یکی از شیطونیاتو بگو!!

f.dehestani

عضو جدید
یه چیز دیگه الان یه کرمی تو وجودم که گوش یه نفرو گاز بگیرم!حیف که دستم بهش نمیرسه!:biggrin:
 

panjere

عضو جدید
کاربر ممتاز
حالا این مال من نیس مال همکلاسیم بود توی دبیرستان این قانون کیر شهف بودا یادتونه ؟سر کلاس دوستم داشت از رو درس می خوند ما هم اقای منظمی دبیرمونه خودشم جوونه این دوستم به کیرشهف که رسید از خجالت اولشو نخوند بعد اقای منظمی داد .... خوردی؟؟
بعد همه اینجوری نگاش کردن از خجالت دو جلسه نیومد:w24:

بچه بیچاره.امان از دست این درسا

:gol::gol:
 

elma

عضو جدید
بچه که بودم خیلی بچه ی آرومی بودم
یه بار مداد رو کردم کف دست دوستم کف دستش سوراخ شد...
جلو راه گربه های خونمون تیغ میریختم بره تو پاشون...
از دیوار خونمون بالا میرفتم...
یه بار کله ی داداشم و کردم تو ظرف ماست:دی...
هر کسی میرفت دستشویی میرفتم در و وا می کردم :دی
زیادن...
اما باور کنید من بچه ی آرومی بودم و هستم
آخرین بار تو خیابون یهو واستادم یه پسری داشت از پشت سرم میومد پاشو گذاشت رو پشت کفشم همون دقه پامو بلند کردم بیچاره با کله رفت تو ویترین مغازه...(این یکی تقصیر من نبود...)
حالا اینای که گفتی رو جدی که نگفتی ! ها !:cry:
 

elma

عضو جدید
حالا این مال من نیس مال همکلاسیم بود توی دبیرستان این قانون کیر شهف بودا یادتونه ؟سر کلاس دوستم داشت از رو درس می خوند ما هم اقای منظمی دبیرمونه خودشم جوونه این دوستم به کیرشهف که رسید از خجالت اولشو نخوند بعد اقای منظمی داد .... خوردی؟؟
بعد همه اینجوری نگاش کردن از خجالت دو جلسه نیومد:w24:
آخییییییییییییی عزیزم ...
 

2624

عضو جدید
دلا دل می زنم من دل ندارم عمارت ساخته ام منزل ندارم

دلا دل می زنم من دل ندارم عمارت ساخته ام منزل ندارم

شیطونی واسه بچه پولداراست.ما همیشه سرمون تو لاک مشق و کار بود.سرنوشت نامرد ما هم اینجوریه:(
 

pmehdiq

عضو جدید
کاربر ممتاز
من شیطون نیستم...... فقط نمی دونم چرا هر کی که منو میشناسه .....تا منو میبینه ....میگه """"خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا بازم این .... من چی کار کنم"""":D
 

bpcom

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه که بودم خیلی بچه ی آرومی بودم
یه بار مداد رو کردم کف دست دوستم کف دستش سوراخ شد...
جلو راه گربه های خونمون تیغ میریختم بره تو پاشون...
از دیوار خونمون بالا میرفتم...
یه بار کله ی داداشم و کردم تو ظرف ماست:دی...
هر کسی میرفت دستشویی میرفتم در و وا می کردم :دی
زیادن...
اما باور کنید من بچه ی آرومی بودم و هستم
آخرین بار تو خیابون یهو واستادم یه پسری داشت از پشت سرم میومد پاشو گذاشت رو پشت کفشم همون دقه پامو بلند کردم بیچاره با کله رفت تو ویترین مغازه...(این یکی تقصیر من نبود...)

بابا آرامش ;)
بچه بودم خیلی بچه ی خوبی بودم.ای کاش به زمانی برگردم که تمام مشکلات بزرگه من انجام تکالیفو شکستن نوک مدادم بود.:(

یادش بخیر

این هیچوقت یادم نمیره:
یه روز که داشتم خیار میخوردم دخترخاله ام هم ازم خواست که یکی بهش بدم اونم چون حواسش به کتاب مشغول بود یه فلفل سبز دادم دستش اونم ندونسته قشنگ گاز زد بلند شد الفرار دورتا دور خونه رو میدویید...

