ماه رمضان به اتمام میرسد. روزهای خوش مهمانی خدا به سرمی آیند. لحظههای خوش مناجات و دعا و قرآن خواندنها تمام میشوند. عده بسیاری از ما تنها همین یک ماه و شاید دهه اول ماه محرم را با خوبان همنوا هستیم و مابقی سال مشغلههای دنیا چشمها و گوشهایمان را به دیدن آنچه باید دید و شنیدن آنچه باید شنید میبندیم. به همین خاطر در این روزها بسیار میشنویم که مردم میگویند: «کاش همیشه ماه رمضان بود».
چرا که رمضان طعم خوش خوب بودن و خوب زیستن را در کام بسیاری از ما گذاشته است. کاش نگهبان خوبی برای آن باشیم و در روز عید فطر با خالقمان عهد بندیم پاسدار خوبی برای آنچه به ما ارزانی داشته است خواهیم بود و با نوایی که از عمق جان برمیخیزد به او خواهیم گفت:«اللّه اکبر، اللّه اکبر، لا اله الا اللّه و اللّه اکبر، اللّه اکبر و للّه الحمد، اللّه اکبر على ما هدانا».
پس در ابتدا بر خود لازم میدانیم تشکر کنیم از خالق خوبیها. کسی که فرصت با خود بودن را به ما داد. کسی که به ما آموخت شیرینی با خدا بودن بسیار لذتبخشتر است از تمام شیرینیهای دنیا. او وعده داده است که اگر کسی شکرش را به جا آورد نعمت را بر او مضاعف میسازد. امید است با این شکر، نعمت با او بودن را بر ما فزون سازد.
تشکر دیگر از بندههای خداست.
سپاس از کسانی که به طرق مختلف حرمت ماه مبارک را نگاه داشتند و اگر به دلائل مختلف روزهدار نبودند اما به احترام دیگر روزهداران ـ با وجود گرمای هوا و طولانی بودن روز ـ تشنگی و گرسنگی را تحمل کردند و در ملأ عام روزهخواری نکردند. سپاسگزاریم از بانوانی که با وجود عدم اعتقاد به حجاب، با پوشاندن موها و کم کردن آرایش صورت حرمتدار ماه خدا شدند.
ممنونیم از جوانانی که تا روز قبل از ماه رمضان صدای ضبطشان سکوت شهر را بر هم میزند ولی با فرا رسیدن ماه خدا و به ویژه شبهای قدر، صدای ضبحهایشان آرامتر گشت و یا مناجات و مداحی جایگزین آن گشت. سپاس از بانیانی که در این ماه چراغ مساجد و هیئات مذهبی را چون سالهای قبل بیفروغ نگذاشتند و خیل عظیم مناجاتیان را همراهی نمودند.
سپاسگزاریم از مردمان گمنامی که چراغ منازل را با یاد مولایشان علی (علیه السلام) روشن نمودند و طعم خوش غذا را به گام مساکین، یتیمان و فقیران بازگرداندند. تشکری دیگر از کسانی که گره از کار دیگران باز نمودند، اسیری را که بیگناه در زندان گرفتار بود به آغوش خانوادهاش بازگرداندند، قرضهای بدهکاران را تقبل نمودند، سرپرستی کودک یا خانوادهای را قبول کردند، ساختن مسجد، مدرسه یا خانهای را آغاز نمودند، با اهدای خون خود جان بیمارانی را نجات بخشیدند، هزینههای درمان افراد بیبضاعت را تقبل نمودند و ... .
ممنونیم از کسانی که با گذشت و ایثار، به تقلید از مولا و مقتدایشان علی (علیه السلام) از حق مسلم خود در قصاص یا دیه گذشتند و بزرگوارانه راه نزدیکتر به تقوا را در پیش گرفتند. سپاس از تمام آنان که در این ماه قدمی برداشتند در راه خدا، در راه خدایی شدن و خدایی ماندن. شکر آنان که از گناه چشم پوشیدند و سپاس آنان را که نیکی نمودند.
اینجاست که شاید ما نیز با صدای بلند بگوییم «کاش هر روز ماه رمضان بود». ماهی که در آن خوبیها رنگ میگیرند و بدیها فرسنگها دور میشوند. کاش فراموش نکنیم این خوشیها را. کاش به یاد داشته باشیم این با هم بودنها و به یاد هم بودنها را. کاش همدلی و همرنگی همیشه در میانمان جاوید باشد. کاش بدانیم با وجود تمام تفاوتها، همه از یک خاکیم و همه باز به همان خاک بازخواهیم گشت. کاش قدردان فرصتها باشیم و این فرصتها را نقطهای برای شروع راهی نو قرار دهیم. راهی برای با خدا بودن و از خدا خواندن. راهی برای خدایی شدن و خدایی ماندن. راهی برای رسیدن به خدا.
حر بن یزید ریاحی نیامده بود که شهید بشود؛ اما ناگهان همه چیز در ورطه ای که افتاده بود تغییر کرد.
شاید دلش ریخت؛ شاید از آسمان حرفی به قلبش نشست؛ شاید این نام را با خودش زمزمه کرده بود: "فاطمه" سلام الله علیها
دیگر خودش نبود. ساعات آخر انتخاب رسیده بود؛ میگویند کفشهایش را بابندهایش به گردن انداخت و رفت به خیمه گاه سیدالشهدا علیه السلام
شاید چیزی نگفت؛ شاید فقط با چشمانش به امام گفت: دستم خالی است و جرمم سنگین. شاید همینطور که میگفت "یاحسین" میگریست.
امام پذیرفتند! به همین راحتی و بخشیدند! به همین راحتی!
و خدا هم بخشید و آنقدر حر را بخشید که شهادت در کربلا را نصیبش کرد؛ آنهم در واپسین لحظات.
بیا در این واپسین لحظات کفشهایمان را به گردن آویزیم. به امام زمان علیه السلام بگوییم که ماه میهمانی خدا تمام شد و جرممان هنوز باقی است و دستمان خالی تر!
بیایید بگوییم"ببخش آقا"
و بعد قسمش بدهیم؛ بفاطمة...
اگر ببخشد همه چیز تمام است؛ خدا هم خواهد بخشید. به همین راحتی..
.
.
.
.
.