هر کی سوتی داده تعریف کنه!

saray_m

عضو جدید
کاربر ممتاز
من یه سوتی دیگه دارم بهش که فکر میکنم سردرد میگیرم وگرنه براتون میگفتم فضا تعدیل شه..........


چی؟چی؟چی؟
منم میخوام
شکلک نخود آش

بگو منم برات بفرستم بوگو بوگو خجالت زده تر از من که نمیشی!!!
 

rahajo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
میر حسین حالا که دوس جون شدی( شکلک ادمای بی جنبه)
یکی از سوتیای فجیعی که جلوی استاده ساطع کردم خصوصی برات بفرستم ؟؟

منم موخام:surprised::redface::biggrin:
هااااااااااا نگو ما اصلا دوست نداریمو نداشتیمو نخواهیم داشت بفهمیم موردش در چه حد بوده ...

:redface:آفلین حالا ماه شدی:surprised::biggrin:
 

#MaHDi#

عضو جدید
کاربر ممتاز
الان ماهیت پلید ما واست روشن شد؟؟
الان حس میکنی میخوای این جمعو کلا کات کنی؟؟
من یه سوتی دیگه دارم بهش که فکر میکنم سردرد میگیرم وگرنه براتون میگفتم فضا تعدیل شه..........

اتفاقا میخام در جمع باحالا باشم، یه کمی بخندم بهتون :D

بزار جلو جلو توجیه کنم
من بی ادب نیستم نااخوداگاه گفتم:cry:

:razz::razz::razz:
 

saray_m

عضو جدید
کاربر ممتاز
:w24:

یه سوتی دیگه
مسببش من نبودم دعفام نکنین ها اگه بد پاکش کنم :smile:
سوم دبیرستان که بودیم سر حسابان یکی از بچه ها رفت پا تابلو مسئله رو حل کنه
خیلی با ارامش کامل و خونسردی داشت نمودارش رو میکشید
وقت هم تنگ بود

یهو معلممون عصبانی شد داد زد : د بکش پایین

دختره هم گفت : خانم چی رو!؟!؟!؟:surprised:

:w15::w15::w15::w15:
 

rahajo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
QUOTE]

:w24:

یه سوتی دیگه
مسببش من نبودم دعفام نکنین ها اگه بد پاکش کنم :smile:
سوم دبیرستان که بودیم سر حسابان یکی از بچه ها رفت پا تابلو مسئله رو حل کنه
خیلی با ارامش کامل و خونسردی داشت نمودارش رو میکشید
وقت هم تنگ بود

یهو معلممون عصبانی شد داد زد : د بکش پایین

دختره هم گفت : خانم چی رو!؟!؟!؟:surprised:

:w15::w15::w15::w15:

:w15::w15::w15::w15::w15::w15::w15::w15:
 

#parisa#

عضو جدید
کاربر ممتاز
:w24:

یه سوتی دیگه
مسببش من نبودم دعفام نکنین ها اگه بد پاکش کنم :smile:
سوم دبیرستان که بودیم سر حسابان یکی از بچه ها رفت پا تابلو مسئله رو حل کنه
خیلی با ارامش کامل و خونسردی داشت نمودارش رو میکشید
وقت هم تنگ بود

یهو معلممون عصبانی شد داد زد : د بکش پایین

دختره هم گفت : خانم چی رو!؟!؟!؟:surprised:

:w15::w15::w15::w15:
:w15::w15::w15::w15::w15:
تو اصولا سوتی بی مورد سراغ نداری؟
الان حس بچه مثبتا بهم دس داد یه لحظه...نیست سوتیایی که خودم سراغ دارم..........
 

