز داشته اند. اما ايا به راستي مي توان اسلام، آن هم در نوع تعصبي آن همچون شيعه و بعضا ساير فرق كمتر از تمدن آنرا، به عنوان نماينده ي قشر خداپرستان و معتقدان به وجود "بابا" لحاظ كرد؟ هر چند كه ممكن است از نگاه بسياري لحاظ اين امر اوج بي انصافي و اجحاف در برخورد با اسلام باشد، اما بايستي يادآور شد كه اسلام و بعد آن ساير اديان سامي، تنها دست آويز و چراغ ما براي پي بردن به عالمي بدون خدا و به نوعي ديگر، راه فرار از جهل و تاريكي است. با اين وجود، به سئوالي مي رسيم كه اصولا بي خدايي و عدم اعتقاد به خدا چرا و به چه دليل؟
شايد نتوان براي اين سئوال، جوابي همه گير ارائه داد. اما در اين مقوله هر كسي از ظن خود يار اين مسئله مي شود. در جهاني كه در اوج ادعاي تمدن بشري است، ما شاهد انواع جنايت ها به اشد وجوه هستيم كه به بهانه هاي مختلف و بعضا بسيار بسيار واهي رخ مي دهد، مي توان نقش اين اعتقاد را حتي به صورت لايه هايي نازك و كم پيدا، اما موثر در اين جريانات مشاهده كرد. آنچه امروزه ما در عراق، افغانستان،فلسطين اشغالي و ... بسياري ديگر از كشورها مي بينيم بي ربط به موضوع مطروحه پيرامون اعتقاد متعصبانه و بعضا واهي نسبت به خدا نيست.
شاهد اين مدعا، عمليات هاي انتحاري و خودكشي هاي هدف يافته است. بنا بر منطق انساني شايد تنها و قوي ترين استدلالي كه بتواند اين گونه اعمال را توجيه كند، اميد در بخشش خداوند از گناهان به وسيله ي اين اعمال و يا وعده و وعيدهاي بسيار از جانب پرچمداران اين گونه اعتقادات است. آنجا كه شخص تنها به اميد غفران الهي در آخرتي موهوم، بدون كمترين استدلال منطقي وبدون لحاظ كمترين زماني صرف انديشيدن به علل و عواقب كار خود، موجب مرگ خود و بسياري ديگر از افراد مي شود، ايا نبايد به اين اعتقاد و اين انديشه كه در پس پرده ي آن روحي ناپيدا چون اعتقاد جود دارد، خرده گرفت؟ به نظر ميرسد كه بي انصاف تر از آن گروه كه وجود خدا را در پس اسلامي كه به طور اشد از انديشه هاي خداوندي تبعيت مي كند، اين عقيده هاي تند روانه و افراطي و نيز حاميان بي چشم و گوش آن باشد.
پس مي توان اين گونه نتيجه گرفت كه عدم اعتقاد به خدا، نه بي انصافي پيرامون خدا، كه به چالش كشيدن برخي از بزرگترين و سهمگين ترين انديشه هاي مخرب و مزورانه است. از ابتدايي ترين دلايل تحسين برانگيز تشكيك پيرامون خدا نيز مي تواند تشكيك در دستوراتي بدون منطق و تندروانه باشد، كه بسياري با توسل به آن و به كمك حماقت برخي افراد عام، به اهداف شوم مد نظر خود رسيده اند. ادامه ي بحث در اين باره را به نوبت بعد موكول مي كنم تا فرصتي براي انديشيدن بهتر فراهم ايد.
اعتقاد به خدا، چرا به چه دليل؟ بحث تا بدانجا پيش رفت كه گفتيم با اندك تاملي مي توان تشكيك پيرامون خدا را حتي براي افراد معتقد، پايه گذار رسيدن به بسياري از خودآگاهي ها دانست.هر چند كه در ظاهر امر، اين كار نزد بسياري اوج توهين به اعتقادات افراد است. در حاليكه بايد دانست كه اگر هم چنين چيزي باشد، تعصب بي چون و چرا در پذيرش تفكرات مربوط به چندين سده ي پيش، آن هم بدون كمترين تاملي در آن و صرف پيشينه ي تاريخي داشتن آن در نزد پدران ما، عملا اوج حماقت را بيان مي نمايد.
خواسته يا ناخواسته، سرانجام زماني فراخواهد رسيدكه اگر هم بابايي با آن همه دم و دستگاه نيز وجود داشته باشد، بايد بتواند خود را و سئوالات پيرامون خود را توجيه كند. به نظر مي رسد كه زمان جهالت بشر به انتهاي خود رسيده و حالا خداوند و خداباوران بايستي با استدلالاتي فراتر از انچه در گذشته ديگران را قانع مي نمودند، در پي يافتن سئوالات متعدد قشر مخالف برآيند. در اين بين انگ ارتداد به ديگران زدن و در امتداد آن، خارج كردن انسان هاي مرتد و به اصطلاح كافر ازچارچوب روال معمول زندگي و جامعه، نه تنها هيچ كمكي به آنها نخواهد كرد كه به مثابه فردي خواهد بود كه از سر ناتواني از قوه ي قهريه براي پاسخگويي برمي ايد و البته كه ابدا اين روش براي انسان متمدن توجيه پذير نخواهد بود.
از ديدي ديگر، ايا منطقي به نظر مي رسد كه خداوند موجود از به چالش كشيده شدن خود دچار ولوله و ناراحتي شود؟ به نظر اين طور نيست. چنانچه كه از اين پادشاه سرزمين خوبي ها!! انتظار مي رود بايستي پا روي پا بگذارد و دست زير چانه و شاهد و ناظر جدال بي پايان آفريده هاي خود باشد و باز هم البته كه طبق روال معمول اندك تكاني به خود نخواهد داد و به كمك چشم و ابروي خود به فرشتگان عتاب مي كند.
اين سئوال را معتقدان به بابا، جواب بدهند؟ چرا بعد از اين همه سال پس از ادعاي كمي تا قسمتي عجيب پيامبران خارج از شمارش، بابا هيچ كاري نكرده و ايا نمي خواهد ضربه شستي و زهر چشمي از اين بشر نادان و آفريده ي چست و چابك خود بگيرد؟ منطقي به نظر نمي رسد كه بابا، تنها سوم شخص مفرد و آدمي اول شخص متكلم وحده باشد! پس به وي بگوئيد كه اوج كفرگوئي كافران فرار رسيده و با روش هاي معمول پيشين نمي توان جلوي آنها را گرفت! به وي بگوئيد تا دير نشده كاري بكند و تصميم عاجلي اتخاذ كند.
رسيدن به خدا پرستي از حرف تا عمل....
ايا تا كنون به اين موضوع انديشيده ايد كه چرا نمي توان خدا را انكار كرد، به رغم اينكه هرگز كمترين ادراكي از وي نداشته ايم. بسياري از ما بابا را در حد پادشاه مهربان سرزمين ناكجاآباد در ذهنمان فرض كرده ايم.(به كلمه ي ذهن بيشتر دقت كنيد.) هماره اعتقاد به وي را براي گريز از انگ بي خدايي آن هم در جوامعي بعضا بسيار متعصب و يا قرار گرفتن در گروه هاي دين دار انتخاب كرده ايم. به عبارتي ايمان به خدا تنها براي بي خدا نبودن است و نه مستقلا مسيري براي پيمودن. به راستي ايا اين گونه نيست؟ از اين گذشته بسياري نيز خداباوري را تنها به عنوان مفر و پناهگاهي براي لحظات سخت و دردناك مي پذيرند. اين كه با روي دادن واقعه اي ناگوار و پيشامدي سخت، آن رابه حساب علم حكمتانه و لدني وي بداينم تا بدين طريق از الام خود بكاهيم، تنها بدين دليل كه خودمان از رويارويي با طبيعت وقايع و واقعيت هاي زندگي هراسناكيم. به عبارتي ديگر خيلي از ما، خدا را سپر بلاي خود كرده ايم.
با اين فرض اعتقاد به خدا آنچنان هم منفي نيست. اما ايا حقيقتا صرف منفي نبودن اين قضيه، وجود خدا نيز به خودي خود اثبات مي شود؟ اين سئوالي است كه از آن گريزي نيست. بسياري براي فرار از جوابگويي به آن، تنها به پاك كردن صورت مسئله بسنده كرده و هرگز براي خود چنين مشغله ي فكري ايجاد نمي كنند كه البته نه شيوه اي درست، اما بعضا بسيار تاثير گذار و موفق است. برخي ديگر نيز با تكيه به سخنان ديگران در قبال اين مسئله جبهه گيري مي كنند. به ياد داشته باشيم كه مسئله ي وجود خدا و در پي ان سئوالات متعددي چون چيستي و كيستي وي، هدف از خلقت منتسب به وي و .... كليشه اي ترين، تكراري ترين، خسته كننده ترين و در عين حال مهمترين سئوال از اغاز ايجاد است! چون انسان نمي تواند خود را در اين دنيا تنها و يكه فرض كند. بسيار از دانشمندان علوم تجربي نيز از انجا كه دليل وهم الود خلقت جهان توسط خدا را نمي توانند بپذيرند، در پي يافتن نمونه هاي ديگري مشابه انسان در ساير سيارات و كهكشان ها هستند.
نكته ي كليدي ديگري كه توجه به آن را در همين جا ضروري مي دانم و بعضا بارها و بارها نيز به آن اشاره خواهم كرده اين است كه فراموش نكنيم: "وجود يا عدم وجود خدا، و در نهايت تشكيك پيرامون همه ي آموزه هاي ديني كه اعتقادات ما را سست مي كند، نه تنها موجب تزلزل زندگي ما نميشود كه بالعكس، ما را با واقعيتي به نام زندگي با هر دليلي كه بخواهيم براي پيدايش آن ذكر كنيم- رودرو خواهد كرد كه گريز از ان ديگر به واسطه ي ميانجيگري ماهيت موهومي چون خدا امكان نخواهد داشت. حالا بايستي خودمان زمام امور را در دست بگيريم و ادامه مسير بديهم. مسيري كه نه تنها نبايستي به نااميدي از ايجاد، خودكشي، كمونيست، نهيل و.... منجر شود كه بالعكس تمام هم و غم ما را براي ساختن زندگي بهينه و مطلوب در اين دنيا و كمك به ساير هم نوعان مي طلبد. نه به آن دليل كه اديان و خدايي موهوم به ما گفته است، كه چون اگر بخواهيم خود و ديگران از زندگي لذت ببريم و مدينه ي فاضله مان را بسازيم، نيازي به وجود بابا نخواهيم داشت كه بايستي با تكيه بر علم هر چند نسبي خود در جهت تكميل دانسته هاي علمي و تجربي خود برآييم كه مطمئنا اين بهترين و مطمئن ترين راه براي طي طريق است. بگذاريد اين طور بگويم كه اگر با اين ديد به ساير اديان و مكاتب و حتي انديشه ي ايجاد خدا و پيامبران و علوم ماورائي و هرآنچه به آن برمي گردد بنگريم، انگاه نه تنها بسياري از آنها ما را طرد نخواهند كرد كه بالنص اگر بسيار خالص و منطقي باشند، همگام با ما براي ساختن جامعه اي كامل پيش خواهند رفت. مگر اينكه غرض ديگري در پس اين همه پند و اندرز و آيه پنهان باشد كه بسياري از بي خدايان نيز با همين قسمت اديان و بالكل وجود خدا مشكل دارند.
بايد همه ي اديان را با مبارزه طلبيد. اما چنانچه پاي صلاح و مصلحت كل جامعه يبشري در ميان باشد، مي توان در يك جبهه حتي به رغم عقايدي بعضا متناقض جنگيد. اما متاسفانه مشكل از انجا نشات ميگيرد كه بسياري از اوقات دين و خدا پا در كفش ديگران ميكند و داعيه ي برتري دارد. به ياد داشته باشيم كه به تعداد انسان ها راه براي رسيد به حقيقت وجود دارد!
 

