کافی شاپ محلی برای وقت گذرانی

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
دود خاکستری، بوی تند توتون، نورهای کمرنگ، موسیقی غربی، لیوانهای پایه بلند، پوسترهای سیاه و سفید هنرپیشه های هالیوودی و...نقطه مشترک تمام کافی شاپهای اطراف دانشگاه تهران است. کافه هایی که در چند سال گذشته یکی پس از دیگری راه افتاده اند تا پاتوق جوانان شوند...
به گزارش خبرنگا مهر، در با صدای زنگوله آرام باز می شود. اولین قدم را که به داخل می گذارم نگاهم در بین مه دود غلیظ گم می شود.
پشت یکی از میزهای کوچک که صندلیهای پایه کوتاه دو نفره دارد می نشینم و منتظر پیشخدمت می مانم. میز روبروی من دختر و پسری مشغول خواندن کتابی هستند و دود غلیظ سیگار "ماربروشان" را به سمت آسمان رها می کنند.
سفارش چیپس و پنیر که می دهم از پیشخدمت می پرسم که کافه نشینان اینجا را بیشتر چه گروهی تشکیل می دهند، می گوید: ممکن است به صورت رهگذری مشتریان زیادی را داشته باشیم اما بیشتر مشتریانمان دانشجویان و هنرمندان هستند.
موسیقی غربی که به گمانم اسپانیایی باشد در حال پخش است. خواننده اسپانیایی ریتمیک می خواند و صداهای زیر کافه نشینان که اکثر دو نفره نشسته اند در آن گم می شود. دود غلیظ سیگار همچون پاره ای از مه سقف بلوطی کافه را تیره تر می کند.
این کافه و همه کافه های اطراف دانشگاه تهران که تعداد آنها کم نیست، هر روز عصر پاتوق دانشجویان دختر و پسری می شود که می خواهند ساعات فراغت خود را دور هم بنشینند و چند ساعتی را با یکدیگر بگذرانند. فرصتی که به خوردن غذایی سبک یا نوشیدنی گرم یا سرد یا کشیدن سیگار می گذرد بدون اینکه هدف خاصی در آن نهفته باشد. این را می توان از چهره مشتریان کافه فهمید.
مرکز عمده کافه هایی که در چند سال گذشته یکی پس از دیگری راه افتاده اند تا پاتوق جوانان شوند، امتداد خیابان انقلاب است. خیابان انقلاب به دلیل واقع شدن دانشگاه تهران در آن و نیز راسته کتاب فروشی ها و انتشاراتی ها به عنوان نبض فرهنگی تهران شناخته می شود. درست به همین دلیل است که خیابان انقلاب محل مناسبی برای کافه نشینی جوانانی است که دستی در ادبیات و هنر دارند.
مسئول کافی شاپ در این باره می گوید:" قرار نیست که افرادی که می آیند اینجا حتما کار مثبتی انجام دهند، اکثر مشتریان برای رفع خستگی روزانه یا بودن در کنار دوستان یا همسر و خانواده بودن به کافه می آیند و ساعاتی را با هم سپری می کنند. اصولا مشتریان کافه ما جوانان به خصوص دانشجویان دانشگاه هستند و شاید در هفته دو یا سه بار به اینجا بیایند."
او می گوید:" در همه کشورهای دنیا مردم ساعاتی پس از پایان ساعت کاریشان را در مکانهای عمومی مثل قهوه خانه ها، رستوران ها و کافی شاپ ها می گذرانند و البته این بازار می تواند محل سود جویی عده ای از کافه دارها باشد. افرادی که مواد مخدر یا مشروبات الکلی برای مشتریان خود سرو می کنند یا اگر این امکان را نداشته باشند به شکل مخفیانه به آنها می فروشند و درآمد بالایی عاید حالشان می شود."
این مدیر کافی شاپ که در یکی از خیابانهای اطراف دانشگاه تهران پنج سالی است که کافه داری می کند، درباره استفاده از دخانیات در این کافه می گوید: " خوب اماکن به ما تذکر داده که نباید در کافه سیگار یا قلیان ارائه شود اما ما هم خیلی نمی توانیم جلوی مشتریانی که خودشان سیگار می کشند را هم بگیریم چون کنترل همه افراد برای ما مشکل است ولی برگه های ممنوع بودن دخانیات را همه جا نصب کرده ایم."
دختر جوانی با دوستش آب پرتقال سفارش داده اند و انتهای کافه تا آمده شدن سفارششان، دو نخ سیگار آتش می زنند. سنشان را نمی توانم تخمین بزنم چون که صورتشان پشت دودهای سیگار محو می شود.
تهران شهر کافه ها
اینجا همه چیز سیاه و سفید است و زیر شیشه میزهای چهارنفره پر از دست نوشته مشتریان قدیمی است که روی برگه های کاهی با هم یادگاری نوشته اند یا غزلی رباعی سپیده ای نوشته اند، زیر آن را امضا کرده اند. دیوارهای کافه هم از این دست نوشته ها در امان نمانده اند گویی کلمات در این کافه نقش اول را بازی می کنند.
آشپزخانه کافه محوطه کوچکی از آن را تشکیل داده و زیر نور کمرنگی پنهان شده است. برای پیدا کردن جایی برای نشستن باید چند دقیقه ای را منتظر بایستم پس چند کتابی را که توی کتابخانه دیواری کافه است ورق می زنم.
