نماز ما : ایاک نعبد الدیوار و ایاک نستعین

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
دقت کردین وقتی نماز میخونیم هرچی که گم کرده بودیم رو یادمون میاد؟ به همه چی فکر میکنیم؟ خب حالا ادامه رو داشته باشین:

وقتی نماز میخونیم ، و شروع میکنیم سوره ی حمد رو ، به یه جایی میرسیم که می گیم ایاک نعبد و ایاک نستعین ، وقتی میگیم ایا+ک نعبد یعنی چی؟ یعنی اینکه تو را می پرستیم ، این تو ، کیه؟ هرکی که داریم بهش فکر میکنیم اونه دیگه ، حضور ذهن ما هرکجا باشه مخاطبمون هم همون میشه دیگه ، نه؟!؟ از اونجایی هم که ما حضور ذهن نداریم ، مخاطبمون میشه دیوار! نمیشه؟ وقتی شما تنهایی همینجوری بلند بلند حرف بزنین در اتاقتون ، مخاطبی هست؟ نه دیگه ، دارین به دیوار حرف میزنین ، ما هم وقتی نماز میخونیم سجده به دیوار می بریم و از دیوار یاری می جوییم ، آخ خوشبحال ما با این نماز خوندنمون...

این حرفها صرفا نگاه از زاویه ای دیگر بوده و هدف خاصی ندارد
 
آخرین ویرایش:

ali hoseini

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دقت کردین وقتی نماز میخونیم هرچی که گم کرده بودیم رو یادمون میاد؟ به همه چی فکر میکنیم؟ خب حالا ادامه رو داشته باشین:

وقتی نماز میخونیم ، و شروع میکنیم سوره ی حمد رو ، به یه جایی میرسیم که می گیم ایاک نعبد و ایاک نستعین ، وقتی میگیم ایا+ک نعبد یعنی چی؟ یعنی اینکه تو را می پرستیم ، این تو ، کیه؟ هرکی که داریم بهش فکر میکنیم اونه دیگه ، حضور ذهن ما هرکجا باشه مخاطبمون هم همون میشه دیگه ، نه؟!؟ از اونجایی هم که ما حضور ذهن نداریم ، مخاطبمون میشه دیوار! نمیشه؟ وقتی شما تنهایی همینجوری بلند بلند حرف بزنین در اتاقتون ، مخاطبی هست؟ نه دیگه ، دارین به دیوار حرف میزنین ، ما هم وقتی نماز میخونیم سجده به دیوار می بریم و از دیوار یاری می جوییم ، آخ خوشبحال ما با این نماز خوندنمون
نیتتون خیره ها. حرفتون قشنگه ها.
اما تحلیلتون درست نیست. یعنی توجه به این نکته درسته، اما اینکه هرجا نگاه کنی همون میشه معبودت اشتباهه دوست من.
این بی توجهی به نماز هست. اما اونی که شما میفرمایید میشه کفر و نمیشه کسی رو که در نماز فکرش جای دیگس رو به کفر محکوم کرد.
البته یقینا اون نمازی هم نیست که باید بخونیم.
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
نیتتون خیره ها. حرفتون قشنگه ها.
اما تحلیلتون درست نیست. یعنی توجه به این نکته درسته، اما اینکه هرجا نگاه کنی همون میشه معبودت اشتباهه دوست من.
این بی توجهی به نماز هست. اما اونی که شما میفرمایید میشه کفر و نمیشه کسی رو که در نماز فکرش جای دیگس رو به کفر محکوم کرد.
البته یقینا اون نمازی هم نیست که باید بخونیم.

کفر نمیشه شرک میشه این چیزی که گفتم ، بله شرک میشه و در حقیقت شرک هم هست تا حدودی ، شرک خفی...
 

ali hoseini

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کفر نمیشه شرک میشه این چیزی که گفتم ، بله شرک میشه و در حقیقت شرک هم هست تا حدودی ، شرک خفی...

درسته شرک.
بله شرک خفی هست. منتهی اینا از درجات اخلاق و عرفان هست. توی شرع کسی رو با این حکم محکوم نمیکنن.
اگر بخاهیم به شرک خفی بپردازیم کلا هممون مشرکیم. اینا بحثای خیلی فنی هست.
 