proof

عضو جدید
بیشتر ما لحظاتی در کودکی داشتیم که حضور خدا را لمس کرده ایم. آن را غیر عادی نمی دانستیم،چرا که نبود؛ تنها لحظه ی زیبایی بود سرشار از عشق. در آن لحظات ساده،قلب هایمان زنده بود و ما آن زیبایی غمگین زندگی را به وضوح با شگفتی و سپاس دیدیم.

دیوید مک آرتور و بروس مک آرتور، قلب هوشمند
 

Mj na

عضو جدید
اينكه اصولا چرا بسياري از مردم با وجود اينكه هيچ گاه اطمينان كامل و صد در صدي پيرامون "چيستي و كيستي خداي" ندارند، ولي هرگز و تحت هيچ شرايطي دست از وي نمي كشند، بسياري اوقات توجيه منطقي دارد!
اينكه انسان به دليل عدم علم به فلسفه ي ايجاد! (و نه خلقت) جهان، در پي يافتن هدف آن برآمده و از انجا كه منطق وي هرگز قادر به تجزيه و تحليل مسائل، با شعوري حتي امروزه نيست، اينكه او در پي يافتن يك منجي بسيار بزرگ براي روز درماندگي و تكيه به وي مي باشد، اينكه تصور جهاني به اين عظمت به صرف تصادف و يا مسئله ي تكميل و ...باور كردني نيست و ... تنها از معدود دلايل اين اعتقاد راسخ و بعضا متعصب گونه است.
اما چرا بسياري از منكران خدا-اتئيست و آگنوتيست ها- با هدف قرار دادن اسلام، وي را مي كوبند، به خاطر داعيه خود اسلام است. اين چنين به نظر مي رسد كه در بين اديان سامي و منسوب به خداوند،اسلام به ظن بسياري از پديدآورندگان خويش، بسيار كامل و جامع مي باشد. ادعايي كه كمتر اديان سامي و ابراهيمي ان را ابراز نموده اند. در پي همين ادعا، بسياري وجود رخنه در پيكره ي اسلام را به منزله ي ايجاد شكاف در صفوف خداباوران و ايجاد تزلزل در پايه هاي وجود خدا مي دانند. البته اين موضوع چالش برانگيز براي ساليان بسيار طولاني دست آويز كلام بسياري از متحدثين و عالمان دهر بوده است. بسياري آن را به صورت رازي سر به مهر و برخي اندك به صورت ابلاغ همگاني ابراز داشته اند. اما ايا به راستي مي توان اسلام، آن هم در نوع تعصبي آن همچون شيعه و بعضا ساير فرق كمتر از تمدن آنرا، به عنوان نماينده ي قشر خداپرستان و معتقدان به وجود "بابا" لحاظ كرد؟ هر چند كه ممكن است از نگاه بسياري لحاظ اين امر اوج بي انصافي و اجحاف در برخورد با اسلام باشد، اما بايستي يادآور شد كه اسلام و بعد آن ساير اديان سامي، تنها دست آويز و چراغ ما براي پي بردن به عالمي بدون خدا و به نوعي ديگر، راه فرار از جهل و تاريكي است. با اين وجود، به سئوالي مي رسيم كه اصولا بي خدايي و عدم اعتقاد به خدا چرا و به چه دليل؟
شايد نتوان براي اين سئوال، جوابي همه گير ارائه داد. اما در اين مقوله هر كسي از ظن خود يار اين مسئله مي شود. در جهاني كه در اوج ادعاي تمدن بشري است، ما شاهد انواع جنايت ها به اشد وجوه هستيم كه به بهانه هاي مختلف و بعضا بسيار بسيار واهي رخ مي دهد، مي توان نقش اين اعتقاد را حتي به صورت لايه هايي نازك و كم پيدا، اما موثر در اين جريانات مشاهده كرد. آنچه امروزه ما در عراق، افغانستان،فلسطين اشغالي و ... بسياري ديگر از كشورها مي بينيم بي ربط به موضوع مطروحه پيرامون اعتقاد متعصبانه و بعضا واهي نسبت به خدا نيست.
شاهد اين مدعا، عمليات هاي انتحاري و خودكشي هاي هدف يافته است. بنا بر منطق انساني شايد تنها و قوي ترين استدلالي كه بتواند اين گونه اعمال را توجيه كند، اميد در بخشش خداوند از گناهان به وسيله ي اين اعمال و يا وعده و وعيدهاي بسيار از جانب پرچمداران اين گونه اعتقادات است. آنجا كه شخص تنها به اميد غفران الهي در آخرتي موهوم، بدون كمترين استدلال منطقي وبدون لحاظ كمترين زماني صرف انديشيدن به علل و عواقب كار خود، موجب مرگ خود و بسياري ديگر از افراد مي شود، ايا نبايد به اين اعتقاد و اين انديشه كه در پس پرده ي آن روحي ناپيدا چون اعتقاد جود دارد، خرده گرفت؟ به نظر ميرسد كه بي انصاف تر از آن گروه كه وجود خدا را در پس اسلامي كه به طور اشد از انديشه هاي خداوندي تبعيت مي كند، اين عقيده هاي تند روانه و افراطي و نيز حاميان بي چشم و گوش آن باشد.
پس مي توان اين گونه نتيجه گرفت كه عدم اعتقاد به خدا، نه بي انصافي پيرامون خدا، كه به چالش كشيدن برخي از بزرگترين و سهمگين ترين انديشه هاي مخرب و مزورانه است. از ابتدايي ترين دلايل تحسين برانگيز تشكيك پيرامون خدا نيز مي تواند تشكيك در دستوراتي بدون منطق و تندروانه باشد، كه بسياري با توسل به آن و به كمك حماقت برخي افراد عام، به اهداف شوم مد نظر خود رسيده اند. ادامه ي بحث در اين باره را به نوبت بعد موكول مي كنم تا فرصتي براي انديشيدن بهتر فراهم ايد.
اعتقاد به خدا، چرا به چه دليل؟ بحث تا بدانجا پيش رفت كه گفتيم با اندك تاملي مي توان تشكيك پيرامون خدا را حتي براي افراد معتقد، پايه گذار رسيدن به بسياري از خودآگاهي ها دانست.هر چند كه در ظاهر امر، اين كار نزد بسياري اوج توهين به اعتقادات افراد است. در حاليكه بايد دانست كه اگر هم چنين چيزي باشد، تعصب بي چون و چرا در پذيرش تفكرات مربوط به چندين سده ي پيش، آن هم بدون كمترين تاملي در آن و صرف پيشينه ي تاريخي داشتن آن در نزد پدران ما، عملا اوج حماقت را بيان مي نمايد.
خواسته يا ناخواسته، سرانجام زماني فراخواهد رسيدكه اگر هم بابايي با آن همه دم و دستگاه نيز وجود داشته باشد، بايد بتواند خود را و سئوالات پيرامون خود را توجيه كند. به نظر مي رسد كه زمان جهالت بشر به انتهاي خود رسيده و حالا خداوند و خداباوران بايستي با استدلالاتي فراتر از انچه در گذشته ديگران را قانع مي نمودند، در پي يافتن سئوالات متعدد قشر مخالف برآيند. در اين بين انگ ارتداد به ديگران زدن و در امتداد آن، خارج كردن انسان هاي مرتد و به اصطلاح كافر ازچارچوب روال معمول زندگي و جامعه، نه تنها هيچ كمكي به آنها نخواهد كرد كه به مثابه فردي خواهد بود كه از سر ناتواني از قوه ي قهريه براي پاسخگويي برمي ايد و البته كه ابدا اين روش براي انسان متمدن توجيه پذير نخواهد بود.
