گپ و گفتگوی خودمانی مهندسین مواد و متالورژی



اومد پيشم حالش خيلي عجيب بود فهميدم با بقيه فرق ميکنه



گفت :حاج آقا يه سوال دارم که خيلي جوابش برام مهمه
گفتم :چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال ميشم بتونم کمکتون کنم
گفت:
گفتم: يني چي؟
گفت: دارم ميميرم
گفتم: دکتر ديگه اي، خارج از کشور؟
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاري نميشه کرد.
گفتم: خدا کريمه، انشاله که بهت سلامتي ميده
با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بميرم خدا کريم نيست؟
فهميدم آدم فهميده ايه و نميشه گول ماليد سرش
گفتم: راست ميگي، حالا سوالت چيه؟
گفت: من از وقتي فهميدم دارم ميميرم خيلي ناراحت شدم از خونه بيرون نميومدم
کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن
تا اينکه يه روز به خودم گفتم تا کي منتظر مرگ باشم
خلاصه يه روز صبح از خونه زدم بيرون مثل همه شروع به کار کردم
اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار اين حال منو کسي نداشت
خيلي مهربون شدم، ديگه رفتاراي غلط مردم خيلي اذيتم نميکرد
با خودم ميگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن
آخه من رفتني ام و اونا انگار نه
سرتونو درد نيارم من کار ميکردم اما حرص نداشتم
بين مردم بودم اما بهشون ظلم نميکردم و دوستشون داشتم
ماشين عروس که ميديم از ته دل شاد ميشدم و دعا ميکردم
گدا که ميديدم از ته دل غصه ميخوردم و بدون اينکه حساب کتاب کنم کمک ميکردم
مثل پير مردا برا همه جونا و آرزوي خوشبختي ميکردم
الغرض اينکه اين ماجرا منو آدم خوبي کرد و ناز وخوردني شدم
حالا سوالم اينه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آيا خدا اين خوب شدن و
قبول ميکنه؟
گفتم: بله، اونجور که يادگرفتم و به نظرم ميرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزيزه
آرام آرام آرام خدا حافظي کرد و تشکر داشت ميرفت گفتم: راستي نگفتي چقدر وقت داري؟
گفت: معلوم نيست بين يک روز تا چند هزار روز!!!
يه چرتکه انداختم ديدم منم تقريبا همين قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بيماريت چيه؟
گفت: بيمار نيستم!
هم کفرم داشت در ميومد وهم ازتعجب داشتم شاخ دار ميشدم گفتم: پس چي؟
گفت: فهميدم مردنيم، رفتم دکتر گفتم: ميتونيد کاري کنيد که نميرم گفتن: نه گفتم: خارج چي؟ و باز گفتند : نه! خلاصه حاجي
مارفتني هستيم کي ش فرقي داره مگه؟ باز خنديد و رفت و دل منو با خودش برد


ما هم رفتنی هستیم اما کاش می فهمیدیم که رفتنی هستیم!!!!!
 

فرهنگ

مدیر بازنشسته
با من کل شعر و ادبیات نندازین که کم میارین!!!
:دی

چی میگیییییییییییی؟؟؟ اینو باید من بگم؟؟
حال که رسوا شده ام..

حال که رسوا شده ام می روی
واله و شیدا شده ام می روی
حال که غیر از تو ندارم کسی
این همه تنها شده ام می روی
حال که چون پیکر سوزان شمع
شعله سراپا شده ام می روی
حال که در وادی عشق و جنون
وامق عذرا شده ام می روی
حال که نادیده خریدار آن
گوهر یکتا شده ام می روی
حال که در بحر تماشای تو
غرق تمنا شده ام می روی
اینهمه رسوا تو مرا خواستی
حال که رسوا شده ام میروی!!
 

casper.0021

عضو جدید
کاربر ممتاز
چی میگیییییییییییی؟؟؟ اینو باید من بگم؟؟
حال که رسوا شده ام..

