Falling in Love

monrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
درسته از نظره معنی با هم خیلی فرق دارن... ولی به نظره من جفتشون باید تو یه بازه ی زمانی نسبتا طولانی اتفاق بیفته... نه با یک نگاه بلکه با شناخت!... اینجوری ماندگاریش بیشتره...
 

lili 68

عضو جدید
کاربر ممتاز


به نظر من falling in love یعنی قلبت هر لحظه یکی رو صدا بزنه یعنی یه جورایی یه عشق غیر قابل کنترل و امتناع ناپذیر...یعنی فرد عاشق در این حالت از هر نظر آسیب پذیر میشه و حتی حاضره برای رسیدن به معشوقش از همه خواسته ها و علایقش بگذره...در واقع این نوع عشق یه علاقه شدید قلبی رو توصیف میکنه که لزوما پایدار نیست....
اما staying in love عشقی رو توصیف میکنه که ممکنه در ابتدا حتی با ترس و دلهره شروع بشه و حتی فرد عاشق با شک و تردید قدمای اولیه رو برداره اما پایداره وزیباترین عشق ها رو پدید میاره...
 
آخرین ویرایش:

ahmadi-2010

عضو جدید
من مجبور شدم انگليسي تايپ كنم
بچه ها مي دونيد فرق بين Falling in Love و Staying in Love چيه؟
خيلي دوست دارم نظرتون رو بديد

راستش تا حالا به این اصطلاح برنخورده بودم رفتم دیکشنری باز کردم نبود....لطفا خودت بگو برام جالب شد...:redface:
 

ahmadi-2010

عضو جدید
خیلی دیگه رومانتیک شد!!!!
اول بیایید ببینیم تو لغت این اصلا معنی داره ...
 

matin_bc

عضو جدید
من مجبور شدم انگليسي تايپ كنم
بچه ها مي دونيد فرق بين Falling in Love و Staying in Love چيه؟
خيلي دوست دارم نظرتون رو بديد

به نظر من جفتش یکیه..ودرصورتی درسته که باعث تکامل و پیشرفت ادم بشه و به ادم حس خوب بده واگرنه اگه باعث عزلت ادم بشه و ناراحت کنه ادمو به نظرم ارزشی نداره..شاد باشین..:w16:
 

lili 68

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتي به کسي مي گوييد «دوستت دارم» به چه معني است؟
زماني که اين سؤال را مي پرسيد اکثريت مردم مي گويند که عشق يک حس است و در قالب کلمه نمي گنجد. مردمي که عاشق شدن را تجربه کردند از يک احساس دروني شبيه خواب گرم و شيرين گاهي از گيجي و بي فکري صحبت مي دهند. مارازيتي دوناتلا روانپزشک از دانشگاه پيزا بيان کرده که «ديوانه وار عاشق شدن براستي باعث بيماري رواني مي شود.»
 

lili 68

عضو جدید
کاربر ممتاز
مردمي که عاشق می شوند نيروي قوي را حس مي کنند که سبب کشش اين دو جنس به هم مي شود، گاهي اين نيرو، کشش قوي فيزيکي است و به گفته روانشناسان عامل مهمي در عشق خيالي است. گاهي فراتر از اين بوده و تحقيقات جديد پيشنهاد مي کند بدنهاي ما فرايندهايي را ايجاد مي کند که مطمئن مي شويم عاشق جنس مخالف شده ايم.
 

ahmadi-2010

عضو جدید
وقتي به کسي مي گوييد «دوستت دارم» به چه معني است؟
زماني که اين سؤال را مي پرسيد اکثريت مردم مي گويند که عشق يک حس است و در قالب کلمه نمي گنجد. مردمي که عاشق شدن را تجربه کردند از يک احساس دروني شبيه خواب گرم و شيرين گاهي از گيجي و بي فکري صحبت مي دهند. مارازيتي دوناتلا روانپزشک از دانشگاه پيزا بيان کرده که «ديوانه وار عاشق شدن براستي باعث بيماري رواني مي شود.»