از ديدي ديگر، ايا منطقي به نظر مي رسد كه خداوند موجود از به چالش كشيده شدن خود دچار ولوله و ناراحتي شود؟ به نظر اين طور نيست. چنانچه كه از اين پادشاه سرزمين خوبي ها!! انتظار مي رود بايستي پا روي پا بگذارد و دست زير چانه و شاهد و ناظر جدال بي پايان آفريده هاي خود باشد و باز هم البته كه طبق روال معمول اندك تكاني به خود نخواهد داد و به كمك چشم و ابروي خود به فرشتگان عتاب مي كند.
اين سئوال را معتقدان به بابا، جواب بدهند؟ چرا بعد از اين همه سال پس از ادعاي كمي تا قسمتي عجيب پيامبران خارج از شمارش، بابا هيچ كاري نكرده و ايا نمي خواهد ضربه شستي و زهر چشمي از اين بشر نادان و آفريده ي چست و چابك خود بگيرد؟ منطقي به نظر نمي رسد كه بابا، تنها سوم شخص مفرد و آدمي اول شخص متكلم وحده باشد! پس به وي بگوئيد كه اوج كفرگوئي كافران فرار رسيده و با روش هاي معمول پيشين نمي توان جلوي آنها را گرفت! به وي بگوئيد تا دير نشده كاري بكند و تصميم عاجلي اتخاذ كند.
رسيدن به خدا پرستي از حرف تا عمل....
ايا تا كنون به اين موضوع انديشيده ايد كه چرا نمي توان خدا را انكار كرد، به رغم اينكه هرگز كمترين ادراكي از وي نداشته ايم. بسياري از ما بابا را در حد پادشاه مهربان سرزمين ناكجاآباد در ذهنمان فرض كرده ايم.(به كلمه ي ذهن بيشتر دقت كنيد.) هماره اعتقاد به وي را براي گريز از انگ بي خدايي آن هم در جوامعي بعضا بسيار متعصب و يا قرار گرفتن در گروه هاي دين دار انتخاب كرده ايم. به عبارتي ايمان به خدا تنها براي بي خدا نبودن است و نه مستقلا مسيري براي پيمودن. به راستي ايا اين گونه نيست؟ از اين گذشته بسياري نيز خداباوري را تنها به عنوان مفر و پناهگاهي براي لحظات سخت و دردناك مي پذيرند. اين كه با روي دادن واقعه اي ناگوار و پيشامدي سخت، آن رابه حساب علم حكمتانه و لدني وي بداينم تا بدين طريق از الام خود بكاهيم، تنها بدين دليل كه خودمان از رويارويي با طبيعت وقايع و واقعيت هاي زندگي هراسناكيم. به عبارتي ديگر خيلي از ما، خدا را سپر بلاي خود كرده ايم.
با اين فرض اعتقاد به خدا آنچنان هم منفي نيست. اما ايا حقيقتا صرف منفي نبودن اين قضيه، وجود خدا نيز به خودي خود اثبات مي شود؟ اين سئوالي است كه از آن گريزي نيست. بسياري براي فرار از جوابگويي به آن، تنها به پاك كردن صورت مسئله بسنده كرده و هرگز براي خود چنين مشغله ي فكري ايجاد نمي كنند كه البته نه شيوه اي درست، اما بعضا بسيار تاثير گذار و موفق است. برخي ديگر نيز با تكيه به سخنان ديگران در قبال اين مسئله جبهه گيري مي كنند. به ياد داشته باشيم كه مسئله ي وجود خدا و در پي ان سئوالات متعددي چون چيستي و كيستي وي، هدف از خلقت منتسب به وي و .... كليشه اي ترين، تكراري ترين، خسته كننده ترين و در عين حال مهمترين سئوال از اغاز ايجاد است! چون انسان نمي تواند خود را در اين دنيا تنها و يكه فرض كند. بسيار از دانشمندان علوم تجربي نيز از انجا كه دليل وهم الود خلقت جهان توسط خدا را نمي توانند بپذيرند، در پي يافتن نمونه هاي ديگري مشابه انسان در ساير سيارات و كهكشان ها هستند.
نكته ي كليدي ديگري كه توجه به آن را در همين جا ضروري مي دانم و بعضا بارها و بارها نيز به آن اشاره خواهم كرده اين است كه فراموش نكنيم: "وجود يا عدم وجود خدا، و در نهايت تشكيك پيرامون همه ي آموزه هاي ديني كه اعتقادات ما را سست مي كند، نه تنها موجب تزلزل زندگي ما نميشود كه بالعكس، ما را با واقعيتي به نام زندگي با هر دليلي كه بخواهيم براي پيدايش آن ذكر كنيم- رودرو خواهد كرد كه گريز از ان ديگر به واسطه ي ميانجيگري ماهيت موهومي چون خدا امكان نخواهد داشت. حالا بايستي خودمان زمام امور را در دست بگيريم و ادامه مسير بديهم. مسيري كه نه تنها نبايستي به نااميدي از ايجاد، خودكشي، كمونيست، نهيل و.... منجر شود كه بالعكس تمام هم و غم ما را براي ساختن زندگي بهينه و مطلوب در اين دنيا و كمك به ساير هم نوعان مي طلبد. نه به آن دليل كه اديان و خدايي موهوم به ما گفته است، كه چون اگر بخواهيم خود و ديگران از زندگي لذت ببريم و مدينه ي فاضله مان را بسازيم، نيازي به وجود بابا نخواهيم داشت كه بايستي با تكيه بر علم هر چند نسبي خود در جهت تكميل دانسته هاي علمي و تجربي خود برآييم كه مطمئنا اين بهترين و مطمئن ترين راه براي طي طريق است. بگذاريد اين طور بگويم كه اگر با اين ديد به ساير اديان و مكاتب و حتي انديشه ي ايجاد خدا و پيامبران و علوم ماورائي و هرآنچه به آن برمي گردد بنگريم، انگاه نه تنها بسياري از آنها ما را طرد نخواهند كرد كه بالنص اگر بسيار خالص و منطقي باشند، همگام با ما براي ساختن جامعه اي كامل پيش خواهند رفت. مگر اينكه غرض ديگري در پس اين همه پند و اندرز و آيه پنهان باشد كه بسياري از بي خدايان نيز با همين قسمت اديان و بالكل وجود خدا مشكل دارند.
بايد همه ي اديان را با مبارزه طلبيد. اما چنانچه پاي صلاح و مصلحت كل جامعه يبشري در ميان باشد، مي توان در يك جبهه حتي به رغم عقايدي بعضا متناقض جنگيد. اما متاسفانه مشكل از انجا نشات ميگيرد كه بسياري از اوقات دين و خدا پا در كفش ديگران ميكند و داعيه ي برتري دارد. به ياد داشته باشيم كه به تعداد انسان ها راه براي رسيد به حقيقت وجود دارد!
مطالب خوب و پرباری را مطرح کردید خانم parichehr16
حال من مسئله ای را برایتان بیان می کنم
ابتدا این دو نکته را یاد آور می شوم:
حرف منطقی حرفی است که دارای استدلال باشد
اگر بخواهیم شخصی به انجام عملی وادار شود باید:
ا-علت آن عمل برای شخص ثابت شود
2-سپس برای آن شخص ارزش سازی شود