بدجنس:D
 

bpcom

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه بار دوستم خونه ما بود که با هم درس بخونیم
این بنده خدا به فلفلم حساسیت داشت و چیز تند میخورد تموم بدنش تاول میزد ( البته من اینو شنیده بودم و خودم این حالتشو ندیده بودم ) خواستم ببینم چه جوری میشه . تو توهمای بچگیم فکر میکردم الان تبدیل به یه هیولای پر جوش میشه واسه همین به جای نمک برای میوش فلفل قرمزو آوردم اون بنده خدا هم هواسش نشده ریخت رو خیارشو خورد .. نمیدونید چه جهنمی شد این از یه طرف داد میزد و سوخته بود از طرف دیگم همه بدنش قرمز شده بود ... مامان باباش اومدن بردنش و منم تا صبح بدون شام تو اتاقم حبس شدم:D
 

lady bayat

عضو جدید
این مال برادرمه:w24:
خونه مادربزرگ من ارتفاعش زیاده وقتی میای تو بالکن حیاط خونه بغلی کاملا دیده میشه یه بار برادرم تو بالکن واستاده بوده بعد حیاط خونه بغلی می فت یه دختره واستاده بود میگفت هی من صداش کردم خانوم گلم هی سوت زدم این برنگشت بعد مامان بزرگم اومده گفته می بینی طفلی دختررو کرو لاله:w15::w15:
 

abu_72

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
به نقل از پدر و مادرم :
در 14 ماهگی به تنهایی یک دست کله پاچه خوردم تا دو روز خوابیدم مادرم فکر کرده که مردم که بعد از 2 روز از خواب بیدار میشم .
2. دو سالگی شناسنامه ی پدرمو خط خطی کردم
شيطون
 

pmehdiq

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما بچه بودیم و کوچه خیلی فوتبال بازی می کردیم .... تابستونا که مدرسه ها تعطیل بود ...صبح ساعت 8 می رفتیم بیرون دریب تو گل بازی می کردیم ..... فکر می کنین دروازمون کجا بود ؟....... در پار کینگ همسایمون ....

بنده خدا رو ظله کرده بودم ...... کار هر روزم بود .... چون من بچه ها رو از کوچه های دیگه به اونجا میکشوندم ....

بنده خدا همسایمون با شیلنگ میومد بیرون که مثلا ما رو خیس کنه و ما بریم .... می گفت مهدی به مامانت میگم:weirdsmiley: ... و شیلنگ به سمت من بود ....اما دوباره فردا صبح

من موندم چطور اونموقع ها اینقدر سحر خیز بودم:D
 

abu_72

عضو جدید
کاربر ممتاز
بيشتر شيطوني هام مال مدرسه هست با دوستان

1. يك بار سطل آشغال كلاس رو آتيش زديم نشستيم دورش (مثل اين آدم الاف هاي كنار خيابون)

2. يك روز هم يك گنجشك آورديم سر كلاس اين گنجشك تويي كلاس پرواز ميكرد بچه هام پشت سرش بعد ناظم اومد سر كلاس بالاخره يكي از بچه ها گرفتش ناظم گفت بدش به من پسره دستش رو باز كرد كه بدش به ناظم دوباره پريد دوباره همه بچه ها پشت سرش................

3. تويي كلاسمون با سطل آشغال فوتبال بازي ميكرديم يك بار زديم شيشه هاي كلاس رو شكستيم

4. يك بار دوچرخه آورده بوديم سر كلاس رالي گذاشته بوديم با بچه ها كه يهو مدير اومد تو.............
و
و
و
و
خيلي زيادن تازه اين چرت و پرت هاش بود جالب هاش رو به خاطر داشتن تيكه حذف كردم......
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه که بودم خیلی اروم بودم:surprised:الانم اطرافیانم میگن چه دختر مظلومی:surprised:
بخاطر همین اصلا شیطونی نداشتم:razz:
 

Maryam.Silent

عضو جدید
کاربر ممتاز
من خیلی بچه ساکتو بی سرو صداییم اصلا کارای بد نمیکنم
یبار پریدم جلو استادمون گفتم پپپپپپپخخخخخخخخخخخخخخخخ
 

amin.en

عضو جدید
یادمه توپ سوتو تو 3 سالگی با پیچ گوشتی!!!!در آوردم و کردم تو سوراخ دماغم!!!! و اون تو گیر کرده بود!!!!
بعد 5 برابر زور در آوردن توپ سوتو زدمو تازه از دماغم آوردمش بیرون!!!
 