!austenite

کاربر حرفه ای
مخالفم ینی چی که به هرچی فکرمیکنی پس معبودت همونه؟؟؟
امام صادق فرمودندشفاعت مابه کسی که نمازرویبک بشمره نمیرسه.نفرمودندکسی که نمازروسبک بشمره مشرکه;)
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
درسته شرک.
بله شرک خفی هست. منتهی اینا از درجات اخلاق و عرفان هست. توی شرع کسی رو با این حکم محکوم نمیکنن.
اگر بخاهیم به شرک خفی بپردازیم کلا هممون مشرکیم. اینا بحثای خیلی فنی هست.

هستیم دیگه ، هممون مشرکیم ولی خودمون نمیدونیم!

آره درسته ، با هرکس باید به زبان خودش حرف زد و هرکسی قدرت تحلیل این مدلی نداره ، اینا درسته و قبول ، ولی وقتی یه چیزای خطا رو آدما خیلی قشنگ تحلیل میکنن و وقتی میرسه به چیزای خوب خوب همه سطحشون پایین میاد و میگن ما در این حد نیستیم ، این یکم مورد داره....

من همیشه در تعجب بودم ، از چی؟ از یه دیوانه ای که به مسجد دانشگاه میومد اون زمان که ما دانشگاه میرفتیم ، میومد مسجد بعد بدون وضو شروع میکرد نماز میخوند ، بعد نماز 8 رکعتی رو 1 رکعت میخوند! یعنی اول حمد میگفت بعد قنوت میگرفت بعد پا میشد میرفت!! رفیق من که باباش اونجا استاده ، میگفت که این شخص دیوانه میاد از بابای من همیشه پول میگیره خیلی ارادت هم داره.....
من همیشه برام جای سوال موند که چطوری پول گرفتن رو اون شخص بلد بود اما وقتی به نماز میرسید فقط تا یک رکعتشو بلد بود!؟!؟
 

ali hoseini

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هستیم دیگه ، هممون مشرکیم ولی خودمون نمیدونیم!

آره درسته ، با هرکس باید به زبان خودش حرف زد و هرکسی قدرت تحلیل این مدلی نداره ، اینا درسته و قبول ، ولی وقتی یه چیزای خطا رو آدما خیلی قشنگ تحلیل میکنن و وقتی میرسه به چیزای خوب خوب همه سطحشون پایین میاد و میگن ما در این حد نیستیم ، این یکم مورد داره....

من همیشه در تعجب بودم ، از چی؟ از یه دیوانه ای که به مسجد دانشگاه میومد اون زمان که ما دانشگاه میرفتیم ، میومد مسجد بعد بدون وضو شروع میکرد نماز میخوند ، بعد نماز 8 رکعتی رو 1 رکعت میخوند! یعنی اول حمد میگفت بعد قنوت میگرفت بعد پا میشد میرفت!! رفیق من که باباش اونجا استاده ، میگفت که این شخص دیوانه میاد از بابای من همیشه پول میگیره خیلی ارادت هم داره.....
من همیشه برام جای سوال موند که چطوری پول گرفتن رو اون شخص بلد بود اما وقتی به نماز میرسید فقط تا یک رکعتشو بلد بود!؟!؟

موفق باشین دوست عزیز
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من نماز نمیخونم ولی همیشه با خدا راز و نیاز میکنم. اعتقادی هم به این که ستون دین و اینا باشه ندارم. یعنی با دین بیگانه شده ام و فقط به ایمان فکر میکنم و این دو تا رو مرتبط با هم نمیدونم. سعی میکنم مومن باشم نه مسلم. مسلمانی ینظرم یه آئینه که فقط میشه باهاش نمایش داد. ولی مومن بودن رسیدن به نهایت اخلاص برای عبادت حق تعالی است. به همین خاطر من خود رو از قید و بند فروع دین و هر چه که توشه رها کردم و ارتباطم با خدا رو بهتر بر قرار میکنم. فقط اصول دین رو دارم . فروع کلا حذف.
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مخالفم ینی چی که به هرچی فکرمیکنی پس معبودت همونه؟؟؟
امام صادق فرمودندشفاعت مابه کسی که نمازرویبک بشمره نمیرسه.نفرمودندکسی که نمازروسبک بشمره مشرکه;)
این شفاعت که میگی اعتقاد شیعه هاست. انسان نمیتونه شفیع یکی دیگه باشه. خداوند سبحان نیاز به گواهی شفیع نداره. خودش همه چی رو میدونه و عادل هم هست.
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هستیم دیگه ، هممون مشرکیم ولی خودمون نمیدونیم