خب حالا میریم سر اصل مطلب:
اسلام از نظر منطق ضعیف است مثلآ دروغ گفتن را یک گناه می شمارد ولی علت بد بودن دروغ را نمی گوید
و یا گاهی از دلایل ضد سکولار استفاده می کند مثلآ چرا شراب نخوریم چون شراب انسان را از یاد خدا می برد و در بسیاری از چیز های دیگر از خدا و شیطان استفاده می کند مثلآ عطسه از طرف خدا می آید ولی خمیازه از طرف شیطان
مشاهده می شود که اسلام از نظر منطقی چندان قوی نیست یا از دلایل ضد سکولار استفاده می کند.این دلایل برای نسل امروز بشر چندان سازگار نیست .به همین دلیل جوانان کمتر به آن توجه می کنند یا کسانی که خیلی به آن توجه می کنند خیلی ضد سکولار و منطقشان ضعیف می شود
امروزه دیگر نمی توان گفت که خداوند به این دلیل روزه را واجب کرده که بنده هایش را بیازماید.
اینکه اسلام از نظر منطقی ضعیف است چیز غیر طیعی هم نیست اگر قرار بود منطق اسلام صد در صد درست باشد که در آن صورت علم به اتمام می رسید(مثلآ تا پایان دنیا دلایل بسیاری برای "مسخره کردن" پیدا میشه طبیعتآ پیغمبر هم توانایی بیان همه این دلایل را با توجه به جامعه آن زمان نداشته)
اما باز چه بخواهیم و چه نخواهیم منطق اسلام ضعیف است.
در قرآن و روایت ها نقل شده است که به دنبال راز های آفرینش بروید.پس کم کم انسان ها به سکولار می رسند.
راهکار شما با وجود منطق ضعیف اسلام چیست؟
 

