خلیج همیشه فارس ایران

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
نخستین روزی كه استعمار غرب پا به تنگه هرمز گذاشت
14 اكتبر سال 1515 دریاسالار پرتغالی آلفونس دا آلبوكركی (آلبوكرك) در آن زمان كه ایران فاقد قدرت دریایی بود (زمان شاه اسماعیل صفوی) با كشتی توپدار و نیروی تفنگدار وارد تنگه هرمز شد و بعدا جزایر استراتژیك آن ناحیه را تصرف كرد. تنگه هرمز دروازه خلیج فارس است، خلیجی كه 970 كیلومتر طول دارد. آلبوكرك نخسین نظامی غرب بود كه از راه دریا به خلیج فارس تجاوز مسلحانه كرده است. وی در عین حال نخستین دریا نورد غرب است كه به اهمیت استراتژیك خلیج فارس به عنوان بازوی اقیانوس هند پی برده بود. آلبوكرك كه از ده سال پیش از آن به تصرف سرزمین های مشرق زمین دست زده بود به خوبی می دانست كه پرتغال یك میلیون و پانصد هزار نفری نمی تواند در همه مناطق متصرفه مهاجرنشین تاسیس كند؛ بنابراین كوشش داشت كه با بكارگیری بومیان هر محل، اقتدار پرتغال را براین مناطق برقرار سازد و حفظ كند.​

آلبوكرك آغازگر تجاوزی شد كه هنوز ادامه دارد و قدرت های غرب بدون این كه حقی داشته باشند در آبهای كشور های دور دست مداخله می كنند و نام این مداخله را كه بارها به برخورد نظامی انجامیده است «حفظ منافع حیاتی!» خود نام نهاده اند.
آلبوكرك پس از بازگشت از منطقه هرمز به پایگاه اصلی و دائمی اش در گوای هند با حكم عزل خود كه از پرتغال ارسال شده بود رو به رو شد و از فرط اندوه 16 دسامبر سال 1515 دق كرد و درگذشت.​

بادرگذشت آلبوكرك، مسئله اشغال ناحیه هرمز حل نشد. بعدا شاه عباس با كمك انگلیسی ها ــ رقبای پرتغال ــ ناحیه را پس گرفت، ولی همین اتحاد او با انگلیسی ها باعث گسترش نفوذ و بعدا سلطه آنان بر منطقه خلیج فارس و امضای پیمان «تروشیل» در 1820 با شیوخ امارات هفتگانه شد و سلطه خود را رسمیت داد كه آثار آن هنوز زدوده نشده است. انگلیسی ها به همین دلیل، تا نیمه دهه 1930 تلاش بسیار كردند كه ایران دارای نیروی دریایی موثر نشود و ....​
نوشیروان کیهانی زاده​
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
حضور استعماری هلند در خلیج فارس​
در سال‌ ۱۶۲۳ م‌ / ۱۰۳۲ ه.ق‌ یک‌ سال‌ پس‌ از تسخیر هرمز توسط قوای‌ مشترک‌ انگلیس‌ و ایران‌، هلندی‌ها در خلیج‌ فارس‌ استقرار یافتند. با توجه‌ به‌ این که‌ از زمان‌ تأسیس‌ کمپانی‌ هند شرقی‌ هلند (واک‌)، دولت‌ هلند در راستای‌ تأمین‌ منافع‌ اقتصادی‌ خود، رقابت‌های‌ جدی‌ با پرتغالی‌ها و انگلیسی‌ها در اندونزی‌، هندوستان‌ و منطقه‌ ی خلیج‌ فارس‌ آغاز کرد و بخش‌ مهمی‌ از این‌ رقابت‌ها به‌ دلیل‌ حذف‌ پرتغالی‌ها، به‌ رویارویی‌ با انگلیسی‌ها اختصاص‌ یافت‌، در این‌ مقاله تلاش‌ می‌شود ظهور و افول‌ حضور هلندی‌ها در منطقه‌ حساس‌ خلیج‌ فارس‌ و بوشهر مورد بحث‌ و بررسی‌ قرار گیرد. چنان‌ که‌ پیش‌تر آمد، هلندی‌ها برای‌ نخستین‌ بار در سال‌ ۱۶۲۳ م‌ / ۱۰۳۳ ه.ق‌ از طریق‌ جزیره قشم‌ و گمبرون‌ (بندرعباس‌) وارد ایران‌ شدند. در آن‌ هنگام‌ شاه عباس اول‌ بر ایران‌ حکومت‌ می‌کرد. بهانهٔ ورود آنان‌ به‌ خلیج‌ فارس و شرکت‌ در تجارت‌ با ایران‌ آن‌ بود که‌ هنگام‌ زد و خورد کشتی‌های‌ انگلستان‌ و پرتغال‌ به‌ یاری‌ انگلستان‌ برخاسته‌ بودند.(۱) هلندی‌ها، بلافاصله‌ پس‌ از ورود به‌ اصفهان‌، موفق‌ به‌ عقد قراردادی‌ پُرسود در زمینهٔ صدور و ورود ابریشم‌ و قند با «شاه عباس» شدند.​
بر اساس‌ یکی‌ از مفاد این‌ قرارداد، هلندی‌ها از پرداخت‌ حق گمرکی‌ و عوارض‌ معاف‌ شدند و توانستند حق‌ فعالیت‌ در تمام‌ ایران‌ را به‌ دست‌ آورند. در همین رابطه‌ دفاتری‌ در اصفهان‌، بندرعباس‌، شیراز، کرمان‌، لار و بوشهر افتتاح‌ نمودند.(۲) هلندی‌ها، رقابت‌ با انگلیسی‌ها را سرلوحهٔ کار خود قرار دادند، اما تا زمانی‌ که‌ «شاه‌عباس‌» زنده‌ بود، به‌ دلیل‌ همکاری‌ آنها با شاه‌ صفوی‌ در تسخیر هرمز، هلندی‌ها در اهداف‌ خود موفق‌ نبودند.​
با مرگ‌ «شاه‌عباس‌»، شرکت‌های‌ هلندی‌ که‌ از حمایت‌ دولت‌ خود برخوردار بودند، در رقابت‌ با انگلیسی‌ها موفقیت‌های‌ مهمی‌ به‌ دست‌ آوردند. در سال‌ ۱۶۲۵ م‌ / ۱۰۳۵ ه.ق‌، با وقوع‌ جنگ‌ بین‌ انگلستان‌ و هلند در خلیج‌ فارس‌، این‌ رقابت‌ها به‌ اوج‌ خود رسید. هلندی‌ها بالاخره‌ موفق‌ گردیدند برای‌ مدتی‌ رقیب‌ خود را در خلیج‌ فارس‌ عقب برانند. بررسی‌ وقایع‌ خلیج‌ فارس‌ تا حدود سال های‌ ۱۶۸۰م، بیانگر این‌ واقعیت‌ است‌ که‌ هلندی‌ها در این‌ ایام‌ با قدرت‌ هر چه‌ تمام تر تأسیسات‌ خود را در بندرعباس‌ و بصره‌ اداره‌ می‌نمودند و تقریباً به‌ همان‌ مرحله‌ از قدرت‌ رسیده‌ بودند که‌ پرتغالی‌ها یک‌ صد سال‌ پیش‌تر در خلیج‌ فارس‌ داشتند. هلندی‌ها پیش از این که‌ تجارتخانه‌ خود را در بندرعباس‌ به‌ سال‌ ۱۶۲۳ م‌ / ۱۰۳۳ ه.ق‌ گشایش نمایند، شعبه‌ای‌ در بصره‌ دایر نمودند و به‌ دادوستد کالا از راه‌ حلب‌ سرگرم بودند. آنان‌ در سال‌۱۷۴۷ م‌ / ۱۱۶۰ ه.ق‌، تجارتخانهٔ خود را در بوشهر که‌ برای‌ مدتی‌ تعطیل‌ کرده‌ بودند، مجدداً بازگشایی‌ نمودند. اما سال‌ ۱۷۴۷ م‌ / ۱۱۶۰ ه.ق‌، پایان‌ دورهٔ حضور قدرتمند هلندی‌ها در بندرعباس‌ بود.​
این‌ بندر همان گونه‌ که‌ «فلور» می‌نویسد از لحاظ بازرگانی‌ و اداری‌ مهم‌ترین‌ پایگاه در خلیج‌ فارس‌ بود و نشیمن‌گاه‌ به‌ اصطلاح‌ هیأت‌ مدیران‌ ایرانی‌ (واک‌) به‌ شمار می‌رفت.(۳) هلندی‌ها بعد از سال‌ها حضور در بندرعباس‌، به‌ واسطهٔ اغتشاش‌ و ناامنی‌ مجبور شدند که‌ دفتر تجاری‌ خود را به‌ طور موقت‌ به‌ بصره‌ انتقال‌ دهند. در سال‌ ۱۷۵۳م‌ / ۱۱۶۷ ه.ق‌، «بارون‌ نیپ‌ هاوزن» که‌ در خدمت‌ کمپانی‌ هند شرقی‌ هلند بود، بر اثر توطئه‌ و تحریک‌ حاکم‌ منصوب‌ از سوی‌ دولت‌ عثمانی‌ ـ متسلّم‌ بصره‌ ـ و احتمالاً چنان‌ که‌ هلندی‌ها در اسناد و بایگانی‌ کمپانی‌ (واک‌) گزارش‌ کرده‌اند، با حمایت‌ کمپانی‌ هند شرقی انگلیس‌ (ایک‌) که‌ هلندی‌ها را رقبای‌ تجاری‌ خود قلمداد می‌کردند، مجبور به‌ خروج‌ از بصره‌ شد.(۴) «بارون‌ نیپ‌ هاوزن‌» در بازگشت‌ به‌ باتاویا، در راه‌ خود به‌ بندر ریگ‌ رفت‌ و از پیشنهادی‌ که‌ قبلاً «میرناصر» پدر «میرمهنای‌ بندرریگی‌» به‌ او داده‌ بود استفاده‌ کرد و با حمایت‌ رؤسایش‌ در باتاویا، در ماه‌ نوامبر سال‌ ۱۷۵۳ م‌ / ۱۱۶۷ ه.ق‌ به‌ ایران‌ مراجعت‌ کرد و پایگاه‌ هلندی‌ نیرومندی‌ در خارگ‌ دایر نمود.(۵) «نیپ‌ هاوزن» در اثبات‌ پیشنهاد خود برای‌ انتخاب‌ جزیرهٔ خارگ‌ سه‌ دلیل‌ ارایه‌ نموده‌ بود؛ از جمله این که‌ حکومت‌های‌ بصره‌ و بوشهر (شیخ‌ ناصر آل‌ مذکور) به‌ انواع‌ اخاذی‌ها و تخلف‌ها نسبت‌ به بازرگانان‌ دست‌ یازیده‌ و بازرگانان‌ محلی‌ بوشهر هم‌ از لحاظ بدحسابی‌ همسان‌ بازرگانان بصره‌اند؛ بنابراین‌ مصرف‌ کالاهای‌ هلندی‌ در بصره‌ و بوشهر ناچیز است‌ و بهترین‌ مکان‌ برای تجارتخانهٔ هلند جزیرهٔ خارگ‌ است‌ که‌ در گذشته‌ نیز در این‌ جزیره‌ موقعیتی‌ عالی‌ و سودی‌ سرشار داشته‌ و لنگرگاه‌ خوبی‌ هم‌ برای‌ کشتی‌ها بوده‌ است‌.​
بنابراین‌ جزیرهٔ خارگ‌ به‌ علت‌ جایگاه راهبردی ویژه‌ای‌ که‌ در خلیج‌ فارس‌ داشت‌، محیط امنی‌ برای‌ فعالیت‌های‌ بازرگانی و اقتصادی‌ هلندی‌ها بود، چنان چه‌ در گذشته‌ نیز مورد توجه‌ و علاقه‌مندی‌ دیگر دولت‌های‌ اروپایی‌ قرار گرفته‌ بود. بنابراین‌ در سال‌ ۱۷۵۳ م‌ / ۱۱۶۷ ه.ق‌ «بارون‌ نیپ‌ هاوزن‌» رئیس‌ تجارتخانهٔ هلند که‌ امیدهای بسیاری‌ به‌ این‌ بنگاه بازرگانی‌ داشت‌، جزیرهٔ خارگ‌ را که‌ در فاصلهٔ ۲۰ مایلی‌ بندر بوشهر، ۴۰ مایلی‌ بندر ریگ‌ و ۱۴۰ مایلی‌ کشور کویت‌ قرار داشت‌، تصرف‌ نمود.​
هلندی‌ها و برپایی شهرک و کلیسا در جزیرهٔ خارگ‌​
«بارون‌ نیپ‌ هاوزن»، پس از این‌ که‌ بر جزیره‌ی‌ خارگ‌ چیرگی یافت، اقدام‌ به‌ برپایی پادگان‌ و تجهیز آن‌ با سربازان‌ سفیدپوست‌ نمود. مالایی‌ها و چینی‌ها را برای‌ کارهای‌ کشاورزی‌ و مسیحیان‌ محلی‌ و ارمنی‌ها را برای‌ کارهای‌ تجارتی‌ تشویق‌ نمود تا به‌ جزیره‌ خارگ‌ آمده‌، امور تجاری‌ و اقتصادی آن‌ جزیره‌ را در اختیار گیرند.(۶) حاکم‌ هلندی‌ جزیره‌ موفق‌ گردید، یک‌ کوچ‌نشین کوچک‌ در آنجا به‌ وجود آورد. در این‌ کوچ‌نشین افزون‌ بر هلندی‌ها و دیگر عیسویان‌، شماری غیر کاتولیک‌ نیز حضور داشتند. هلندی‌ها پس‌ از سه‌ سال‌ اقامت‌ در جزیرهٔ خارگ‌، یک‌ نمایندگی‌ که‌ مشتمل‌ بر خانه‌ی‌ اسقفی‌ و کلیسایی‌ نیز می‌شد، بنیاد کردند. حاکم‌ هلندی‌ جزیره‌ به‌ عنوان‌ نماینده‌ کمپانی‌ هند شرقی هلند اجازه‌ داد تا عیسویان‌ ساکن‌ جزیره‌ مبادرت‌ به‌ ساخت‌ خانه‌، باغ‌ و یک‌ کلیسا کرده‌ و برپایه آیین کاتولیک‌ به‌ انجام‌ فرایض‌ دینی‌ مشغول‌ شوند. حضور و فعالیت‌ هلندی‌ها در جزیره خارگ‌ مایه‌ زیان و ضرر برای‌ آنان‌ بود.​
شورای‌ عالی سیاست‌گذاری‌ واک‌ که‌ در باتاویا (جاکارتا) مستقر بود، در ۱۱ مارس‌ ۱۷۶۲ م‌/ ۱۱۷۶ ه.ق‌ تصمیم گرفت‌ که‌ تجارتخانهٔ خارگ‌ را به‌ سبب‌ زیانی‌ که‌ در عملکرد خود داشته‌ تعطیل‌ کند، اما یک‌ ماه بعد در این‌ تصمیم‌ بازنگری شد و مدیران‌ واک‌ قرار گذاشتند که‌ هزینه‌های‌ تجارتخانه‌ خارگ‌ را تا ۵۰ درصد کاهش‌ داده‌ و از شمار کارکنان‌ کاسته‌ شود، شاید از این‌ راه سودآوری تجارتخانه‌ افزایش‌ یابد.​
در یک‌ نگرش‌ کلی‌ می‌توان‌ گفت‌، هلندی‌ها در مدت‌ ۱۴۰ سالی‌ که‌ در ایران‌ حضور داشتند، نتوانستند با اقدام‌هایشان‌ یک‌ تغییر بنیادی‌ در جهت‌ اصلاح‌ وضع‌ خود به‌ وجود آورند. شاید این نظریهٔ «ویلم‌ فلور» درست‌ باشد که‌ آن‌ها هرگز طرح‌ بزرگی‌ برای‌ چیرگی بر خلیج‌ فارس‌ نداشتند، اگر چه‌ افرادی‌ مانند «بارون‌ نیپ‌ هاوزن» شخصاً چنین‌ اندیشه‌ای‌ در سر داشت‌، اما مقام‌های‌ بالاتر در آمستردام‌ و باتاویا با اندیشه‌های‌ وی‌ هم داستان‌ نبودند. در دوران‌ حاکمیت‌ جانشینان‌ «نیپ‌ هاوزن» روابط دوستانهٔ هلندی‌ها با «میرمهنای‌ بندرریگی‌» که مدتی‌ ادامه‌ داشت‌ به‌ تیرگی‌ گرایید و آخرین‌ ضربه‌ در زمان‌ حاکمیت‌ «هوتینگ» (۱۷۶۶ م‌ / ۱۱۸۰ ه.ق‌) آخرین‌ حکمران‌ هلندی‌ جزیره‌ خارگ‌ که‌ جوانی‌ بااستعداد اما بی‌تجربه‌ بود، وارد شد و بساط تجارت‌ آن‌ها برای‌ همیشه‌ از این‌ ناحیه‌ برچیده‌ شد.​
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
پایان‌ کار هلندی‌ها در جزیرهٔ خارگ‌ همان گونه‌ که‌ نوشتیم‌، «بارون‌ نیپ‌ هاوزن‌» نمایندهٔ کمپانی‌ هند شرقی‌ (واک‌) در بصره‌، پس از این‌ که به‌ علت‌ اختلاف‌ با حاکم‌ آن‌ شهر به‌ بندر ریگ‌ آمد، از جانب‌ «میرناصر» حکمران‌ آنجا، با خوشرویی پذیرفته‌ شد و جزیرهٔ خارگ‌ که‌ در آن‌ روزگار زیر سیطرهی‌ بندر ریگ‌ بود، به‌ عنوان‌ پایگاهی تجاری‌ در اختیار هلندی‌ها قرار گرفت‌. بعد از قتل‌ «میرناصر» و «میرحسین» فرزند او به‌ دست‌ «میرمهناً که‌ بسیار بی‌باک و شرور بود، هلندی‌ها که سال‌ها با قدرت‌ بر جزیره‌ی‌ خارگ‌ حکمرانی‌ کرده‌ بودند، با فرزند و وارث‌ »میرناصر« که‌ جزیره‌ را به آن‌ها تسلیم‌ کرده‌ بود روبرو شدند. هلندی‌ها که‌ مردمانی‌ زیرک‌ و باخرد بودند، حکومت‌ جزیره‌ را در دست‌ داشتند و »میرمهناً علی‌رغم‌ راهزنی‌های‌ دریایی‌ و ایجاد ناامنی‌ در راه های‌ ساحلی‌ جرأت‌ نمی‌کرد که‌ علیه‌ آن‌ها اقدامی‌ خاص‌ انجام‌ دهد.​
«میرمهناً سخت‌ در دل‌ داشت‌ که‌ از »نیپ‌ هاوزن« و هلندی‌ها انتقام‌ بگیرد و برای‌ رسیدن‌ به‌ اهدافش‌ در سال‌ ۱۷۵۷ م‌ / ۱۱۷۱ ه.ق‌ هنگامی‌ که‌ »کریم‌خان‌ زند« به‌ سوی‌ دشتستان لشکرکشی‌ نمود تا حاکمان‌ این‌ ناحیه‌ را به‌ پرداخت‌ خراج‌ وادار سازد، درصدد بر آمد تا »خان‌ زند" را به‌ تاختن‌ بر هلندی‌ها در جزیرهٔ خارگ‌ تشویق‌ و ترغیب‌ نماید، اما در اجرای‌ این‌ سیاست‌ با شکست‌ مواجه‌ گردید.​
زمانی‌ که‌ بارون‌ نیپ‌ هاوزن جزیره‌ی‌ خارگ‌ را ترک‌ گفت‌، آنجا را به‌ دست‌ نخستین جانشین‌ خود «واندرهولست» و بعد «بوشمان‌» سپرد. در زمان‌ واندرهولست- که‌ فردی‌ میخواره و بی‌تجربه‌ بود – "میرمهناً از هر فرصتی‌ برای‌ ضربه‌ زدن‌ به‌ هلندی‌ها استفاده‌ می‌کرد، به‌ طوری‌ که‌ آن‌ها را پریشان‌ و لرزان ساخته‌ بود. زمانی‌ که‌ حاکم‌ بندرریگ‌ در صدد بر آمد تا به‌ چیرگی هلندی‌ها بر جزیرهٔ خارگ‌ پایان دهد، واپسین نمایندهٔ هلند در خارگ‌ ـ «هوتینگ‌» ـ تجربهٔ کافی‌ برای‌ ستیز با «میرمهناً را نداشت‌. »میرمهناً و یارانش‌ در جزیرهٔ «خارگو» در شمال‌ غربی‌ جزیرهٔ خارگ‌ مستقر شده‌ بودند و گاه‌ و بیگاه‌ به استحکامات‌ هلندی‌ها هجوم‌ آورده‌، آنها را نابود می‌ساختند. سرانجام‌ در روز موعود، دژ «موسلستاین» را محاصره‌ کردند و حاکم‌ هلندی‌ را به‌ این‌ بهانه‌ که‌ تصمیم‌ به‌ مذاکره‌ و قصد ایجاد زمینه‌ مناسب‌ برای‌ صلح‌ دارند، از دژ بیرون‌ آوردند و به‌ طور موقت‌ به‌ اسارت‌ گرفتند. «میرمهناً به حاکم‌ هلندی‌ دستور داد که‌ خود و افسران‌ و سربازانش‌ بدون‌ اسلحه‌، دژ «موسلستاین» را ترک‌ نمایند و هلندی‌های‌ مستقر در جزیره‌ که‌ جان‌ خود را در خطر می‌دیدند، فرمان‌ »میرمهناً را پذیرا شده‌، بدون‌ اسلحه‌ از قلعه‌ خارج‌ شدند و دژ به‌ تصرف‌ نیروهای‌ طرفدار "میرمهناً در آمد. «کارستن‌ نیبور» جهانگرد دانمارکی‌ که‌ در سال‌ ۱۷۶۵ م‌ / ۱۱۷۹ ه.ق‌ در واپسین‌ روزهای‌ حضور هلندیان‌ در جزیرهٔ خارگ‌ شاهد و ناظر اقدامات‌ جسورانه‌ «میرمهنای‌ بندرریگی‌» علیه‌ آنها بوده‌ و در همان‌ زمان‌ از طریق‌ خارگ‌ عازم‌ بصره‌ شده‌ است‌، شرح‌ رویدادهای جنگ‌ را در سفرنامه‌ خود هر چند مختصر اما دقیق‌ برای‌ خوانندگان‌ ترسیم‌ نموده‌ است‌. وی‌ می‌نویسد: «استحکامات‌ خارگ‌ خیلی‌ خوب‌ بود. هلندی‌ها ۹۰ تا ۱۰۰ نفر برای‌ دفاع‌ از قلعه‌ داشتند، و علاوه‌ بر این‌ ۴۰ تا ۵۰ ملوان‌ دریایی‌ در کلابیطهای‌ (نوعی‌ قایق‌ دریایی‌) آن‌ها خدمت‌ می‌کردند، اما چیزی که‌ هلندی‌ها نداشتند یک‌ رهبر بود».(۷) «نیبور» در بررسی‌ علل‌ شکست‌ هلندی‌ها، سفر «بوشمان‌» به‌ باتاویا، جانشینی‌ «هوتینگ‌»، بازگشت‌ ناخدا «پرایس» فرماندهٔ نیروهای‌ انگلیسی‌ به‌ هندوستان‌، اتحاد ناگزیر هلندی‌ها با شیخ‌ بوشهر (شیخ‌ سعدون‌) که‌ دشمن‌ آن‌ها بود و به‌ طور کلی‌ عدم‌ اتحاد و اتفاق‌ بین‌ متحدین‌ را مؤثر دانسته است‌. این‌ عوامل‌ سبب‌ گردید تا سرانجام‌ «میرمهناً با مساعدت‌ یک‌ ایرانی‌ و به‌ قول‌ »نیبور"، به‌ خاطر خیانت‌ یک‌ ایرانی‌، قلعه‌ و تمام‌ جزیره‌ و همچنین‌ مقدار زیادی‌ کالاهای‌ تازه‌ را که‌ از باتاویا رسیده بود به‌ تصرف‌ در آورد و به‌ این‌ ترتیب‌ جزیرهٔ خارگ‌ را هم‌ به‌ دست‌ آورد. با سقوط دژ «موسلستاین» در روز اول‌ ۱۷۶۶ م‌ / ۱۱۸۰ ه.ق‌ به‌ سلطهٔ هلندی‌ها که‌ از آغازین سال‌های‌ سده‌ هفدهم‌ میلادی‌ آغاز شده‌ بود، پایان‌ داده‌ شده‌ و در نتیجه‌ یکی‌ دیگر از رقبای‌ نیرومند انگلیسی‌ها از منطقهٔ خلیج‌ فارس‌ خارج‌ شد.​
پی‌نوشت‌ها​
۱ - فلسفی‌، نصرالله‌، سیاست‌ خارجی‌ ایران‌ در دوران‌ صفویه‌، سازمان‌ کتاب‌های‌ جیبی‌، تهران‌،چاپ‌ دوم‌، ۱۳۴۲، ص‌ ۲۰۶. ۲ - وادالا، ر. خلیج‌ فارس‌ در عصر استعمار، شفیع‌ جوادی‌، کتاب‌ سحاب‌، تهران‌، چاپ‌ دوم‌، ۱۳۶۴،ص‌ ۴۴. ۳ - فلور، ویلم‌. اختلاف‌ تجاری‌ ایران‌ و هلند و بازرگانی‌ هلندی‌ در عصر افشاریان‌ و زندیان‌، ترجمه‌ ابوالقاسم‌ سری‌، انتشارات‌ توس‌، تهران‌، چاپ‌ اول‌، ۱۳۷۱، ص‌۱۷۸. ۴ - فلور، ویلم‌، هلندیان‌ در جزیره‌ خارگ‌، ترجمه‌ ابوالقاسم‌ سری‌، انتشارات‌ توس‌، تهران‌ چاپ‌اول‌، ۱۳۷۱، ص‌ ۲۱. ۵ - پری‌، جان‌، ر، کریم‌ خان‌ زند، ترجمه‌ محمدعلی‌ ساکی‌، نشر نو، تهران‌، چاپ‌ اول‌، ۱۳۶۸، ص‌۲۲۷. ۶ - A Chronicle Of The Carmelites in Persia , London,-۱۹۳۹, p ۱۰۸۹. ۷ - نیبور، کارستن‌، سفرنامه‌ نیبور، ترجمه‌ پرویز رجبی‌، انتشارات‌ توکا، تهران‌، چاپ‌ اول‌، ۱۳۵۴،ص‌ ۱۸۵.​

