شهر کتاب

waffen

اخراجی موقت
قرار بود نقد کنید کتاب ها رو.
چی شد ؟
راستی کتاب بعدی چیه ؟
من یه مدت سرگرم کارهای دیگه بودم نتونستم بیام سربزنم.
 

waffen

اخراجی موقت
شروع کنیم.
اول شما بگید. من تا حالا کتاب نقد نکردم. بلد نیستم باید چی بگم.
 

Soofia

عضو جدید
کاربر ممتاز
باشه من شروع میکنم.....
این اولین کتابی بود که من از کافکا میخوندم,به نظرم داستان کشش زیادی داشت,هم توصیفات آدمو جذب میکرد و هم میل به دونستن آخر ماجرا..
اولین برداشتی که به ذهنم رسید بی انصافی و قدر نشناسی خانواده گره گوار بود...
گره گوار نماد انسانیه که به هر دلیلی توانایی هاشو از دست داده و این بهانه ای میشه برای طرد شدن از طرف خانواده و بعد هم جامعه
با اینکه گره گوار یه موجود چندش اوری بود اما به خاطر توصیف دقیق احساساتش آدم همزاد پنداری زیادی باهاش داره ;)
با این وجود من احساس میکنم این داستان معانی عمیق تری هم داره که من نفهمیدم :surprised:
 

waffen

اخراجی موقت
باشه من شروع میکنم.....
این اولین کتابی بود که من از کافکا میخوندم,به نظرم داستان کشش زیادی داشت,هم توصیفات آدمو جذب میکرد و هم میل به دونستن آخر ماجرا..
اولین برداشتی که به ذهنم رسید بی انصافی و قدر نشناسی خانواده گره گوار بود...
گره گوار نماد انسانیه که به هر دلیلی توانایی هاشو از دست داده و این بهانه ای میشه برای طرد شدن از طرف خانواده و بعد هم جامعه
با اینکه گره گوار یه موجود چندش اوری بود اما به خاطر توصیف دقیق احساساتش آدم همزاد پنداری زیادی باهاش داره ;)
با این وجود من احساس میکنم این داستان معانی عمیق تری هم داره که من نفهمیدم :surprised:

مرسی خانوم سوفی خانوم.

من هم همین برداشت رو داشتم از داستان. با این تفاوت که به نظر بنده داستان کشش لازم رو نداشت و من به اجبار داستان رو خوندم و البته بخشی هم به دلیل ترجمه ی خیلی بدی بود که داشت (البته من ترجمه ی اصلی رو که همه ی دوستان داشتند در اختیار نداشتم و نمی دونم ترجمه ی کی هست.)

اما در مورد خط آخر : منم دقیقا همین فکر رو میکنم. یعنی برداشت اولیه ای که ما از داستان داریم به نظر من خیلی سطحی هست. باید ببینیم چه فلسفه ی پشت این داستان هست و هر چیزی نماد چیه. واقعا نویسنده می خواد با این داستان چی رو به تصویر بکشه و چه منظوری رو برسونه.
 

gizmo

عضو جدید
دقیقا من با سوفی موافقم
راجع به توصیفات
کافکا اونقدر خوب اجزای بدن یه سوسک رو توصیف کرده بود که آدم مطمئن می شه حداقل ساعت ها به یه سوسک بقول ما چندش آور نگاه کرده و حتی حالات و رفتارا و عکسل عملاشو به محرکات بیرونی شناسایی کرده
مثلا قایم شدنش زیر اون نیم تخت واسه اجتناب از رویارویی با خواهرش
دقت کافکا برا من قابل تحسین بود
در مورد طرد از سوی خانواده:من یه نقدیو به این کتاب خوندم که نظر سوفیو تایید می کنه
تو اون نقد گفته شده که تبدیل شدن به سوسک درواقع نمادی از ناتوانی تدریجی گرهگواره
که حالا این موجود که دیگه نمیتونه مثل سابق به معاش خانواده کمک کنه و بی مصرف تبدیل شده از سوی خانوادش طرد می شه
 

Soofia

عضو جدید
کاربر ممتاز
من گره گوار رو دوست داشتم با اینکه سوسک بود! نمیدونم شاید واسه مظلومیتش بود...
شما چطور؟؟
 

waffen

اخراجی موقت
به نظر من کمی تا قسمتی چندش آور بود. و یکم هم ترسو بود.
به هر حال من هیچ وقت از سوسک خوشم نیومده...


