تبیین كننده پیوند انسان ، اختیار ، آزادی ، دمكراسی
سوره شمس از سور مكی قرآن می باشد که در 15 آیه در 13 سال مرحله اول حرکت محمد یعنی دوران مكی بر محمد نازل شد ه است آنچنانکه قبلا هم مطرح شد دوران 13 ساله حضور محمد در مکه و دوران 10 ساله حضور محمد در مدینه دو زمان تقویمی یا دو سکونت مکانی در دو قریه مکه و مدینه نمی باشد بلکه بالعکس دو مرحله از یك استراتژی واحد می باشد ( که در آیه 25 سوره حدید این دو مرحله بصورت مرحله بینه و قیام مطرح میکند: (لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ )و ما آنرا بصورت دو مرحله :اول - مرحله سازمان گری دوم - مرحله سازماندهی محمد مطرح می کنیم مقصود از مرحله سازمان گری ایجاد جنبش اجتماعی برپایه خودآگاهی اعتقادی) توحید و معاد ) توسط کتاب و خودآگاهی اجتماعی (انتقال آگاهی از جامعه طبقاتی مکه با حاکمیت طبقه تجار و برده دار قریش و دارالندوه به درون خودآگاهی طبقه محروم برده تحت سلطه آنها توسط میزان ) شکل می گیرد و منظور از مرحله سازماندهی محمد ایجاد جامعه جهانی و تاریخی مدینه النبی محمد در مدینه می باشد البته اگر مراحل كلی استراتژی محمد را بصورت سه فرایند
آگاهی بخش
رهائی بخش
عدالت طلبانه
درآوریم بی شك مرحله 13 ساله حرکت مكی محمد مرحله آگاهی بخش می باشد و مرحله ده ساله حرکت مدنی محمد که از سال دوم هجرت شروع شد مرحله رهائی بخش می باشد و مرحله سوم که مضمون كلی تمامی نهضت محمد از سازمان گری و سازماندهی تشکیل میداد مرحله عدالت طلبانه تشکیل میدهد. در مرحله اول یعنی مرحله آگاهی بخش پیامبر بدون هیچ گونه برخورد فیزیکی یا نبرد رهائی بخش و جنگ طبقاتی بصورت تدافعی و مخفیانه فقط در شکل تبلیغ با ایجاد خودآگاهی اعتقادی برپایه معاد و توحید توسط وحی یا کتاب حرکت خود را پیش می برد. ولی در مرحله ده ساله مدنی بود که آیه جنگ - اُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِاَنَّهُمْ ظُلِمُوا ( سوره حج - آیه 39 ) اولین آیه شروع نبرد با طبقه حاکمه مکه بر محمد نازل شد و با این آیه محمد نخستین نبرد رهائی بخش که همان جنگ بدر بود با طبقه حاکمه مکه از سر گرفت و در همین جنگ بدر نخستین نبرد رهائی بخش محمد بود که محمد آن فرمان تاریخی خود را بر مسلمین عرضه كرد که : بجای كشتن برده ها ی صف دشمن که توسط قریش بعنوان سپر انسانی جلو صف قرار گرفته بودند جگر گوشه های قریش که در عقبه سپاه قرار داشتند بكشید )و علت اینکه مدت زمان این مرحله ( مرحله آگاهی بخش ) یعنی 13 سال مکه محمد از جمع دو مرحله دیگر) رهائی بخش و عدالت طلبانه حركت محمد یعنی یعنی 10سال حركت مدنی بیشتر شد نشان دهنده عمده بودن جایگاه نهضت آگاهی بخش محمد بر دو نهضت رهائی بخش و عدالت طلبانه او می باشد چرا که تمامی فوندانسیون های دو مرحله رهائی بخش و عدالت طلبانه در مرحله آگاهی بخش بسته میشود البته مرحله عدالت طلبانه استراتژی محمد بموازات تكوین و رشد نهضت محمد شكل می گرفت و از نظر زمانی خود مرحله ای مستقل مانند دو مرحله قبل نبود چرا که در یك نگاه كلی خود نهضت آگاهی بخش و نهضت رهائی بخش محمد مضمون عدالت طلبانه داشت که قرآن در همان آیه 25 سوره حدید این حقیقت با بیان لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ مطرح می كند.