صدای دست زدن چند نفری از ته کافه بلند می شود و یک نفر شمع 24 سالگی خود را فوت می کند. صدای چخ چخ باز شدن کاغذهای کاد و چند لحظه ای توجه سایر کافه نشینان را به خود جلب می کند.
اینجا هم بوی دود سیگار و ابرهای خاکستری آن بر همه فضا غلبه دارد و چهره های کم سن و سال را در خود محو می کند.
پسری تنها روی میز ضرب گرفته و آرام با ناخنهای بلندش یک آهنگ قدیمی را می نوازد. قهوه تلخش را پر از شکر می کند و با دانه های سفید درشت آن که روی میز بخش شده بازی می کند." اکثرا با دوستانم یا همکلاسی هام به اینجا می آیم و یکی دو ساعتی با هم درباره مسائل مختلف روز یا هر چیز دیگه ای حرف می زنیم و بعد هم چند دقیقه ای پیاده تا خوابگاه گز می کنیم."
" کلا تهران غیر از کافه و چند تا کتاب فروشی اطراف دانشگاه و پارک جای دیگری را ندارد و مجبوریم اوقات فراغتمان را یک جوری سپری کنیم."
" تقریبا به تمام کافه های اطراف دانشگاه سرکی می کشم اما یکی دو تای آنها کنجکاوی مرا بیشتر تحریک می کند."
صدای خواننده زیر زمینی، دود سیگار، شال دختری که از سرش افتاده، همهمه دانشجویانی که تازه وارد کافه شده اند و دنبال صندلی برای نشستن می گردند و پیشخدمتی که میزها را تمیز می کند در کافه می پیچد.
مسئول کافه در اتاق کوچکی کنار آشپزخانه نشسته است و با نوت بوکش ایمیلهایش را چک می کند." معمولا کافه ما عصرها شلوغ می شود تا ساعت 10 شب هم مرتب مشتری داریم. مشترهایمان هم اکثرا ثابت هستند و جوان!"
" غیر از غذا و نوشیدنی های معمول و اسلامی، مواد خوراکی یا نوشیدنی دیگری سرو نمی کنیم و سعی می کنیم طوری برخورد کنیم که مشتریانمان موازین اسلامی را رعایت کنند."
کافه های خیابان انقلاب و اطراف دانشگاه همگی فضای مشابه با هم دارند. دانشجویان دختر و پسری که برخی از آنها بی هیچ قید و بندی در کنار هم می نشینند و سیگارهایی که علی رغم ممنوعیت دائم دود می شود
قیمتهای گزافی که مشخص نیست مبانی آن کدام هستند و چیدمانهای عجیبی که تفکرات خاص غربی را ترویج می دهند. اینها همگی نقاط مشترک کافه هایی هستند که روزانه بیش از صد دانشجو یا جوان و یا رهگذر خیابانی را در خود جای می دهند بدون اینکه از منطق و فرهنگ خاص بومی پیروی کنند.
باید فضای کافه های فرهنگی تفریحی شود
دکتر الهه مددی جامعه شناس و استاد دانشگاه در این باره می گوید:" اکثر جوانان ما به خصوص دانشجویان برای اینکه بتوانند راحت تر ساعاتی را در کنار دوستان خود باشند، به کافه هایی می روند که می تواند محل خطری برای روابط آینده آنها باشد."
وی ادامه داد: " به طور کلی روابط اجتماعی و گفتگو در محیط های چند نفره مفید و لازم است و باید فضایی در جامعه فراهم شود که جوانان بتوانند در محیطهای سالم و بی حاشیه در کنار هم درباره موضوعات مورد علاقه شان گفتگو کنند و تبادل نظر داشته باشند و حتی با افراد جدیدی آشنا شوند. اما متاسفانه هم اکنون چنین فضایی کمتر در محیط دانشگاهی و شهری ما وجود دارد که همین مسئله موجب شده جوانان به خصوص در شهرهای بزرگ به کافه ها پناه ببرند."
مددی افزود: " وجود کافی شاپ ها و رستورانهای مختلف در جامعه واقعیتی انکار ناپذیر است چرا که از قدیم محیط هایی مثل قهوه خانه ها برای جمع شدن مردم پس از یک روز کاری و گپ و گفت وجود داشته و دارد ولی باید محیط آرام و جدیدی را در این کافه ها ایجاد کرد که جوانان بتوانند فعالیت فرهنگی و هنری جدیدی همچون نقاله خوانیها در گذشته را تجربه کنند و بتوانند چیزی را فرا بگیرند."
این استاد دانشگاه معتقد است که "برخی از کافی شاپهای موجود در اطراف دانشگاه به عنوان یک مکان پر خطر برای افراد سودجو که بدنبال توزیع مواد مخدر یا مشروبات الکلی یا تبلیغ آیین ها و مذاهب مختلف هستند، عمل می کنند و ممکن است آینده تعداد زیادی از کافه نشینان جوان را به خطر بیندازد."
وی گفت: " تمام این موارد باید مسئولان فرهنگی ما را به این فکر وا دارد که بیشتر بر محیط کافی شاپ ها نظارت کنند و ضمن حفظ آرامش این محیط برای شهروندان سبک معماری، نوع چیدمان میزها، سبک موسیقی و هنرهای جدید و به روز را تعریف کنند."
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/163139/کافه-دودی-ها؛-پاتوقی-برای-وقت-گذرانی-به-سبک-غربی!
 