Freedom_fighter

عضو جدید
شما منظور برهان اولی منو خوب نفهمیدید
حالا به برهان دوم من توجه کن شما اگه می تونید ماده ای جدید بیافرینید...
امکان نداره بتونید. چه ماده و چه انرژی ثابت هستش و هیچ کسی نمی تونه ماده ای بیافرینه و یا از بین ببره طبق قانون پایستگی ماده و انرژی
امکان نداره این ماده و انرژی بدون دلیل بوجود اومده باشه .
طبق برهان اول من اتفاق بیفته
ماده:مولکول-اتم-پروتونو الکترون و نوترون-پوزیترون و کوارک-ماده ای دیگر-ماده ای دیگر-ماده ای دیگر-ماده ای دیگر-ماده ای دیگر-ماده ای دیگر-ماده ای دیگر-ماده ای دیگر-ماده اولیه
این ماده اولیه طبق توضیحات قبلیم باید از یک چیز ماورای طبیعه ساخته شده باشه در غیر اینصورت دوباره به ماده و انرژی می رسیم که اون هم چیز اولیه اش از یک چیز ماورای طبیعه بوده
در اینجا ما به یک چیز ماورای طبیعه به نام خدا می رسیم حالا اینی که در مورد اتم می گم ممکنه یک بیلیون سال طول بکشه ممکنه یک میلیون ممکنه... ;)
شما هیچ برهان جدیدی مطرح نکرده بودید که حالا بخواهید برای من شماره دوم آن را هم بیان کنید بلکه تنها به بیان مغالطه آمیز قانون علیت پرداخته اید!
از دید فلسفی فرقی میان "هستی" و مفهوم ماده(انرژی) در نظر گرفته نمی شود
از آنجایی که هستی در ذات وجودی ماده است و ازلیست؛ ما هم تنها با وجود ماده به درک هستی می رسیم و
ادراکات و پندارهای ما بر اساس جهان مادی اطرافمان شکل می گیرد.
هرچیزی که به شکل مستقیم و غیر مستقیم(با واسطه ابزار) قابل دریافت توسط حواس پنج گانه ما باشد و با استفاده از نیروی "خرد" حقیقت آن مشخص شود ؛ برداشتی از حقیقت جهان برایمان شکل خواهد گرفت .
مفهوم ماوراء الطبیعه یا غیر ماده که شما بر آن تاکیید دارید هیچ گاه توسط حواس پنج گانه قابل درک نیست وچون هیچ مدرک و پایه علمی هم ندارد خرد آدمی همواره آن را به عنوان خرافه می شناسد.
اگر تاریخ پیشرفت تمدن بشر را هم بررسی کنید؛درمی یابید که همواره انسان به چیزهایی که برایش مجهول و پرسش برانگیز بوده به عنوان ماوراء الطبیعه تلقی کرده است و براساس خیالات و تصورات ناقص خود، این مفاهیم ذهنی را ساخته و پرداخته است. در حالی که دانش پرده از حقایق برداشته و موضوعات غیر مادی هم رفته رفته محدود تر شدند.
نیازی هم به واژگانی گمراه کننده چون خدا وغیر ماده نیست.
 

Mj na

عضو جدید
شما هیچ برهان جدیدی مطرح نکرده بودید که حالا بخواهید برای من شماره دوم آن را هم بیان کنید بلکه تنها به بیان مغالطه آمیز قانون علیت پرداخته اید!
از دید فلسفی فرقی میان "هستی" و مفهوم ماده(انرژی) در نظر گرفته نمی شود
از آنجایی که هستی در ذات وجودی ماده است و ازلیست؛ ما هم تنها با وجود ماده به درک هستی می رسیم و
ادراکات و پندارهای ما بر اساس جهان مادی اطرافمان شکل می گیرد.
هرچیزی که به شکل مستقیم و غیر مستقیم(با واسطه ابزار) قابل دریافت توسط حواس پنج گانه ما باشد و با استفاده از نیروی "خرد" حقیقت آن مشخص شود ؛ برداشتی از حقیقت جهان برایمان شکل خواهد گرفت .
مفهوم ماوراء الطبیعه یا غیر ماده که شما بر آن تاکیید دارید هیچ گاه توسط حواس پنج گانه قابل درک نیست وچون هیچ مدرک و پایه علمی هم ندارد خرد آدمی همواره آن را به عنوان خرافه می شناسد.
اگر تاریخ پیشرفت تمدن بشر را هم بررسی کنید؛درمی یابید که همواره انسان به چیزهایی که برایش مجهول و پرسش برانگیز بوده به عنوان ماوراء الطبیعه تلقی کرده است و براساس خیالات و تصورات ناقص خود، این مفاهیم ذهنی را ساخته و پرداخته است. در حالی که دانش پرده از حقایق برداشته و موضوعات غیر مادی هم رفته رفته محدود تر شدند.
نیازی هم به واژگانی گمراه کننده چون خدا وغیر ماده نیست.
ایده های جالبی دارید
بنده هم برای توجیه پدیده های هستی به ماده و انرژی متوسل می شوم به همین دلیل هم تا حدی سکولار و ماتریالیسم هستم
شما ایده های قشنگی دارید فقط یک عیبی که دارید اینه که بی طرف قضاوت نمی کنید بنده در پست های خودم بار ها جواب شما رو داده ام منتها شما متوجه نشدید
بله تمام پدیده های اطراف ما با علم قابل توجیه است و تمام دنیا از ماده و انرژی تشکیل شده و کسی نمیتونه ماده و انرژی بوجود بیاره فقط میتونه اونا رو از نوعی به نوع دیگر تبدیل کنه
(به قانون پایستگی ماده و انرژِی مراجعه کن)حالا این ماده و انرژی رو کی آفریده ؟
این دنیایی که ما داریم در اون ما فقط نوع و شکل ماده و انرژی رو تغییر میدیم تا فضا را به شکلی مساعد تر برای خودمون بوجود بیاوریم ولی قدرت بوجود آوردن ماده و انرژی را نداریم در دنیای اطراف ما خدا دخالت نمی کنه فقط در آفرینش ابتدایی ترین ها خدا دخالت کرده که علم بشر حالا حالا ها به اون چیز های ابتدایی نمی رسه مثل ذرات تشکیل دهنده ماده
 

lighthearted

عضو جدید
کاربر ممتاز
عجب دلایل پر مغزی...
دست ما تکون میخوره پس خدا هست.
پای ما تکون میخوره پس خدا هست.
زمین رو مدارش حرکت میکنه پس خدا هست.


چرا نگم علم ثابت کرده ؟
علم ثابت کرده عزیز.