انسان و هدفداری
آنچنانکه قبلا هم مطرح شد تکیه پیامبر و وحی در مرحله آگاهی بخش و سور مكی بر هدفداری جهان استوار بود بدین صورت که این جهان و هستی باطل نیست.
رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً ( سوره آل عمران – آیه 191 ) یا هستی و وجود عبث نیافریدیم.
أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ ( سوره مومنون - آیه 115 ) یا هستی بر پآیه توحید استوار می باشد نه بر پایه تفاوت و شرك.
مَّا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ - ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِأً وَهُوَ حَسِيرٌ ( سوره ملک – آیات 3 و 4 ) و در كادر هدفداری هستی بود که محمد می كوشید دومین پایه حركت خود که هدفداری خلقت انسان بود تبیین نماید مثل :شما انسان ها خلق كردیم تا با عمل شما را بیازمائیم.
الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ ( سوره ملك – آیه 2 )
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ ( سوره الذاریات – آیه 56 )
بعبارت دیگر محمد از اصل هدفداری وجود و هستی سعی میكرد نگاهها را متوجه اصل هدفداری انسان بكشاند نه بلعكس و بر پایه اصل هدفداری انسان بود که اصل معاد ( که از نظر قرآن مختص انسان می باشد) مطرح گردید بنابراین طرح اصل معاد از نظر پیامبر و وحی برای هدفدار كردن انسان می باشد و طرح توجه به طبیعت و هستی در شكل كلی یا جزئی ان برای توجه به هدفداری هستی و وجود می باشد و هدفداری طبیعت هم خود هدف نمی باشد بلکه بلعكس برای طرح هدفداری انسان می باشد و در همین راستا استکه می بینیم در سور مكی محمد دو دسته آیات مطرح میگردد :
دسته اول سوری که محمد در آن تلاش می كند تا نگاه ها را متوجه طبیعت كند و از ان اصل هدفداری طبیعت تبیین نماید و از هدفداری طبیعت به هدفداری انسان برسد مثل :
سوره العصر : وَالْعَصْرِ یا
سوره الضحی : وَالضُّحَى - وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَى یا
سوره الیل : وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَى - وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى یا
سوره الشمس : وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا - وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا یا
سوره الفجر : وَالْفَجْرِ - وَلَيَالٍ عَشْرٍ یا
سوره البروج : وَالسَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوجِ
و غیره که همگی آنها سور مكیه می باشند و هدف همه آنها توجه به طبیعت جهت كشف توحید وجود و هدفداری هستی برای اثبات هدفداری انسان می باشد .
دسته دوم سوری استکه مستقیما به مكانیزیم وقوع قیامت و معاد می پردازد و مستقیما هدفداری خلقت انسان را تبیین می نماید مثل :
سوره التكویر : إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ - وَإِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ یا
سوره انفطار : إِذَا السَّمَاء انفَطَرَتْ - وَإِذَا الْكَوَاكِبُ انتَثَرَتْ - وَإِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ یا
سوره انشقاق : إِذَا السَّمَاء انشَقَّتْ - وَإِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ یا
سوره زلزله : إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا - وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا یا
سوره القارعه : الْقَارِعَةُ - مَا الْقَارِعَةُ یا
سوره الحاقه : الْحَاقَّةُ - مَا الْحَاقَّةُ
که تمامی این سور، سور مكیه می باشد و همه با آهنگ تند از وقوع قیامت سخن می گوید.
تبیین جدید فلسفی انسان
بنا براین آنچه تا اینجا مشخص شد اینکه:
اولا: حركت و نهضت محمد در مرحله 13 ساله مكیه نهضت آگاهی بخش بوده است.
ثانیا: نهضت اگاهی بخش محمد در مکه بر پایه تبیین جدیدی از انسان استوار بوده است که در این تبیین جدید از انسان بقول اقبال لاهوری بشریت از عصر قدیم توسط محمد وارد عصر جدید گردید بعبارت دیگر این تبیین جدید محمد از انسان بود که بشریت را از عصر قدیم وارد دوران جدید ساخت.