من دارم دنبال یه نقد حرفه ای از کتابش میگردم. اگر پیدا کردم میترجمه ام و اینجا میزارم که خودم هم کمی ازش سر دربیارم.
 

gizmo

عضو جدید
ب

ب

ولی سامان و سوفی عزیز
تو این داستان یه چیز واسه من واقعا عجیب بود:
اینکه گره گوار چقدر راحت با تغییر شکلش کنار اومد و به زندگی حشره وارش تن درداد
این انعطاف گره گوار چیو می رسوند؟
فرض کنین خود شما دور ازجون یه روز صبح پاشین و ببینین دیگه انسان نیستین اونوقت راحت با این مسئله کنار میاین و تلاشی واسه برگشتن به زندگی سابق نمی کنید؟
جواب من به این سوال این بود:من زندگی فعلیمو دوست دارم پس هرکاری بتونم واسه پس گرفتنش می کنم
درمورد گره گوار من جوابی جز اینکه سامسا تعلق خاطری به زندگی سابقش نداشت-که اوایل داستان به یکنواختیش هم اشاره کرده بود-و جز محبت خانواده وآزادی ظاهریش چیزیو با این تغییر شکل از دست نداده بود دلیل دیگه ای پیدا نکردم
شما نظرتون چیه؟
 

gizmo

عضو جدید
حس من نسبت به گره گوار ترحم بود,البته گاهی دچار چندش هم می شدم
 

Soofia

عضو جدید
کاربر ممتاز
ولی سامان و سوفی عزیز
تو این داستان یه چیز واسه من واقعا عجیب بود:
اینکه گره گوار چقدر راحت با تغییر شکلش کنار اومد و به زندگی حشره وارش تن درداد
این انعطاف گره گوار چیو می رسوند؟
فرض کنین خود شما دور ازجون یه روز صبح پاشین و ببینین دیگه انسان نیستین اونوقت راحت با این مسئله کنار میاین و تلاشی واسه برگشتن به زندگی سابق نمی کنید؟
جواب من به این سوال این بود:من زندگی فعلیمو دوست دارم پس هرکاری بتونم واسه پس گرفتنش می کنم
درمورد گره گوار من جوابی جز اینکه سامسا تعلق خاطری به زندگی سابقش نداشت-که اوایل داستان به یکنواختیش هم اشاره کرده بود-و جز محبت خانواده وآزادی ظاهریش چیزیو با این تغییر شکل از دست نداده بود دلیل دیگه ای پیدا نکردم
شما نظرتون چیه؟
منم اولش تعجب کردم...
ولی فکر میکنم گره گوار علاوه بر تغییر ظاهری از نظر احساسی هم تغییر کرده بود
مثلا" از راه رفتن روی دیوار و سقف لذت میبرد!
شاید به خاطر این تغییر تمایلی به زندگی گذشتش نداره...
شایدم کافکا می خواد بگه که آدما چقدر زود با هر وضعیتی کنار میان...
شایدم موندن گره گوار تو حالت سوسکی و عاقبت بدش به خاطر تلاش نکردنش برای برگشت به زندگیه...
 

gizmo

عضو جدید
ولی شاید اون قلبا خواهان برگشتن به زندگی معمولی بود ولی چون اونو امر محالی می دید حتی بهش فکر هم نمی کرد,
مثلا وقتی داشتن وسائل شخصیشو از اتاقش خارج می کردن تا بهش لطفی کرده باشن اون قلبا ناراضی بود یا علاقش به اون پنجره و تماشای دنیای بیرون میتونه نشونه علاقش به زندگی باشه
بدون اینکه حتی خودش هم بفهمه
گذشته ازینها من فکر می کنم گره گوار فقط از نظر فیزیک و عادات تبدیل به یه سوسک شده بود
و ماهیتا هنوز انسان بود
اون کم کم یاد گرفت چطور از قابلیتهای بدن سوسکیش استفاده کنه-گاهی خودش هم متعجب می شد-هنوز به شیر علاقه داشت ولی براش قابل خوردن نبود؛از کثیف شدن اطرافش رنج میبرد و اعتصاب غذا می کرد-کدوم سوسکی از کثافت بدش میاد؟-احساس و عاطفش هم سرجاش بود
 