حال که رسوا شده ام می روی
واله و شیدا شده ام می روی
حال که غیر از تو ندارم کسی
این همه تنها شده ام می روی
حال که چون پیکر سوزان شمع
شعله سراپا شده ام می روی
حال که در وادی عشق و جنون
وامق عذرا شده ام می روی
حال که نادیده خریدار آن
گوهر یکتا شده ام می روی
حال که در بحر تماشای تو
غرق تمنا شده ام می روی
اینهمه رسوا تو مرا خواستی
حال که رسوا شده ام میروی!!











به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

دفتر قلب مرا وا كن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شدنش می ارزد

گرچه من تجربه ای از نرسیدن هایم
كوشش رود به دریا شدنش می ارزد

كیستم ؟… باز همان آتش سردی كه هنوز
حتم دارد كه به احیا شدنش می ارزد

با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه ی بر پا شدنش می ارزد

دل من در سبدی ـ عشق ـ به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد

سال ها گرچه كه در پیله بماند غزلم
صبر این كرم به زیبا شدنش می ارزد
 

casper.0021

عضو جدید
کاربر ممتاز

همچو نی می نالم از سودای دل
آتشی در سینه دارم جای دل

من که با هر داغ پیدا ساختم
سوختم از داغ نا پیدای دل


همچو موجم یک نفس آرام نیست
بسکه طوفان زا بود دریای دل


دل اگر از من گریزد وای من
غم اگر از دل گریزد وای دل


ما ز رسوایی بلند آوازه ایم
نامور شد هر که شد رسوای دل


خانه مور است و منزلگاه بوم
آسمان با همت والای دل


گنج منعم خرمن سیم و زر است
گنج عاشق گوهر یکتای دل


در میان اشک نومیدی رهی
خندم از امیدواریهای دل
 

EHSAN.E

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز






به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

دفتر قلب مرا وا كن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شدنش می ارزد

گرچه من تجربه ای از نرسیدن هایم
كوشش رود به دریا شدنش می ارزد

كیستم ؟… باز همان آتش سردی كه هنوز
حتم دارد كه به احیا شدنش می ارزد

با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه ی بر پا شدنش می ارزد

دل من در سبدی ـ عشق ـ به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد

سال ها گرچه كه در پیله بماند غزلم
صبر این كرم به زیبا شدنش می ارزد

مرسییییییییی
:گل
 

magnet

عضو جدید
متن دوم همین جوری !

متن دوم همین جوری !

[SIZE=-0]یکی از بستگان خدا[/SIZE]

[SIZE=-0] شب کریسمس بود و هوا، سرد و برفی.[/SIZE]

[SIZE=-0] پسرک، در حالی‌که پاهای برهنه‌اش را روی برف جابه‌جا می‌کرد تا شاید سرمای برف‌های کف پیاده‌رو کم‌تر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه می‌کرد.[/SIZE]

[SIZE=-0] در نگاهش چیزی موج می‌زد، انگاری که با نگاهش ، نداشته‌هاش رو از خدا طلب می‌کرد، انگاری با چشم‌هاش آرزو می‌کرد.[/SIZE]

[SIZE=-0] خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه. چند دقیقه بعد، در حالی‌که یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد.[/SIZE]
[SIZE=-0] - آهای، آقا پسر![/SIZE]
[SIZE=-0] پسرک برگشت و به سمت خانم رفت. چشمانش برق می‌زد وقتی آن خانم، کفش‌ها را به ‌او داد. پسرک با چشم‌های خوشحالش و با صدای لرزان پرسید:[/SIZE]
[SIZE=-0] - شما خدا هستید؟[/SIZE]
[SIZE=-0] - نه پسرم، من تنها یکی از بندگان خدا هستم![/SIZE]
[SIZE=-0] - آها، می‌دانستم که با خدا نسبتی دارید!

:gol::gol::gol:
[/SIZE]
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار






به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

دفتر قلب مرا وا كن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شدنش می ارزد

گرچه من تجربه ای از نرسیدن هایم
كوشش رود به دریا شدنش می ارزد

كیستم ؟… باز همان آتش سردی كه هنوز
حتم دارد كه به احیا شدنش می ارزد

با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه ی بر پا شدنش می ارزد

دل من در سبدی ـ عشق ـ به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد

سال ها گرچه كه در پیله بماند غزلم
صبر این كرم به زیبا شدنش می ارزد

چی میگیییییییییییی؟؟؟ اینو باید من بگم؟؟
حال که رسوا شده ام..