ثالثا: تبیین فلسفی جدید محمد از انسان برسه پایه استوار گردید:
علم بالقلم - الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ( سوره علق- آیه 4 )
علم البیان- عَلَّمَهُ الْبَيَانَ ( سوره الرحمن- آیه 4 )
هدفداری انسان- يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ ( سوره انشاق –آیه 6 )
رابعا : در تبیین سه پایه ای فلسفی فوق اصل هدفداری انسان از نظر محمد در الویت قرار گرفت.
خامسا: اصل تبیین فلسفی هدفداری انسان توسط محمد بر پایه دو مولفه:
تبیین فلسفی هدفداری هستی بر پآیه توجه از جزء طبیعت به كل وجود استوار بود.
جزء ها را رویها سوی كل است / بلبلان را عشق باروی گل است
آنچه از دریا بدریا میرود / از همانجا آمده آنجا میرود
از سرکه سیلهای تیز رو / و از تن ما جان عشق آمیز رو
تبیین فلسفی مستقیم معاد که مختص انسان می باشد.
کل یوم هو فی شان بخوان / مرو را بیكار بی فعلی مدان
كمترین كارش به روز ان بود / كاو سه لشكر را روانه میكند
لشكری زاصلاب سوی امهات / بهر ان تا در رحم روید نبات
لشكری زارحام سوی خاكدان / تا زنر و ماده پر گردد جهان
لشكری از خاكدان سوی اجل / تا بیبیند هر كسی عكس العمل
باز بیشك بیش از اینها میرسد / آنچه از حق سوی جانها میرسد
آنچه از جانها بدلها میرسد / آنچه از دلها به گل ها میرسد
حال با توجه به مقدمه فوق به تفسیر سوره شمس می پردازیم در ابتدای این سوره یازده قسم توسط پروردگار خورده می شود که از این بابت در تمامی سور قرآن بی مثال می باشد بعبارت دیگر در هیچ سوره دیگر قرآن سراغ نداریم که خداوند یازده بار قسم بخورد و این نشانه ان استکه موضوعی که می خواهد مطرح كند بزرگترین و مهمترین موضوع قرآن است این یازده قسم عبارت است از:
قسم به خورشید ( والشمس )
قسم به افتاب نور خورشید ( والضحی )
قسم بماه ( والقمر )
قسم به روز ( والنهار )
قسم به شب ( والیل )
قسم به آسمان ( والسماء )
قسم به آنچه آسمان را بساخت ( و ما بناها )
قسم به زمین ( والارض )
قسم به آنچه زمین را گسترش داد ( و ما طحی ها )
قسم به نفس ( ونفس )
قسم به آنچه نفس را بیارست ( و ما سواها )
در رابطه با یازده قسم فوق آنچه باید به ان توجه شود طبیعی بودن قسم ها است یا بعبارت دیگر طرح یازده آیه از آیات الهی استکه تمامی افراد بادیه نشین عربستان آنرا می شناسند چراکه در سرزمین گرم عربستان با ان افتاب سوزان و آسمان صاف و شبهای پر ستاره بیشترین آیه های از طبیعت که مردم در 24 ساعت شبانه روز با ان در گیر هستند عبارتند از :
آفتاب سوزان.
آسمان پرستاره شبها که بادیه نشین ها در شب با حركت ستاره ها بعنوان قطب نمای صحرا راه خود را در صحرای بیكران پیدا می كنند.
شتری که بعنوان كشتی بیابان با ان بیابانها را در می نوردد.
ماه آسمان که با نور خود چراغ بیابانها در شب برای صحرانوردها بود و با حركت خود ساعت ماه شمار عرب صحرا نشین می باشد.
زمین گسترده داغی که در شكل كوه و صحرا پیوسته او را در می نوردد.