روح ؟
روح نشات گرفته از برخی فعالیت های خاص مغزی هست. رفتار و احساساتی که شما بهش میگید روح. اینها همه با علم توضیح داده مشه. تا مدتی دیگه شما خواهید دید که علم به جایی میرسه که ربات هایی خواهد ساخت با تمامی احساسات منطقی و عقلی و احساسی انسان. تمام اون چزهایی که شما بهش میگید روح...

اگه روح نشات گرفته از فعالیت های خاص مغزی هست پس عقل چی دیگه و جای عقل کجاست !!!!!!!!!!:surprised::surprised::surprised:
 

ofakur

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینکه هستی خالق داره یا نه ؟ من میگم خالق داره.
اما این روشهای عبادتی که مردم برای رضایت خالق انجام میدن درسته یا نه ؟ من میگم : درست نیست.
عبادت خالق هستی باید در شان او باشه.
حالا شکل این عبادت باید چه جوری باشه ؟ من میگم همه جور الا اینایی که انسانهای امروزی انجامش میده.
اگه شما بگید قرآن . من میگم کجای قرآن گفته نماز 17 رکعته؟
در مورد روزه حرفی ندارم.
زیارت اماکن هم همینطور . تو قرآن نیست.
هر چند که من با این کار مخالفتی ندارم که هیچ . انس و الفت هم دارم.:gol:
 

Mj na

عضو جدید
اگه روح نشات گرفته از فعالیت های خاص مغزی هست پس عقل چی دیگه و جای عقل کجاست !!!!!!!!!!:surprised::surprised::surprised:
روح همان ارزش انسان است و ارزش به مغز مربوط می شود و به احساسات نیز مربوط میشود و احساسات نیز نشات گرفته از هورمون ها و مغز انسان است
این چه حرفیه که تو اینجا زدی:biggrin:
 

NYC

عضو جدید
کاربر ممتاز
من که خدارو با تمام وجودم حس میکنم .فکر کردن به این که من کیم؟ اینجا کجاست ؟جهان چیه ؟اولش چی بوده ؟و چه جوری اومده ؟ته تهش به کجا میرسه ؟؟؟؟
ادمو گمراه میکنه همین قدر که بدونی که یکی هست که این جهان به این عظمت دستشه و داره بدون کوچکترین مشکلی ادارش میکنه ، ناخوداگاه ادم اعتقاد پیدا میکنه ....
وقتی ببینی کارت حل نمیشه و بد جوری توش گیر کردی یهو نیرویی بهت انرژی میده و یه هو کارت راه میفته....اینا همش خداست اونوقت میشه گفت اعتقادی به خدا ندارم!!!!!!!!!!!!!!
باید از خدا بخوای تا خودش نشونت بده البته حواستم باید خوب جمع کنی که بفهمی این نشونه از طرف خداست.

و

بـیدلی در هـمه احوال خدا با او بود
او نـمی‌دیــدش و از دور خدایا می‌کرد
فیض روح القـدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد


خدا نیاز به اثبات نداره هر جای نگاه کنی پر از نشانه های خدا هستش !

ولی در مورد این بحث یاد یه بحثی اقتادم که: اول مرغ بوده یا تخم مرغ !!!!!؟؟؟؟

هر کسی با توجه به دینش یا روحیاتش به چیزی اعتقاد داره که حس میکنه این اعتقادش همه جا کمکش میکنه و یه حس دلبستگی شیرینی هم میتونه داشته باشه !

ولی با توجه روح انسان تنها چیزی که میتونه به تمام معنای واقعی براش ایمان و اعتقاد امید و... باشه فقط خدای مهربون هستش !


به نظر من این همون ویروس خدائه که برای تسکین درد و توجیه موفقیتامون ازش استفاده میکنیم. باید با منطق خدا رو قبول کرد وگرنه من یکی که به مشکل میخورم.


اينكه اصولا چرا بسياري از مردم با وجود اينكه هيچ گاه اطمينان كامل و صد در صدي پيرامون "چيستي و كيستي خداي" ندارند، ولي هرگز و تحت هيچ شرايطي دست از وي نمي كشند، بسياري اوقات توجيه منطقي دارد!
اينكه انسان به دليل عدم علم به فلسفه ي اي...


پریچهر خانوم شما که چیزی رو اثبات نکردین فقط صورت مسئله رو طور دیگه ای بیان کردین.



در کل در مقابل بعضی افراد که مثلا خلقت انسان رو دلیل وجود خدا میدونن، خب مگه الان موفق نشدن که گوسفند رو شبه سازی کنن ؟ پس یعنی یک گام به سمت خلق انسانم برداشتن دیگه (البته به نظر من در پروژه های مخفی نظامی-امنیتی انسانم تولید کردن). چه تضمینی وجود داره که تا چند وقت دیگه به صورت علنی انسانم تولید نشه ؟
 

Freedom_fighter

عضو جدید
حالا این ماده و انرژی رو کی آفریده ؟
در دنیای اطراف ما خدا دخالت نمی کنه فقط در آفرینش ابتدایی ترین ها خدا دخالت کرده که علم بشر حالا حالا ها به اون چیز های ابتدایی نمی رسه مثل ذرات تشکیل دهنده ماده
همان طور که خودتان به قانون پایستگی ماده و انرژی اشاره کردید؛ وجود ماده همواره ثابت می باشد و تنها چینش های آن تغییر می کند و از لحاظ فلسفی هم تمام درک ما از هستی تشکیل شده از همین ماده و حالت های گوناگون آن است پس ازلی و ابدی بودن آن دریافت می شود و همان طور که قبلا گفتم "وجود ازلی" نیازی به آفریننده ندارد.
حال اگر شما اصرار دارید، می توانید حالت دیگری از چینش های ماده را "خدا" بنامید و با تعریف آن ؛ برای جایگاهش در سلسله علیت و اثبات صفات آن استدلال کنید.
 

Mj na

عضو جدید
همان طور که خودتان به قانون پایستگی ماده و انرژی اشاره کردید؛ وجود ماده همواره ثابت می باشد و تنها چینش های آن تغییر می کند و از لحاظ فلسفی هم تمام درک ما از هستی تشکیل شده از همین ماده و حالت های گوناگون آن است پس ازلی و ابدی بودن آن دریافت می شود و همان طور که قبلا گفتم "وجود ازلی" نیازی به آفریننده ندارد.
حال اگر شما اصرار دارید، می توانید حالت دیگری از چینش های ماده را "خدا" بنامید و با تعریف آن ؛ برای جایگاهش در سلسله علیت و اثبات صفات آن استدلال کنید.
من دنیا رو بر اساس خدا تعریف نمی کنم من معتقدم خدا ماده و انرژی رو آفریده بعد مثل یک ساعت کوک کرده و دنیا رو به حالت خودش واگذاشته البته گه گاهی ممکنه دخالت هایی در این دنیا بکنه مثلآ یک کودک سرطانی خوب بشه و پزشکا هم بگن که این یک معجزه بود یا یک شهیدی سالم مونده باشه جنازه اش و خیلی چیز های دیگه که خودتون می دونید(این کمک های الهی هم باید در راستای خدا بوده باشه وگرنه یک پدیده ای که در راستای خداشناسی نبوده با خدا تایید نمیشه)دنیای اطراف ما اغلب به خاطر پدیده های علمی اتفاق میافته و گاهی هم به خاطر پدیده ی الهی منتها چون بشر گذشته علم کمی داشت و نتوانسته بود پدیده ها رو با علم توجیه کنه اون رو با خدا توجیه می کرد ولی بشر امروز علم بیشتری داره و میتونه پدیده ها رو با علم توجیه کنه
علم بشر به جایی میرسه که علت تمام پدیده ها رو کشف میکنه بعد به جایی میرسه که ابتدایی ترین ماده رو کشف میکنه میبینه که این دیگه با علم توجیه نمیشه چون ابتدایی ترین است و دیگه چیزی پیدا نمیکنه که بتونه علت این پدیده باشه
علت این پدیده باید یک چیز ماورای طبیعه باشه یک چیزی که چون تونسته این ماده و انرژی رو بیافرینه پس بر این دنیا مسلط بوده و قدرت و نیرو داره
نظر شما چیه:smile::)
 