دکتر علی شریعتی می گه:
خدایا به من بیاموز که دوست داشتن از عشق والاتر است....
من فکر کنم اگه بتونیم موندن تو عشق رو معنی کنیم منظور همون دوست داشتن واقعیه نه عاشق شدن.....چون عاشق کوره و همه چیزو برای نفس خودش می خواد و نمی تونه ببینه که معشوقش مال اون نباشه ولی وقتی یکی کس دیگرو دوست داره فقط به خیر و صلاح طرفش فکر می کنه حالا مال اون باشه یا نباشه...پیشش باشه یا نباشه....و در ضمن خوبیها و بدیهای اونو با هم می بینه.....
 

lili 68

عضو جدید
کاربر ممتاز
دکتر علی شریعتی می گه:
خدایا به من بیاموز که دوست داشتن از عشق والاتر است....
من فکر کنم اگه بتونیم موندن تو عشق رو معنی کنیم منظور همون دوست داشتن واقعیه نه عاشق شدن.....چون عاشق کوره و همه چیزو برای نفس خودش می خواد و نمی تونه ببینه که معشوقش مال اون نباشه ولی وقتی یکی کس دیگرو دوست داره فقط به خیر و صلاح طرفش فکر می کنه حالا مال اون باشه یا نباشه...پیشش باشه یا نباشه....و در ضمن خوبیها و بدیهای اونو با هم می بینه.....


کاملا درسته اما دوست داشتن واقعی با گذشت زمان اونقدر زیاد میشه که به عشق ختم میشه اما نه عشقی که آزادی معشوق رو در نظر نگیره و افراطی باشه...
 

lili 68

عضو جدید
کاربر ممتاز
نظریه‌هایی درباره عشق

1- دوست داشتن در مقابل عشق (نظریه رابین)
زیک رابین، روان‌شناس، عشق را متشکل از سه عنصر می‌داند:

دلبستگی- شرط محبت کردن و بودن با فردی دیگر.
محبت- ارزش‌گذاری نیازها و خوشی‌های دیگران به قدر نیازها و خوشی‌های خود.
تعلّق- به اشتراک گذاشتن افکار، احساسات و تمایلات خصوصی خود با فردی دیگر.

2- عشق دلسوزانه در مقابل عشق شهوانی (نظریه هاتفیلد)
به عقیده الین هاتفیلد، روان‌شناس، عشق دو نوع اصلی بیشتر ندارد: عشق دلسوزانه و عشق شهوانی. عشق دلسوزانه، مشخصه‌اش احترام متقابل، دلبستگی، عاطفه و اعتماد است. عشق دلسوزانه معمولاً در فضایی از احساس درک متقابل و احترام مشترک برای یکدیگر، رشد می‌یابد.

مشخصه عشق شهوانی، هیجان شدید، جاذبه جنسی، اضطراب و عاطفه است. هنگامی که به این هیجانات شدید از سوی مقابل نیز پاسخ داده شود، فرد احساس خوشحالی و ارضاء می‌کند. امّا عشق یک سویه به احساس یأس و نومیدی و افسردگی می‌انجامد. به عقیده هاتفیلد، عشق شهوانی، عشقی گذرا است و معمولاً بین 6 تا 30 ماه بیشتر دوام نمی‌آورد.

به گفته هاتفیلد، عشق شهوانی هنگامی که انتظارات فرهنگی مشوّق عاشق شدن باشد، یا هنگامی که فردی با ایده‌های پیش پنداشته شما در مورد معشوق ایده‌آل مطابقت داشته باشد و یا هنگامی که حضور فرد دیگری باعث افزایش تحریک فیزیولوژیکی شما گردد، برانگیخته می‌شود.

عشق شهوانی ایده‌آل، سپس به عشق دلسوزانه که بسیار بادوام‌تر است منجر می‌گردد. با وجودی که اغلب مردم در جستجوی رابطه‌ای هستند که امنیت و پایداری عشق دلسوزانه و شدّت و حدّت عشق شهوانی را یکجا در خود داشته باشد، امّا به عقیده هاتفیلد چنین رابطه‌ای بسیار نادر است.

3- مدل رنگ‌های اصلی (نظریه جان‌لی)
جان لی در کتاب خود به نام «رنگ‌های عشق» که در سال 1973 منتشر شد، انواع عشق را با رنگ‌های اصلی مقایسه کرده است. درست همان گونه که سه رنگ اصلی وجود دارد، جان لی سه سبک اصلی هم برای عشق قائل شده است. این سه سبک عبارتند از: 1) عشق به یک فرد ایده‌آل، 2) عشق به عنوان یک بازی و 3) عشق به عنوان دوستی.