لذا قرآن هم چون مخاطبین اولیه اش همین ملت و مردم عربستان است در توجه دادن آنها به طبیعت از طرح همین آیه های روشن و واضح برای مردم عرب عربستان استفاده می كند و طبیعی استکه اگر همین قرآن در سرزمین دیگری مثل هند یا كشورهای اسكاندیناوی نازل میشد پدید ه های دیگری مثل كوه و جنگل و درخت و دریا و فیل و... مطرح میكرد چرا که مردم آن سرزمینها با این پدیده ها بیشتر تماس داشتند برای مردم هند بجای أَفَلَا يَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ باید أَفَلَا يَنظُرُونَ إِلَى الْفیِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ چرا که هندی اصلا با شتر در تماس نیست و اگر هم بشناسد یك شناخت ذهنی از او دارد نه بیشتر ماحصل اینکه ذغال را به نیوكسل بردن (انگلیسی) با رطب به بصره بردن ( عرب ) با زیره به كرمان بردن ( فارسی ) اگر در شكل متفاوت باشند در معنی و مضمون صورتی واحد دارند و آنکه مقصود همه اینها توجه دادن مخاطبین خود به طبیعت برای درك توحید وجود و هدفداری طبیعت جهت توسعه دادن این حیات و هدفداری به مرحله انسانی می باشد لذا برای تبیین قسم های یازده گانه اول سوره شمس نباید با چراغ ژرژ گاموف دنبال تفسیر آیات فوق باشیم تنها كافی استکه بهمان شكل ظاهر آیات که طرح آیاتی چند از طبیعت که عرب با ان دست و گریبان است بسنده كنیم و دنبال كشف فرمولهای نجومی از ان نباشیم پس بهمین سادگی قسم به خورشید قسم به افتاب قسم به ماه قسم به روز قسم به شب قسم به آسمان قسم به زمین و قسم به نفس که یك عرب بادیه نشین می فهمد باید بفهمیم که چی ؟ اینهمه قسم برای چیست چه حقیقت مهمی خدای محمد می خواهد در اینجا بگوید که اینقدر قسم میخورد آن حقیقت مهم همین وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا - فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا - قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا - وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا همه آن قسم ها برای طرح همین یك موضوع بود همین موضوعی که زیربنای تمامی اندیشه محمد را تشكیل میدهد.
سوره شمس از سور مكی قرآن می باشد که در 15 آیه در 13 سال مرحله اول حرکت محمد یعنی دوران مكی بر محمد نازل شد ه است آنچنانکه قبلا هم مطرح شد دوران 13 ساله حضور محمد در مکه و دوران 10 ساله حضور محمد در مدینه دو زمان تقویمی یا دو سکونت مکانی در دو قریه مکه و مدینه نمی باشد بلکه بالعکس دو مرحله از یك استراتژی واحد می باشد ( که در آیه 25 سوره حدید این دو مرحله بصورت مرحله بینه و قیام مطرح میکند: (لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ )و ما آنرا بصورت دو مرحله :اول - مرحله سازمان گری دوم - مرحله سازماندهی محمد مطرح می کنیم مقصود از مرحله سازمان گری ایجاد جنبش اجتماعی برپایه خودآگاهی اعتقادی) توحید و معاد ) توسط کتاب و خودآگاهی اجتماعی (انتقال آگاهی از جامعه طبقاتی مکه با حاکمیت طبقه تجار و برده دار قریش و دارالندوه به درون خودآگاهی طبقه محروم برده تحت سلطه آنها توسط میزان ) شکل می گیرد و منظور از مرحله سازماندهی محمد ایجاد جامعه جهانی و تاریخی مدینه النبی محمد در مدینه می باشد البته اگر مراحل كلی استراتژی محمد را بصورت سه فرایند
آگاهی بخش
رهائی بخش
عدالت طلبانه
درآوریم بی شك مرحله 13 ساله حرکت مكی محمد مرحله آگاهی بخش می باشد و مرحله ده ساله حرکت مدنی محمد که از سال دوم هجرت شروع شد مرحله رهائی بخش می باشد و مرحله سوم که مضمون كلی تمامی نهضت محمد از سازمان گری و سازماندهی تشکیل میداد مرحله عدالت طلبانه تشکیل میدهد. در مرحله اول یعنی مرحله آگاهی بخش پیامبر بدون هیچ گونه برخورد فیزیکی یا نبرد رهائی بخش و جنگ طبقاتی بصورت تدافعی و مخفیانه فقط در شکل تبلیغ با ایجاد خودآگاهی اعتقادی برپایه معاد و توحید توسط وحی یا کتاب حرکت خود را پیش می برد. ولی در مرحله ده ساله مدنی بود که آیه جنگ - اُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِاَنَّهُمْ ظُلِمُوا ( سوره حج - آیه 39 ) اولین آیه شروع نبرد با طبقه حاکمه مکه بر محمد نازل شد و با این آیه محمد نخستین نبرد رهائی بخش که همان جنگ بدر بود با طبقه حاکمه مکه از سر گرفت و در همین جنگ بدر نخستین نبرد رهائی بخش محمد بود که محمد آن فرمان تاریخی خود را بر مسلمین عرضه كرد که : بجای كشتن برده ها ی صف دشمن که توسط قریش بعنوان سپر انسانی جلو صف قرار گرفته بودند جگر گوشه های قریش که در عقبه سپاه قرار داشتند بكشید )و علت اینکه مدت زمان این مرحله ( مرحله آگاهی بخش ) یعنی 13 سال مکه محمد از جمع دو مرحله دیگر) رهائی بخش و عدالت طلبانه حركت محمد یعنی یعنی 10سال حركت مدنی بیشتر شد نشان دهنده عمده بودن جایگاه نهضت آگاهی بخش محمد بر دو نهضت رهائی بخش و عدالت طلبانه او می باشد چرا که تمامی فوندانسیون های دو مرحله رهائی بخش و عدالت طلبانه در مرحله آگاهی بخش بسته میشود البته مرحله عدالت طلبانه استراتژی محمد بموازات تكوین و رشد نهضت محمد شكل می گرفت و از نظر زمانی خود مرحله ای مستقل مانند دو مرحله قبل نبود چرا که در یك نگاه كلی خود نهضت آگاهی بخش و نهضت رهائی بخش محمد مضمون عدالت طلبانه داشت که قرآن در همان آیه 25 سوره حدید این حقیقت با بیان لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ مطرح می كند.
انسان و هدفداری
آنچنانکه قبلا هم مطرح شد تکیه پیامبر و وحی در مرحله آگاهی بخش و سور مكی بر هدفداری جهان استوار بود بدین صورت که این جهان و هستی باطل نیست.
رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً ( سوره آل عمران – آیه 191 ) یا هستی و وجود عبث نیافریدیم.
أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ ( سوره مومنون - آیه 115 ) یا هستی بر پآیه توحید استوار می باشد نه بر پایه تفاوت و شرك.
مَّا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ - ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِأً وَهُوَ حَسِيرٌ ( سوره ملک – آیات 3 و 4 ) و در كادر هدفداری هستی بود که محمد می كوشید دومین پایه حركت خود که هدفداری خلقت انسان بود تبیین نماید مثل :شما انسان ها خلق كردیم تا با عمل شما را بیازمائیم.
الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ ( سوره ملك – آیه 2 )
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ ( سوره الذاریات – آیه 56 )
بعبارت دیگر محمد از اصل هدفداری وجود و هستی سعی میكرد نگاهها را متوجه اصل هدفداری انسان بكشاند نه بلعكس و بر پایه اصل هدفداری انسان بود که اصل معاد ( که از نظر قرآن مختص انسان می باشد) مطرح گردید بنابراین طرح اصل معاد از نظر پیامبر و وحی برای هدفدار كردن انسان می باشد و طرح توجه به طبیعت و هستی در شكل كلی یا جزئی ان برای توجه به هدفداری هستی و وجود می باشد و هدفداری طبیعت هم خود هدف نمی باشد بلکه بلعكس برای طرح هدفداری انسان می باشد و در همین راستا استکه می بینیم در سور مكی محمد دو دسته آیات مطرح میگردد :
دسته اول سوری که محمد در آن تلاش می كند تا نگاه ها را متوجه طبیعت كند و از ان اصل هدفداری طبیعت تبیین نماید و از هدفداری طبیعت به هدفداری انسان برسد مثل :
سوره العصر : وَالْعَصْرِ یا
سوره الضحی : وَالضُّحَى - وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَى یا
سوره الیل : وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَى - وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى یا
سوره الشمس : وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا - وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا یا
سوره الفجر : وَالْفَجْرِ - وَلَيَالٍ عَشْرٍ یا
سوره البروج : وَالسَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوجِ
و غیره که همگی آنها سور مكیه می باشند و هدف همه آنها توجه به طبیعت جهت كشف توحید وجود و هدفداری هستی برای اثبات هدفداری انسان می باشد .