#MaHDi#

عضو جدید
کاربر ممتاز
:w24:

یه سوتی دیگه
مسببش من نبودم دعفام نکنین ها اگه بد پاکش کنم :smile:
سوم دبیرستان که بودیم سر حسابان یکی از بچه ها رفت پا تابلو مسئله رو حل کنه
خیلی با ارامش کامل و خونسردی داشت نمودارش رو میکشید
وقت هم تنگ بود

یهو معلممون عصبانی شد داد زد : د بکش پایین

دختره هم گفت : خانم چی رو!؟!؟!؟:surprised:

:w15::w15::w15::w15:
:razz::razz::razz::razz:
 

saray_m

عضو جدید
کاربر ممتاز

financialmanager

عضو جدید
چرا دیگه کسی سوتی تعریف نمیکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خودم بیام وسط؟؟؟؟؟؟؟؟
صبر کن تا یادم بیاد برمیگردم تعریف میکنم
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
اقا ببخشید دیگه دورانه جوونی و جاهلیش
یه بار اول دبیرستان تازه سال تحصیلی شروع شده بودو از بی کسی اسلام و مسلمین من مبصرشده بودم یه روز یکی از بچه ها ست قهوه ای کرده بود پیرن شلوار کمربند کفش جوراب کاپشن
خلاصه معلم ریاضی که سال اخر تدریسشم بود و سنش هم بالا بود بهش گفت باریکلا همه چیتو ست کردی و بعد مثل من یکی یکی نام بود خوب که گفت گفته تازه خبر نداری شرتشم قهوه ای
اقا معلمو بگی دوتا شاخ در اورده بود مثل چی حدودا کلاس یه دقیقه سکوت معنا داری پیدا کرد بعد معلمه گفت گمشو بیرون اشغال بیشعور منم با کمال احترام خرامان خرامان و با کمال میل دویدم بیرون که لگدش بهم نرسه
بچها میگفتن بعدش دنبال مبصر میگشته که من رفته بودم دسته گلهارو اب بدم
 

2aawsome

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیروز بابام داشت گوشیش و نگاه می کرد بعد دید یه اس ام اس فرستاده شده داره .به من گفت :mad:چرا با گوشیم اس ام اس می فرستی من گفتم :question:من نفرستادم بعد گفت پس من فرستادم!!!! ببین دست خط خودت ه:surprised::eek:.....:biggrin::w15::w15:
 

masoud_art

عضو جدید
یه سری رفته بودم پمپ بنزین . کارتو زدم بعد شلنگ بنزین رو برداشتم . حواسم نبود به جایی که در باک رو باز کنم در عقب ماشین رو باز کردم . میخواستم بنزین رو بریزم تو ماشین داداشم گفت دیوونه چی کار داری میکنی؟ خلاصه کلی سوژه شدیم اونجا و خندیدیم
 

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه سری رفته بودم پمپ بنزین . کارتو زدم بعد شلنگ بنزین رو برداشتم . حواسم نبود به جایی که در باک رو باز کنم در عقب ماشین رو باز کردم . میخواستم بنزین رو بریزم تو ماشین داداشم گفت دیوونه چی کار داری میکنی؟ خلاصه کلی سوژه شدیم اونجا و خندیدیم

فکر کنم بنزین 100 تومنی داشتی ذوق کرده بودی
 

financialmanager

عضو جدید
یه سری رفته بودم پمپ بنزین . کارتو زدم بعد شلنگ بنزین رو برداشتم . حواسم نبود به جایی که در باک رو باز کنم در عقب ماشین رو باز کردم . میخواستم بنزین رو بریزم تو ماشین داداشم گفت دیوونه چی کار داری میکنی؟ خلاصه کلی سوژه شدیم اونجا و خندیدیم

فکر کنم عاشق شدی..........
شایدم اون طرف چیزی دیدی...........
 