جان لی درادامه تشبیه خود می‌گوید که همان گونه که سه رنگ اصلی با یکدیگر ترکیب شده و رنگ‌های مکمل را به وجود می‌آورند، این سه سبک اصلی عشق نیز می‌توانند با یکدیگر ترکیب شده و 9 سبک متفاوت و ثانویه عشق را به وجود آورند. برای مثال، ترکیبی از سبک‌های اول و دوم به عشق شیدایی یا عشق وسواسی می‌انجامد.

6 سبک عشق از دید جان لی

سه سبک اصلی
1- عشق به یک فرد ایده‌آل
2- عشق به عنوان یک بازی
3- عشق به عنوان دوستی

سه سبک ثانویه
1- عشق شیدایی- وسواسی (ترکیب 1 و 2 اصلی)
2- عشق واقع‌گرایانه و عملی (ترکیب 2 و 3 اصلی)
3- عشق فداکارانه (ترکیب 1 و 3 اصلی)

4- نظریه مثلثی عشق (نظریه اشترنبرگ)
رابرت اشترنبرگ، روان‌شناس، نظریه مثلثی عشق را ارائه کرده است. او سه مؤلفه را برای عشق در نظر گرفته است: صمیمیت (رابطه نزدیک)، میل جنسی و تعهد. ترکیبات مختلف از این سه مؤلفه به انواع مختلفی از عشق می‌انجامد. برای مثال، ترکیب صمیمیت (رابطه نزدیک) و تعهد به عشق دلسوزانه و ترکیب میل جنسی و رابطه نزدیک به عشق شهوانی می‌انجامد.

به گفته اشترنبرگ، رابطه‌ای که بر مبنای دو یا بیشتر از این عناصر بنا شده باشد، بادوام‌تر از عشقی است که تنها بر اساس یکی از این مؤلفه‌ها باشد. اشترنبرگ از واژه «عشق کامل» برای توصیف عشقی که از ترکیب هر سه مؤلفه، یعنی رابطه نزدیک، میل جنسی و تعهد به وجود آمده باشد، استفاده کرده است. به عقیده اشترنبرگ، هر چند این نوع عشق، قویترین و بادوام‌ترین نوع عشق است ولی بسیار نادر می‌باشد.
 

alireza niazi

عضو جدید
خب منو ببخشيد من نبودم
هر كي فكر مي كنه با هم فرق نداند كاملا اشتباه كرده
 

alireza niazi

عضو جدید
شما نبايد لغت به لغت ترجمه كنيد
Falling in love يعني عاشق شدن
ولي Staying in Love يعني البته به نظر من توي عش موندن
يكسري فرق ها داره كه براتون مي گم
ولي مي خوام بدونم شما چه نظري داريد
 

lili 68

عضو جدید
کاربر ممتاز
تفاوت عاشق بودن و کسي را دوست داشتن

بين کسي که عاشق شده است و کسي که تنها شخصي را دوست دارد تفا وتهايي است . نکات زير به شما کمک خواهد کرد تا اين تفا وتها را درک کنيد.
1- هنگام ديدن کسي که عاشق او هستيد تبش قلب شما زياد شده و هيجان زده خواهيد شد اما هنگامي که کسي را مي بينيد که آنرا دوست داريد احساس سرور و خوشحالي مي کنيد.

2- هنگامي که عاشق هستيد زمستان در نظر شما بهار است وليکن هنگامي که کسي را دوست داريد زمستان فقط فصلي زيبا (زمستاني زيبا) است.

3- وقتي به کسي که عاشقش هستيد نگاه مي کنيد خجالت مي کشيد وليکن هنگامي که به کسي که دوستش داريد مي نگريد لبخند خواهيد زد.

4- وقتي در کنار معشوقه خود هستيد نمي توانيد هر آنچه که در ذهن داريد بيان کنيد اما در مورد کسي که دوستش داريد شما توانايي آن را داريد.

5- در مواجه شدن با کسي که عاشقش هستيد خجالت مي کشيد و يا حتي دست و باي خود را گم مي کنيد اما در مورد فردي که دوستش داريد راحتتر بوده و توانايي ابراز وجود خواهيد داشت.

6- شما نمي توانيد به چشمان کسي که عاشقش هستيد مستقيم و طولاني نگاه کنيد (زل بزنيد)اما مي توانيد در حالي که لبخند ي بر لب داريد مدتها به چشمان فردي که دوستش داريد نگاه کنيد.

7- وقتي معشوقه شما گريه ميکند شما نيز گريه خواهيد کرد و اما در مورد کسي که دوستش داريد سعي بر آرام کردن او ميکنيد.

8- احساس عاشق بودن و درک آن از طريق نگاه ( ديدن ) است اما در درک دوست داشتن بيشتر از طريق شنوايي است ( از طريق ابراز علاقه بصورت کلامي ).

9- شما مي توانيد يک رابطه دوستي را بايان دهيد اما هرگز نمي توانيد چشمان خود را بر احساس عاشق بودن ببنديد چرا که حتي اگراينکار را بکنيد - عشق همانند قطره اي در قلب شما و براي هميشه باقي خواهد ماند.
 

lili 68

عضو جدید
کاربر ممتاز

تفاوت عشق و دوست داشتن از نگاه دکتر شریعتی!


عشق یك جوشش كور است و پیوندی از سر نابینایی.
اما دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال .


عشق بیشتر از غریزه آب می‌خورد و هر چه از غریزه سر زند بی ارزش است.
دوست داشتن از روح طلوع می‌كند و تا هر جا كه یك روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیز هنگام با او اوج می‌گیرد.


عشق در غالب دل‌ها، در شكل‌ها و رنگ‌های تقریبا مشابهی متجلی می‌شود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشتركی است.
اما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص خویش دارد و از روح رنگ می‌گیرد و چون روح‌ها بر خلاف غریزه‌ها هر كدام رنگی و ارتفاعی و بعدی و طعم و عطری ویژه خویش را دارد می‌توان گفت: كه به شماره هر روحی ، دوست داشتنی هست.


عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصل‌ها و عبور سال‌ها بر آن اثر می‌گذارد.
اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می‌كند و بر آشیانه بلندش روز و روزگار را دستی نیست.


عشق، در هر رنگی و سطحی، با زیبایی محسوس، در نهان یا آشكار رابطه دارد. چنانچه شوپنهاور می‌گوید: شما بیست سال سن بر سن معشوقتان بیفزائید، آنگاه تاثیر مستقیم آنرا بر روی احساستان مطالعه كنید.
اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج وجذب زیبایی‌های روح كه زیبایی‌های محسوس را بگونه‌ای دیگر می‌بیند.


عشق طوفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است.
اما دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار و سرشار از نجابت .


عشق با دوری و نزدیكی در نوسان است. اگر دوری بطول انجامد ضعیف می‌شود، اگر تماس دوام یابد به ابتذال می‌كشد و تنها با بیم و امید و اضطراب و دیدار و پرهیز زنده و نیرومند می‌ماند.
اما دوست داشتن با این حالات نا آشنا است، دنیایش دنیای دیگری است.


عشق جوششی یكجانبه است. به معشوق نمی‌اندیشد كه كیست یك خود جوششی ذاتی است و از ین رو همیشه اشتباه می‌كند و در انتخاب بسختی می‌لغزد و یا همواره یكجانبه می‌ماند و گاه، میان دو بیگانه نا‌همانند، عشقی جرقه می‌زند و چون در تاریكی است و یكدیگر را نمی‌بینند، پس از انفجار این صاعقه است كه در پرتو رو شنایی آن، چهره یكدیگر را می‌توانند دید و در اینجا است كه گاه، پس جرقه زدن عشق، عاشق و معشوق كه در چهره هم می‌نگرند، احساس می‌كنند كه هم را نمی‌شناسند و بیگانگی و نا آشنایی پس از عشق درد كوچكی نیست
اما دوست داشتن در روشنایی ریشه می‌بندد و در زیر نور سبز می‌شود و رشد می‌كند و ازین رو است كه همواره پس از آشنایی پدید می‌آید و در حقیقت در آغاز دو روح خطوط آشنایی را در سیما و نگاه یكدیگر می‌خوانند و پس از آشنا شدن است كه خودمانی می‌شوند.


دو روح، نه دو نفر، كه ممكن است دو نفر با هم در عین رو در بایستی‌ها احساس خودمانی بودن كنند و این حالت بقدری ظریف و فرار است كه بسادگی از زیر دست احساس و فهم می‌گریزد و سپس طعم خویشاوندی و بوی خویشاوندی و گرمای خویشاوندی از سخن و رفتار و آهنگ كلام یكدیگر احساس می‌شود و از این منزل است كه ناگهان، خودبخود، دو همسفر به چشم می‌بینند كه به پهن‌دشت بی كرانه مهربانی رسیده‌اند و آسمان صاف و بی لك دوست داشتن بر بالای سرشان خیمه گسترده است و افق‌های روشن و پاك و صمیمی ایمان در برابرشان باز می‌شود و نسیمی نرم و لطیف همچون روح یك معبد متروك كه در محراب پنهانی آن، خیال راهبی بزرگ نقش بر زمین شده و زمزمه درد آلود نیایش مناره تنها و غریب آنرا بلرزه می‌آورد.
دوست داشتن هر لحظه پیام الهام‌های تازه آسمانهای دیگر و سرزمین‌های دیگر و عطر گلهای مرموز و جانبخش بوستان‌های دیگر را بهمراه دارد و خود را، به مهر و عشوه ای بازیگر و شیرین و شوخ هر لحظه، بر سر و روی این دو میزند.