؟!؟
اینقد فتوا صادر نکن. اون از بحث سفر در زمان که فک کردی دانشمندی و اینم از بحث دینی که همه رو به مشرک بودن متهم میکنی. اون نمازخون هم دیوانه نبوده . فقط بلدی به همه اتهام بزنی و فقط گناه میکنی , فک میکنی همه چی بلدی ولی فقط فکر میکنی . به مخلوقات خداوند انگ مشرک بودن و دیوانه بودن نزن. دین صاحب داره و قوانینش هم قبلا تدوین شده
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینقد فتوا صادر نکن. اون از بحث سفر در زمان که فک کردی دانشمندی و اینم از بحث دینی که همه رو به مشرک بودن متهم میکنی. اون نمازخون هم دیوانه نبوده . فقط بلدی به همه اتهام بزنی و فقط گناه میکنی , فک میکنی همه چی بلدی ولی فقط فکر میکنی . به مخلوقات خداوند انگ مشرک بودن و دیوانه بودن نزن. دین صاحب داره و قوانینش هم قبلا تدوین شده

:biggrin::biggrin: دیگ به دیگ میگه روت سیاه:biggrin:
 
  • Like
واکنش ها: ayja

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها من نگفتم نمازی که ما میخونیم صرفا شرکه یا هرچی ، من خواستم حرف رو یه جور دیگه ای بزنم و از یه زاویه دیگه نگاه کنیم وگرنه شما زیاد سخت نگیرین....
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
من نماز نمیخونم ولی همیشه با خدا راز و نیاز میکنم. اعتقادی هم به این که ستون دین و اینا باشه ندارم. یعنی با دین بیگانه شده ام و فقط به ایمان فکر میکنم و این دو تا رو مرتبط با هم نمیدونم. سعی میکنم مومن باشم نه مسلم. مسلمانی ینظرم یه آئینه که فقط میشه باهاش نمایش داد. ولی مومن بودن رسیدن به نهایت اخلاص برای عبادت حق تعالی است. به همین خاطر من خود رو از قید و بند فروع دین و هر چه که توشه رها کردم و ارتباطم با خدا رو بهتر بر قرار میکنم. فقط اصول دین رو دارم . فروع کلا حذف.

جالب بود! من فکر میکردم یه ذره عقل داری... :biggrin:
شوخی کردم ، هرکسی هرجوری دوست داره عمل کنه من فقط از یه زاویه دیگه به موضوع نگاه کردم ، همین
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها در ضمن بحث ما بحث دینی نیست لطفا از افتخارات خودتون برای ما نگید که مسلمانید یا مومنید یا نماز نمی خونید یا هرچی...

بحث فقط یه دیدگاه آزاد روی یه مسئله بود که میتونید بگید خوب بود یا بد بود ، در همین حد
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا خودش قبول میکنه
بخشنده

بلههههههه من که نگفتم قبول نمیکنه ، اصلا ما که خدا نیستیم حکم بدیم که چی قبوله چی قبول نیست ، من فقط نظر شخصیمو با توجه به دانسته و مطالعاتم گفتم ، و اینم میگم که این حرفا یه خورده از سطح نرمال جامعه بالاتره کشش نداره ، حالا من یه چیزی گفتم شما سخت نگیرین....
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینقد فتوا صادر نکن. اون از بحث سفر در زمان که فک کردی دانشمندی و اینم از بحث دینی که همه رو به مشرک بودن متهم میکنی. اون نمازخون هم دیوانه نبوده . فقط بلدی به همه اتهام بزنی و فقط گناه میکنی , فک میکنی همه چی بلدی ولی فقط فکر میکنی . به مخلوقات خداوند انگ مشرک بودن و دیوانه بودن نزن. دین صاحب داره و قوانینش هم قبلا تدوین شده