دسته دوم سوری استکه مستقیما به مكانیزیم وقوع قیامت و معاد می پردازد و مستقیما هدفداری خلقت انسان را تبیین می نماید مثل :
سوره التكویر : إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ - وَإِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ یا
سوره انفطار : إِذَا السَّمَاء انفَطَرَتْ - وَإِذَا الْكَوَاكِبُ انتَثَرَتْ - وَإِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ یا
سوره انشقاق : إِذَا السَّمَاء انشَقَّتْ - وَإِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ یا
سوره زلزله : إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا - وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا یا
سوره القارعه : الْقَارِعَةُ - مَا الْقَارِعَةُ یا
سوره الحاقه : الْحَاقَّةُ - مَا الْحَاقَّةُ
که تمامی این سور، سور مكیه می باشد و همه با آهنگ تند از وقوع قیامت سخن می گوید.
تبیین جدید فلسفی انسان
بنا براین آنچه تا اینجا مشخص شد اینکه:
اولا: حركت و نهضت محمد در مرحله 13 ساله مكیه نهضت آگاهی بخش بوده است.
ثانیا: نهضت اگاهی بخش محمد در مکه بر پایه تبیین جدیدی از انسان استوار بوده است که در این تبیین جدید از انسان بقول اقبال لاهوری بشریت از عصر قدیم توسط محمد وارد عصر جدید گردید بعبارت دیگر این تبیین جدید محمد از انسان بود که بشریت را از عصر قدیم وارد دوران جدید ساخت.
ثالثا: تبیین فلسفی جدید محمد از انسان برسه پایه استوار گردید:
علم بالقلم - الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ( سوره علق- آیه 4 )
علم البیان- عَلَّمَهُ الْبَيَانَ ( سوره الرحمن- آیه 4 )
هدفداری انسان- يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ ( سوره انشاق –آیه 6 )
رابعا : در تبیین سه پایه ای فلسفی فوق اصل هدفداری انسان از نظر محمد در الویت قرار گرفت.
خامسا: اصل تبیین فلسفی هدفداری انسان توسط محمد بر پایه دو مولفه:
تبیین فلسفی هدفداری هستی بر پآیه توجه از جزء طبیعت به كل وجود استوار بود.
جزء ها را رویها سوی كل است / بلبلان را عشق باروی گل است
آنچه از دریا بدریا میرود / از همانجا آمده آنجا میرود
از سرکه سیلهای تیز رو / و از تن ما جان عشق آمیز رو
تبیین فلسفی مستقیم معاد که مختص انسان می باشد.