عشق، جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی فهمیدن و اندیشیدن نیست.
اما دوست داشتن، در اوج معراجش، از سر حد عقل فراتر می‌رود و فهمیدن و اندیشیدن را نیز از زمین می‌كند و با خود به قله بلند اشراق می‌برد.


 

matin_bc

عضو جدید
به نظر من عشق یا دوس داشتن یه عاشق شدن فقط یه سری کلمه هستن اصل موضوع چیزه دیگه ایس..مثلا شاید یه نفر که عاشق باشه بتونه از عشقش به خاطر خواسته ی اون برسه و یه نفر نتونه ازش بگزره..پس نمیشه گفت این دوسش داره اون عاشقشه..کلا ادما با هم فرق دارن به همون میزان نگرشها متفاوته..ولی اسم زیاد مهم نیس..چیزی که به ادم حس خوب بده و دلیلی بشه ادم با درون خودش اشنا بشه یه عمل خوب که میشه اسمش رو دوس داشتن عشق یا هر چیزی گزاشت..شاد باشین و پایدار..:w16:
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خب منو ببخشيد من نبودم
هر كي فكر مي كنه با هم فرق نداند كاملا اشتباه كرده

من نمی‌دونم این رو بر اساس دلیل قاطعی گفتین یا برگردوندن معانی جملات به فارسی

اگه فکر می کنید دیگران اشتباه کردن و نظر شما درسته، میشه یه کمی توضیح بدین ؟

من با اصطلاحات خارجی آشنایی ندارم و خیلیاشون قابل برگشت به فارسی نیستند و نمی‌تونیم به سادگی در موردشون بحث کنیم
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امروز داشتم از دانشگاه برمی‌گشتم خونه، راننده تاکسی رادیو رو روشن کرده بود و در این باره حرف میزدن
عشق، احساسات، دوست داشتن، عقل

یکی گفت من بر اساس عقلم ازدواج کردم و تا الان شوهرم از کلمات عاشقانه استفاده نکرده برام، زندگیم پایدار بوده، ولی معنای زندگی رو درک نکردم، بچه‌های خوبی دارم و خدا رو شکر ولی از زندگی چیزی نفهمیدم و ...

اون یکی گفت آدم باید بر اساس عقل ازدواج کنه نه عشق و دوست داشتن و ....

و متاسفم برای کارشناس برنامه که این موضوعات رو تایید کرد
یکی می‌تونه به من بگه عشق-زندگی-دوست داشتن - عقل - ازدواج و تمام کلماتی که در این زمینه قرار می‌گیرن، آیا از هم جدا شدنی هستن که بخوایم تفکیکشون کنیم ؟ آیا کارشناس برنامه خودش درگیر هوس‌های زودگذری شده بوده که به اسم خودش اسمش رو گذاشته بوده عشق ؟

عشق و دوست داشتن و عقل از هم جدا نشدنی هستن و نمیشه یکی رو از دیگری جدا کرد
امیدوارم مردم ما به روزی برسن که معنای آزادی، عشق و دوست داشتن واقعی رو درک کنن نه تنها به دنبال هوس‌های خودشون باشن، افرادی که هرگز نفهمیدن زندگی کردن به چه معناست و اصلن نمی‌تونن در موردش صحبت کنن ( همون خانمی که در قسمت اول داشت صحبت می‌کرد

یه حرف جالب زده شد توی برنامه: اینکه شخص نه خودش رو می شناسه، نه می‌دونه چرا داره زندگی می‌کنه و نه هدفی داره و ...، بعد میاد ازدواج می‌کنه و مشکلاتی که بوجود میاد

