دوستان میخوام تجسم کنیم که یه کافر ناشناس!!! وقتی میمیره اون دنیا چی میشه؟؟؟
وقتی که از خواب بلند شد با خودش میگه ای بابا مثل اینکه واقعا خواب بودیم.اینجا واقعیت داره!!!همینجور که تو این ذهنیت هست از پشت با چک و لگد میبرنش محضر مامورین خدا
خب بشین....
-چشم...میشینم.فقط نزنید ...چیه اصلا چی شده.من چیکار کردم
یه دفعه یه مامور از پشت میزنه پس کله کافر :تازه میگی چی شده؟؟؟تو به جرم اینکه کافری اینجایی
- من؟؟؟(با خودش فکر میکنه اینجا جای خالی بندی ماله کشیدن دیگه نیست)خب من که تقصیری نداشتم....همش تقصیر این اخونداست که اینطور اغفال شدم.فلانی رو خودم دیدم که چقدر دزدی کرد
- همون مامور بازم محکمتر یه دونه میزنه تو سر کافر میگه.با حساب اون بدتر از تو میرسیم.نگران نباش.اون رو هم از قبر خودش در میاریم اینجا دهنشو سرویس میکنیم.تو که خودت میدونستی خوب چیه و بد چیه.مگه صدبار خدا بوسیله نمایندگانش نگفت که شما اشخاص رو کار نداشته باشید
-راست میگید.ببخشید...خب....اخه....(یهو یه چی یادش اومد)اها...خب من خودم به نتیجه وجود خدا نرسیدم.این جرمه؟؟؟مگه خود خدا نگفته لا اکراه فی الدین؟؟؟خب چرا منو میزنید؟؟؟
یه نگهبان یه اون یکی میگه:ببین عجب پرروییه. ادم حسابی اصلا کار ندارم که وجود خودت اثبات خدا هست.خب تو به این نتیجه نرسیدی.چرا دیگران رو هم شبهه مینداختی و دعوت میکردی به کافری؟؟؟
-من؟؟؟من؟؟؟(با لهجه شمالی بخونید قشنگتره میشه)به خدا دروغه.چه وقت؟؟؟من انکار میکنم....اخخخخخخخ.این چی بود؟؟؟؟کمرم سوراخ شد.
-.این خودکاره!!!
- خودکار؟؟؟چرا؟؟؟اخه چرا خودکار.اخه من چه گناهی کردم؟؟؟
-یادته بین دوستات میگفتی اگه خدا وجود داره این خودکارو رو هوا برام نگه داره؟؟؟
همین حرفت باعث شد از ده نفر دورت یه نفر به خدا شک کنه.حالا میگی من تقصیری ندارم.
- نگهبانی به اون یکی :با همین خودکار باهاش گفتگو کنید .من نیم ساعت با اون دزدی که تو لباس روحانیت بود کار دارم.برگشتم این کافره رو اینجوری نبینم.برام یه ابکش درست میکنیدا
- چشم.حتما و .....
وقتی که از خواب بلند شد با خودش میگه ای بابا مثل اینکه واقعا خواب بودیم.اینجا واقعیت داره!!!همینجور که تو این ذهنیت هست از پشت با چک و لگد میبرنش محضر مامورین خدا
خب بشین....
-چشم...میشینم.فقط نزنید ...چیه اصلا چی شده.من چیکار کردم
یه دفعه یه مامور از پشت میزنه پس کله کافر :تازه میگی چی شده؟؟؟تو به جرم اینکه کافری اینجایی
- من؟؟؟(با خودش فکر میکنه اینجا جای خالی بندی ماله کشیدن دیگه نیست)خب من که تقصیری نداشتم....همش تقصیر این اخونداست که اینطور اغفال شدم.فلانی رو خودم دیدم که چقدر دزدی کرد
- همون مامور بازم محکمتر یه دونه میزنه تو سر کافر میگه.با حساب اون بدتر از تو میرسیم.نگران نباش.اون رو هم از قبر خودش در میاریم اینجا دهنشو سرویس میکنیم.تو که خودت میدونستی خوب چیه و بد چیه.مگه صدبار خدا بوسیله نمایندگانش نگفت که شما اشخاص رو کار نداشته باشید
-راست میگید.ببخشید...خب....اخه....(یهو یه چی یادش اومد)اها...خب من خودم به نتیجه وجود خدا نرسیدم.این جرمه؟؟؟مگه خود خدا نگفته لا اکراه فی الدین؟؟؟خب چرا منو میزنید؟؟؟
یه نگهبان یه اون یکی میگه:ببین عجب پرروییه. ادم حسابی اصلا کار ندارم که وجود خودت اثبات خدا هست.خب تو به این نتیجه نرسیدی.چرا دیگران رو هم شبهه مینداختی و دعوت میکردی به کافری؟؟؟
-من؟؟؟من؟؟؟(با لهجه شمالی بخونید قشنگتره میشه)به خدا دروغه.چه وقت؟؟؟من انکار میکنم....اخخخخخخخ.این چی بود؟؟؟؟کمرم سوراخ شد.
-.این خودکاره!!!
- خودکار؟؟؟چرا؟؟؟اخه چرا خودکار.اخه من چه گناهی کردم؟؟؟
-یادته بین دوستات میگفتی اگه خدا وجود داره این خودکارو رو هوا برام نگه داره؟؟؟
همین حرفت باعث شد از ده نفر دورت یه نفر به خدا شک کنه.حالا میگی من تقصیری ندارم.
- نگهبانی به اون یکی :با همین خودکار باهاش گفتگو کنید .من نیم ساعت با اون دزدی که تو لباس روحانیت بود کار دارم.برگشتم این کافره رو اینجوری نبینم.برام یه ابکش درست میکنیدا
- چشم.حتما و .....