آفتاب از ستیغ کوه بالا میآمد و گرد طلاییاش را به همه جا میپاشید. ابرها خود را در حضور خورشید کم دیدند و به کناری رفتند. باران همه چیز را شسته بود. آواز چلچلههای خواب آلود فضا را پر کرده بود. نسیمی آرام، خنکی باران و بوی خاک را در همه جا پخش میکرد......
آسمان صاف و پاک بود. قطرههای باران روی برگها میدرخشیدند.........
دنیای پس از باران هم میگریست، هم میخندید
آسمان صاف و پاک بود. قطرههای باران روی برگها میدرخشیدند.........
دنیای پس از باران هم میگریست، هم میخندید