این حرف خیلی قشنگه، طرف هیچ شناختی از خودش و زندگی نداره بعد اسم هر چیزی رو میزاره عشق، واقعن درسته ؟ آیا حالا که عاشق شده بلده عشقش رو بیان کنه ؟
 

matin_bc

عضو جدید
امروز داشتم از دانشگاه برمی‌گشتم خونه، راننده تاکسی رادیو رو روشن کرده بود و در این باره حرف میزدن
عشق، احساسات، دوست داشتن، عقل

یکی گفت من بر اساس عقلم ازدواج کردم و تا الان شوهرم از کلمات عاشقانه استفاده نکرده برام، زندگیم پایدار بوده، ولی معنای زندگی رو درک نکردم، بچه‌های خوبی دارم و خدا رو شکر ولی از زندگی چیزی نفهمیدم و ...

اون یکی گفت آدم باید بر اساس عقل ازدواج کنه نه عشق و دوست داشتن و ....

و متاسفم برای کارشناس برنامه که این موضوعات رو تایید کرد
یکی می‌تونه به من بگه عشق-زندگی-دوست داشتن - عقل - ازدواج و تمام کلماتی که در این زمینه قرار می‌گیرن، آیا از هم جدا شدنی هستن که بخوایم تفکیکشون کنیم ؟ آیا کارشناس برنامه خودش درگیر هوس‌های زودگذری شده بوده که به اسم خودش اسمش رو گذاشته بوده عشق ؟

عشق و دوست داشتن و عقل از هم جدا نشدنی هستن و نمیشه یکی رو از دیگری جدا کرد
امیدوارم مردم ما به روزی برسن که معنای آزادی، عشق و دوست داشتن واقعی رو درک کنن نه تنها به دنبال هوس‌های خودشون باشن، افرادی که هرگز نفهمیدن زندگی کردن به چه معناست و اصلن نمی‌تونن در موردش صحبت کنن ( همون خانمی که در قسمت اول داشت صحبت می‌کرد

یه حرف جالب زده شد توی برنامه: اینکه شخص نه خودش رو می شناسه، نه می‌دونه چرا داره زندگی می‌کنه و نه هدفی داره و ...، بعد میاد ازدواج می‌کنه و مشکلاتی که بوجود میاد

این حرف خیلی قشنگه، طرف هیچ شناختی از خودش و زندگی نداره بعد اسم هر چیزی رو میزاره عشق، واقعن درسته ؟ آیا حالا که عاشق شده بلده عشقش رو بیان کنه ؟

درسته..به جا طریقه ی اشپزی و چه می دونم هی اینکه یه مرد نون اور خونه س و اینجور فشار رو پسرای جامعه مون رو به یه نحو و رو دخترا به نحوی دیگه زیاد کنیم باید بهشون یاد داد زندگی خیلی اسونتر از این حرفاس..و روزی اون اسودگیش حس میشه که ادم ازادانه زندگی کنه و بتونه احساسهاشو بگه اونایی که از ته قلبشه و چرا که نه..وقتی این احساسا قلب یه ادم رو خوشحال می کنه و خود اون شخص رو اسوده ,یاد گرفتن بیانش و طریقه ی برخوردش لازم به نظر میرسه
به جا عجله واسه پیدا کردن طرف ادم باید اول خودش رو بشناسه تا بتونه اون خواسته ها رو که عامل خوشحالیشه از طرف مقابل انتظار براورده شدن شون رو داشته باشه تا اسیر روزمره گی نشه..:w16:
 

alireza niazi

عضو جدید
falling in LOVE is grest, staying in LOVE is even better;)

اين دقيقا متن بود كه از توي كتاب زباني كه قبلا مي خوندم برداشتم
رفتم كلي توي سايت گشتن تا منبعشو پيدا كردم
اگه بخواهيد ميتونم لينكشو بزارم بخونيد
فقط يكي بهم ياد بده چطوري اينجا لينكشو بزارم:biggrin::D
 

esul

عضو جدید
شک نکن جفتش یکیه.
هر کی میگه یکی نیست معلومه fall in love نشده
 

leila bagheri

عضو جدید
اين دقيقا متن بود كه از توي كتاب زباني كه قبلا مي خوندم برداشتم
رفتم كلي توي سايت گشتن تا منبعشو پيدا كردم
اگه بخواهيد ميتونم لينكشو بزارم بخونيد
فقط يكي بهم ياد بده چطوري اينجا لينكشو بزارم:biggrin::D

آره،اینی که من نوشتم واسه یکی از reading های Interchange!!!!!!:):biggrin:
 

Similar threads

بالا