وا ، مگه نگفتی با دین بیگانه شدی؟ پس به دین چیکار داری؟! صاحب دین کیه؟ قوانینش چیه؟
حرفایی میزنی که ما ترک ها میگیم: پیشمیش تویوخون گولماخی گلیر...
اصلا حال و حوصله بحث ندارم وگرنه جواب همه حرفاتونو میدادم (با اینکه میدونم فایده ای هم نداشت)
 
  • Like
واکنش ها: ayja

ΜΟΗΑΜΜΑD

کاربر بیش فعال
دقت کردین وقتی نماز میخونیم هرچی که گم کرده بودیم رو یادمون میاد؟ به همه چی فکر میکنیم؟ خب حالا ادامه رو داشته باشین:

وقتی نماز میخونیم ، و شروع میکنیم سوره ی حمد رو ، به یه جایی میرسیم که می گیم ایاک نعبد و ایاک نستعین ، وقتی میگیم ایا+ک نعبد یعنی چی؟ یعنی اینکه تو را می پرستیم ، این تو ، کیه؟ هرکی که داریم بهش فکر میکنیم اونه دیگه ، حضور ذهن ما هرکجا باشه مخاطبمون هم همون میشه دیگه ، نه؟!؟ از اونجایی هم که ما حضور ذهن نداریم ، مخاطبمون میشه دیوار! نمیشه؟ وقتی شما تنهایی همینجوری بلند بلند حرف بزنین در اتاقتون ، مخاطبی هست؟ نه دیگه ، دارین به دیوار حرف میزنین ، ما هم وقتی نماز میخونیم سجده به دیوار می بریم و از دیوار یاری می جوییم ، آخ خوشبحال ما با این نماز خوندنمون...

این حرفها صرفا نگاه از زاویه ای دیگر بوده و هدف خاصی ندارد
خرد هر کجا گنجی آرد پدید
ز نام خدا سازد آنرا کلید


سلام
این تاپیک منو یاد این بیت از مولانا میندازه:
ما در نماز سجده به دیدار میبریم بیچاره آنکه سجده به دیوار میبرد


خیلیا نماز می خونن نه معنی رو می دونن نه هدفش رو!بعضی هم که اصن قبول ندارن
که سوال من از اینا که قبول ندارن اینه:
ایا در نماز توهین،حرف زشت یا عمل ناپسندی هست که با اون خصومت دارن؟
از سوره ی حمد که شروع می کنیم بسم الله میگیم تا اخر نماز همه اش هدف داره.
ما میگیم تو را می پرستیم و از تو یاری می جوییم ولی در جامعه که هستیم عملمون با حرفمون یکی نیست!
نماز برای مشق کردن اعمالی هست که در جامعه اجرا کنیم کسی که عملش با نمازش در تضاد هست با کسی که نماز نمی خونه فرقی نداره
در ضمن خدا همه جا حضور داره و فقط سمت قبله نیست اینو گفتم چون بعضیا فکر می کنن ما سمت قبله نماز می خونیم خدا اونجاست



من نماز نمیخونم ولی همیشه با خدا راز و نیاز میکنم. اعتقادی هم به این که ستون دین و اینا باشه ندارم. یعنی با دین بیگانه شده ام و فقط به ایمان فکر میکنم و این دو تا رو مرتبط با هم نمیدونم. سعی میکنم مومن باشم نه مسلم. مسلمانی ینظرم یه آئینه که فقط میشه باهاش نمایش داد. ولی مومن بودن رسیدن به نهایت اخلاص برای عبادت حق تعالی است. به همین خاطر من خود رو از قید و بند فروع دین و هر چه که توشه رها کردم و ارتباطم با خدا رو بهتر بر قرار میکنم. فقط اصول دین رو دارم . فروع کلا حذف.
خیلی واسم جالبه شما مذهبتون چیه؟
مثل این می مونه به یه نفر بگین حرفاتون قشنگه ولی شما غلط کردین:D
شایدم منظورتون این بود که من همه رو قبول دارم ولی بنا به دلایلی (هوای نفسانی و...)این اداب رو اجرا نمی کنم
بعضیا رو هم دیدم که خودشون رو عاقل و دیگران رو احمق تصور می کنند و کلا عقاید خاصی دارن
بحث با اینجور افراد فایده ای نداره و جوابشون لبخنده:smile:
قل الله؛ ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون!