Soofia

عضو جدید
کاربر ممتاز
ولی شاید اون قلبا خواهان برگشتن به زندگی معمولی بود ولی چون اونو امر محالی می دید حتی بهش فکر هم نمی کرد,
مثلا وقتی داشتن وسائل شخصیشو از اتاقش خارج می کردن تا بهش لطفی کرده باشن اون قلبا ناراضی بود یا علاقش به اون پنجره و تماشای دنیای بیرون میتونه نشونه علاقش به زندگی باشه
بدون اینکه حتی خودش هم بفهمه
گذشته ازینها من فکر می کنم گره گوار فقط از نظر فیزیک و عادات تبدیل به یه سوسک شده بود
و ماهیتا هنوز انسان بود
اون کم کم یاد گرفت چطور از قابلیتهای بدن سوسکیش استفاده کنه-گاهی خودش هم متعجب می شد-هنوز به شیر علاقه داشت ولی براش قابل خوردن نبود؛از کثیف شدن اطرافش رنج میبرد و اعتصاب غذا می کرد-کدوم سوسکی از کثافت بدش میاد؟-احساس و عاطفش هم سرجاش بود
در کل خیلی دردناک بود,خانوادش واقعا" با بی رحمی باهاش رفتار میکردن :cry:
 

gizmo

عضو جدید
و آزاردهنده ترین بخش ماجرا قسمتهای پایانیشه
وقتی خانوادش بطور کاملا طبیعی-که انتظارش هم می رفت-از نگه داشتن گره گوار در کنار خودشون به ستوه اومدن با این توجیه که اون اصلن گره گوار نیست و اصلن چیزی نمی فهمه قصد نابودیشو کردن
درحالیکه گرت بارها و بارها ازون حرکات انسانی دیده بود-پوشوندن اعضای معلوم بدنش با شمد واسه اینکه خواهرش کمتر اذیت شه,علاقه به پنجره و قاب عکس و,...-با این وجود همینکه تحملش براشون غیر ممکن شد منکر احساسات و عواطف جونور شدن تا وجدان خودشون کمتر رنج ببینه
به نظر من گره گوار اگه قصد داشت مثل یه سوسک واقعی زندگی کنه زندگی واسه خانوادش بارها و بارها عذاب آورتر ازینکه بود می شد
 

waffen

اخراجی موقت
من نمیدونم چرا اصلا مثل شما تحت تاثیر قرار نگرفتم.
الآن مثلا شما داری برای سوسک شدن شخصیت داستان گریه میکنی ولی روی من تاثیر نداشت در حالی که من وقتی کتاب "سقوط 79" رو میخوندم (بهم فحش ندین دیگه . کتابش قشنگ بود.) با اینکه سیاسی بود ولی بعضی جاهاش گریم گرفت.
در نتیجه یا این کتاب مشکل داره یا من خلم .
 

Soofia

عضو جدید
کاربر ممتاز
من نمیدونم چرا اصلا مثل شما تحت تاثیر قرار نگرفتم.
الآن مثلا شما داری برای سوسک شدن شخصیت داستان گریه میکنی ولی روی من تاثیر نداشت در حالی که من وقتی کتاب "سقوط 79" رو میخوندم (بهم فحش ندین دیگه . کتابش قشنگ بود.) با اینکه سیاسی بود ولی بعضی جاهاش گریم گرفت.
در نتیجه یا این کتاب مشکل داره یا من خلم .
1.شاید به خاطر ترجمه بد کتاب بوده
2.سقوط 79 یه کتاب واقعیه با مسخ مقایسش نکن
3.شاید چون به لایه های پنهانی داستان پی نبردی و سطحی نگاهش میکنی
4.شایدم خلی :eek:
(شوخی کردم :D)
 

gizmo

عضو جدید
من نمیدونم چرا اصلا مثل شما تحت تاثیر قرار نگرفتم.
الآن مثلا شما داری برای سوسک شدن شخصیت داستان گریه میکنی ولی روی من تاثیر نداشت در حالی که من وقتی کتاب "سقوط 79" رو میخوندم (بهم فحش ندین دیگه . کتابش قشنگ بود.) با اینکه سیاسی بود ولی بعضی جاهاش گریم گرفت.
در نتیجه یا این کتاب مشکل داره یا من خلم .
به نظر نه کتاب مشکل داره نه شما خلی
علت تفاوت در سلیقه هاست
من خودم کتاباییو که شیوه روایی خوبی دارن بیشتر از خوندنش لذت می برم
ولی استثنا هم داره
 