هفته‌نامه نسیم جنوب، نوشتاری از عبدالکریم مشایخ​
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
حضور استعمار پرتغال در خليج فارس​
پس از تشکيل امپراطوري عثماني و تصرف قسطنطنيه – استانبول بعدي - در 453 توسط ترکان و از بين رفتن مسير تجاري جاده ابريشم، روابط تجاري بين آسيا و اروپا با مشکل مواجه شد. از سوي ديگر رقابت بين تجار ونيزي و ديگر اروپائيان بر سر کالاهاي گران قيمت شرق، ارو پائيان را به فکر يافتن راه هاي جديد تجاري در مناطق شرقي انداخت که منجر به آغاز دور جديدي از استعمار در کشور هاي مسلمان بويژه ايران و هند شد.
در طول قرن پانزدهم پرتغاليها بيش از همه براي در دست گرفتن اين تجارت مهم تلاش کردند. از اين روي ناوگان هاي متعددي به همراه دريانورداني چون " واسکو دوگوما" "بارتولو مئو دياس" " پرودي کويليان" براي شناسايي اين مناطق به شرق و سواحل جنوبي افريقا، جنوب هند و عربستان فرستادند.
قبل از آمدن پرتغاليها، تجارت بحري مشرق در دست اعراب عمان و يمن بود ،پرتغاليها اين تجارت را به زور از دست آنان گرفته و به مدت چند قرن در اختيار داشتند.
"آلفونسو آلفوکرک" درياسالار معروف پرتغالي، حدود پانصد سال پيش، در سال 1507 براي اولين بار به جزيره هرمزوارد شد و حاکم جزيره را تحت فشار قرار داده و مجبور به پرداخت خراج به پرتغاليها کرد. وي در سال 1514مجددا به هرمز حمله کرد و جزيره را به تصرف کامل خود در آورد و سيف الدين حاکم هرمز را به صورت امير خراج گزار پرتغال در راس حکومت هرمز گذاشت.
پرتغاليها مرتب بر ميزان خراج هرمز مي افزودند به طوري که ميزان آن از 15 هزار به يکصد هزار سرافين رسيد. در اين دوره، از هرمز به عنوان شهري زيبا، پررونق ، مرفه و آسوده ياد شده است. تسلط پرتغاليها به هرمز براي اقتصاد ايران بسيار زيان بار بود. در همين زمان آلبوکرک دژي مستحکم در ساحل هرمز بنا کرد. اين دژ به "قلعه پرتغاليها" معروف است. در پي حملات متعدد پرتغاليها به جزيره هرمز پيمان نامه اي بين ايران و پرتغال بسته شد.
بر اساس اين پيمان ايران هرمز را به عنوان مستعمره پرتغال به رسميت شناخت.اين تسلط بر امور تجاري و اقتصادي هرمز تا دوره شاه عباس اول ادامه يافت.
سپاهيان شاه عباس به رهبري امام قلي خان در 1623 و به کمک انگليسيها، پرتغاليها را از هرمز بيرون کردند و پرچم آنان را از فراز جزيره هرمز به زير کشيدند.
در 1660 قشون عمان، مسقط را متصرف شدند. بدين ترتيب مهمترين سنگر پرتغاليها در درياي عمان از دست آنان خارج شد و بدين ترتيب سلطه پرتغاليها بر منطقه خليج فارس پس از 150 سال خاتمه يافت.
حضور و اعمال پرتغاليها در هرمز و جزاير خليج فارس در منابع متعددي از جمله کتابهاي تاريخي، اسناد، سفرنامه ها و مقالات ذکر شده است در ادامه به ذکر برخي از اين منابع در دو قسمت فارسي و عربي خواهيم پرداخت:

الف: منابع فارسي

وثوقي، محمد باقر، تاريخ مهاجرت اقوام در خليج فارس «ملوک هرمز»، شيراز، 1380 499ص ، صص 306-365
حافظ نيا، محمدرضا ، خليج فارس و نقش استراتژيک تنگه هرمز ، تهران، سمت، 1371، 536 ص، صص 219-225
دلدم، اسکندر، سلطه جويان و استعمارگران در خليج فارس، تهران، نوين، 1363، 376 ص، صص 53- 90،
ويلسون، آرنولد، تاريخ خليج فارس، ترجمه محمد سعيدي، تهران، 235ص. صص 76- 119،
ميريان، عباس، جغرافياي تاريخي خليج و درياي پارس، ايران، خرمشهر، کتابفروشي ميريان، بي تا، 640ص، صص 132-133؛ 508-511
سديد السلطنه، محمدعلي، بندر عباس و خليج فارس «اعلام الناس في احوال بندر عباس»، تصحيح و مقدمه از احمد اقتداري، به کوشش علي ستايش، تهران، دنياي کتاب، 1368، 780 ص، صص 666- 667
سايباني، احمد، از بندر جرون تا بندر عباس، تهران، چي چي کا، 1377، 415 ص، صص 57 – 58
نوربخش، حسين، خليج فارس و جزاير ايراني، تهران، سنائي، 1362، 448ص ، صص 209-214
مدني، احمد، محاکمه خليج فارس نويسان، تهران، توس، 1357، 166ص ، صص 93 – 101
اسدي، بيژن، خارجيان در خليج فارس، تهران، مرکز بازشناسي اسلام و ايران، 1384ش ، 140ص، صص11 – 26
ريشه هاي پيدايش منازعات ارضي در خليج فارس، زير نظر عبدالله جاسبي، تهران، دفتر فرهنگ مقاومت ئابسته بهدانشگاه آزاد اسلامي، 1380، 183ص ، صص25-29
شوشتر والسر، سيبيلا، ايران صفوي از ديدگاه سفرنامه هاي اروپائيان (1502-1722)، ترجمه غلامرضا ورهرام، تهران، امير کبير، 1364، 166 ص، صص 81 – 83
همايون، غلامعلي، اسناد مصور اروپائيان در ايران از اوائل قرون وسطي تا اواخر قرن هيجدهم، تهران، دانشگاه تهران، 1348ش، 238ص ، صص 39 – 47
جناب، محمدعلي، خليج فارس نفوذ بيگانگان و رويدادهاي سياسي، تهران، پژوهشگاه علوم انساني، 1356ش، 176 ص، صص 8 – 11
مقتدر، غلامحسين، کليد خليج فارس، تهران، 1333ش، 159ص، صص 15-32
ر. وادالا (نايب کنسول سابق فرانسه در بوشهر)، خليج فارس در عصر استعمار، ترجمه شفيع جوادي، تهران، کتاب سحاب، ، 1356، 186 ص، صص 39-44
الهي، همايون، خليج فارس و مسائل آن، تهران، قومس، ، 1369، 352 ص، صص 26-44
سردادور، ابوتراب، جنگ و عشق، تاريخ عصر شاه عباس کبير ج 2، تهران، 969 ص.صص، 774- 792
سحاب، ابوالقاسم، تجديد عظمت ايران: تاريخ زندگاني شاه عباس کبير، تهران، بنگاه مربي
1325،317ص، صص263 -
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
دولت روسیه و اندیشه سلطه بر خلیج فارس
نگرشی بر سیاست های استعماری روسها در خلیج فارس​
دانلود کامل پژوهش
دکتر عبدالکریم مشایخی
زمامداران روسیه بر اساس وصیتنامه پطرکبیر٬ یکی از راههای تبدیل شدن به قدرت جهانی و امکان مقابله با رقبای دیگر را دست یافتن به آبهای گرم سرزمین ایران یعنی خلیج فارس و دریای عمان میدانستند.
در این دوران٬ اساس سیاست خارجی زمامداران روسیه در آسیا٬ به ویژه ایران و خلیج فارس٬ نشئت گرفته از همین وصیتنامه بود. شایان ذکر است که اگر چه برخی از مورخان وصیتنامه پطر کبیر را ساختگی دانستند اما با نگاهی به سیاست استعماری زمامدارن روسیه٬ تردیدی نیست که آنان همین وصیتنامه را اساس سیاست خارجی خود قرار داده اند. در اینجا لازم است که برای آشنایی با اهداف زمامداران روسیه در خلیج فارس که بر اساس مفادی از این وصیتنامه سیاستگذاری شده بودند بند 9 آن آورده شود:
نزدیک شدن هرچه بیشتر به قسطنطنیه و هند٬ کسی که این منطقه را در دست داشته باشد مالک تمام جهان خواهد بود. پس برای رسیدن به این مقصود باید به جنگهای دائمی دامن زد٬ نه فقط در ترکیه بلکه همچون در ایران. تاسیس کارگاههای کشتی سازی در اطراف دریای سیاه٬ تصرف تدریجی این دریا که مانند دریای بالتیک برای اجرای طرحهای ما لزوم قطعی دارد و نفوذ تا خلیج فارس با تضعیف ایران و در صورت امکان برقراری مجدد روابط تجاری سابق با مشرق زمین. پس از آن یشروی تا هندوستان که انبار گنجینه های جهان است. پس از دستیابی به انجا دیگر به طلای انگلیس احتیاجی نخواهیم داشت.
سیاست روسها طی سالهای تسلط انگلستان بر هندوستان و خلیج فارس بیشتر به صورت تهدید هندوستان جلوه میکرد. زیرا این کشور به گسترش مرزهای خود مشغول بود و نمی خواست در محدوده ای خارج از این مرزها درگیر جنگ شود. از سوی دیگر سیاست اصلی انگلستان در این دوره آن بود که از ایجاد مرز مشترک در مستعمرات و کشورهای تحت نفوذ خود با روسیه جلوگیری کند تا مجبور به جنگ با این کشور نشود.برآیند مشترک این دوسیاست یعنی خودداری از ایجاد وضعی که منجر به جنگ بین دو دولت شود٬ نوعی همکاری یا عدم دخالت در توسعه طلبی متقابل را به وجود می آورد٬ چنانچه به عنوان نمونه در طی جنگهای ایران و روس که به انعقاد عهدنامه ننگین گلستان و ترکمنچای در سده نوزدهم منجرشد٬ دولت انگلستان نه تنها به دولت ایران کمکی نکرد بلکه به طور مستقیم موجبات شکست ایران را نیز فراهم آورد. به نظر میرسد که روسها نیز پس از انعقاد عهدنامه ترکمنچای حالت تهاجمی خود را برای مدتی نزدیک به نیم سده در ایران کنار گذاشتند و بیشتر سعی در تثبیت موقعیت خود در سرزمینهای تصرف شده ایرانی داشتند. بدیهی است که این امر در سیاست کلی آنها در خلیج فارس نیز موثر بود و آنها همچنان فقط به حفظ حالت تهدید انگلستان اکتفا میکردند.
طرح روسها در خلیج فارس
در سالهای آخر سده نوزدهم میلادی / سیزدهم هجری قمری روسها در سیاست خود تغییراتی اساسی داده و به فعالیت و تحرکات بیشتری در منطقه خلیج فارس دست زدند. در این دوره هدف عمده روسها این بود که بتوانند در خلیج فارس پایگاههای دریایی و نیروی کافی مستقر سازند و با تاسیس یک خط آهن سرتاسری ترتیبی دهند که بتوانند در مواقع لزوم قوای جنگی لازم را از روسیه تزاری به این منطقه منتقل کرده و پایگاههای خود را تقویت نمایند. واقعیت امر این است که حضور فعالانه تر روسها در منطقه خلیج فارس٬ جز حرکت در راستای تهدید هندوستان و اعمال فشار بر انگلستان برای گرفتن امتیازاتی از آن دولت در سایر نقاط دنیا و به ویژه اروپا چیز دیگری نبود. در سالهای پایانی قرن نوزدهم میلادی با ظهور دولت آلمان (رایش دوم) افزایش میل توسعه طلبی در میان دولتهای اروپایی٬ ضعف دولت عثمانی و توجه کشورهای اروپایی به متصرفات آن دولت٬ مطرح شدن راه آهن بغداد و ظهور گروه بندی های جدید کشورهای اروپایی و همچنین رقابتهای شدید مستعمراتی در چین و کشورهای نظیر آن٬ منافع بریتانیا در خلیج فارس از هر سو مورد تهدید جدی قرار گرفت. روسها با ظاهر شدن در خلیج فارس و کشورهای حاشیه آن تلاش کردند که انگلستان را آماده همکاری در سایر نقاط دنیا نمایند.
ادامه در دانلود...
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
تذکر

تذکر

خدا رو کشر روال تاپیک حال حاضر به خصوص با پستهای دو نفر از دوستان خوبمون بسیار قابل قبول و مطلوب هست :gol::heart::gol:


ولی دو نکته کوچیک یادآوری میکنم

بحث سیاسی ممنوع ............ بنابراین حرف سیاسی در مورد شخصی نزنید که بحثی رو پیش بگیره .......به ویژه شخصیت ایرانی
حتی اگر حرف شما حق باشه

و نکته آخر :
بهتره در پستها از خلیج فارس استفاده بشه ........... تا سبب ناراحتی دوستان غیر فارسی زبان که ایرانی هستن نشه ( شاید شما این ناراحتی رو باور نکنید .........ولی متاسفانه به خاطر مسائلی ایجاد میشه )

با تشکر از شما
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
انگلیسی‌ها در خلیج فارس چه می‌خواهند؟​
کریم جعفری
چهار دهه پیش وقتی انگلیسی‌ها شرق کانال سوئز را به دلیل آنچه که تعدیل سیاست‌ها در خاورمیانه می‌خواندند، ترک کردند، ایران به عنوان ژاندارم منطقه وظیفه تامین امنیت را در خلیج فارس و شمال اقیانوس هند برعهده گرفت و این وظیفه تا پیروزی انقلاب اسلامی بر عهده تهران بود و پس از آن بود که قدرت‌های غربی بار دیگر بر آن شدند با حضور مستقیم در این منطقه، از یک سو قدرت ایران را به چالش کشیده و از سوی دیگر نیز به زعم خود ترتیبات امنیتی جدیدی را تعریف و به زعم خود به حمایت از کشورهای کوچک و ضعیف عربی خلیج فارس بپردازند. این مهم را البته آمریکا بر عهده گرفت و انگلیسی‌ها بر اساس سیاست‌های تعیین شده برای خود تا دهه‌ها حاضر به حضور در منطقه نشدند.