t#h

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من تا حالا کافی شاپ نرفتم.............
 

تک ستاره*

عضو جدید
کاربر ممتاز
کمی یک طرفه به قضاوت رفته..........
منم دوران دانشجویی با دوستانم کافی شاپ می رفتم.بد نبود:D
من نگفتم بده.
گفتم چقدر خوب کافی شاپهای نزدیک دانشگاه تهران توضیف کرده.
من خیلی وقتا پیش اومده رفتم کافی شاپ.
 

عیدی امین

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
صصصصصصصصصصصص

صصصصصصصصصصصص

من ازاین نوشته بیشتر یه انتقاد مخفی شده پشت دود سیگاررو برداشت میکنم و رابطه دخترو پسر ...
ولی فراموش نکنیم بزرگانی مثل صادق هدایت یا شهریارو که آروم آروم توی همینچین جاهایی پاگرفتن
 

تک ستاره*

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب برای چه کاری رفته بودی؟
این مهمه.........................

فکر نمیکنم زیاد کافی شاپ رفتن مشکل داشته باشه.
من با دوستام میرفتم ودور هم خوش بودیم یه چیزیم میخوردیم.
محیط کافی شاپ یه جای آرومه که برای گپ های دوستانه جای مناسبی.
البته اگه یه عده بگذارن آرامشش حفظ بشه.
من با سرو صدا و سیگار تو کافی شاپ بسیار مخالفم.
 

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
فکر نمیکنم زیاد کافی شاپ رفتن مشکل داشته باشه.
من با دوستام میرفتم ودور هم خوش بودیم یه چیزیم میخوردیم.
محیط کافی شاپ یه جای آرومه که برای گپ های دوستانه جای مناسبی.
ممنونم دوست عزیزم.منم به دنبال همین نظر از یه خانم سنتی بودم
نمی دونم چرا بعضیا این قدر بد به موضوع کافی شاپ نگه می کنن......
 

Sarp

مدیر بازنشسته
ممنونم دوست عزیزم.منم به دنبال همین نظر از یه خانم سنتی بودم
نمی دونم چرا بعضیا این قدر بد به موضوع کافی شاپ نگه می کنن......
بابا کافی شاپ خودش دید مردم رو نسبت به خودش بد میکنه
وگرنه در نظر خود من کافی شاپ همون کافه خودمونه
 

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
بابا کافی شاپ خودش دید مردم رو نسبت به خودش بد میکنه
وگرنه در نظر خود من کافی شاپ همون کافه خودمونه
ماله این اسم خارجیه که روش گذاشتن....
همون قهوه خانه خودمون مشکلی نداشت که؟؟؟؟........
 

تک ستاره*

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنونم دوست عزیزم.منم به دنبال همین نظر از یه خانم سنتی بودم
نمی دونم چرا بعضیا این قدر بد به موضوع کافی شاپ نگه می کنن......

بعضی ها مشکل برای کافی شاپ درست میکنن و دید بقیه رو عوض میکنم.
یکبار من با دوستام رفته بودم یه کافی شاپ .
این کافی شاپ پاتوق بچه های هنری،چندتا دختر و پسر هم نزدیک میز ما نشسته بودن.
دخترا سیگار روشن کردن،بلند بلند حرف میزدن و میخندیدن ،یه رفتار عجیب و غریب داشتن که آدمو متعجب میکرد.و آرامشو از بقیه گرفته بود.
من فقط 2 بار اون کافی شاپ رفتم.دیگه نرفتم.
این افراد هستن که دید بقیه رو عوض میکنن.
 

Similar threads

بالا