کل یوم هو فی شان بخوان / مرو را بیكار بی فعلی مدان
كمترین كارش به روز ان بود / كاو سه لشكر را روانه میكند
لشكری زاصلاب سوی امهات / بهر ان تا در رحم روید نبات
لشكری زارحام سوی خاكدان / تا زنر و ماده پر گردد جهان
لشكری از خاكدان سوی اجل / تا بیبیند هر كسی عكس العمل
باز بیشك بیش از اینها میرسد / آنچه از حق سوی جانها میرسد
آنچه از جانها بدلها میرسد / آنچه از دلها به گل ها میرسد
حال با توجه به مقدمه فوق به تفسیر سوره شمس می پردازیم در ابتدای این سوره یازده قسم توسط پروردگار خورده می شود که از این بابت در تمامی سور قرآن بی مثال می باشد بعبارت دیگر در هیچ سوره دیگر قرآن سراغ نداریم که خداوند یازده بار قسم بخورد و این نشانه ان استکه موضوعی که می خواهد مطرح كند بزرگترین و مهمترین موضوع قرآن است این یازده قسم عبارت است از:
قسم به خورشید ( والشمس )
قسم به افتاب نور خورشید ( والضحی )
قسم بماه ( والقمر )
قسم به روز ( والنهار )
قسم به شب ( والیل )
قسم به آسمان ( والسماء )
قسم به آنچه آسمان را بساخت ( و ما بناها )
قسم به زمین ( والارض )
قسم به آنچه زمین را گسترش داد ( و ما طحی ها )
قسم به نفس ( ونفس )
قسم به آنچه نفس را بیارست ( و ما سواها )
در رابطه با یازده قسم فوق آنچه باید به ان توجه شود طبیعی بودن قسم ها است یا بعبارت دیگر طرح یازده آیه از آیات الهی استکه تمامی افراد بادیه نشین عربستان آنرا می شناسند چراکه در سرزمین گرم عربستان با ان افتاب سوزان و آسمان صاف و شبهای پر ستاره بیشترین آیه های از طبیعت که مردم در 24 ساعت شبانه روز با ان در گیر هستند عبارتند از :
آفتاب سوزان.
آسمان پرستاره شبها که بادیه نشین ها در شب با حركت ستاره ها بعنوان قطب نمای صحرا راه خود را در صحرای بیكران پیدا می كنند.
شتری که بعنوان كشتی بیابان با ان بیابانها را در می نوردد.
ماه آسمان که با نور خود چراغ بیابانها در شب برای صحرانوردها بود و با حركت خود ساعت ماه شمار عرب صحرا نشین می باشد.
زمین گسترده داغی که در شكل كوه و صحرا پیوسته او را در می نوردد.
لذا قرآن هم چون مخاطبین اولیه اش همین ملت و مردم عربستان است در توجه دادن آنها به طبیعت از طرح همین آیه های روشن و واضح برای مردم عرب عربستان استفاده می كند و طبیعی استکه اگر همین قرآن در سرزمین دیگری مثل هند یا كشورهای اسكاندیناوی نازل میشد پدید ه های دیگری مثل كوه و جنگل و درخت و دریا و فیل و... مطرح میكرد چرا که مردم آن سرزمینها با این پدیده ها بیشتر تماس داشتند برای مردم هند بجای أَفَلَا يَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ باید أَفَلَا يَنظُرُونَ إِلَى الْفیِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ چرا که هندی اصلا با شتر در تماس نیست و اگر هم بشناسد یك شناخت ذهنی از او دارد نه بیشتر ماحصل اینکه ذغال را به نیوكسل بردن (انگلیسی) با رطب به بصره بردن ( عرب ) با زیره به كرمان بردن ( فارسی ) اگر در شكل متفاوت باشند در معنی و مضمون صورتی واحد دارند و آنکه مقصود همه اینها توجه دادن مخاطبین خود به طبیعت برای درك توحید وجود و هدفداری طبیعت جهت توسعه دادن این حیات و هدفداری به مرحله انسانی می باشد لذا برای تبیین قسم های یازده گانه اول سوره شمس نباید با چراغ ژرژ گاموف دنبال تفسیر آیات فوق باشیم تنها كافی استکه بهمان شكل ظاهر آیات که طرح آیاتی چند از طبیعت که عرب با ان دست و گریبان است بسنده كنیم و دنبال كشف فرمولهای نجومی از ان نباشیم پس بهمین سادگی قسم به خورشید قسم به افتاب قسم به ماه قسم به روز قسم به شب قسم به آسمان قسم به زمین و قسم به نفس که یك عرب بادیه نشین می فهمد باید بفهمیم که چی ؟ اینهمه قسم برای چیست چه حقیقت مهمی خدای محمد می خواهد در اینجا بگوید که اینقدر قسم میخورد آن حقیقت مهم همین وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا - فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا - قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا - وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا همه آن قسم ها برای طرح همین یك موضوع بود همین موضوعی که زیربنای تمامی اندیشه محمد را تشكیل میدهد.