حال که رسوا شده ام می روی
واله و شیدا شده ام می روی
حال که غیر از تو ندارم کسی
این همه تنها شده ام می روی
حال که چون پیکر سوزان شمع
شعله سراپا شده ام می روی
حال که در وادی عشق و جنون
وامق عذرا شده ام می روی
حال که نادیده خریدار آن
گوهر یکتا شده ام می روی
حال که در بحر تماشای تو
غرق تمنا شده ام می روی
اینهمه رسوا تو مرا خواستی
حال که رسوا شده ام میروی!!

ناكاميم دوست ز خودكامي تست
وين سوختگيهاي من از خامي تست
مگذار كه در عشق تو رسوا گردم
رسوايي من باعث بدنامي تست

 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار






به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

دفتر قلب مرا وا كن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شدنش می ارزد

گرچه من تجربه ای از نرسیدن هایم
كوشش رود به دریا شدنش می ارزد

كیستم ؟… باز همان آتش سردی كه هنوز
حتم دارد كه به احیا شدنش می ارزد

با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه ی بر پا شدنش می ارزد

دل من در سبدی ـ عشق ـ به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد

سال ها گرچه كه در پیله بماند غزلم
صبر این كرم به زیبا شدنش می ارزد

چی میگیییییییییییی؟؟؟ اینو باید من بگم؟؟
حال که رسوا شده ام..

حال که رسوا شده ام می روی
واله و شیدا شده ام می روی
حال که غیر از تو ندارم کسی
این همه تنها شده ام می روی
حال که چون پیکر سوزان شمع
شعله سراپا شده ام می روی
حال که در وادی عشق و جنون
وامق عذرا شده ام می روی
حال که نادیده خریدار آن
گوهر یکتا شده ام می روی
حال که در بحر تماشای تو
غرق تمنا شده ام می روی
اینهمه رسوا تو مرا خواستی
حال که رسوا شده ام میروی!!


ناكاميم دوست ز خودكامي تست
وين سوختگيهاي من از خامي تست
مگذار كه در عشق تو رسوا گردم
رسوايي من باعث بدنامي تست

چه خيال است كه ديوانه و شيدا نشويم
بوي مشكيم، محال است كه رسوا نشويم
عشق ما را پي كاري آورده است
ادب اين است كه مشغول تماشا نشويم
پرده راز بود حرف دليرانه زدن
با تو گستاخ از آنيم كه رسوا نشويم
 

mohammad asgary

عضو جدید
منم دوست دارم که این شب نشینیها ادامه پیدا بکنه.

بیایین هفته بعد شروع کنیم.

من خودم هفته بعد ساعت 8 شب به بعد میام تو این تاپیک تا شروع کنم.
هرکی خواست بیاد تا این سنتو دوباره زنده کنیم.
 
منم دوست دارم که این شب نشینیها ادامه پیدا بکنه.

بیایین هفته بعد شروع کنیم.

من خودم هفته بعد ساعت 8 شب به بعد میام تو این تاپیک تا شروع کنم.
هرکی خواست بیاد تا این سنتو دوباره زنده کنیم.

ایشالا اگه بشه منم میام
 

casper.0021

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
شما چقد زود می خوابین!!!
ببینم شب نشینی با حضور چند نفر از اعضا برگزار می شه؟
الان به حد نصاب نرسیدیم؟
 

casper.0021

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا رو شکر!
حدنصاب تکمیل شد....
:دی
حالتون خوبه اقای دولتی؟
چه خبر؟
 

casper.0021

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلامتی....
ما مهمون داشتیم! یه سریشون رفتن دوتاشون موندن!!
درگیر تایپ دیکشنری و برگردوندن مقالم به انگلیسی هستم!
مخم سوت کشیده....
 

Mossit

عضو جدید
کاربر ممتاز
به به
سلام دوستان عزیز
شما احیانا خواب ندارید؟
 
بالا