اما آنچه که هفته گذشته روزنامه «دیلی‌تلگراف» انگلیس به آن پرداخت نشان از بازسازی سیاست خارجی لندن در حوزه خاورمیانه به خصوص خلیج‌فارس دارد. در این تعریف جدید که باید ابعاد آن روشن و برای مقابله با آن ـ که به نظر تهدیدی جدی و همه جانبه تلقی می‌شود ـ برنامه‌ریزی شود. نظامیان انگلیسی‌ در سیاست جدید به بهانه حمایت از شهروندان خود در امارات متحده عربی، در هر جنگ احتمالی وارد عمل ‌می‌شوند.

با تورقی گذرا در تاریخ دو سده پیش به خوبی نقش و جایگاه خلیج فارس در سیاست خارجی انگلیس را مشاهده می‌کنیم. در روزگاری که آفتاب در امپراتوری ملکه ویکتوریا غروب نمی‌کرد و غارت سرزمین‌های غنی آسیایی و آفریقایی توسط لباس قرمزهای انگلیسی امری عادی شده بود، خلیج فارس برای آنها جایگاه ویژه‌ای داشت. سران لندن که خلیج فارس را از مستعمره شیرده خود ـ هندوستان ـ اداره می‌کردند، در طول قرن نوزدهم به بهانه‌های مختلف اقدام به اشغال بنادر، سواحل و جزایر ایرانی نمودند و با حضوری سنگین، نظم دلخواه خود را در آن ترتیب دادند.

بهانه‌هایی چون مقابله با دزدان دریایی، که در حقیقت شریک انگلیسی‌ها بودند؛ مبارزه با خرید و فروش برده، که در این زمینه قراردادی را هم با دولت ایران منعقد کردند؛ مبارزه با حضور روسیه، آلمان و فرانسه، که با امضای قرارداد 1907 اختلافات در این زمینه نیز حل شد؛ از جمله این بهانه‌ها بود. در پشت تمام این بهانه‌ها مهار ایران به عنوان بزرگ‌ترین کشور منطقه قرار داشت.

«لرد کرزن»، نایب السلطنه هند ـ بین سال‌های 1899 تا 1905 ـ علاقه عجیبی به خلیج فارس دارد، او امنیت تجاری و اقتصادی بریتانیای کبیر را در حفظ خلیج فارس می‌بیند و برای تحکیم حضور انگلیس در این منطقه اردوکشی دریایی ترتیب می‌دهد تا هم شیوخ فضول و همیشه درگیر عرب را مجبور به اطاعت کند و هم اینکه پیام‌های هشداری به ایران دهد. البته دولت ایران با وجود ضعف‌هایی که از نظر اقتصادی داشت و نمی‌توانست به صورت مستقیم با انگلیسی‌ها مواجه شود، اما از سال 1300 هجری قمری ترتیبات جدیدی را در خلیج فارس و بنادر آن اتخاذ کرد که خیلی زود هم جواب داد و همین امر ترس بیش از پیش انگلیسی‌ها را باعث شد. «کرزن» در خاطرات خود از سواحل شمالی خلیج فارس هنگام اردوکشی معروفش در سال 1903 تاکید می‌کند ایران به شدت بر سواحل و بنادر خود حاکمیت دارد و این نشان از تاثیر سیاست‌های ایران در آن دوران داشت.

باز هم در تاریخ می‌خوانیم که انگلیسی‌ها در زمان حکومت حزب کارگر در این کشور پای خود را از خلیج فارس عقب کشیدند و تصمیم به ترک منطقه گرفتند. در همان زمان رئیس حزب محافظه کار که برای برخی کارهای سیاسی خود روانه منطقه شده بود در دیدار با «اسدالله علم»، رئیس دربار وقت ایران تاکید می‌کند اگر حزب کارگر در قدرت بود، ما به هیچ عنوان منطقه را ترک نمی‌کردیم. در همان دوره برخی از شیوخ عرب با مسافرت‌های متعدد به لندن تلاش دارند تا سایه ملکه از سرشان کم نشود و تحت حمایت وی به حیات خود ادامه دهند.

اسناد این مسافرت‌ها و درخواست‌ها توسط شیوخ امارات و به ویژه شیخ ابوظبی نشان می‌دهد که وی حاضر به دادن همه‌گونه امتیاز و مخارج نظامیان انگلیسی نیز شده بود تا بلکه سران لندن در تصمیم خود تجدید نظر کنند. حال باز هم این محافظه‌کاران حاکم در لندن هستند که قصد بازگشت به خلیج فارس را دارند.

نوع نگاه به خلیج فارس البته در دولت‌های مختلف انگلیسی بسیار متفات است و باید توجه داشت که این نگاه‌ها به هر صورت که باشد، پیوند تنگاتنگی با این نظریه دارد که به باور سران لندن، ایران قوی و قدرتمند بزرگ‌ترین مانع در برابر زیاده‌خواهی‌های غرب است و اگر ایران بتواند از فشارهای وارد شده علیه خود موفق بیرون آید و به کشورهای منطقه بقبولاند که نه طمع خاک آنها را دارد و نه دنبال مطیع کردن آنها است، تجارت این کشور با اعراب نقصان خواهد گرفت و میدانی برای فروش سلاح‌های این کشور پیدا نخواهد شد.

حال پس از گذشت دهه‌ها بار دیگر انگلیسی‌ها به بهانه‌هایی متعدد بر آن هستند تا میخ خود را در خلیج فارس محکم‌تر کنند و برای این منظور نیز حکام حلقه به گوش عرب سر از پا نمی‌شناسند. هر چند سیاست انگلیسی‌ها در طول این دو سده برای ایران و ایرانی شناخته شده است، اما روی دیگر سخن با سران امارات متحده عربی به خصوص شیوخ ابوظبی است که آتششان برای درگیری با ایران بسیار تند است و میزبان پایگاه‌های هوایی و دریایی کشورهای اروپایی و آمریکا هستند. دلیل عمده‌ای که سران این امیرنشین در متشنج کردن منطقه دارند را باید چند مورد مهم دید: اول زیر سوال بردن قدرت شش شیخ‌نشین دیگر تشکیل دهنده این امیرنشین که عملاً هیچ اختیاری از خود ندارند؛ دوم طرح بلعیدن این شیوخ فقیر و ضعیف در نتیجه هر جنگ احتمالی؛ سوم مقابله با عربستان سعودی و استفاده از این پیمان‌ها برای حل اختلافات مرزی خود با ریاض و دست آخر نیز تیری در تاریکی برای تهدید ایران و چالش با قدرت برتر منطقه.

اگر آنچه که اسناد «ویکی‌لیکس»، منتشر کرده را معتبر ارزیابی کنیم، شیخ «محمد بن زاید»، ولیعهد ابوظبی بیشترین تلاش را برای کشیدن پای قدرت‌های خارجی به ابوظبی دارد و هم او بود که مسیر ایجاد پایگاه هوایی و دریایی فرانسه را فراهم کرد و امروز نیز قراردادی با انگلیسی‌ها به بهانه محافظت از اتباع این کشور در هر جنگ احتمالی می‌بندد. در اینکه شیوخ امارات به همراه رژیم اسرائیل بیشتر تلاش را برای برافروختن جنگ علیه ایران دارند و حاضرند همه گونه کمک و همراهی هم در این زمینه داشته باشند، شبهه‌ای نیست؛ اما سوال اینجاست که آیا آنها به عاقبت کار هم فکر کرده‌اند؟

تمام کارشناسان نظامی جهان به توان دفاعی ایران اذعان دارند و می‌دانند که توان موشکی ایران قدرت ویران کردن زیربناهای هر متجاوزی را دارد، توان دریایی ایران نیز برای قدرت‌های حاضر در منطقه ناشناخته نیست، این موشک‌ها و تسلیحات هم برای نمایش در رژه‌ها، نمایشگاه‌های تسلیحاتی، موزه‌ها و یا قیافه گرفتن نیستند و اپراتورهای غربی و شرقی هم – مانند امارات و دیگر کشورهای عرب – آن را اداره نمی‌کنند؛ بنابراین در اینکه ایران پاسخ هر تجاوزی را به شدت و قدرت خواهد داد نباید شک کرد، امیرنشین‌های حاشیه خلیج فارس هم تاکنون نه به دلیل حضور کشورها و قدرت‌های خارجی حاکمیت خود را بر قلمروشان ادامه داده‌اند، بلکه چون ایران طمع به خاک کشور دیگری ندارند و با احترام با همسایگان خود برخورد کرده؛ آنها امروز حیات اقتصادی پررونقی برای خود دست و پا کرده‌اند. این اقتصاد پررونق و پول‌های باد آورده اما خود نباید دلیلی بر ایجاد رقابت تسلیحاتی در منطقه و باج و رشوه به قدرت‌های فرامنطقه‌ای برای حضور در خلیج فارس شوند، حال اگر اعراب می‌دانند چگونه باید به غربی‌ها سواری بدهند، ایران نیز به خوبی می‌داند چگونه باید سواری بگیرد؛ آنچه مهم است خواست خود آنها است
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
اما چند نکته در مورد توافق اخیر امارات و انگلیس پس از این گفتار:
1 ـ ایران حضور هرگونه قدرت فرامنطقه‌ای در خلیج فارس را تهدیدی نه برعلیه خود، بلکه علیه امنیت منطقه می‌داند و با آن مخالف است و کشورهای منطقه باید آگاهانه در مورد امنیت جمعی در منطقه تصمیم‌گیری کنند.
2 ـ حضور انگلیسی‌ها در منطقه بوی خون می‌دهد. بهانه خارج کردن شهروندان انگلیسی در جنگ احتمالی سرپوش قانع‌کننده‌ای برای این حضور نیست. خارج کردن یکصدهزار انگلیسی در هر جنگ احتمالی به هیچ عنوان امکان ندارد و بهتر است انگلیسی‌ها هم اکنون این شهروندان را خارج کنند.
3 ـ شیوخ شارقه، ام‌القیوین، فجیره، راس‌الخیمه، دبی و عجمان از سیاست‌های افراطی شیوخ ابوظبی اعلام برائت کنند. چرا که در هر جنگ احتمالی، آنها مورد سوء استفاده قرار خواهند گرفت، بنابراین بر بهتر است در این زمینه به صورت مستقل با ایران وارد مذاکره شده و روابط خود را با تهران به صورت دوجانبه گسترش داده تا از تجارت چند میلیارد دلاری با ایران نفعی هم به آنها برسد.
4 ـ اقتصاد بادکنکی ابوظبی و دبی با کوچک‌ترین ضربه‌ای منهدم خواهد شد. بنابراین صلاح کار در نه در سلاح بلکه در تدبیر است. پس بهتر است آنچه را که آباد کرده‌اند به دست خود ویران نکنند.
5 ـ ایران اراده کافی برای دفاع از تمامیت خود را دارد و این را روسای شیوخ امارات بهتر از آنها می‌دانند، بهتر است این شیوخ این اراده را امتحان نکنند؛ چرا که بسیار ویرانگر است.
6 ـ آمریکا و انگلیس در حال سامان دادن سیاست جهانی خود با استفاده از ایران هراسی هستند، جمهوری اسلامی ایران نشان داده که تهدیدی برای هیچ کشوری نیست سعه صدر و حسن نیت خود را نیز ثابت کرده است؛ وگرنه همین اسناد «ویکی‌لیکس» نشان می‌‌دهد اعراب تا چه اندازه دو رو و ریاکار هستند.
7 ـ اعراب اگر توان جنگ دارند بهتر است فکری به حال اشغالگری‌های رژیم صهیونیستی کنند. آنها که مساله فلسطین را عربی می‌دانند، چرا به این مساله نمی‌پردازند. شاید به باور آنها مذاکره و باج دادن بزرگ‌ترین نبردی است که آنها در پیش گرفته‌اند!!!

دست آخر اینکه آزموده را آزمودن خطاست. هشت سال جنگ تحمیلی علیه ایران که با پول اعراب و تکنولوژی و سلاح غرب و شرق علیه ایران و ایرانی راه افتاد و هیچ موفقیتی برای آنها نداشت و بر تجربه ایرانی‌ها افزود برای اعراب باید کفایت کند تا هوسی به سرشان نیفتد که این هوس، نفس را از آنها خواهد گرفت.

یکی از نویسندگان مطرح عرب در یادداشتی به همین مناسبت به نقل از یکی از دوستان خود در خلیج فارس یادآور شده است ده‌ها هواپیما آماده شده‌اند که به محض فرود اولین موشک، به سمت اروپا پرواز کنند. اما وی ننوشت آیا هواپیماها می‌توانند صدها هزار نفر را با خود ببرند و یا اینکه قرار است دولت در تبعید این کشورها را به لندن پرواز دهند.
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
هیدرو گرافی خلیج فارس به کوشش مسعود رضایی
هیدرو گرافی وعمق سنجی خلیج فارس ازجمله دریاهای کم عمق وحاشیه ای است که به لحاظ طبیعی وساختاری با سایردریاهای اطراف خود متفاوت است.توجه به عمق،این تفاوت ساختاری راآشکارمی کند.دریاهای عمان وعدن که از شاخه های اقیانوسی است،دارای ژرفایی معادل 2000متربوده ودریای عربستان نیز دارای عمقی برابر5000متراست.دریای سرخ نیز به طورمتوسط عمقی بیش از 1000متر راداراست.ولی همین که به خلیج فارس نزدیک می شویم،عمق آب ناگهان کم می شود(م.ح.رامشت،59:1376)

درواقع سوبسیدانس ناشی از تکتونیک،کف تنگه هرمزرابه صورت محلی عمیق درآورده است که در برخی نقاط،این عمق به 300-200 متر نیز می رسد،اما عمیق ترین بخش خلیج فارس درمجاورت باجزیره بوموسی به میزان126متر،واقع شده است(سازمان جغرافیایی،1382)

زمین ساخت وتحولات ماشی ازتکتونیک مورد اشاره دربالا،ترافی(گودالی)باعمق 90-70متررا،ازتنگه هرمز ودرامتداد سواحل ایران،به طول تقریبا ً 100کیلومتر ایجاد کرده است.تنگه هرمز وگودال مذکور،توسط پشته دریایی عریضی ...از یکدیگر جدا می شوند )2003:3 ( Stephen.A.Swift

این تراف،آب سنگین تر وبا چگالی بالاتر رادرخود جمع می کند وبعضا ً مانع از جریانهای دریایی دراین قسمت از خلیج فارس می گردد (1993:37 (A.R.G.Price and etc,
عمق خلیج فارس به تدریج از تنگه هرمزبه سمت شمال غرب کاهش می یابد وبه 36 و 25 متر می رسد.درسواحل جنوبی به دلیل رشد توده های مرجانی مجددا ً از عمق آب کاسته شده وبه کمتر از حتی 20متر می رسد.
بن مایه : ژئوپولیتیک منطقه خلیج فارس ، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح کشور
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
مـوقـعـيت نظامى خلیج فارس​
مـنـظـور از مـوقـعـيت نظامى ، بيان اهميّت نظامى منطقه خليج فارس و استراتژيك بودن آن ، با ملاحظه و بررسى (پايگاههاى نظامى قدرتهاى خارجى در منطقه) ، (حضورمستقيم ناوگانهاى كـشـورهـاى بـزرگ در خـليج فارس) ، (خريد تسليحات انبوه كشورها حوزه خليج فارس) و (نيروى نظامى كشورهاى همجوار خليج فارس) مى باشد.
در مـنـطقه خليج فارس ، پايگاههاى متعدّدى وجود دارد كه متعلّق به قدرتهاى بزرگ است و اين كـشـورهـا با استفاده از تجهيزاتى كه در اين پايگاهها دارند، براحتى مى توانند به هر نقطه اى كـه بـخـواهـنـد لشگركشى كنند. حسّاسيّت اين منطقه ، همواره ابرقدرتهارا بر آن داشته تا كـوشـشـهاى خود را جهت حضور مستقيم در منطقه ، شدّت بخشند. سابقه حضور فيزيكى و نظامى كـشـورهـاى قـدرتـمـنـد بـه گـذشـتـه هـاى دور مـانـنـد حـضـور نـظـامـى كـشـورهـايـى چـون پـرتـغـال ، هـلنـد، فـرانـسـه ، انگلستان و آمريكا برمى گردد. سياستهاى غلط حاكمان منطقه و دعـوت از قـدرتـهـاى بـزرگ بـراى حـضـور نـظامى باعث شده كه ناوگانها عظيم و پيشرفته كشورهاى قدرتمند در اين منطقه حضور داشته باشند.

بـودجـه هـاى كـلانى كه ساليانه صرف خريد تسليحات عظيم و پيشرفته مى شود، با اهداد گـونـاگـونـى در ايـن مـنـطـقـه صورت مى پذيرد. خريدهاى هنگفتى كه كشورهاى عربى منطقه بـويـژه عـربـسـتـان داشـته اند، اين منطقه را تبديل به يك انبار بزرگ تسليحاتى كرده است . وجـود تـنـگـه هـرمـز در ايـن مـنـطـقـه بـه عنوانشاهراهى حياتى كه بيشتر سوخت مصرفى جهان صنعتى از آنجا تاءمين مى شود و همچنين وجود جزيره ها و مناطق استراتژيك ديگر بر اهميت نظامى خليج فارس افزوده است .

علاوه برعامل مهم نفت كه در سراسر قرن گذشته ، خليج فارس را به صورت مهمّترين منطقه سـوق الجـيـشى و استراتژيكى غرب و شرق درآمدخيزش جديداسلامى و رشداسلام انقلابى كه كانون آن ايران است غربيها را نسبت به اين منطقه حساس كرده است .