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
این خاطره ای که می خوام بگم مال خدمت سربازیه.:smile:
ما معمولا اگه روزی افسر نگهبان یا افسر عملیات نبودیم بعد از ظهرها و شب ها استراحت می کردیم.در آنجا یک اتاق خوابگاه افسران وظیفه بود و من و 4 نفر از دوستانم در اون اتاق بودیم.اتفاقا اون شبم بازی بارسلونا و رئال بود از قبل برای اون بازی برای همدیگه کل کل می کردیم.سوت بازی که زده شد از شانس ما آماده باش اعلام شد.ما هم که ضد حال خورده بودیم شروع کردیم پشت سر فرمانده فحش دادن و ....به خاطر اعلام آماده باشی که کرده بود.اون قدر در حین لباس نظامی پوشیدن غرق در تماشای تلویزیون و اراجیف گفتن پشت سر فرمانده بودیدم که متوجه نشدیم کسی وارد اتاق شده.همون جوری که جلوی تلویزیون وایساده بودم یکی گفت جناب سروان آماده شو.منم فکر کردم یکی از این سرباز صفراست که از طرف فرمانده فرستاده شده بدون اینکه برگردم ببینمش گفتم برو بابا ,.............................
بعد یه لحظه برگشتم دیدم خود فرمانده است.خشکم زد.فقط نگاش می کردم.:eek::surprised:
مونده بودم چی بگم که سرهنگ گفت افسرا زود آماده بشن و بیان بیرون سوار هلیکوپتر بشن خبر رسیده عبدالمالک ریگی قصد حمله داره...
 

seren

عضو جدید
چند روز پیش سر یکی از کلاسا که هیچ وقت حوصله شو ندارم نشسته بودم
کلا این کلاس 6 نفره.تا اینجا رو داشته باشین
لپ تاپم هفته پیش کلا داغون شد!! دادم بیرون درستش کردم و اون روز سر کلاس برده بودم تا کار گروهیمونو نشون استاد بدیم.
همین که استاد داشت حرف میزد به دوستم گفتم فایلو بذاره ببینم اصلا چی هست!! فایل کد بود.یهو دیدم باز نمیکنه.تازه دوزاریم افتاد که هرچی نرم افزار داشتم پریده!!:wallbash: آه خدای من!
تو این وسط هم ملت داشتن راجع به درس اظهار نظر میکردن.یهو استاد برگشت به من گفت نظر شما چیه؟؟
منم که اصلا تو باغ نبودم شروع کردم چرت و پرت گفتن:(به نظر من حتما نباید اینجوری باشه،میتونه اونجوری هم باشه!! نمی شه گفت صد در صد.باید ترکیبی از هر دو باشه....):w20:
همه با دقت به حرفام گوش میکردن و براشون جالب بود،اما حتی نمیدونستم موضوع بحث چیه!!:w15::w15:
 

mahnazbagherzade

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست من هميشه با خودش از اين ايينه كوچيكا كه همه دخترا ميزارن تو كيفشون دوس نداشت چون كوچيك به نظرش ميومد. ايينه جلو ماشينه باباشو كنده بود هميشه اونو ميذاشت تو كيفش بعد خودشو تو اون نگاه ميكرد. يك روز تو ايسگاه اتوبوس نشسته بوديم كه از شانس بد ما خيليم ايسگاه شلوغ بود يكي ازش پرسيد ببخشيد خانوم تو كيفتون ايينه ندارين؟ اونم گفت چرا سريع اون ايينه ماشينو دراورد تا دراورد همه ايسگاه اتبوس:surprised::surprised::surprised: بعد همه زدن زير خنده :biggrin::biggrin::biggrin:من و دوستمم از خجالت اب شديم:confused::confused:
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
این خاطره ای که می خوام بگم مال خدمت سربازیه.:smile:
ما معمولا اگه روزی افسر نگهبان یا افسر عملیات نبودیم بعد از ظهرها و شب ها استراحت می کردیم.در آنجا یک اتاق خوابگاه افسران وظیفه بود و من و 4 نفر از دوستانم در اون اتاق بودیم.اتفاقا اون شبم بازی بارسلونا و رئال بود از قبل برای اون بازی برای همدیگه کل کل می کردیم.سوت بازی که زده شد از شانس ما آماده باش اعلام شد.ما هم که ضد حال خورده بودیم شروع کردیم پشت سر فرمانده فحش دادن و ....به خاطر اعلام آماده باشی که کرده بود.اون قدر در حین لباس نظامی پوشیدن غرق در تماشای تلویزیون و اراجیف گفتن پشت سر فرمانده بودیدم که متوجه نشدیم کسی وارد اتاق شده.همون جوری که جلوی تلویزیون وایساده بودم یکی گفت جناب سروان آماده شو.منم فکر کردم یکی از این سرباز صفراست که از طرف فرمانده فرستاده شده بدون اینکه برگردم ببینمش گفتم برو بابا ,.............................
بعد یه لحظه برگشتم دیدم خود فرمانده است.خشکم زد.فقط نگاش می کردم.:eek::surprised:
مونده بودم چی بگم که سرهنگ گفت افسرا زود آماده بشن و بیان بیرون سوار هلیکوپتر بشن خبر رسیده عبدالمالک ریگی قصد حمله داره...
شوخی شوخی با عبدالمالک هم شوخی؟؟؟!!
 

