باشه...
گپ و گفتگوی خودمانی مهندسین مواد و متالورژی
- شروع کننده موضوع Nimitzo
- تاریخ شروع
استخدامم کنی شیرینی بهت میدم ..
ببین من برگشتم.ولی هیشکی نیست...حتی تو...
حتی من ...
اینارو ول کن.برو سراغ پرونده های جناحی.یه حالی میده...
آخ جون.یکی هست.چطوری زینب؟
تو ام خشانت به خرج میدی
سلام سلام ...
خوبم .. شما چیطوری بالام جان ...
تو تو رختخواب هم آدمو ول نمی کنی؟ دیدم داری غیبت می کنی دیگه با گوشی اومدم
مرسی.چه خبر بود بین دو همکار؟ترکونده بودن تالارو
خیلی قاطب پاتی بود ... باورت میشه خودمونم نفهمیدیدم دعوا چجوری شروع شد چجوری تموم شد ....
بابا امکانات...
چرا نمیای اینجا پیش خودم گوگولی رضا...
ما هر جا باشیم دل مون پیش شماست
خب برا همین بود من دیگه پستارو نخوندم...
چون یه بار از هم طرفداری میکردید یه بار میپریدید به هم
خوب کاری کردی ... خلاصش همونی بود که گفتم ....
اینو ببین! بچه ها رو پیچونده توجیه هم می کنه!
من کوچیکتم رضا.برو بگیر بخواب منم برم شام آماده کنم بخورم...
چه لاوی واسه هم ...
آخه شما که رضا رو ندیدین! آدم رو اسیر مرام اش می کنه.
همینو بوگو ..
باز شام نخورده اومدی نت .. همین کارا رو میکنی هی آمپول میخوری ..
من کیو پیچوندم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پس خودتو ندیدی...
من دیدم ... راس میگه .... بچه ی خوفیه ..
آخی یادته مصطفی اوندفعه رو جوراب خریدی ....اخییییییی یادش بخیر ..
همین غروبی رفته بودی چت می کردی دل نمیدادی به کار
اینجا خوابگاهه یعنی جایی که دیگه مامان جان نیست برات غذا درست کنه
هر وقت بیکار شدی باید یه چبزی درست کنی
بی خیال شدم.جواسم به ساعت نبود.به امید صبحانه
وای واجب شد با خودم یه قرار ملاقات بذارم
Similar threads
Similar threads
-
-
اتاق اندیشه و بحث و نتیجه گیری علمی برای پیشرفت مهندسین مواد!!!- شروع شده توسط Hamid_MadNess
- پاسخ ها: 65
-
-
-