mirror_life2006

عضو جدید
بحث های جالبی در این باشگاه در مورد وجود خدا مطرح شد من مایلم یک گفت گو دوستانه داشته باشم نظرات همه محترم است
حالا یک سوال داشتم همه ما می دانیم که جهان پس از انفجار یک توده بزرگ بوجود آمد خب بسیاری از کسانی که به خدا اعتقاد داشتند گفتن خدا از اونجا بود که جهان رو خلق کرد ولی کسانی که به وجود خدا اعتقاد نداشتند گفتند نه قبل از اون انفجار باز چیز هایی وجود داشته که علم بشر به اون دست نیافته
حالا برای بنده این سوال پیش میاد که فرض کنیم قبل از اون انفجار بزرگ باز قبل از اون و باز قبل از اون چه چیزی وجود داشته بالاخره ه یک مبدا نمی رسیم
هم چنین این در مورد وجود ماده ابتدا پروتون و نوترون و الکترون و بعد کوارک و پوزیترون بعد یه چیز دیگه و بعد چیز دیگه باز ما به یک مبدا می رسیم حتما اون مبدا رو خدا خلق کرده
امید وارم که بحث دوستانه و خوبی داشته باشیم
مطمئنن یک خالقی بودهکه این هستیه بی پایانو خلق کرده آسمان بی نهایته ما تو بخشی از عالم به نامه زمین زندگی میکنیم و به جز زمین تا کونون 9 تا سیاره دیگر کشف شده که همیه اینها به دوره یک منبع انرژیه سوزانی به نامه خورشید میچرخن و اینا همش بدونه علت و بدونه خالق میسر نمیشه بله انسان به تمامه هستی تا حالا پی نبورده کی میدونه به جز این سیارات سیاراته دیگیم هست یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟
ولی انسانایه امروزی به جای رسیدن که میتونن به مریخ و ماهو و خلاسه به بخشی از این هستیه بی پایان قدم بذارن اگه هر کی میگه خدای نیست اثبات کنه بیاد یه سیارهای مثله ماه بسازه یا یه منبعی مثله خورشید بسازه که منبعه حیاته این چرخه باشه ما تمامه انرژیه خودمونو مدیونه خورشیدیم اگه خورشید خاموش شه حیاته ما آدما از بین میره.....
چرا که خورشیده که چمنو میرویونه تا گاو گوسفند بخورنو ما از گوشته اونا استفاده کنیم خورشیده که به همه چی جون میده به درختا به نباتات و همه چی حالا این همه زیبای ها رو کی میتونه خلق کنه به نظره شما ما آدما قادریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

Zaneti

مدیر تالار مهندسی مکانیک
مدیر تالار
به نظر من همه به خدا اعتقاد دارن اما دیدشون نسبت به خدا متفاوت هست.
 

Freedom_fighter

عضو جدید
من دنیا رو بر اساس خدا تعریف نمی کنم من معتقدم خدا ماده و انرژی رو آفریده بعد مثل یک ساعت کوک کرده و دنیا رو به حالت خودش واگذاشته البته گه گاهی ممکنه دخالت هایی در این دنیا بکنه مثلآ یک کودک سرطانی خوب بشه و پزشکا هم بگن که این یک معجزه بود یا یک شهیدی سالم مونده باشه جنازه اش و خیلی چیز های دیگه که خودتون می دونید(این کمک های الهی هم باید در راستای خدا بوده باشه وگرنه یک پدیده ای که در راستای خداشناسی نبوده با خدا تایید نمیشه)دنیای اطراف ما اغلب به خاطر پدیده های علمی اتفاق میافته و گاهی هم به خاطر پدیده ی الهی منتها چون بشر گذشته علم کمی داشت و نتوانسته بود پدیده ها رو با علم توجیه کنه اون رو با خدا توجیه می کرد ولی بشر امروز علم بیشتری داره و میتونه پدیده ها رو با علم توجیه کنه
علم بشر به جایی میرسه که علت تمام پدیده ها رو کشف میکنه بعد به جایی میرسه که ابتدایی ترین ماده رو کشف میکنه میبینه که این دیگه با علم توجیه نمیشه چون ابتدایی ترین است و دیگه چیزی پیدا نمیکنه که بتونه علت این پدیده باشه
علت این پدیده باید یک چیز ماورای طبیعه باشه یک چیزی که چون تونسته این ماده و انرژی رو بیافرینه پس بر این دنیا مسلط بوده و قدرت و نیرو داره
نظر شما چیه:smile::)
گویا شما مفهوم خدا را مستقل از تمام هستی می دانید!!!
متاسفانه به پست های قبلی من توجه کافی نداشته اید و به دلیل مغالطه ای ناآگاهانه که ناشی از تعصبتان نسبت به واژگانی همانند خدا و ماورالطبیعه است؛ ماهیت وجودی ماده را درک نکرده اید و همین اشتباه موجب شد تا خرافاتی چون معجزه و شفا دادن را برای من مطرح کنید.
اگرفرض کنیم بشر به ابتدایی ترین ماده (ماده ی اولی) هم برسد به دلیل اینکه ذات ماده وجودی ازلی دارد نمی توان از علت آن سوال کرد؛ زیرا قانون علیت بر چینش های مختلف ماده و یا از دید فلسفی بر موجوداتِ حادث شده در زمان دلالت دارد. در حالی که مفهوم زمان و ماده(تمام هستی) به هم وابسته است و وجود یکی به دیگری معنا می دهد.
چرا که "زمان" در تغییر و تحولات ماده برای ما معنی می یابد و در این میان چیزی فراتر از مفهوم هستی نداریم که بخواهد با غیر ماده یا ماورای ماده توجیه شود.
در پست قبلی هم گفتم، شما اگر به این واژه علاقه مندید می توانید برای چینش اولیه ماده اسم " خدا" را برگزینید و برای صفات و ویژگی هایش استدلال منطقی ارائه دهید.
[FONT=&quot]امیدوارم دوباره با کلمه ای چون "ماورای طبیعه" سفسطه بافی نکنید که در این صورت من پاسخی نخواهم داد! [/FONT]
 