ALI_GAME

عضو جدید
سلام:smile:
من یبار داشتم برا خواهر زادم آف میزاشتم!:D
بعد یکی از دوستام آیدیش خیلی شبیه آیدیه خواهر زادمه!:)
خلاصه کلی فشو دریوری تایپ کردم واسه این دوستم فرستادم:smile::surprised::cry:
بعد اونروز نفهمیدم!فرداش یسر زدم به آرشیو شانسی فهمیدم:confused:
کلی عذرخواهیو اینا فرستادم براش:D
البته دوبار تا الان براش اشتباهی اینجوری فرستادم:D;)
 

masoud_art

عضو جدید
دوست من هميشه با خودش از اين ايينه كوچيكا كه همه دخترا ميزارن تو كيفشون دوس نداشت چون كوچيك به نظرش ميومد. ايينه جلو ماشينه باباشو كنده بود هميشه اونو ميذاشت تو كيفش بعد خودشو تو اون نگاه ميكرد. يك روز تو ايسگاه اتوبوس نشسته بوديم كه از شانس بد ما خيليم ايسگاه شلوغ بود يكي ازش پرسيد ببخشيد خانوم تو كيفتون ايينه ندارين؟ اونم گفت چرا سريع اون ايينه ماشينو دراورد تا دراورد همه ايسگاه اتبوس:surprised::surprised::surprised: بعد همه زدن زير خنده :biggrin::biggrin::biggrin:من و دوستمم از خجالت اب شديم:confused::confused:
بیچاره باباش.خدا نکرده تصادف که نکرده بود؟
 

sanam_el

عضو جدید
ی بار خانواده رفته بودن پارک(من نرفته بودم)خواهرم تعریف میکرد نشسته بودن،ماشین رو هم دورتر پارک کرده بودن،بابام میره از توی ماشین چیزی بیاره بعده چن دقیقه میبینن ماشینمون همینجوری داره بوق میزنه،ممتد!!!هر چی صب کرده بودن قطع نمیشه داداشم میره ببینه قضیه چیه میبینه بابام همینجوری دستش رو بوقه،هاج و واج دور و برش رو داره نگا میکنه ببینه کیه اینجوری داره بوق میزنه!!!!!!!!!!!!!
 

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
ی بار خانواده رفته بودن پارک(من نرفته بودم)خواهرم تعریف میکرد نشسته بودن،ماشین رو هم دورتر پارک کرده بودن،بابام میره از توی ماشین چیزی بیاره بعده چن دقیقه میبینن ماشینمون همینجوری داره بوق میزنه،ممتد!!!هر چی صب کرده بودن قطع نمیشه داداشم میره ببینه قضیه چیه میبینه بابام همینجوری دستش رو بوقه،هاج و واج دور و برش رو داره نگا میکنه ببینه کیه اینجوری داره بوق میزنه!!!!!!!!!!!!!

ای ول تمرکز
 

Similar threads

بالا