پايگاههاى نظامى قدرتهاى استعماری در منطقه خليج فارس
آمـريـكـا و انـگـلستان براى حفظ منافع خود و ايجاد امنيّت راههاى كشتيرانى و مواصلاتى ، اقدام به ايجاد پايگاههايى در كشور هاى عرب منطقه خليج فارس كرده اند تا به هنگام ضرورت ، از اين پايگاهها جهت عملياتهاى نظامى استفاده كنند. اين پايگاهها همگى با اهداف استعمارى بنا شده است . با وقوع جنگ خليج فارس اهميّت اين پايگاهها آشكارتر شد.

پايگاههاى نظامى در عمّان
پـايـگـاه مـصـيـر:جـزيـره مـصـيـره ، مـتـعلّق به كشور عمان و قسمت شمالى آن در سـال 1958 در اخـتـيـار انـگـلستان گذاشته شد. اين پايگاه با خروج انگلستان از منطقه خليج فـارس در سال 1971 به علّت اهميّت نظامى و استراتژيكى آن در اختيار آمريكا قرار داده شدو هـم اكـنـون محل استقرار نيروهاى واكنش سريع آن كشور مى باشد. پايگاه مزبور بـا دارا بـودن يـك فـرودگـاه بـبـند دوازده هزار فوت و يك باند اضطرارى ، يك انبار بزرگ مهمّات و شش آشيانه هواپيما از مهمترين پايگاههاى آمريكا در منطقه خليج فارس محسوب مى شوند.

پـايـگـاه دريـايى ام الغنم :اين پايگاه در دهانه تنگه هرمز در منطقه مسندم واقع شـده اسـت . اهميت اين پايگاه به خاطر آن است كه از اينجا مى توان بر تنگه هرمز و كشتيرانى در خليج فارس نظارت كرد .

پـايـگـاه دريـايـى خـضـب :ايـن پـايـگـاه نـيـز در مـنطقه مسندم واقع شده كه به دليـل نـزديـكـى آن بـه تنگه هرمز از اهميّت ويژه اى برخوردار است . در خضب يك باند پرواز 6500 فوتى وجود دارد كه هواپيماى آمريكايى از آن استفاده مى كنند.

پـايـگـاه ثـمـريـت : ايـن پـايـگـاه بـه عـنـوان يـك پـايـگـاه زمـيـنـى و هـوايـى در شـمـال شـهـر سـلاله قـرار داشـتـه و در اخـتـيـار كـشـور انـگـلستان مى باشد. به موجب قرارداد سـال 1970 بـين انگليس و عمان ، انگليس از فرودگاه نظامى اين پايگاه استفاده كرده و جزيره مـصـيـره را نـيـز بـه يـك پـايـگـاه نـيـروى هـوايـى و دريـايـى تبديل كرد.

پـايـگـاه بـيـت الفـالاج : ايـن پـايـگـاه زمينى نيز در اختيار انگلسيهاست . البته تعدادى نيروى نظامى عمانى ، تحت نظارت انگليسيها نيز در اين پايگاه مستقر مى باشند.

پايگاههاى نطامى در عربستان
پايگاه هوايى ـ دريايى ظهران :اين پايگاه در عربستان سعودى قرار دارد و در اختيار آمريكاست . در ضـمـن كـشـور آمـريـكـا از تـسـهـيـلات دريـايـى بـنـدر جبل نيز استفاده مى كند.

پـايـگـاه دريـايـى السـفـانـيـه : ايـن پـايـگـاه در خاك عربستان قرار دارد و قراربود در كشور عـربـسـتـان وآمـريـكـابـطـور مـشـتـرك ازآن اسـتـفـاده كـنـنـد.ايـجـادايـن پـايـگـاه از سال 1980آغاز شد.

پـايـگـاه هـوايـى حـفـرالبـاطـن : ايـن پـايـگـاه در شمال شرقى حجاز واقع شده و مركز پرواز هواپيماهاى آواكس است .

پايگاههاى نظامى در بحرين
پـايـگـاه دريـاى جـفـيـر: ايـن پـايـگـاه در بـحـريـن قـرار دارد و از سال 1949 در اختيار نيروى درياى آمريكا گذاشته شده است . قرارداد اجاره اين پايگاه در ژوئن 1977 بـه پـايـان رسـيـد، ولى آمـريـكـا هـمـچـنـان در آن حـضور دارد. در اين پايگاه تعدادى از نيروهاى انگليسى نيز حضور دارند.

پايگاه هحرق :آمريكا همراه با دو كشور فرانسه و انگليس از اين پايگاه ، واقع در خاك بحرين ، استفاده مى كند. اين پايگاه نقش پشتيبانى و تقويت نيروها را به عهده دارد. تعدادى از نيروهاى عـربـسـتـان ، كـويـت ، امـارات و قـطـر در ايـن پـايگاه توسط كارشناسان آمريكايى آموزش مى بينند.
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
اتمام یک نسل سکوت
یک نسل اضطراب
سال شمار آب راهی در امتداد شبه جزیره من
گویشهای گوناگون
سومین خلیج بعد از خلیج هودسن
جغرافیای خواب آلود
نزدیک ترین به وطن.
هی مرد!
فالاویوس آرانیوس چیست نامرد...؟.
اتمام یک نسل تردید
شروع اولین بهار
شکسته سد سکوت
بیدار باد سرزمین من
خاور من
خاور دور.
اتمام یک نسل انتظار
اتمام یک نسل خاموشی
اتمام چکامه های احساس
چشمه های ناشی از ترس
تمام تمام تمام
خلیج :خلیج همیشه فارس
 
آخرین ویرایش:

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
بـقـيـه كـشـورهـاى عرب خليج فارس در زمينه واگذارى پايگاه به آمريكا، خود را از هرگونه همكارى مبرا مى دانند، ولى در عمل ناوگانهاى آمريكا هنگام ورود به منطقه از تاءسيسات نظامى كليّه كشورهاى عرب منطقه استفاده مى كنند(139)

حضور ناوگانهاى نظامى قدرتهاى بزرگ در خليج فارس
خـليـج فـارس در قـرون اخـيـر شـاهـد حضور و نمايش ناوگانهاى بسيارى از قدرتهاى بزرگ خـارجـى بـوده اسـت . آمـريـكا و شوروى (سابق) نيز براى به دست آوردن منافع بيشتر در اين مـنـطـقـه بـه طور دايم در حال نزاع بودند. تسلّط بر خليج فارس از نظر كاهش خطر محاصره شوروى (سابق) توسط كشورهاى غربى براى كشور، اهميّت بسيارى داشت .
هـرچـنـد شـوروى (سـابـق) بـراى نفوذ در خليج فارس سعى در ايجاد پايگاه ، فرودگاه و يا اعـمـال حاكميت در بعضى از نقاط آن را داشت ، ولى هيچ گاه حضور جدى در خليج فارس نداشته است .

در رابـطـه با حضور آمريكا در منطقه خليج فارس مى توان گفت : آمريكا براى اعزام نيروهاى نـظـامى بيشتر به سوى منطقه ، جنگ ايران و عراق و يامورد خطر قرار گرفتن تنگه هرمز به وسـيـله يـك نـيـروى مـنـطـقـه اى ـ ايـران ـ را بهانه قرار داد. آمريكا با ادّعاها، چندين با توانست حضور نظامى خود را در خليج فارس نشان دهد. ؛

جـنـگ نـفـتـكشها در خليج فارس 1984 ـ 1987نيز يكى از عواملى بود كه سبب حضور نظامى امـريـكـا در خـليـج فـارس شـد بـه دنـبـال تـقـاضـاى كـويـت از آمـريـكـا در اوايل سال 1987 براى حمايت از نفتكشها وارد خليج فارس كرد. در همان ابتدايى كار، يكى از نـاوگـانـهـاى آمـريـكـا بـه نـام (يـو . اس . اسـتارك) توسط موشكهاى (اگرزوسه) ساخت فـرانـسـه مـورد اصـابت قرار گرفت و 37 نفر از خدمه آن نيز كشته شدند. بعداز مدتى عراق بـه حـمـله بـه نـاوگـان آمـريـكـايـى اعـتـراف كـرد، ولى آمـريـكـا ايـران را عـامـل اصـلى تـشـنـّج دانـسـت . آمـريـكـا در ژوئيـه سـال 1987 بـعـداز آنـكـه چـهـل نـاو خـود را در مـنـطـقـه مـسـتـقـّر كرده بود، اقدام به نصب پرچم خود بر روى اولين نفتكش كويتى كرد.
جـنـگ نـفـتكشها پاى كشورهاى قدرتمند را نيز به خليج فارس باز كرد. فرانسه در روز هفدهم اوت سـال 1987 اعـلام كـرد كـه نـاو هـواپـيـمـابـر خود به نام (كلمانسو) را به منطقه خليج فـارس اعـزام خـواهـد كـرد. در اكـبر سال 1987 تعدادى ناوهاى آمريكا به 41 فروند و ناوهاى جـنـگـى كـشـورهـاى قـدرتمند ديگر به سى فروند رسيد. حضور قدرتهاى خارجى نه تنها از شـدّت حـمـله بـه نـفـتـكـشـهـا كـم نـكـرد، بـلكـه ايـن حـمـلات در نـوامـبـر هـمـيـن سال شدّت بيشترى گرفت .

دراول سـتپامبر سال 1987 سه كشتى نفتكش حامل نفت كويت و عربستان مورد حمله قايقهاى تندرو قـرار گـرفت و در روز دوم ژوئيه سال 1988 ناوگان آمريكا به حمايت از يك كشتى دانماركى برخاست و باناوچه هاى توپدار ايرانى درگير شد.

خريد تسلحياتى كشورهاى خليج فارس
كشورهاى غربى در پى وقوع انقلاب اسلامى ايران و به خطر افتادن منافعشان در منطقه خليج فارس ، درصدد نشان برآمدند كه با تبليغات دروغ ايران را به عنوان يك دشمن اصلى براى كـشورهاى عرب خليج فارس نشان دهند كشورهاى عرب خليج فارس تحت تاءثير همين تبليغات و فشار غربيها قرار گرفته خريدار اسلحه از كشورهاى غربى را افزايش دادند، بطورى كه تـوازن قـوا در ايـن مـنـطـقـه بـه هـم خـورده و ايـنـك مـنـطـقـه بـه يـك انـبـار بـزرگ تـسـليحات تـبـديـل شـده اسـت . آمـريـكـا و انـگـلسـتـان در فـروش سـلاحـهـاى نـظـامـى به اين كشورها، مقام اول و دوم را كـسـب كـرده انـد. آنـهـا بـا فـروش ايـن سـلاحـهـا چـنـديـن هـدف را دنـبـال مى كنند. آمريكا علاوه بر سودى كه از اين طريق نصيبش مى شود، مى تواند نفوذ خود را در دسـتـيـابـى كـامـل بـر سـرنـوشـت ايـن كـشورها افزايش دهد، زيرا اين كشورها به هيچ عنوان تـوانـايـى بهره بردارى از اين همه سلاح را ندارند. ودر نتيجه ارتشهاى منطقه زيـر نـظـر كـارشـنـاسـان آمـريـكـايـى قـرار خـواهـد گـرفـت .بـه عـنـوان مثال ، عربستان سعودى با توجه به خريدهاى كلان و نظامى اش از نظر بودجه نظامى در مقام شـشـم قـرار گـرفـتـه اسـت . بـيـشتر ثروت اين كشور صرف خريد تسليحات بويژه نيروى هـوايـى مـى شـود. عـربـسـتان در سال 1981 چهار هواپيماى آواكس از آمريكا خريدارى كرد. اين كـشـور عـلاوه بـر ايـن هـواپـيـمـاهـا، مـجـهـّز بـه 205 جـنـگـنـده و سـه اسـكـادران اف 15 مـى باشد.

حضور نيروهاى نظامى (دريايى) كشورهاى منطقه
دو كـشـور ايـران و عـراق از نـظـر قـدرت دريـايى از عمده ترين كشورهاى قدرتمند دريايى در خليج فارس بودند، ولى كشور عراق در طول جنگ تحميلى براثر حمله نيروى دريايى جمهورى اسلامى ايران ، بيشتر امكانات دريايى خود را از دست داد.

نـيـروهـاى دريـايـى ايـران در طـول جـنـگ ايـران و عـراق ، حـضـور فـعـّال خود را در خليج فارس به نمايش گذاشت . نيروى دريايى عراق در شروع جنگ با تمام قـوا وارد جـنـگ بـا نـيـروهـا دريـايـى ايـران شـد، ولى بـا تـحـمـّل خسارات سنگين ، عملياتهاى دريايى خود را محدود كرده ، به صورت ضربه و فرار، اقـدام بـه عـمـليات نظامى مى كرد، نيروى دريايى ايران نه تنها وارد جنگ با عراق شده بود، بلكه كنترل كشتيرانى در خليج فارس و جلوگيرى از ورود كليه كشتيها به بندرهاى عراق را نيز در دست داشت .

كشورهاى عرب منطقه از دهه 1970 به بعد، بويژه بعداز وقوع جنگ تحميلى عراق عليه ايران ، اقـدام بـه مـدرن كـردن نـيـروى دريـايـى خـود كرده اند، اين نيروها تاكنون دخالت مستقيمى در حـوادث خـليـج فارس نداشته اند و قدرت نظامى خود را به صورت شركت در مانورهاى مشترك به نمايش گذارده اند.
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
پادگاني به نام خليج فارس​
با وجود بمبگذاري‌هاي انتحاري پرتلفات اخير شورشيان عراق در سالهای اخير كه صدها شهروند غيرنظامي را به كام مرگ كشاند و به رغم اين واقعيت كه همچنان بيش از 100 هزار نظامي آمريكايي در خاك اين كشور استقرار دارند خبرهاي مربوط به عراق در سايه اخبار مربوط به جنگ «پيش‌تر ‌فراموش شده» افغانستان قرار گرفته است.
يكي از مهم‌ترين دلايل اين تغيير طرحي است كه در پايان دوران زمامداري جورج بوش، رئيس‌جمهوري پيشين آمريكا تدوين شد و باراك اوباما، خلف او بر آن مهر تاكيد زد و بر اساس آن قرار است شمار نيروهاي آمريكايي مستقر در عراق تا اوت سال 2010 ميلادي به حدود 50 هزار نفر كاهش يافته و مابقي آنها تا دسامبر سال بعد از اين كشور فراخوانده شود. با اين حال خروج از عراق به معناي خروج آمريكايي‌ها از خاورميانه نخواهد بود. اين احتمال وجود دارد كه تعداد قابل توجهي از نيروهاي آمريكايي پس از دسامبر 2011 نيز در چند پايگاه بزرگ و دورافتاده عراق باقي بمانند. آنهايي هم كه عراق را ترك مي‌كنند در پايگاه‌هايي نزديك به خاك عراق كه در نقاط مختلف كشور پراكنده شده‌اند، استقرار خواهند يافت. اين مساله كه آمريكا در سكوت خبري و دور از چشم رسانه‌‌ها پس از تهاجم ائتلاف تحت رهبري اين كشور به عراق در ماه مارس سال 2003 ميلادي در حال احداث، توسعه يا ارتقاي پايگاه‌هاي نظامي خود و متحدانش در خاورميانه و مناطق نزديك به آن بوده است طي 6 سال گذشته در هياهوي جنگ عراق و درگيري‌ها افغانستان پنهان مانده بود.

سرلشكر ديويد پترائوس، فرمانده نيروهاي آمريكايي در خاورميانه و شمال آفريقا مدتي قبل با حضور در نشست كميته نيروهاي مسلح سنا گفت: شبه‌جزيره عرب با توجه به اهميت منابعش و پتانسيلي كه براي ناامني و بحران دارد در كانون توجه و تمركز ما بوده است. او افزود: كشورهاي اين شبه‌جزيره متحدان كليدي ما در انجام عمليات دريايي، هوايي، زميني و رزمايش‌‌هاي نظامي و اقدامات آموزشي هستند.

پترائوس در ادامه با شرح همكاري‌هاي دو يا چند‌جانبه بين ارتش ايالات‌متحده و كشورهاي شبه‌جزيره عرب به تسهيل اين همكاري‌ها به واسطه پايگاه‌هاي ارتش آمريكا در قطر، بحرين، كويت، امارات عربي‌ متحده، عربستان‌سعودي و همچنين امكاناتي كه ساير كشورهاي عرب منطقه در اختيار ارتش آمريكا قرار داده‌اند اشاره كرده بود. واقعيت پنهان اين است كه پنتاگون پس از سال 2001 وجوه قابل توجهي را با هدف ساخت، تجهيز و گسترش پايگاه‌هاي نظامي زميني و دريايي آمريكا در منطقه خليج‌فارس و مناطق نزديك به آن اختصاص داده است. اين مساله با اغماض نگريسته مي‌شود كه همين نشانگر بالا بودن سطح تحمل كشورهاي منطقه نسبت به ‌حضور نظامي آمريكا در منطقه صرف‌نظر از سرنوشت جنگ عراق است. پوشش خبري تلاش آمريكا در زمينه تقويت زيرساخت‌هاي لازم براي حفظ و حتي گسترش حضور نظامي‌اش در منطقه حداقل بازتاب رسانه‌اي را داشته كه يكي از دلايل آن نگراني كشورهاي منطقه نسبت به امنيت منابع نفتي‌شان است.

واشنگتن از دهه‌ها قبل در حال ارسال تجهيزات نظامي، كمك‌هاي بلاعوض مالي و ساير اشكال حمايتي براي رژيم‌هاي خودكامه و مستبد خاورميانه بوده كه براساس اكثر نظرسنجي‌ها جايي در بين مردم خود ندارند و به همين دليل اين كشورها به افشاي دامنه همكاري‌هاي نظامي‌شان با آمريكا و وجود پايگاه‌هاي نظامي اين كشور در خاك‌شان به عنوان جاي‌پايي در خاورميانه رغبتي ندارند. با توجه به اين كه منازعه جاري با القاعده تا حدود زيادي ريشه در حضور نظامي آمريكا در خاورميانه دارد بي‌شك اين مساله براي واشنگتن از اهميت زيادي برخوردار است. پوشش خبري ‌حضور نظامي آمريكا در سطح منطقه به حدي كم بوده كه اطلاعات جامعي در مورد تحركات نظامي آمريكا در منطقه در دست نيست. با اين حال بررسي اسناد دولتي آمريكا، اطلاعات مالي و ساير مستندات غيرمحرمانه اين نكته را آشكار مي‌سازد كه ارتش آمريكا به شكلي نامحسوس در حال تقويت حضور خود در خاورميانه و مناطق مجاور آن بوده و هست. تحليلگران با بررسي مورد به مورد كشورها و اقداماتي كه جهت تقويت حضور نظامي آمريكا انجام شده، به دنبال شناسايي دلايل اين تحولات هستند.

قطر، پنتاگون خليج‌فارس
اگرچه قطر نيروي هوايي ندارد ليكن دولت اين كشور در سال 1996 اقدام به ساخت پايگاه هوايي العديد با هزينه‌اي بالغ بر يك ميليارد دلار كرد. هدف از اين اقدام كاملا مشخص بود: «جذب ارتش آمريكا.»