Soofia

عضو جدید
کاربر ممتاز
تمام آدمای ناتوان و معلول و سالخورده که گوشه آسایشگاه ها رها شدن یه جورایی مصداق خارجی گره گوار هستن..
کافکا با این داستان به ما یاد آوری کرد که وقتی منافع از بین بره عواطف انسانی رو هم با خودش از بین میبره,آدما تا وقتی واسه هم با ارزشن که برای هم فایده ای داشته باشن...
متاسفانه
 

waffen

اخراجی موقت
1.شاید به خاطر ترجمه بد کتاب بوده
2.سقوط 79 یه کتاب واقعیه با مسخ مقایسش نکن
3.شاید چون به لایه های پنهانی داستان پی نبردی و سطحی نگاهش میکنی
4.شایدم خلی :eek:
(شوخی کردم :D)

گزینه های یک و چهار بیشترین احتمال صحیح بودن رو دارند.
 

mojtaba_81

عضو جدید
به نظر من مسخ شدن در اینجا یه نماده برای زندگیه واقعی که ما داریم...
یعنی نویسنده رنجی رو که در زندگیه شخصیه خودش متحمل شده با مسخ شدن گری گوار برای خواننده قابل درک میکنه... تنهاییه گری گوار تنهاییه کافکاست... یه جورایی شاید این سوسکه چندش آور بیانگر دید کافکا نسبت به خودش و زندگیه... وهمونطور که دیدیم گری گوار با اینکه سوسکه سعی میکنه زندگی کنه و خودش رو جزیی از اعضای خونواده میدونه... اما در حقیقت تنها خواهرشه که بهش اهمیت میده... ( یه جایی خونده بودم کافکا در خونوادش تنها با خواهراش ارتباط خوبی برقرار کرد و حتی در زمانی که بیماری سل او پیشرفت کرد یکی از خواهراش مدتی مراقبتش رو به عهده گرفت)...
کافکا با اینکه در مسخ احساس و عاطفه رو برانگیخته میکنه اما از طرفی در خود داستان احساسات رو دروغ و فریبی بیش نمیدونه... رفتار اعضای خونواده با گری گوار...

به نظر من مسخ ارزشه چندین بار خوندن رو داره... البته من مسخ رو جدیدا نخوندم ... حتما دوباره میخونمش ... خیلی جای حرف داره ...
 

mojtaba_81

عضو جدید
من نمیدونم چرا اصلا مثل شما تحت تاثیر قرار نگرفتم.
الآن مثلا شما داری برای سوسک شدن شخصیت داستان گریه میکنی ولی روی من تاثیر نداشت در حالی که من وقتی کتاب "سقوط 79" رو میخوندم (بهم فحش ندین دیگه . کتابش قشنگ بود.) با اینکه سیاسی بود ولی بعضی جاهاش گریم گرفت.
در نتیجه یا این کتاب مشکل داره یا من خلم .

مسخ معروفترین اثر کافکا و کافکا یکی از تاثیر گذارترین نویسنده ها در ادبیات یعد از خودش بوده ...
 

gizmo

عضو جدید
به نظر من مسخ شدن در اینجا یه نماده برای زندگیه واقعی که ما داریم...
یعنی نویسنده رنجی رو که در زندگیه شخصیه خودش متحمل شده با مسخ شدن گری گوار برای خواننده قابل درک میکنه... تنهاییه گری گوار تنهاییه کافکاست... یه جورایی شاید این سوسکه چندش آور بیانگر دید کافکا نسبت به خودش و زندگیه... وهمونطور که دیدیم گری گوار با اینکه سوسکه سعی میکنه زندگی کنه و خودش رو جزیی از اعضای خونواده میدونه... اما در حقیقت تنها خواهرشه که بهش اهمیت میده... ( یه جایی خونده بودم کافکا در خونوادش تنها با خواهراش ارتباط خوبی برقرار کرد و حتی در زمانی که بیماری سل او پیشرفت کرد یکی از خواهراش مدتی مراقبتش رو به عهده گرفت)...
کافکا با اینکه در مسخ احساس و عاطفه رو برانگیخته میکنه اما از طرفی در خود داستان احساسات رو دروغ و فریبی بیش نمیدونه... رفتار اعضای خونواده با گری گوار...