Mj na

عضو جدید
گویا شما مفهوم خدا را مستقل از تمام هستی می دانید!!!
متاسفانه به پست های قبلی من توجه کافی نداشته اید و به دلیل مغالطه ای ناآگاهانه که ناشی از تعصبتان نسبت به واژگانی همانند خدا و ماورالطبیعه است؛ ماهیت وجودی ماده را درک نکرده اید و همین اشتباه موجب شد تا خرافاتی چون معجزه و شفا دادن را برای من مطرح کنید.
اگرفرض کنیم بشر به ابتدایی ترین ماده (ماده ی اولی) هم برسد به دلیل اینکه ذات ماده وجودی ازلی دارد نمی توان از علت آن سوال کرد؛ زیرا قانون علیت بر چینش های مختلف ماده و یا از دید فلسفی بر موجوداتِ حادث شده در زمان دلالت دارد. در حالی که مفهوم زمان و ماده(تمام هستی) به هم وابسته است و وجود یکی به دیگری معنا می دهد.
چرا که "زمان" در تغییر و تحولات ماده برای ما معنی می یابد و در این میان چیزی فراتر از مفهوم هستی نداریم که بخواهد با غیر ماده یا ماورای ماده توجیه شود.
در پست قبلی هم گفتم، شما اگر به این واژه علاقه مندید می توانید برای چینش اولیه ماده اسم " خدا" را برگزینید و برای صفات و ویژگی هایش استدلال منطقی ارائه دهید.
[FONT=&quot]امیدوارم دوباره با کلمه ای چون "ماورای طبیعه" سفسطه بافی نکنید که در این صورت من پاسخی نخواهم داد! [/FONT]
بله نظرات شما محترم است.
ولی نکته ای که در اینجا باید به آن توجه کنیم اینه که عدد بی نهایت یک چیز ایده آلیسمی هستش و ساخته ی ذهن انسان .در مورد آینده میشه گفت بی نهایت هستش ولی در مورد گذشته دنیا...
فکر نمی کنم ایده آلیسم در اینجا درست باشد.یعنی جهان حتمآ یک مبدا دارد . بی نهایت بودن گذشته در ذهن انسان می گنجد ولی در دنیا نمی گنجد.
نظرت چیه؟
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه بخشهایی رو خوب شکافتی بجز اینکه در سوال انحرافی ابتدا چی شد چی بود موندی حالا برات اینو میشکافم :
نظریه پردازان رو میشه سه بخش کرد
1- اونهایی که میگن جهان ابتدا و انتهایی دارد بعبارتی میگن مثلا شش هزار سال قبل خدایی اومد و در مدت شش هفت روز جهان را ساخت و رفت نشست اون بالا ببینه کی خوبه کی بده و در نهایت بعد از مثلا شش هزار سال جهان رو نابود میکنه یه عده رو میفرسته جهنم و یه عده رو میفرسته بهشت و میگه تو جهنم بخاطر گناهان مرتکب شده آتیشت میزنند هر روز هر روز و اونهایی که میرن بهشت رو تخت زرین میشنند و حوری بازی و خلاصه بزن و برقص
2- اونهایی که میگن بالاخره یه روزی جهان خلق شده حالا با خدا یا بی خدا یه بیگ بنگی بوده و بعدش هی یه ماده میمیمیره و یه ماده دیگه خلق میشه و این تا ابد ادامه داره بنابراین تو قسمت انتها با دینمداران همراه نیستند علتشم اینه که دینمداران فکر میکنند جهان یعنی کره زمین ولی اینها میگن جهان هزاران کهکشان دارد و هر کهکشان هزاران ستاره و هر روز یه انفجار تازه و یه کهکشان تازه یا ستاره تازه متولد میشه و ستاره یا کهکشان قدیمیتر میمیره .
3- دسته سوم میگن چیزی که انتها نداره نمیتونه ابتدایی هم داشته باشه چون اگر تو یه نقطه بینهایت دور از ابتدا بوجود بیایی در اینصورت ابتداشم نسبت به وضع موجودت در بینهایت دور قرارداره و این یعنی ابتدایی هم در کار نیست
برای عقیده اول دکترا میدن چون نکات مهمی توشه مثلا نمیدونند که اون دنیا مادیست یا نه !اگر مادیست فرقش با این دنیا چیه اگه غیر مادیست اتیش و خاکستر و حوری چیه !تازه بعدش چی میشه چندین میلیارد سال بعد از رفتن تو جهنم باید هر روز کبابی شد و هر روز در بهشت کنار حوری نشست شغلمون چی میشه تا کی این بیهوده کاری ادامه داره و هزاران سوال دیگه که لازم میاد یکی دکترای استحمار بگیره تا درداتو تسکین بده .
گروه دوم که علم گرا هستند و برای آینده توضیحات روشنی دارند ولی برای واژه آغاز با خودشون درگیرند و بیگ بنگ و دیگ بنگ میسازند تا یه طوری اینو توجیه کنند و چون سختشونه باید دکترا بگیرند تا بفهمند بالاخره اول تخم مرغ اومد یا اول مرغ اومد .از طرفی ابقای این ابهام کمک میکنه تا سیاسیون از در نیمه باز دکانداری دین قشریون رو آرام نگاه دارند .
دسته سوم خردگرایانند که اهمیتی به برخی از سوالات انحرافی گروه اول نمیدهند چرا که اینها میگن
"نیستی یا هست یا نیست "
"اگر نیستی هست پس خود یک نوع هستی است "
اگر نیستی نیست پس هرچه هست ،هستی است "از ازل تا ابد

پس بلند بگو خرد نگهدارت
ایده های جالبی دارید
بنده هم برای توجیه پدیده های هستی به ماده و انرژی متوسل می شوم به همین دلیل هم تا حدی سکولار و ماتریالیسم هستم
شما ایده های قشنگی دارید فقط یک عیبی که دارید اینه که بی طرف قضاوت نمی کنید بنده در پست های خودم بار ها جواب شما رو داده ام منتها شما متوجه نشدید
بله تمام پدیده های اطراف ما با علم قابل توجیه است و تمام دنیا از ماده و انرژی تشکیل شده و کسی نمیتونه ماده و انرژی بوجود بیاره فقط میتونه اونا رو از نوعی به نوع دیگر تبدیل کنه
(به قانون پایستگی ماده و انرژِی مراجعه کن)حالا این ماده و انرژی رو کی آفریده ؟
این دنیایی که ما داریم در اون ما فقط نوع و شکل ماده و انرژی رو تغییر میدیم تا فضا را به شکلی مساعد تر برای خودمون بوجود بیاوریم ولی قدرت بوجود آوردن ماده و انرژی را نداریم در دنیای اطراف ما خدا دخالت نمی کنه فقط در آفرینش ابتدایی ترین ها خدا دخالت کرده که علم بشر حالا حالا ها به اون چیز های ابتدایی نمی رسه مثل ذرات تشکیل دهنده ماده
 
آخرین ویرایش:
بالا