در سپتامبر سال 2001 ميلادي روند فرود و پرواز هواپيماهاي نظامي آمريكا از اين پايگاه شروع شد و پيش از آن كه سال 2002 ميلادي شروع شود تانك‌ها، نيروهاي زرهي، زاغه‌هاي مهمات، تجهيزات پيشرفته ارتباطي و ساير ادوات ارتش آمريكا به علاوه هزاران نيروي نظامي در اين پايگاه و اطراف آن استقرار يافته بودند. دولت قطر در سال 2005 با اختصاص 400 ميليون دلار مركز فرماندهي و كنترل پيشرفته‌اي احداث كرد كه با توجه به عدم پيش‌بيني نيروي هوايي در ارتش اين كشور عملا توسط آمريكايي‌ها مديريت مي‌شود.

دولت قطر به تنهايي بار مالي گسترش زيرساخت‌هاي نظامي ارتش آمريكا در اين كشور را بر دوش نكشيده و پنتاگون هم طي يك دهه گذشته بودجه‌هاي كلاني را صرف گسترش و ارتقاي تاسيسات نظامي قطر كرده است. به عنوان نمونه پنتاگون حدفاصل سال‌هاي 2001 تا 2009 ميلادي در مجموع 209 ميليون دلار براي توسعه زيرساخت‌هاي نظامي در اين شيخ‌نشين نفت‌خيز اختصاص داد.

بحرين
پادشاهي بحرين با 750 هزار نفر جمعيت 3 هزار نيروي نظامي آمريكا را ميزباني مي‌كند و به طور منظم شاهد پهلوگيري شناورهاي نيروي دريايي اين كشور است.حدفاصل سال‌هاي 2001 تا 2009 ميلادي نيروي دريايي ارتش آمريكا قراردادهايي به ارزش 203 ميليون دلار براي اجراي پروژه‌هاي نظامي در بحرين منعقد كرد. يكي از بزرگ‌ترين شركت‌هاي طرف قرارداد براي اجراي اين پروژه‌ها شركت (contrack International) است. اين شركت همين اواخر متعهد به ساخت 2 مجموعه چند طبقه براي نيروي دريايي ارتش آمريكا مجهز به تجهيزات مخابراتي ارتباطي پيشرفته در سواحل بحرين شد.اين شركت در ماه سپتامبر 2009 برنده مناقصه‌اي 29ميليون دلاري براي احداث تاسيسات آبي -خاكي به سفارش مركز پشتيباني دريايي نيروي دريايي ارتش آمريكا در سواحل بحرين شد. اين مجموعه در مجاورت تاسيسات ارزشمند 188 هزار فوت مربعي «بازار آزادي» احداث مي‌شود.اين بازار كه در آن طيف وسيعي از محصولات مصرفي عرضه مي‌شود در تملك نيروي دريايي ارتش آمريكا است و منافع ناشي از آن به مراتب فراتر از سود هنفگت اقتصادي است و نقشي قابل توجه در تغيير نظر شهروندان بحرين نسبت به آمريكايي‌ها ايفا مي‌كند.

عمان
تحركات سايه‌وار آمريكا درعمان هم در جريان است. نيروي هوايي سلطنتي بريتانيا در دهه 1930 ميلادي در جزيره ميره پايگاهي هوايي احداث كرد تا جاي‌پايي در خاورميانه داشته باشد.
امروز نيروي هوايي ايالات‌متحده و ساير شاخه‌هاي ارتش آمريكا به دنبال همين هدف هستند و با ايجاد پايگاهي تحت عنوان «كمپ جاسميكي» در حال گسترش فعاليت‌هاي خود در اين كشور هستند. نيروي هوايي ايالات‌متحده حدفاصل سال‌هاي 2001 تا 2009 ميلادي 13 ميليون دلار درعمان هزينه كرد تا زيرساخت‌هاي مناسب براي حضور خود در اين كشور را فراهم آورد. شركت مقاطعه‌كاري EMTA هم‌اكنون در حال اجراي پروژه‌اي 5 ميليون دلاري براي احداث شهركي از چادر براي اسكان‌دادن نيروهايي است كه در مسير عبور از خاورميانه ممكن است در عمان اتراق كنند.
هيچ‌كس به درستي نمي‌داند چه حجمي از نيروهاي آمريكايي در عمان مستقر هستند و در اين كشور چه امكاناتي را فراهم آورده‌اند. اگرچه قرارداد همكاري نظامي بين ايالات‌متحده و عمان به امضا رسيده ليكن پادشاهي عمان مجوز استقرار نيروهاي آمريكايي در خاك اين كشور را فراهم آورده است.

كويت
ارتش ايالات‌متحده در سال 1991 ميلادي نيروهاي عراقي را كه به دستور صدام حسين وارد خاك كويت شده و اين كشور را استان نوزدهم عراق خوانده بودند از قلمرو كويت بيرون كرد.
پوشش خبري تلاش آمريكا در زمينه تقويت زيرساخت‌هاي لازم براي حفظ و حتي گسترش حضور نظامي‌اش در خاورميانه حداقل بازتاب رسانه‌اي را داشته است
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
شيخ جابر الا‌حمد‌ آل‌صباح، امير كويت با وجود اخراج سربازان عراقي اعلام كرد تا زماني كه شمعدان‌هاي طلا و تزئينات طلا‌كوب حمام‌هاي كاخ بيان در پايتخت اين كشور به جاي خود بازنگشته‌‌اند به كشور باز نخواهد گشت.اكنون در فاصله 25 كيلومتري اين كاخ زيبا و مجلل مجموعه پرهزينه و گرانبهاي ديگري قرار گرفته است. اردوگاه نظامي عارف‌‌جان با آغاز جنگ دوم خليج فارس و تهاجم اتئلاف تحت رهبري ايالات‌متحده به عراق روز به روز گسترش يافت تا آنجاكه امروز 15هزار نيروي آمريكايي را در خود جاي داده و شعب رستوران‌هاي زنجيره‌‌اي آمريكا چون پيتزاهات، هارديز و برگركينگ در آن در حال خدمات‌رساني به سربازان آمريكايي هستند.يكي ديگر از تاسيسات ارتش آمريكا در كويت كه به‌ويژه در جريان جنگ عراق و پس از آن اشغال اين كشور منشا خدمات زيادي به نظاميان آمريكايي بود كمپ بوهرينگ است. اين پايگاه در شمال شهر كويت و در مجاورت شهرك مسكوني اوديري‌ قرار گرفته است. در اين پايگاه هم طيف وسيعي از امكانات تفريحي و مراكز پذيرايي براي سربازان آمريكايي پيش‌بيني شده است و هيچ‌كس از تعداد دقيق نظاميان آمريكايي مقر در عراق اطلاع ندارد.

عربستان‌سعودي
براساس يكي از گزارش‌هاي كنگره حدفاصل سال 1950 تا 2006 ميلادي عربستان‌سعودي از محل خريدهاي تسليحاتي، تجهيزاتي نظامي به ارزش 7/62 ميليارد دلار و 1/17 ميليارد دلار خدمات نظامي از آمريكا دريافت كرده و در همين مدت 295 ميليون دلار كمك نظامي بلاعوض به اين كشور اعطا شده است.پس از عمليات توفان صحرا در سال 1990 تا ماه‌هاي منتهي به جنگ دوم خليج‌فارس هزاران نظامي آمريكايي در پايگاه‌هاي ارتش اين كشور در قلمرو عربستان‌سعودي مستقر ‌شدند. حضور نيروهاي آمريكايي در خاك عربستان‌سعودي كه مقدس‌ترين اماكن اسلامي را در خود جاي داده است، يكي از دلايل آغاز جنگ بين القاعده و حاكميت پادشاهي اين كشور بود.با افزايش فشار بر خاندان آل‌سعودي بود كه ارتش آمريكا در سال 2003 ميلادي اعلام كرد بخش اعظم نيروهاي خود را به استثناي واحدهاي آموزشي از خاك عربستان‌سعودي خارج مي‌كند اما در عمل چنين نشد.

ارتش آمريكا حدفاصل سال‌هاي 2003 تا 2009 ميلادي بيش از 559 ميليون دلار در پروژه‌هاي نظامي عربستان‌سعودي هزينه كرد. علاوه بر آن ارتش آمريكا مشاركت فعالي در آموزش يگان‌هاي نظامي ارتش اين كشور دارد.

اردن
پنتاگون سرمايه‌گذاري در زيرساخت‌هاي نظامي اردن و تلاش براي بسط حضورش در خاك اين كشور را فراموش نكرده است.ارتش آمريكا در دوره 6 ساله 2003 تا 2009 ميلادي 86 ميليون دلار براي ايجاد زيرساخت‌هاي نظامي در اردن هزينه كرد. علاوه بر مشاركت در روند احداث مركز آموزش ضدتروريسم ملك عبدالله دوم با هزينه‌اي بالغ بر 200 ميليون دلار، پنتاگون با اجراي پروژه‌هايي 729 و 400 هزار دلاري پايگاه‌هاي هوايي اردن را با هدف فراهم آوردن امكان استفاده جنگنده- بمب‌افكن‌هاي آمريكايي از آنها نوسازي كرد.عبدالله دوم، پادشاه اردن در نطق آغاز به كار مركز ضدتروريستي كه نام او را يدك مي‌كشد و 70 ميليون دلار از اعتبار ساختش را پنتاگون تامين كرده از اردن به عنوان متحد كليدي آمريكا در خاورميانه و خط مقدم مبارزه با اشاعه افراطي‌گري و ناامني در منطقه ياد كرد.آنچه در سخنان او هيچ انعكاسي نداشت گستره همكاري‌هاي 2 كشور و تعداد نيروهاي آمريكايي مستقر درخاك اردن بود. اگرچه ارتش اردن ادعا دارد تنها چند يگان آموزشي ارتش آمريكا درخاك اين كشور مستقر هستند اما پاره‌اي منابع از حضور چند واحد از نيروهاي ويژه‌ ارتش آمريكا در اردن خبر داده‌اند.

پادگان خليج فارس
درست در حالي كه ارتش آمريكا براي خروج از عراق آماده مي‌شود پنتاگون در تلاش بوده بدون جلب توجه رسانه‌ها حضور خود را در حوزه خليج فارس تعميق بخشيده و به شكلي نامحسوس‌تر در منطقه باقي بماند. در داخل آمريكا و در كشورهايي كه ميزبان نيروهاي آمريكايي هستند براي احتراز از تبعات رسانه‌اي شدن اين حضور هيچ صحبتي در مورد آن نمي‌شود. ارتش آمريكا به استثناي ايران تقريبا تمامي كشورهاي حوزه خليج فارس را با احداث پايگاه‌هاي هوايي، دريايي، مقرهاي صحرايي، مراكز آموزش و ساير تجهيزات به پادگاني بزرگ براي خود تبديل كرده است.تلاش‌هاي پيشين سازمان اطلاعات مركزي آمريكا (CIA) براي مداخله در امور داخلي كشورهاي منطقه و حضور ارتش اين كشور طي دهه گذشته تبعات ناخوشايندي در برداشته است. سرازير شدن بودجه پنتاگون به كشورهاي عرب حوزه خليج فارس و ممالك عربي با هدف گسترش حضور نظامي آمريكا و باز كردن جاي‌پايي در آنها به افزايش مراودات واشنگتن با حاكميت‌هاي خودكامه آنها و مسلح كردن و نظامي شدن منطقه‌اي منجر شده كه در زمزه بي‌ثبات‌ترين مناطق دنيا بوده است.تلاش پنتاگون براي احداث پايگاه‌هاي نظامي در حوزه خليج فارس و مناطق مجاور آن تاكنون ميلياردها دلار براي ماليات‌دهندگان آمريكايي بار مالي داشته در حالي كه مشخص نيست اين تحركات چه نتايجي به‌بار آورد.

منبع: آسیا تایمز- مترجم: رضا سادات
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا پرچم ما سه رنگ زیبا داردااین جاذبه قشنگ و گیرا دارد
تا یک زن و مرد در همین خاک وسیع بر قلب نشان آریا را دارد
تا نام قشنگ پارس در این وادی ،‌ در هر نفس و کلام یک تن باقیست
این نام خلیج تا ابد فارس ما ،‌بر قلب سیاه تازیان چون داغیست
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
اعراب حاشیه خلیج فارس و خرید تسلیحات​
گفتگو با اسماعیل بشری کارشناس امور خلع سلاح
علی رمضانی بونش
مرکر بین المللی مطالعات صلح IPSC​
چنانچه می دانید کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس طی سالهای 2009 و 2010 تسلیحانی کلانی را از منابع و کشورهای مختلف خریداری کرده اند و اینک نیز به نظر می رسد در چند سال آینده بیش از ۱۲۰ میلیارد دلار صرف خرید های تسلیحاتی خواهند کرد شما دلایل این روند خرید های کلان را در چه می دانید؟

در ۳۰ سال گذشته کشورهای عربی منطقه تهدیدی را که قبلا از جانب اسرائیل احساس می کردند تبدیل به تهدید از جانب عراق وسپس ایران کردند لذا تهدید ایران پررنگ تر شد .اینان در این راستا به حمایت از عراق در جنگ با ایران پرداختند که البته بعدا و در زمان حمله عراق به کویت ثابت شد که در حمایت از عراق اشتباه تصور می کردند . در این جا بود که این کشور هابه غرب متوسل شدند تا کویت را نجات دهند .از آن به بعد عراق از حالت تهدید این کشور ها خارج شد .بعد از سقوط صدام مساله مهم برای این کشورها بحث هسته ای ایران و تبلیغات جهانی بر ضد ایران است که باعث افزایش احساس تهدید از جانب ایران شده است.

چه مقدار از این تهدید ات و احساس تهدید بعد روانی داشته و دارد ؟
در واقع بخش عمده ای از این تهدید بعد روانی دارد چه اینکه اینان به تصور اینک ایران تمامیت ارضی آنان را تهدید می کند حاضر شدند از عراق حمایت کنند بعد از جنگ نیز ترس از ایران بعدی روانی داشت که البته ریشه ای تاریخی و در تضاد عرب و ایرانی هم دارد .

از سال گذشته که خانم کلینتون وزیر خازجه امریکا که بحث سپر دفاع موشکی خلیج فارس را مطرح کرد خرید های تسلیحاتی کشور های عرب منطقه روندی صعودی داشته است در این بین آیا این خرید های کلان نظامی ارتباطی با سپر دفاع موشکی امریکا در منطقه دارد ؟

در واقع در مورد بحث سپر دفاع موشکی باید گفت که از جنگ ۱۹۹۰امریکا بر ضد عراق واشنگتن اولین آتشبار های پاتریوت خود را وارد منطقه کرد ه بود و الان چیزی که در منطقه افزایش پیداکرده است همین موشک های پاتریوت است . پاتریوت هاهم موشک های ضد هواپیما هستند هم موشک های ضد موشک یعنی می توانند در مراحل حملات فرضی از جانب ایران قرار بگیرند. در این حال هر چند در فاز اولیه پرتابی که موشک پرتاب میشود (چون ممکن است از عمق خاک ایران صورت بگیرد) انها نتوانند موشک را مورد هدف قرار دهند ولی در مرحله میانی ونهایی (اگر بنا در دفاع از خود این کشور ها باشد) پاتریوت ها به مورد استفاده قرار می گیرد که توان از بین بردن موشک مهاجم را دارد .در این حال باید گفت در حالی که تمام سپر دفاع موشکی ترکیبی است از رادار های باند ایکس و موشک های رهگیر با این حال آنچه در عمل در منطقه در حال وقوع است خرید تمام ادوات جنگی توسط این کشور هاست که بسیار بیش از حد توان و پتانسیل این کشورها بویژه قطر وامارات است .در این حال تنها فروش سلاح به این کشور ها نیست بلکه آموزش نگهداری وخدمات نیز در لیست تقاضای این کشور ها هم هست .

خرید های تسلیحاتی کشور های این منطقه بیشتر رویکردی دفاعی دارد یا تهاجمی ؟

عمدتا خرید های تسیحاتی این کشورها رویکردی دفاعی دارند در این حال باید در نظر داشت که این کشورها توان حالت تهاجمی در خرید سلاح را ندارند چون این کشور ها کوچک و آسیب پذیرند . لذا عمدتا سلاح هایی که دریافت می کنند حالت دفاعی دارد .البته اگر قصد کاربرد در یک جمع وبه صورت گروهی را داشته باشند می تواند رویکردی تهاجمی نیز داشته باشند .

تا چه حدی می توان خرید های تسلیحاتی کلان کشور های شورای همکاری خلیج فارس را به رقابت بین کشور های داخل شورا بویژه بر سر رهبری شورای همکاری خلیج فارس بین عربستان و امارت نسبت داد؟

در واقع بین این کشور های عربی این منطقه, علی رغم اینکه در یک شورا وپیمان با هم همکاری می کنند اختلافات ارضی ریشه داری( مثلا بین قطر و عربستان, بین عربستان وامارات و.. )نیز وجود د ارد . چون مرزهای این کشور ها به صورت طبیعی تثبیت نشده است و تنها خط کشی هایی روی نقشه است. به علاوه ه چون مرزها اکثرا در مناطق بیابانی است و شکل طبیعی ندارد( بویژه اینکه اگر مرز ها دارای ذخایر نفتی نیز باشند) پتانسیل اختلاف ها و رقابت ها وجود دارد .علاوه بر این در کشوری همانند امارات خود امارت های تشکیل دهنده امارات ها نیز با همدیگر رقابت دارند ,کما اینکه امارا ت متحده به عنوان کشوری واحد سلاح هایی خریداری می کند و در عین حال می بینیم امیر نشین دوبی نیز برای خود تعدادی سلاح جداگانه می خرد که در واقع رقابت هایی بیشتر پرستیژی است .