به نظر من مسخ ارزشه چندین بار خوندن رو داره... البته من مسخ رو جدیدا نخوندم ... حتما دوباره میخونمش ... خیلی جای حرف داره ...
تو یه نمایشگاه نقاشی تابلویی دیدم که سه مار و سه زن رو نشون می داد,زنها چشمای درشتی داشتن,با دیدن تابلو به آدم القا می شد که این سه زن ازین مارها ترسیدن ولی صاحب اثر-به نقل از دوستم-روز قبل راجع به اثر گفته بود مارها اینجا نماد باروری-تو اساطیر-و غرض از تصویر مارها و زن ها همین بوده
ما فقط اونچه رو که می بینیم توصیف می کنیم ولی خدا می دونه تو کله صاحب هر اثر چی میگذشته و می گذره...
:smile:
 

waffen

اخراجی موقت
مسخ معروفترین اثر کافکا و کافکا یکی از تاثیر گذارترین نویسنده ها در ادبیات یعد از خودش بوده ...

میدونم دوست عزیز ولی همونطور که دوست عزیزمون فرمودند سلیقه ها متفاوته دیگه.
مثلا من از کتاب "نبرد من" خیلی لذت بردم در صورتی که شاید خیلی ها حاظر نباشند یک دقیقه براش وقت بزارند.
 

mojtaba_81

عضو جدید
تو یه نمایشگاه نقاشی تابلویی دیدم که سه مار و سه زن رو نشون می داد,زنها چشمای درشتی داشتن,با دیدن تابلو به آدم القا می شد که این سه زن ازین مارها ترسیدن ولی صاحب اثر-به نقل از دوستم-روز قبل راجع به اثر گفته بود مارها اینجا نماد باروری-تو اساطیر-و غرض از تصویر مارها و زن ها همین بوده
ما فقط اونچه رو که می بینیم توصیف می کنیم ولی خدا می دونه تو کله صاحب هر اثر چی میگذشته و می گذره...
:smile:

مهم پیدا کردن همین نمادها و فهمیدنه مقصود و غرض خالقه اثر هنریه... و این در گرو آشنایی با هنر و خالقه اثره... بیان برداشتهای شخصی بدون آگاهیه کامل میتونه یه شاهکاره هنری رو بی محتوا و بی ارزش نشون بده...
 

mojtaba_81

عضو جدید
میدونم دوست عزیز ولی همونطور که دوست عزیزمون فرمودند سلیقه ها متفاوته دیگه.
مثلا من از کتاب "نبرد من" خیلی لذت بردم در صورتی که شاید خیلی ها حاظر نباشند یک دقیقه براش وقت بزارند.

اصراری نیست که حتما لذت برده باشی...
اما به نظر من هر کتابی که در پشت کلماتو صفحاتش حرفهای عمیقتری نهفتست ارزش داره... و میشه ازش لذت برد... حتی اگه خلاف نظر و عقیده ی ما باشه...
نبرد من هم فوق العادست... هیتلر امامه...
 

waffen

اخراجی موقت
اصراری نیست که حتما لذت برده باشی...
اما به نظر من هر کتابی که در پشت کلماتو صفحاتش حرفهای عمیقتری نهفتست ارزش داره... و میشه ازش لذت برد... حتی اگه خلاف نظر و عقیده ی ما باشه...
نبرد من هم فوق العادست... هیتلر امامه...
:biggrin::biggrin::biggrin: هیتلر دوستی هاااا
منم عاشق هیتلرم.
یه سوسیالیست دموکرات واقعی بوده. نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر :razz:;)

ظهور و سقوط رایش سوم رو هم بخون.
ولی خوب آخرش تلخه :cry:
 

Similar threads

بالا