امین قیاسی 1986

عضو جدید

abu_72

عضو جدید
کاربر ممتاز
يك شيطوني ديگه از اين ماجراي پپپخخخخپخپخپخخپخ:

يك شب با بچه ها جمع بوديم كنار هم تاصبح نزديك ساعت 5/2 بود من گفتم ميخوام بخوابم گرفتم خوابيدم .... بعد بچه ها تصميم گرفته بودند من رو اذيت كنند .....ولي من كه خواب نبودم ...همچين كه اومدن بالاي سرم اذيتم كنند پريدم گفتم پخ پخ پخ پخپ خپخ ........ يكي از بچه ها تا نيم ساعت از ترس ميلرزيد كم مونده بود سكته كنه.....
 

abu_72

عضو جدید
کاربر ممتاز
پخپخپخخپخ پخ پخپ -2

خونه عمه م كوچه پشتي خونه ماست يك شب عمه م زنگ زد گفت بيا فلان چيز رو ببر خونتون بعد من گفتم حال ندارم بده ((پسر عمه م)) بياره .............. اون وقت من سريع رفتم جلوي در خونشون پنهون شدم .....پسر عمه م كه اومد بيرو من پريدم جلوش گفتم پخ پخ پخپ خپ خ بعد بيچاره از ترس با كله رفت توي در خونه ............ واي كه چقدر خنديدم
 

ahmadi-2010

عضو جدید
تو سربازی که بودیم فک کنم شب احیاء بود....
تو نماز خونه پادگان رفته بودیم برای احیاء ، سرد بود و همه تو هم لولیده بودیم جا هم کم بود....
اون آقا که دعا میکرد گفت همه قران ها رو رو سرتون بگیرید دعا کنید چراغها رو هم خاموش کردن من انقدر خوابم میومد که سرپا خوابم برد....
وقتی چشمم رو باز کردم دیدم چراغها روشن شده و همه نشستن و هم خدمتیهام دارن صدام میکنن و منم سیخ وایسادم قران رو سرمه و همه دارن میخندن!!!
 

ahmadi-2010

عضو جدید
تو سربازی که بودیم فک کنم شب احیاء بود....
تو نماز خونه پادگان رفته بودیم برای احیاء ، سرد بود و همه تو هم لولیده بودیم جا هم کم بود....
اون آقا که دعا میکرد گفت همه قران ها رو رو سرتون بگیرید دعا کنید چراغها رو هم خاموش کردن من انقدر خوابم میومد که سرپا خوابم برد....
وقتی چشمم رو باز کردم دیدم چراغها روشن شده و همه نشستن و هم خدمتیهام دارن صدام میکنن و منم سیخ وایسادم قران رو سرمه و همه دارن میخندن!!!
البته فک کنم اینی که نوشتم بیشتر سسسسسوووووتی بود تا شیطنت ولی انقدر دوران کودکی و دبیرستان و دانشگاه و سربازی شیطنت داشتیم که آمارش از دستم در رفته!!!
 

Shokatabadi

عضو جدید
من شیطون نیستم...... فقط نمی دونم چرا هر کی که منو میشناسه .....تا منو میبینه ....میگه """"خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا بازم این .... من چی کار کنم"""":D
می گم ها اگه این آواتارت عکس خودت باشه که واقعا حق دارن بگن .........خدااااااااااااااااااااا بازم ایییییییییین:biggrin::biggrin::biggrin:
 

Shokatabadi

عضو جدید
یه بار دوستم خونه ما بود که با هم درس بخونیم
این بنده خدا به فلفلم حساسیت داشت و چیز تند میخورد تموم بدنش تاول میزد ( البته من اینو شنیده بودم و خودم این حالتشو ندیده بودم ) خواستم ببینم چه جوری میشه . تو توهمای بچگیم فکر میکردم الان تبدیل به یه هیولای پر جوش میشه واسه همین به جای نمک برای میوش فلفل قرمزو آوردم اون بنده خدا هم هواسش نشده ریخت رو خیارشو خورد .. نمیدونید چه جهنمی شد این از یه طرف داد میزد و سوخته بود از طرف دیگم همه بدنش قرمز شده بود ... مامان باباش اومدن بردنش و منم تا صبح بدون شام تو اتاقم حبس شدم:D
بابا تو دیگه کی هستی..............کنجکاو..........
:biggrin:
 
بالا