برخی بر این نظرند که به نظر می رسد در یک دهه اخیر اسرائیل موفق شده است که کمانه تهدید دنیای عرب را به سمت ایران جلب کند (قبلا دشمن اصلی اعراب اسرائیل بود اما اینک به نظر می رسد ایران بیشتر به عنوان دشمن مد نظر قرار گرفته است ) حال این پرسش پیش می آید که چه تضمینی وجود دارد که خرید های تسلیحاتی اعراب این منطقه بر ضد اسرائیل به کار برده نشود؟

در واقع این کشورها توانایی اداره این سیستم های تسلیحاتی خریداری شده را تاحد زیادی ندارند در نتیجه خارجی ها هم در درون تشکیلات نظامی این کشور ها و هم به شکل مستشار, خارجی ها حضور دارند و اینها گردانندگان اصلی سیستم های پیچیده نظامی این کشور ها هستند. کما اینکه زمانی که عربستان آواکس را از امریکا خریداری کرد اکثر مسئولان این اواکس ها امریکایی بودند لذا خیلی بعید است تسلیحات این کشور ها برای حمله ی اسرائیل مورد استفاده قرار گیرد .مگر اینکه تنش بین این کشور ها با غرب به حالتی برسد که مستشار ها اخراج شوند و اعراب هم توان استفاده از این سیستم ها را داشته باشند که همه ی اینها تقریبا بعید به نظر می رسد.
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
پیشینه هزاران ساله دریای پارس از اغاز تا امروز​
گردآوری : یاسمن غلامی
دانلود کامل کتاب
نام خلیج پارس پیش از اسلام
از باستان تا امروز در همه ی آثار تاریخی ، جفرافیایی و دایره المعارف های بزرگ جهان آب های جنوب ایران از پیوستنگاه اروند رود تا تنگه ی هرموز به نام خلیج پارس1 شناخته شده است . تاریخ و جغرافیا نگاران و باستان شناسان تا کنون از این دریا به نام های : خلیج پارس / خلیج العجم و دریای پارس / بحر پارس یاد کرده اند.
در اوستا، در چندین جا از خلیج پارس به نام «دریای پوئی تیک » یا « پوئی دیگ» یا «پودیگ » و از دریای مکران (دریای عمان) به نام « سدویس» و از اقیانوس هند به نام « فراخکرت» یاد شده است.
در شماره 18 فرگرد 5 ، بخش وندیداد اوستا ، آمده است :
« من اهوره مزدا ، آب ها را بر مدارها و دخمه ها و بازمانده های چرکین و استخوان ها روان می کنم.
آن گاه من آهوره مزدا، آب ها را پنهانی باز می گردانم.
من اهوره مزدا ، آب ها را به دریای پوئی تیک (خلیج پارس) باز میگردانم.»2
--------------------------------------------------
1. گفتاری در 42 صفحه تحت عنوان« نام خلیج پارس»، که حاصل سال ها بررسی و پژوهش من (ایرج افشار سیستانی) بود
به کنگره ی خلیج فارس در فرهنگ و ادب پارسی، 30 اردیبهشت – 2 خرداد 1375 هـ .ش ارایه شد، اما...
2. دوستخواه، جلیل. اوستا، کهن ترین سروده های ایرانیان ، جلد دوم ، ص 707
در بندهشن 12/10 نیز آمده است ، که آب های کثیف و ناسالم به این دریا ریخته و در آن جا متوقف می شوند تا از آلودگی پاک شوند. آن گاه جریان مداوم و تلاطم دریا بوسیله باد ، آب های آلوده و نجس را پاک و تصفیه کرده و از آنجا به دریای وئوروکشه یا فراخکرت/ اقیانوس هند، هدایت می کند و این دو دریا از زیر به هم ارتباط دارند.1
بنا به نوشتار بندهشن و وندیداد اوستا، در آغاز هزاره 7 پ.م. پس از تازش اهریمن بر زمین و آسمان ، ایزد تیشتر با جام ابر از آب هایی که در آغاز آفریده شده بود، آب برداشت، باد آب را به آسمان برد و بر زمین ببارانید. در پی این باران بزرگ، زمین غمناک شد و به هفت پاره بگسست. هر پاره را اقلیمی خوانند که در پهلوی کشور گفته شود، پاره ای که به اندازه ی همه ی شش پاره ی دیگر بود، در میان و شش پاره ی دیگر پیرامون آن قرار گرفتند . پاره ی میانه « خونیرس» است، که در پارسی خنیرس و خنیره ، آمده است.
چون ایزد تیشتر بر زمین باران آورد، در سوی نیم روز /جنوب، دریای فراخکرد/فراخکرت را در جنوب کوه البرز پدید آورد، که یک سوم این زمین را در بر دارد.
شش دریای دیگر نیز بر زمین پدید آمد: در جنوب دریای پوئیدگ/پوئی تیک (خلیج پارس) قرار گرفت. میان این دریا و دریای فراخکرد (اقیانوس هند) دریای سدویس(دریای مکران) قرار گرفت و پوئیدگ از این راه به دریای فراخکرد راه دارد.
دریای دیگر، کم رود (دریای مازندران ) است، که در شمال قرار دارد. دریای دیگر سیاه بن (دریای سیاه ) است در سوی روم (اسیای صغیر). دو شاخه فراخکرت، خلیج بنگال در خاور و دریای سرخ (خلیج عربی) در باختر آن است.2

--------------------------------------------------
1. رضی، هاشم. وندیداد،جلد دوم، ص 596
2. بهار، مهرداد . پژوهشی در اساطیر ایران ، پاره ی نخست و دوم ، ص 140-143


سند دیگری که از خلیج پارس یاد شده و در حال حاضر در موزه بریتانیا نگهداری می شود، نقشی است که در زمان یکی از پادشاهان بابل بر لوحه ای سفالین ترسیم گردیده است. این لوحه ، جهان آن روزگار را نشان می دهد. شرح پیرامون و پشت نقشه می رساند که تمامی دنیای شناخته شده آن دوران، از بابل و آشور و پیرامون آنها نمیگذرد. این سرزمین ها به شکل دو مربع مستطیل در درون دایره ای ترسیم شده اند و رود فرات نیز از بالا تا پائین جریان دارد و توسط خلیج پارس فراگرفته شده اند. دیرینگی این سند به 6 هزار سال پیش تخمین زده شده است و در آن، علاوه بر بابل و آشور، کوه های آذربایجان و و کردستان در شمال، و اهواز در جنوب قرار دارد. در آب های پیرامون این نواحی ، جزیره هایی به شکل مثلث ترسیم گردیده و فاصله هایی بر آن ها نوشته شده اند .1
از خلیج پارس نیز در یکی از کتیبه های آشوری یاد شده و در آن خلیج پارس به نام رود تلخ ، که به آشوری « نامرتو»2 می باشد، نامیده شده است.3
اناکسیماندرملطی (610-546 پ.م) در نقشه ی جهان خود از خلیج پارس نام برده است. این اثر در کتاب Kleinere schriften ، اثر « ی.للول» لایپزیگ ،1836 م، لوحه ی 1 منتشر شده است.
هکاتئوس ملطی (549- 473 پ.م) از سرشناس ترین جغرافیادانان روزگار خود، نقشه ای از جهان ترسیم کرده است که در آب های اقیانوس ، پیرامون خشکی ها را فراگرفته اند ، در این نقشه ، خلیج پارس و خلیج عربی (دریای سرخ) دیده می شوند.
بر پایه ی نوشته ی نویسندگان یونانی ، چون کنزیاس (445- 380) ، گزنفون (430-352 پ.م) ، یونانیان به این دریا نام « پرس» و به سرزمین ایران « پارسه» « پرسای» « پرس پولیس» یعنی شهر یا کشور پارسیان داده اند.
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
--------------------------------------------------
1. وزارت امور خارجه، نقشه های جغرافیایی و اسناد تاریخی خلیج فارس، ص ت.
2.narmarratu
3. رایین، اسماعیل. دریانوردی ایرانیان، جلد اول، ص 54-55
4. شاملو، محسن. خلیج فارس، ص 10-11

بنابراین میتوان گفت از همان زمان جایگزینی پارس ها در جنوب ایران ، آبهای جنوب کشور، که میدان تجارت و در هنگام ناچاری میدان نبردها بوده، نام دریای پارس و خلیج پارس داشته است.
در سنگ نبشته ی داریوش بزرگ هخامنشی تل المسخوته مصر، از 518 تا 515 پ.م. در عبارت « درایه تیه هچاپارساآیی تی»1 یعنی دریایی که از پارس می رود یا سر میگیرد، نام دریای پارس آمده است.2
از دوره چیرگی هخامنشیان بر مصر آثار بسیاری چون سنگ نبشته ، لوح، مجسمه، ظرف های گلی و سفالی ، مهر و نوشته های روی پاپیروس به خط مصری و هیروگلیف و میخی3 به جای مانده است. شماری از این سنگ نبشته ها فرمان داریوش بزرگ در مورد کندن کانال نیل4 است.
در مورد پیشینه کندن کانالی که دریای سرخ را به رود نیل می پیوندد، نگارندگان پیشین ، نخستین گام را به ستی اول (1318- 1298پ.م. ) فرعون مصر نسبت داده اند که پس از وی رامسس دوم (1294-1232 پ.م.) و سپس نخائوی دوم (609-594 پ.م) آن را تجدید نموده اند.5 پس از این تاریخ، یعنی در حدود 100 سال بعد ، که داریوش بزرگ (521-486 پ.م) اقدام به تجدید کانال یاد شده کرد و هرودوت نیز در کتاب خود به آن اشاره نموده است.
--------------------------------------------------
1. draya tya hača parsa aity
2. شارب، رُلف نارمن. فرمان های شاهنشاهی هخامنشی، ص 105
3.میخی پارسی، میخی عیلامی و میخی بابلی
4. (مسیر کانالی که توسط داریوش بزرگ کنده شده یا مسیر کانالی که توسط کنت دولسپس cont de lesseps کنده شد (1869 م) و در حال حاضر به نام کانال سوئز سرشناس و مورد استفاده است ، نبایستی یکی دانست زیرا با آنکه بخشی از این دو کانال بر هم منطبق است ، در بخش دیگر به کلی متفاوتند، بدین معنی که چون از کرانه ی دریای سرخ رو به شمال حرکت کنیم مسیر دو کانال تا دریاچه ی تسماح یکی است ولی از دریاچه تسماح به بعد مسیر کانال داریوش بزرگ به سوی باختر پیچیده و طول شعبه یی از رودخانه نیل تا شهر بوباستی کشیده میشود و کمی بالاتر از بوباستی به شعبه اصلی رود نیل می پیوندد و مسیر ترعه ی لسپس، از دریاچه تسماح به بعد رو به شمال تا پرت سعید در کرانه ی مدیترانه کشیده می شود.)
5. سامی، علی. تمدن هخامنشی، جلد اول، ص 181

داریوش بزرگ پس از پایان کار کانال ، دستور داد 5 کتیبه که متن های آن با یکدیگر تفاوت هایی داشته است، در 4 محل در درازنای مسیر کانال برپا کردند و بر روی آنها به خط مصری، پارسی،عیلامی و بابلی مطالبی درباره کندن کانال نوشته اند:
سنگ نبشته های کانال نیل1 به ترتیب عبارتند از:
1و2) سنگ نبشته های تل المسخوته (دو سنگ نبشته)
3) سنگ نبشته ی سراپه اوم2
4) سنگ نبشته قبره یا شالوف
5) سنگ نبشته سوئز.
مضمون این کتیبه ها با اختلافاتی تقریبا شبیه هم هستند و در آن ها از زمان داریوش بزرگ بزرگ برای کندن کانال و روانه نمودن کشتی ها ، حکایت شده است.
گفتار سنگ نبشته های هیروگلیفی کانال نیل هم تقریبا یکسان بوده است ، جز اینکه در برخی موارد اختلاف هایی جزئی در آنها دیده می شود و افتادگی هایی در بعضی از متن ها وجود دارد ، که رشته ی گفتار را گسیخته نموده است و چنان چه خواسته شود متنی کامل تر در دست باشد، بایستی بخش نخست سنگ نبشته تل المسخوته و بخش آخر کتیبه ی شالوف را ترکیب نمایند.
--------------------------------------------------
1.serapēum

ادامه در دانلود...
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
تذکر

تذکر

از قرار دادن اشعار توهین آمیز در این تاپیک به شدت بپرهیزید :mad:

تمامی کشورهای دنیا دارای اصالتن و قابل احترام
 
آخرین ویرایش:

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
ذکر دریای پارس​

المسالک والممالک قرن 5-6 هجری (تالیف ابو اسحاق ابراهیم اصطخری)​
دانلود کامل پژوهش
به کوشش : مسعود رضایی

کنون یاد کنیم بعد از ذکر ولایت{عرب}شرح دریای پارس،به حکم آن کی این دریا بردیارعرب می گردد،وشکل آنرا((صورت))کنیم،وهرچه به آن پیوندد بازگوییم،وآغاز آن قلزم گیریم وجانب شرقی یاد کنیم کی به حدود دیار عرب درمی گردد،چنان کی یاد کردیم تا عمان. آنگه پهنای دجله گوییم تا به ساحل رسیم به ماهب رویان وجنابا، وسوی پارس شویم به سیراف همچنین تا ساحل هرموزکی ازپس کرمان است تا دیبل و تا ساحل مولتان وآن سرحد سند باشد،وبه مولتان حد مسلمانی سپری شود شود.
آنگاه به زمین چین رسیم.وچون ازجانب غربی قلزم درآیی برساحل دریا به بیابانهایی ازحدود مصر،وآن راه سوی بیابانهای بجه کشد،ومعدن زرآنجاست تابه شهری رسد برکرانه دریای نیل که آنرا عیذاب خوانند،آنگاه سوی حبشه برون شود برابرمکه ومدینه تابرابرعدن رسد،آنگاه چون از حبش بگذرد به زمین نوبیان رسد تا از انجا به زمین زنگیان شود،وآن جایگاه فراخ تر و بزرگ ترازمملکت است،آنگاه دریا ازانجا برابراسلام گذرد.
غایت این دریا آنجااست آنگاه برپهنای دریا جزیره ها واقلیمهاست گونه گونه تا برابر زمین چین.((صورت)) این دریا بنگاشتیم وحدود آن یاد کردیم.هرآنچ حاجت آید ازحدودوجزایر این دریا وغیره همه یاد کنیم.ان شاء الله.

فاما آنچ ازاین دریا ازحدود قلزم است تاانجا کی برابر یمن آن را دریای قلزم خوانند،ومسافت آن مقدار سی مرحله است.درازا وپهنای دریا این جایگاه به سه شبانروز گذرند،آنگاه تنگ میشود تاچنان شود که ازین جانب آن جانب دیگر بتوان دید،تا آنگاه کی به قلزم رسد،آنگاه برجانب دیگر بازگردد.ودریای قلزم چون وادی است،ودر ان کوههای بسیارست درزیرآب و راه درآن دریا معلومست کی چگونه باید رفت،ودرآن دریا به روز گذرند چنان کی کوهها رادرزیرآب می بینندوازان احترازمی کنند،چه آب صافی باشدکوه بتوان دیدن.اما به شب البته نشاید گذشت.
میان قلزم وایله جایگاهی است کی آنرا تاران گویند وهیچ جایگاه دردریا بدترازان نیست
ادامه در دانلود...
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
اسناد تاریخی دریای پارس (خلیج فارس)​
دانلود کامل پژوهش

گردآوری : روزبه پارساپور
تمام متون قديمي جغرافي جهان از نقشه‌هاي هكاتايوس و بطلميوس تا آثار جغرافيدانان و جهانگردان مسيحي و مسلمانان، شعبه‌‌اي بزرگ از اقيانوس هند را كه از جنوب ايران به موازات بحر احمر تا قلب دنياي قديم پيش رفته است، را درياي فارس ناميده‌اند.دریایی که امروزه عمان نامیده میشود و قدمی تاریخی ندارد و خلیج فارس امروزی همگی در حقیقت دریای بزرگ پارس بوده است .

از سده‌هاي هفتم و هشتم پيش ميلاد تمام عالمان از جمله آناكسي ماندر، هكاتوس، هرودوت، اراتوستن، هيپارك، پومپوني مله، كراتس مالوس، استرابون، بطلميوس، مايكروپيوس، ايزيدورسويلي، محمد‌بن موسي الخوارزمي، ابوزيد بلخي، ابن سرابيون، ابن رسته، ابن فقيه، قدامه، ابن فضلان، ابن خردادبه، مسعودي، استخري، ابن حوقل، مقدسي، ناصرخسرو، ادريسي، جيحاني، فرازي، بيروني، ابن جبير، ياقوت، قزويني، مستوفي، ابن بطوطه، یعقوبی ، ابن بلخی ، حافظ، شرف‌الدين علي يزدي، ابوالغازي و ... درياي جنوبي ايران را تحت اسامي و عناويني نظير خليج فارس، خليج پارس، درياي فارس، بحرالفارس، بحر فارس، سينوس پرسيكوس،4 ماره پرسيكوس،5 گلف پرسيك،6 پرژن گلف (گالف)، 7 پرزشير گلف، پرسيس8 ياپرسيكوس،9 ناميده‌اند.
بررسي و بازنمود اوضاع و احوال اجتماعي،‌سياسي و اقتصادي خليج فارس و جزاير آن پس از اسلام تا برهه تجاوز پرتغالي‌ها و تشريح وضعيت آن از عصر صفويه تا امروز مبحثي عظيم مي‌طلبد كه از حوصله اين نوشتار خارج است. در ادامه به بررسي سنديت نام خليج فارس از ميان منابع تاريخي ـ جغرافيايي ايراني، يوناني، اسلامي، غربي و اسناد حقوقي خواهيم پرداخت.

در كتيبه‌اي از داريوش بزرگ شاه هخامنشي واژه يا عبارت « درايه تيه هچا پارسه آئي تي Draya tya hacha Parsa aity بر آبراه خليج فارس اطلاق شده است كه معناي آن « دريايي كه از پارس مي‌رود» است.داریوش بزرگ در این کتیبه از خلیج فارس به نام «دریایی که از پارس می‌آید» نام برده‌است. در کتاب اوستا اگرچه از نام خلیج فارس بطور صریح نام برده نشده اما در مهر یشت در مبحث مهر یا میترا اشاره‌ای نیز به اروندرود شده‌است که در آن دوره ارونگ گفته می‌شده‌است:

دارنده دشت‌های فراخ و اسب‌های تیزرو که از سخن راستین آگاه است و پهلوانی است خوش اندام و نبرد آزما، دارای هزار گوش و هزار چشم و هزار چستی و چالاکی یاد شده، کسی است که جنگ و پیروزی با اوست، هرگز نمی‌خسبد، هرگز فریب نمی‌خورد، اگر کسی با او پیمان شکند خواه در شرق هندوستان باشد یا بر دهنه شط ارنگ، از ناوک او گریز ندارد، او نخستین ایزد معنوی است که پیش از طلوع خورشید فنا ناپذیر تیز اسب بر بالای کوه هرا بر می‌آید و از آن جایگاه بلند سراسر منزلگاه‌های آریایی را می‌نگرد.
سفرنامه فیثاغورث ۵۷۰ قبل از میلاد تا سال ۱۹۵۸ در تمام منابع مکتوب جهان نام خلیج فارس و یا معادلهای آن در دیگر زبانها ثبت شده‌است.

فلاويوس آريانوس (Flavius Arrianus) مورخ يوناني كه در قرن دوم ميلادي مي‌زيسته است در كتابش آنابازيس براي نام خليج فارس واژه « پرسيكون كااي تاس Persiko Kaitas» « خليج فارس» را به كار برده .
« استرابون Strabon» جغرافي‌دان معروف يوناني هم كه در نيمه قرن اول ميلادي زندگي مي‌كرد در كتاب خود مكرراً از همين واژه براي معرفي خليج فارس بهره برده و به ويژه تصريح مي‌كند كه اعراب بين درياي سرخ و خليج فارس (پرسيكون كا اي تاس) روزگار مي‌گذرانند.
كلوديوس پتوله ما اوس (Claudius Ptalemaeus) معروف و مشهور به بطلميوس بزرگترين جغرافيادانان عالم در قرون اوليه پس از ميلاد در قرن دوم ميلادي از آبراه خليج فارس تحت نام « پرسيكوس سينوس Persicus Sinus» ذكر كرده است كه دقيقاً به مفهوم « خليج فارس» است. در برخي منابع لاتين اين واژه به صورت سينوس پرسيكوس و « ماره پرسيكوم Mare Persicum» هم ذكر شده است كه معناي عبارت اخير درياي پارس است.
لازم به يادآوري است كه در بسياري از زبانهاي زنده دنيا نيز همين واژه سينوس پرسيكوس براي معرفي نام خليج فارس وارد شده است. چنانكه در زبانهاي : فرانسه به صورت : Golfe Persique؛ .6انگليسي Persian Gulf؛ آلماني Persischer Golf؛ ايتاليايي Golfo Persico؛ روسي Persidskizaliv؛ ژاپوني Perusha Wan؛ و تركي Farsi Korfozi ثبت شده است.
نئارخوس ، دریاسالار مقدونی که در سال 326 پ.م به دستور اسکندر مقدونی ، دریای پارس را پیمود و تا دهانه ی رود سند پیش رفت ، در سفرنامه ی خود می نگارد:
«اسکندر خیال داشت کشتی های زیاد ترتیب داده و خود از دهانه ی سند تا دریای هند و پارس سیر نماید»

در جای دیگر نوشته است :
«پس از دویست استاد راه به ریگ و از آن جا به دیلم و دهنه ی رودخانه ی اندیان آمدیم، رودخانه ی اندیان سرحد خوزستان و فارس و پس از سند بزرگترین رودخانه است ، هیچ یک از سواحلی که پیمودم مانند دریای پارس آباد و معمور نبود.»

ادامه در دانلود...
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
دانشمندان عرب و نام خلیج فارس​
دانلود کامل پژوهش

نه تنها بسیاری از دانشمندان و آگاهان در غرب بلكه بسیاری از علما و دانشمندان عرب نیز چه در دهه 60 میلادی (سالهای اولیه توطئه) و چه در سالهای اخیر بر اصیل بودن و تاریخی بودن نام خلیج فارس تأكید كرده اند و نام خلیج ع/ر/ب/ی را غیرعلمی و غیرتاریخی و مغرضانه خوانده اند. بسیاری از این آگاهان مسائل منطقه معتقد هستند كه نتایج زیانبار مادی، معنوی و روانی تغییر نام خلیج فارس از سوی افراد متعصب و مغرض به ضرر کشورهای منطقه است. در اینجالازم است حداقل چند نمونه از این اظهار نظرها را به روئت و قضاوت خوانندگان برسانیم:

عبد الرحمن راشد مدیر کل شبکه جهانی تلویزیون عربیه و نویسنده سرشناس پرتیراژ ترین روزنامه عربی ،شرق الاوسط چاپ لندن و سعد بن طفلة یک وزیر سابق کویتی در دو مقاله جداگانه در خصوص نام خلیج فارس در تاریخ 1/1/2005 و 15/1/2005 اعتراف نموده اند که هیچ سندی برای تغییر نام خلیج فارس وجود ندارد.

محمد ابوعلی در 16/12/2004 در همان روزنامه تغییر یکجانبه نام خلیج فارس را توسط روشنفکران ناسیونالیست محکوم نموده است و نوشته است فجمیع كتب الأطلس وكتب التاریخ والجغرافیا تتحدث عن اسم الخلیج الفارسی. یاسین سوئد در نهار المغربیه 7/1/2005 در حالیکه اسناد تاریخی عربی و غیر عربی نام خلیج فارس را تایید می کند اصرار بعضی قوم گرایان بر تسمیه عربی عملی مربوط به عصر جاهلیت است.حسن عباس نصرالله " تاریخ نگار و استاد تاریخ دانشگاه لبنان تاکید کرد :

نام "خلیج فارس " در همه اسناد و کتابهاى تاریخى ذکر شده است .
نصرالله روز پنجشنبه ۱۰/۱۰/۸۳ در مصاحبه با خبرنگار ایرنا گفت : تنب بزرگ و کوچک و ابوموسى نیز به ایران تعلق دارد. این تاریخ نگار لبنانى افزود : موضع غیردوستانه برخى رسانه هاى کشورهاى عرب در برابر ایران مانند تحریف نام "خلیج فارس " ناشى از فشارهاى آمریکا است که با همه امکانات به جنگ انقلاب اسلامى آمده است .
نصرالله ، اعتراض ایران به ناشرانی که که خلیج فارس را خلیج عربى نامیده اند ، منطقى دانست .
تاریخ نگار لبنانى از حکومت هاى عرب خواست که با بهره گیرى از رویدادها
و تحولات کنونى و پندگیرى از تجربه گذشته براى تقویت تفاهم و هماهنگى با
ایران تلاش کنند.

وى تاکید کرد که ایران به عنوان یک کشور مهم حوزه خلیج فارس با محترم
شمردن تاریخ و جغرافیاى منطقه و پایبندى به قوانین حسن همجوارى در برابر
بیگانگانى که در پى تحریف واقعیت هاى تاریخى هستند، ایستاده است .
مجله الاهرام www.ahram.org.eg/arabi در شماره 219 اگوست 2001 متن كامل مصاحبه آقای مجدی عمر معاون اول سابق شورای دفاع ملی مصر را چاپ نموده است وی در بخشی از سخنان خود چنین گفته است:" نسل من بخاطر دارد كه ما در ایام مدرسه در كتب و نقشه ها با لفظ خلیج فارس سر و كار داشتیم ولی بعد از مدتی به آن خلیج ع/ر/ب/ی اطلاق كردیم. این غیر منطقی، رزالت و پستی است. این كه چند كشور عربی در اطراف آن باشند دلیل نمی شود كه نامی تاریخی را تغییر دهیم، حال برای اینكه خود را از این مخمصه نجات دهیم فقط آنرا خلیج می نامیم ، كدام خلیج؟! مگر خلیج بدون نام هم می شود".
انتخاب ۲/۱۱/۸۳ برخورد غیرحكیمانه اعراب با نام خلیج فارس
نوشت: دكتر عبدالنعم سعید رئیس مركز تحقیقات سیاسی و استراتژیك الاهرام گفت كه اصرار اعراب برای مذاكره با ایرانیان بر سر نام خلیج فارس را «برخوردی غیرحكیمانه» با حقایق تاریخی و جغرافیایی می‌داند.وی كه همراه هیاتی از این مركز برای شركت در میزگرد ایران و مصر به تهران سفر كرده بود، در دومین بخش از گزارش خود كه روزنامه مصری «الاهرام» آن را منتشر كرد نوشت: برای اولین بار بود كه از مركز اسناد وزارت خارجه (ایران) دیدن می‌كردیم و برای ما از هر نظر اعجاب برانگیز بود.
آنچه در مركز اسناد وجود داشت، به معنی واقعی كلمه شگفت‌آور بود و این اسناد با عالی‌ترین و مترقی‌ترین فناوری موجود برای حفظ آثار، نگهداری می‌شدند، برای پژوهشگرانی چون ما این مركز اسناد یكی از گنج‌های علاءالدین بود، به ویژه آن كه آنچه در رابطه با مصر و ایران و روابط آن دو كشور یافتیم مربوط به زمانی بود كه مردم به تازگی قادر به نوشتن و ثبت كردن شده بودند. از سویی دیگر، شاید شاه بیت این قصیده هم این باشد كه در این مركز یكی از غنی‌ترین مجموعه‌های مربوط به نفشه‌ها را كه تاكنون در هیچ كتابخانه‌ای نیافته بودم، مشاهده كردم. در این نقشه‌ها وضعیت جهان و جایگاه ایران در هر دوره‌ای از آن دیده می‌شد.
به طور كلی، به هیچ وجه شگفت‌انگیز نخواهد بود كه بگوییم، همه نقشه‌ها از دوران یونان باستان و حتی نقشه‌هایی كه عرب‌ها ترسیم كرده بودند و ما شاهد آن بودیم،‌همه آنها كلمه خلیج فارس را به كار برده بودند.
به نظر می‌رسد كه این كار، مطرح شدن یكی از موضوعات معلق در روابط عربی - ایرانی است كه به صورت بسیار زودرس مطرح شده است. این مساله به نامگذاری خلیج (فارس) میان عرب‌ها و ایرانی‌ها مربوط می‌شود. به هر حال من نسبت به حالت تمایل شدیدی كه عرب‌ها به عربی خواندن خلیج فارس پیدا كرده‌اند، اصلاح احساس هیجان نمی‌كنم، زیرا در همه جهان چه شرق و چه غرب، چه از سوی دشمنان و چه از سوی دوستان ایران نقشه‌ای یافت نمی‌شود كه به غیر از خلیج فارس نام دیگری بر آن باشد. چنین به نظر رسید كه تلاش‌های برادران شیفته قومیت عربی برای مذاكره با ایرانیان درباره نام خلیج فارس - عربی یا خلیج اسلامی و یا فقط خلیج در واقع نوعی برخورد غیرحكیمانه با حقایق تاریخی و جغرافیایی بوده است.

ادامه در دانلود...
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا پرچم ما سه رنگ زیبا داردااین جاذبه قشنگ و گیرا دارد
تا یک زن و مرد در همین خاک وسیع بر قلب نشان آریا را دارد
تا نام قشنگ پارس در این وادی ،‌ در هر نفس و کلام یک تن باقیست
این نام خلیج تا ابد فارس ما ،‌بر قلب سیاه تازیان چون داغیست
تا پرچم ما سه رنگ دارد این جاذبه قشنگ و گیرا دارد

این نام خلیج تا ابد فارس میماند و خواهد ماند ............
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
ذکر حدود خوزستان
تألیف ابواسحق ابراهیم اصطخری (متوفی 346هجری)​
دانلود کامل پژوهش

به کوشش مسعود رضایی
شرقی حدود خوزستان حد پارس وسپاهان است.ومیان حد پارس وحد سپاهان آن را نهرطاب خوانند تا نزدیک ماهی رویان،آنگاه حد میان دورق وماهی رویان باشدبرجانب دریا.وجانب غربی ناحیت واسط وجایگاهی کی آن رادورالراسبی خوانند.وحدشمالی آن حد صیمره وکرخه ولور تابه حدود جبال پیوندد ازسپاهان.وگویند کی لورازخوزستان بودست،اکنون با جبال گرفته اند.وحد خوزستان سوی پارس وسپاهان وحدود جبال وواسط بریک حدمستقیم است چهاسو،ولیکن حدجنوبی ازعبادان تا روستای واسط مخروط میشود،پس تنگ تر آید از انچ دربرابراوست هم ازحد جنوبی،ازحدعبادان تادریا برحدپارس تقویسی هستکی درزاویه می افتد،پس این حدجنوبی به دریا رسد.آنگه به دجله واز بارما بگذرد.آنگاه ازمذار بازگردد تا به روستای واسط بازرسی،ازانجا کی آغازکردیم.اینست حدود خوزستان کی ذکرکردیم .

ادامه حدود جغرافیای تاریخی خوزستان در دانلود...
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
گذری بر پیشینه اِبْن‌ِ بَلْخى‌​
اِبْن‌ِ بَلْخى‌ (د پس‌ از 510ق‌/1116م‌)، مؤلف‌ فارسنامه‌. نام‌ و نشان‌ ابن‌ بلخى‌ تاكنون‌ ناشناخته‌ مانده‌ است‌. لسترنج‌ و نیكلسون‌ نوشته‌اند كه‌ نویسندة فارسنامه‌ را نخست‌ حمدالله‌ مستوفى‌ «ابن‌ بلخى‌» خوانده‌ است‌. حاجى‌ خلیفه‌ (2/1215) نیز شهرت‌ او را به‌ همین‌ صورت‌ نوشته‌ است‌. ادوارد براون‌ احتمال‌ داده‌ است‌ كه‌ وی‌ همان‌ ابوزید احمد بن‌ سهل‌ البلخى‌، مؤلف‌ صور الاقالیم‌ باشد (3/141)، اما با توجه‌ به‌ زمان‌ زندگى‌ احمد بن‌ سهل‌ (ح‌ 236-322ق‌/850 -934م‌) چنین‌ احتمالى‌ درست‌ نمى‌تواند بود (لسترنج‌، همانجا). ابن‌ بلخى‌ در فارسنامه‌ مى‌نویسد كه‌ اگرچه‌ بلخى‌ نژاد است‌، اما در فارس‌ تربیت‌ یافته‌ است‌. پدر بزرگ‌ وی‌ در زمان‌ ركن‌ الدوله‌ خُمار تگین‌ كه‌ از سوی‌ سلطان‌ بركیارق‌ سلجوقى‌، بر فارس‌ فرمان‌ مى‌راند، در حدود 492ق‌/1099م‌ مستوفى‌ فارس‌ بود (ص‌ 2، 118). این‌ بلخى‌ در همین‌ دوران‌ به‌ فارس‌ آمد و همان‌ گونه‌ كه‌ از فارسنامه‌ برمى‌آید با تاریخ‌ و اوضاع‌ طبیعى‌ و اقتصادی‌ و سیاسى‌ این‌ سامان‌ نیك‌ آشنا شد. از این‌ رو سلطان‌ ابوشجاع‌ محمد، برادر و جانشین‌ بركیارق‌، او را به‌ نوشتن‌ فارسنامه‌ كه‌ مشتمل‌ بر تاریخ‌ كهن‌ ایران‌، به‌ ویژه‌ فارس‌ و شهرها و آبادیهای‌ آن‌ است‌، فرمان‌ داد.
تاریخ‌ دقیق‌ پایان‌ تألیف‌ فارسنامه‌ روشن‌ نیست‌، اما از آنجاكه‌ این‌ كتاب‌ به‌ سلطان‌ ابوشجاع‌ محمد تقدیم‌ شده‌ و در آن‌ بارها از اتابك‌ چاولى‌ (د 510ق‌/1116م‌: ابن‌ اثیر، 10/516) به‌ عنوان‌ یك‌ شخص‌ زنده‌ یاد شده‌ است‌ (ابن‌ بلخى‌، فهرست‌)، مى‌توان‌ گفت‌ كه‌ تألیف‌ آن‌ پیش‌ از پایان‌ نخستین‌ دهة سدة 6ق‌/ دومین‌ سدة 12م‌ به‌ انجام‌ رسیده‌ است‌. از ابن‌ بلخى‌ تاكنون‌ جز فارسنامه‌ تألیفى‌ به‌ دست‌ نیامده‌ است‌، اما وی‌ بر آن‌ بود كه‌ كتاب‌ دیگری‌ در تاریخ‌ بنویسد كه‌ از دوران‌ پیامبر اسلام‌ تا روزگار خود او را فرا گیرد .همو، 113
كتاب‌ فارسنامه‌ بارها به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌. در 1337ق‌/1919م‌ الله‌ كرم‌ خان‌ حیات‌ داوودی‌ بخش‌ جغرافیایى‌ آن‌ را از روی‌ ترجمة انگلیسى‌ به‌ فارسى‌ برگرداند و در بوشهر به‌ چاپ‌ رساند، اما متن‌ كامل‌ آن‌ نخستین‌ بار به‌ كوشش‌ لسترنج‌ و نیكلسون‌ در 1339ق‌/1921م‌ در مطبعة دارالفنون‌ كمبریج‌ چاپ‌ شد. همچنین‌ سید جلال‌الدین‌ تهرانى‌ در 1353ق‌/1934م‌ متن‌ كامل‌ آن‌ را به‌ ضمیمة سالنامة گاهنامه‌ انتشار داد (بهروزی‌، «ز»). سپس‌ در 1343ش‌ نیز به‌ كوشش‌ على‌ نقى‌ بهروزی‌ در شیراز به‌ چاپ‌ رسید.
بن مایه:
ابن‌ اثیر، الكامل‌؛ ابن‌ بلخى‌، فارسنامه‌، به‌ كوشش‌ گ‌. لسترنج‌ و رینولد الن‌ نیكلسون‌، كمبریج‌،1921م‌؛ براون‌، ادوارد، تاریخ‌ ادبى‌ ایران‌، ترجمة على‌ اصغر حكمت‌، تهران‌، 1357ش‌؛ بهروزی‌، على‌نقى‌، مقدمه‌ بر فارسنامه‌، شیراز، 1443ش‌؛ حاجى‌ خلیفه‌، كشف‌؛ نیز:
Lestrange, G. and R.A. Nicholson, Introduction to the Farsnama, London, 1921.
كاظم‌ برگ‌ نیسى‌ (رب) 8/8/76
ن‌ * 2 * رب 21/8/76

ذکر دریای پارس
صفت نهرها و دریاهای پارس ٬ اثر اِبْن‌ِ بَلْخى‌​
بحر پارس٬ این دریا پارس طیلسانی است از دریا بزرگ کی آنرا بحر اخضر خوانند و نیز بحر محیط گویند و بلاد صین و سند و هند و عمان و عدن و زنجبار و بصره و دیگر اعمال بر ساحل این دریاست و هر طیلسانی کی از این دریا در زمین ولایتی آمدست آنرا بدان ولایت بازخوانند چون دریا پارس و دریا عمان و دریا بصره و مانند این و از این جهت این طیلسان را دریا پارس میگویند.
بن مایه:
فارس نامه اِبْن‌ِ بَلْخى‌ ٬ بسعی گای لیسترانج و رینولد آلن نیکلسون٬ برگ
 

abnoos69

عضو جدید
:gol: عطر گل های بهاری سرزمین زیبای مان ایران سربلند نثار حضور پر مهرتان .

ازتوجه و حضور همگی ممنونیم به خصوص ZEUS عزیز که مثل همیشه با مطالب فوق العاده شون تاپیک رو پربارتر میکنن.
دوستان به نظر این حقیر بهتره در کنار مطالب زیباتون نظر و حرف های خودتون رو هم داشته باشیم . سپاس فراوان
 

abnoos69

عضو جدید



نگین شعر بر انگشتر مینایی ایران!

کتاب نیلگون رازهای سینه‌ی تاریخ!

درفش تا ابد در اهتزاز قوم ایرانی!

نشان افتخار سرزمین پارس


خلیج همیشه فارس تا ابد خلیج همیشه فارس خواهد ماند ...


 

vahid_007_006

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ابراهیم افرند

آرشی دگر خواهم شد
می روم بر بالای دماوند
کمان بر خواهم کشید و تیری زنم
اینبار سوی جنوب نه سوی سمر قند
تیر می رود جان من نیز
جان می دهم پر پر شوم چون گل یاس
ولی دلشاد از آنم که تیر می رود
می رود و نشیند آن سوی
خلیج فارس
فریاد بر آرد و رسا گوید:
این مرز ایران است بیشه ی شیران است
دست ددان کوته زین دیار باد
نام خلیج فارسش تا همیشه جاودان اس
ت

 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
گذری بر پیشینه ابن واضح یعقوبی​

ابن واضح یعقوبی احمدبن ابی یعقوب اسحاق بن جعفربن وهب بن واضح کاتب اخباری عباسی اصفهانی٬ معاصر ابوحنیفه دینوری متوفی حدود سال 290 هجری از مورخان و جغرافی شناسان بزرگ اسلامی در عصر عباسی دوم بوده است و در جغرافیا همان بزرگی و تقدم را شایسته است که در تاریخ و بگفته بعضی میتوان او را معلم جغرافیای مسلمین شمرد. در کتاب دایره المعارف الاسلامیه در ماده جغرافیا مینویسد:

بسیاری از جغرافی نویسان قرون آتیه مانند یعقوبی و بلخی و مسعودی درعین حال مورخ هم بوده اند و نیز بسیاری از مصقات تاریخی دارای فصلهای مهمی در جغرافیا است.(1)

یعقوبی علاوه بر تاریخ و جغرافیا در علم نجوم تسلط کافی داشته و بدان علاقه مند بوده است(2).یعقوبی شعر را به نیکی میسروده و ثعالبی نام وی را به عنوان احمدبن واضح در زمره شعرای اصفهان آورده است(3). یاقوت حموی اشعاری از یعقوبی در وصف سمرقند ذکر میکند(4). مقریزی نیز اشعاری از یعقوبی درباره انقراض طولونیها نقل کرده است(5). یعقوبی اصالتا ایرانی و از مردم اصفهان بوده است(6). از تاریخ ولات و محل ولادت وی اطلاعاتی در دسترس نیست.
پی نوشت:
1- دایره المعارف الاسلامیه جلد 7 ص 13
2- رک مقدمه مجلد اول ترجمه تاریخ یعقوبی ص 13
3- یتیمه الدهر جلد 3 ص 125
4- معجم البلدان جلد 3 ص 136- البلدان چاپ نجف ص 132
5- الخططو الاثار جلد 2 ص 106 و البلدان ص 131
6- مختصر کتاب البلدان ص 290 – یتیمه الدهر جلد 3 ص 125 – اعیان الشیعه جلد 10 ص 330

ذکر نهر اهواز
بخشی که احمدبن ابی یعقوب (متوفی سال 290 هجری) اشاره به دریای فارس نموده است​
....کتبی در کتاب مناهج الفکر(1) گفته است٬ ابن ابی یعقوب ذکر کرده است که آب آن (یعنی رودخانه اهواز) از دو رودخانه می آید٬ که یکی از آن دو از اصفهان برمیخیزد و همچنان جاری است تا بر شاذروان (2) شوشتر و عسکر مکرم و جندی شاپور بگذرد و جندی شاپور را روی آن پلی است که درازای آن پانصد و شصت و سه گام است و مسترقان(3) نامیده میشود.
دیگری از همدان برمیخیزد و تا شوش جریان دارد و هندوان نامیده میشود٬ سپس هردو تا مناذر کبری جاری میشوند و آنجا یکی از آن دو بدیگری میریزد و یک رودخانه تشکیل میدهند که دجیل اهواز نامیده میشود.سپس تا اهواز جریان دارد و آنگاه همچنان می رود و در محل حصن مهدی به دریای فارس میریزد٬ آب آن در تابستان از جریان می ایستد و محل جریانش راهی میشود که کاروانها از آن عبور میکنند و برای اهل این ناحیه زبانی است مخصوص بخودشان شبیه رطانت جز اینکه بیشتر به زبان پارسی سخن میگویند...
پی نوشت:
1- شیخ جمال الدین محمد بن ابراهیم و طواط وراق متوفای سال 718 در کتاب خود مناهج الفکر و مباهج العبر
2- در خوزستان رودخانه های بسیاری است که از همه بزرگتر رودخانه شوشتر است و شاپورشاهنشاه ایران در دروازه شوشتر شاذروانی که طول آن در حدود یک میل است بر آن بنا کرد تا آب آن وارد شهر شود
3- مسرقان بضم میم و سین بی نقطه و قاف
بن مایه:
البلدان٬ اثر احمدبن ابی یعقوب (متوفی سال 290 هجری) ٬ برگ
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
گذری بر پیشینه اِبْن‌ِ حَوقل‌​
دانلود کامل پژوهش

اِبْن‌ِ حَوقل‌، ابوالقاسم‌ محمد بن‌ حوقل‌ يا محمد بن‌ على‌ نصيبى‌ يا نصيبينى‌ (د پس‌ از 367ق‌/978م‌)، بازرگان‌، سياح‌ معروف‌ و جغرافى‌دان‌ عرب‌ در قرن‌ 4ق‌، وي‌ از 331 تا 359ق‌/943 تا 970م‌ به‌ سياحت‌ در بلاد اسلامى‌ پرداخت‌ و كتاب‌ صورة الارض‌ يا المسالك‌ و الممالك‌ را تأليف‌ كرد. در برخى‌ مآخذ نسبت‌ وي‌ موصلى‌ (ياقوت‌، 1/320، 542، 4/59؛ قزوينى‌، زكريا، 158، 164) و اغلب‌ نصيبى‌ (نصيبينى‌) ياد شده‌ است‌ (مدرس‌، 6/184؛ ابن‌ حوقل‌، صفحة عنوان‌(
از زندگانى‌ ابن‌حوقل‌ اطلاع‌ بسياري‌ دردست‌نيست‌. وي‌ در نصيبين‌ واقع‌ در بين‌ النهرين‌ عليا زاده‌ شد، ولى‌ تاريخ‌ ولادتش‌ را نمى‌دانيم‌. در يك‌ مورد از كتاب‌ خود (2/343) مى‌گويد: «بردة ارمينيه‌ در بغداد به‌ فروش‌ نمى‌رفت‌ و من‌ در سال‌ 325ق‌ چنين‌ ديدم‌». در مورد ديگر از حضور خود در مداين‌ به‌ سال‌ 320ق‌ گفت‌ و گو مى‌كند (ويت‌، مقدمه‌، .(10 از اين‌ رو بايد ولادت‌ وي‌ سالها پيش‌ از 320ق‌ بوده‌ باشد. تاريخ‌ مرگ‌ او نيز در مآخذ موجود نيامده‌ و اينكه‌ حاجى‌ خليفه‌ (2/1664) مرگ‌ او را در 350ق‌ نوشته‌ است‌، درست‌ نيست‌، زيرا اولاً ابن‌ حوقل‌ خود تصريح‌ كرده‌ (1/214) كه‌ در 358ق‌ در نصيبين‌ حاضر شده‌ و ميزان‌ محصول‌ آنجا را به‌ دست‌ آورده‌ است‌، ثانياً تحرير اوّل‌ صورة الارض‌ كه‌ به‌ امير سيف‌ الدولة حمدانى‌ (د 356ق‌/ 967م‌) تقديم‌ شده‌ است‌، احتمالاً مى‌بايست‌ پيش‌ از درگذشت‌ امير مذكور بوده‌ باشد اماتحريردوم‌كتاب‌در367ق‌/977م‌صورت‌گرفته‌است‌ (كراچكوفسكى‌، 1/201) و به‌ نظر آندره‌ ميكل‌ تحرير نهايى‌ آن‌ مى‌بايست‌ در 378ق‌/988م‌ بوده‌ باشد . 2 EI
ابن‌ حوقل‌ سفر خود را روز هفتم‌ رمضان‌ 331ق‌/15 مة 943م‌ از بغداد (دارالسلام‌) آغاز كرد كه‌ مصادف‌ با خروج‌ ابومحمد حسن‌ بن‌ عبدالله‌ بن‌ حمدان‌ (د 358ق‌)، از آنجا بود، اين‌ ابومحمد از دست‌ تركان‌ شكست‌ خورده‌ و به‌ ديار ربيعه‌ رفته‌ بود و ابن‌ حوقل‌ در اين‌ هنگام‌ در عنفوان‌ جوانى‌ بود (ابن‌ حوقل‌، 1/3-4). وي‌ احتمالاً آغاز زندگى‌ را در نصيبين‌ (بين‌النهرين‌ عليا) و جوانى‌ را در بين‌النهرين‌ سفلى‌ گذرانده‌ است‌، زيرا چنانكه‌ گذشت‌ او خود تصريح‌ كرده‌ كه‌ در حدود 320ق‌ در مداين‌ بوده‌ و سپس‌ به‌ عزم‌ مطالعه‌ دربارة سرزمينهاي‌ اسلامى‌ و ملتهاي‌ مختلف‌ و نيز به‌ منظور تجارت‌ سفر تاريخى‌ خود را آغاز كرده‌ است‌. بر پاية ارقامى‌ كه‌ در صورة الارض‌ آورده‌ است‌ مسير مسافرت‌ او را مى‌توان‌ چنين‌ تعيين‌ كرد: افريقاي‌ شمالى‌، اسپانيا و مرزهاي‌ جنوبى‌ صحرا (336-340ق‌/947-951م‌)، مصر و نواحى‌ شمالى‌ قلمرو اسلامى‌ يعنى‌ ارمنستان‌ و آذربايجان‌ (ح‌ 344ق‌/955م‌)، جزيره‌ (بين‌ النهرين‌)، عراق‌، خوزستان‌ و فارس‌ (ح‌ 350- 358ق‌/961- 968م‌)، خوارزم‌ و ماوراءالنهر (ح‌ 358ق‌/969م‌)، سيسيل‌ (ح‌ 362ق‌973م‌). مسير بعدي‌ او معلوم‌ نيست‌.2 EI
به‌ نوشتة ويت‌ (مقدمه‌، ابن‌ حوقل‌ سفر خود را از افريقاي‌ شمالى‌ آغاز كرده‌ و در 336ق‌ از مهديه‌ گذشته‌ و در 337ق‌ به‌ اسپانيا و در 340ق‌ به‌ سجلماسه‌ رسيده‌ است‌. آنگاه‌ به‌ سوي‌ جنوب‌ رهسپار شده‌ و به‌ سرزمين‌ غانا (غنا) درآمده‌ است‌. وي‌ در اسپانيا با طبيب‌ يهودي‌ حسداي‌ بن‌ شپروط1، وزير عبدالرحمان‌ سوم‌ آشنا شد و وزير در ازاي‌ اطلاعاتى‌ كه‌ راجع‌ به‌ يهوديان‌ شرق‌ و احتمالاً خزرها از ابن‌ حوقل‌ كسب‌ كرد، اطلاعاتى‌ راجع‌ به‌ كشورهاي‌ اروپاي‌ شمالى‌ به‌ او داد .ورنت‌، 1/29
سفر ابن‌ حوقل‌، بنابر آنچه‌ خود مى‌گويد، به‌ سبب‌ علاقة او به‌ دانش‌ جغرافيا و تحقيق‌ دربارة وضع‌ اجتماعى‌ و سياسى‌ اقوام‌ مختلف‌ و نيز به‌ سبب‌ تجارت‌ بود. وي‌ خود در مقدمة كتابش‌ اشاره‌ مى‌كند: ياريگر من‌ در تأليف‌ كتاب‌، مسافرت‌ و دوري‌ از وطن‌ بود كه‌ به‌ منظور كسب‌ روزي‌ و رفع‌ نياز بدان‌ پرداختم‌ و اين‌ در حالى‌ بود كه‌ سلطان‌ ستم‌ مى‌كرد و زمانه‌ ناهموار و سختيها پياپى‌ بود. سلاطين‌ به‌ جور خو گرفته‌ بودند و حوادث‌ و بلايا بسيار و نعمت‌ اندك‌ بود (ص‌ 3). وي‌ همچنين‌ در جاهاي‌ بسياري‌ از كتابش‌ به‌ تاجرپيشگى‌ خود اشاره‌ كرده‌ و مسائل‌ تجاري‌ را مطرح‌ ساخته‌ است‌، چنانكه‌ مجموع‌ آنها تابلويى‌ جالب‌ توجه‌ از تمدن‌ جهان‌ اسلامى‌ را در آن‌ زمان‌ به‌ دست‌ مى‌دهد. مثلاً در سجلماسه‌ در جنوب‌ مراكش‌ به‌ بازرگانى‌ عراقى‌ از مردم‌ بصره‌ و كوفه‌ برمى‌خورد و براتى‌ بر عهدة يكى‌ از ساكنان‌ واحة اودغشت‌ در داخل‌ افريقا مى‌بيند به‌ مبلغ‌ 42 هزار دينار، كه‌ مى‌توان‌ آن‌ را دليل‌ بر وسعت‌ حجم‌ معاملات‌ آن‌ زمان‌ دانست‌ .كراچكوفسكى‌، 1/204
سفر ابن‌ حوقل‌، چنانكه‌ اشاره‌ شد، براي‌ تجارت‌ بود، اما شايد وي‌ در حقيقت‌ مبلّغ‌ مذهبى‌ و داعى‌ سياسى‌ بوده‌ است‌، زيرا برنامة سفر او رفتن‌ به‌ افريقاي‌ شمالى‌ (قلمرو حكومت‌ فاطميان‌) و اندلس‌ (قلمرو حكومت‌ امويان‌ اسپانيا) بود و در ضمن‌ به‌ نابلى‌ (ناپولى‌ - ناپل‌) و پالرمو نيز سفر كرده‌ است‌. بدين‌ سان‌ معلوم‌ مى‌شود كه‌ ابن‌ حوقل‌ تمايلات‌ سياسى‌ هم‌ داشته‌، تا آنجا كه‌ به‌ گفتة كراچكوفسكى‌ (همانجا)، دوزي‌ او را جاسوس‌ فاطميان‌ دانسته‌ است‌؛ اما پرووانسال‌، از متخصصان‌ معاصر دربارة اسپانياي‌ اسلامى‌، نظر قاطع‌ دوزي‌ را در اين‌ باب‌ نمى‌پذيرد و معتقد است‌ كه‌ ابن‌ حوقل‌ به‌ هر حال‌ عامل‌ عباسيان‌ يا فاطميان‌ بوده‌ است‌. از جمله‌ عللى‌ كه‌ موجب‌ اين‌ اتهام‌ شده‌، عواطف‌ او نسبت‌ به‌ فاطميان‌ است‌، زيرا وي‌ از نخستين‌ كسانى‌ است‌ كه‌ آگاهيهاي‌ بسياري‌ را دربارة قرمطيان‌ بحرين‌، كه‌ از نزديك‌ آنان‌ را مى‌شناخت‌، به‌ دست‌ مى‌دهد (كراچكوفسكى‌،همانجا). آندره‌ ميكل‌ ( 2 مى‌نويسد:علاقه‌مندي‌ شديد ابن‌ حوقل‌ به‌ سياست‌ فاطمى‌ كاملاً روشن‌ و مسلم‌ است‌ و بر پاية همين‌ قراين‌ مى‌توان‌ مطالب‌ مربوط به‌ نوبه‌ يا تاريخ‌ افريقاي‌ شمالى‌ و جزئيات‌ ديگر كتاب‌ صورة الارض‌ را توجيه‌ كرد؛ ولى‌ نظريات‌ وي‌ دربارة اسپانياي‌ اموي‌ و سيسيل‌ زير فرمان‌ كلبيان‌، و انتقادات‌ او كه‌ گاه‌ گاه‌ از فاطميان‌ در باب‌ طرز ادارة مصر كرده‌ است‌، همه‌ بر پاية ملاحظات‌ سياسى‌ اوست‌.
ابن‌ حوقل‌ در ضمن‌ سفر خود با اصطخري‌ مؤلف‌ مسالك‌ و ممالك‌ ديدار كرده‌ است‌. وي‌ جريان‌ ديدار خود را چنين‌ شرح‌ مى‌دهد: آنچه‌ مرا به‌ تأليف‌ كتاب‌ [ صورة الارض‌ ] به‌ شكل‌ حاضر واداشت‌، اين‌ بود كه‌ من‌ به‌ هنگام‌ جوانى‌ به‌ اخبار بلاد و آگاهى‌ از وضع‌ شهرها سخت‌ مشتاق‌ بودم‌ و از مسافران‌ سرزمينها و نمايندگان‌ تجّار بسيار كسب‌ اطلاع‌ مى‌كردم‌. كتابهايى‌ را كه‌ در اين‌ باب‌ نوشته‌ شده‌ بود، مى‌خواندم‌ و چون‌ با كسى‌ ديدار مى‌كردم‌، او را راستگو و آگاه‌ مى‌پنداشتم‌ و خبري‌ را كه‌ از او شنيده‌ بودم‌ درست‌ مى‌دانستم‌، ولى‌ پس‌ از بررسى‌ و تأمّل‌ اغلب‌ آن‌ اخبار را نادرست‌ مى‌يافتم‌ و مى‌ديدم‌ كه‌ گوينده‌ به‌ بيشتر آنچه‌ گفته‌ ناآگاه‌ بوده‌ است‌. آنگاه‌ خبري‌ را كه‌ از او فرا گرفته‌ بودم‌، با آنچه‌ از ديگري‌ پرسيده‌ بودم‌، نزد او باز مى‌گفتم‌ و مطلب‌ را مطالعه‌ مى‌كردم‌. اين‌ دو نظر را با نظر سوم‌ بى‌غرضانه‌ جمع‌ مى‌كردم‌ و درمى‌يافتم‌ كه‌ بين‌ آنها اختلاف‌ هست‌. همين‌ امر باعث‌ آمد كه‌ به‌ احساس‌ خود دربارة توانايى‌ به‌ مسافرت‌ و تحمل‌ خطرها و نيز علاقه‌ به‌ رسم‌ نقشة شهرها و بيان‌ موقعيت‌ آنها و همسايگى‌ اقليمها و سرزمينها جامة عمل‌ بپوشانم‌. در اين‌ سفر كتابهاي‌ ابن‌ خردادبه‌ وجيهانى‌ و تذكرة ابوالفرج‌ قدامة بن‌ جعفر از من‌ جدا نبود... در اثناي‌ همين‌ سفر با ابواسحاق‌ فارسى‌ [اصطخري‌] ديدار كردم‌. وي‌ نقشة سرزمين‌ سند را كشيده‌ بود كه‌ اشتباهاتى‌ داشت‌، اما نقشة فارس‌ را خوب‌ كشيده‌ بود. من‌ نقشة آذربايجان‌ را در همان‌ صفحه‌ كشيده‌ بودم‌ و نيز نقشة الجزيره‌ را، هر دو را پسنديده‌ بود... ابواسحاق‌ مرا گفت‌ اثر تو را ديدم‌ و از تو مى‌خواهم‌ كه‌ غلطهاي‌ كتاب‌ مرا اصلاح‌ كنى‌، و من‌ چنين‌ كردم‌... سپس‌ چنان‌ ديدم‌ كه‌ خود به‌ تنهايى‌ اين‌ كتاب‌ را بنويسم‌ و به‌ اصلاح‌ و رسم‌ نقشه‌ و توضيح‌ آن‌ بپردازم‌ بى‌ آنكه‌ به‌ تذكرة ابوالفرج‌ بنگرم‌ اگرچه‌ تماماً حقيقت‌ و صدق‌ باشد، و واجب‌ مى‌نمود كه‌ بخشى‌ از آن‌ را در اين‌ كتاب‌ بياورم‌، اما نقل‌ بسيار از آن‌ را جايز ندانستم‌ زيرا كه‌ حاصل‌ رنج‌ ديگري‌ بود (2/329-330(
حدود سرزمينهاي‌ اسلام‌ بنابر آنچه‌ در صورة الارض‌ آمده‌، چنين‌ است‌: بلاد اسلام‌ بر حسب‌ طول‌ از مرز فرغانه‌ آغاز مى‌شود و تا خراسان‌ و جبال‌ و عراق‌ و ديار عرب‌ تا سواحل‌ يمن‌ ادامه‌ مى‌يابد و مسافت‌ آن‌ حدود 5 ماه‌ (راه‌) است‌ و بر حسب‌ عرض‌ از كشور روم‌ آغاز مى‌گردد و تا شام‌ و جزيره‌ و عراق‌ و فارس‌ و كرمان‌ تا سرزمين‌ منصوره‌ بركنارة درياي‌ فارس‌ ادامه‌ مى‌يابد و مسافت‌ آن‌ 4 ماه‌ است‌... و اگر قرار باشد طول‌ بلاد اسلام‌ از فرغانه‌ تا سرزمينهاي‌ مغرب‌ و اندلس‌ منظور شود، مسير آن‌ 300 منزل‌ خواهد بود (ابن‌ حوقل‌، 1/16-17).
مؤلف‌ صورة الارض‌ همانند ديگر جغرافى‌دانان‌ كلاسيك‌ تقريباً هم‌ خود را مصروف‌ شرح‌ بلاد اسلام‌ به‌ ويژه‌ ايران‌ مى‌كند، اما در موارد خاصى‌ از قلمرو جهان‌ اسلام‌ فراتر مى‌رود، مثلاً هنگامى‌ كه‌ او خود در گرگان‌ است‌، بيان‌ مى‌كند كه‌ مملكت‌ روس‌، بلغار و خزر را در 358ق‌/969م‌ شكست‌ داد، و اين‌ نكته‌ خالى‌ از فايده‌ نيست‌ (رويداد مذكور با حملة اسوياتسلاو1، امير كيف‌ به‌ خزر در 965م‌ مطابقت‌ مى‌كند(

ادامه در دانلود...
 

Similar threads

بالا