این شفاعت که میگی اعتقاد شیعه هاست. انسان نمیتونه شفیع یکی دیگه باشه. خداوند سبحان نیاز به گواهی شفیع نداره. خودش همه چی رو میدونه و عادل هم هست.
کی چنین حرفی زده؟
بین اهل سنت و شیعه فرقی نمی بینم!البته اینکه از نظر شما شیعه وسنی چی معنی میده مهمه.اخه بعضیا داعشی ها رو هم مسلمون میدونن
البته شیعه همه برپایه سنت هست.حضرت امیر خودش میگه سنت پیامبر رو عمل می کنم.به پیروان علی که سنت پیامبر رو عمل می کنن میگن شیعه!
بعضی جاها در بعضی چیزا اختلاف دارن که انچنان بزرگ نیس.به خاطر همین فرق مختلف اسلام برخی دانشمندان و شاعران رو متعلق به خودشون می دونن چون میگن عقایدش با ما یکی هست
مثل ابن عربی ابن سینا سعدی مولانا
در حقیقت یک دین بیشتر نیس و فرق مختلف به خاطر امیال شخصی حکام و رهبران دینی از هم فاصله گرفتند
اینم نظر سعدی اهل سنت:
فردا که هرکسی به شفیعی زنند دست
ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی
پیغمبر، آفتاب منیرست در جهان
وینان ستارگان بزرگند و مقتدا
یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه
یارب به خون پاک شهیدان کربلا

نظر مولانا:
برلب درياي اعظم كشتيي ديدم، در او
احمد مرسل به حال و حيدر كرار، مست
دست من بگرفت حيدر اندر آن كشتي نشاند
بگذرانيدم از آن درياي گوهربار، مست


.......
حدیث غدیر برای جواب کسانی که میگن دین شیعه رو صفویه باب کرد و این حدیث جعل اون حکومت هست از زبان مولانا ی اهل سنت که قبل از صفیه بوده:
زین سبب پیغامبر با اجتهاد
نام خود وان علی مولا نهاد
گفت هر کو را منم مولا و دوست
ابن عم من علی مولای اوست

همه ی مسلمونا سنی هستن ولی برخیشون الگوشون مولا علی هست!
ولی خیلیا مذاهب مختلف رو جدا از هم می بینند و کافر
به قول مولانا اینجور افراد احول(یکی را دو می بینند) هستن
خشم و شهوت مرد را احول کند
ز استقامت روح را مبدل کند
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
 

مخی گیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
من نماز نمیخونم ولی همیشه با خدا راز و نیاز میکنم. اعتقادی هم به این که ستون دین و اینا باشه ندارم. یعنی با دین بیگانه شده ام و فقط به ایمان فکر میکنم و این دو تا رو مرتبط با هم نمیدونم. سعی میکنم مومن باشم نه مسلم. مسلمانی ینظرم یه آئینه که فقط میشه باهاش نمایش داد. ولی مومن بودن رسیدن به نهایت اخلاص برای عبادت حق تعالی است. به همین خاطر من خود رو از قید و بند فروع دین و هر چه که توشه رها کردم و ارتباطم با خدا رو بهتر بر قرار میکنم. فقط اصول دین رو دارم . فروع کلا حذف.
شما چه دینی دارید؟
بنظر من خدا رو قبول کنیم پیامبر برامون کافیه
 
آخرین ویرایش:

!austenite

کاربر حرفه ای
این شفاعت که میگی اعتقاد شیعه هاست. انسان نمیتونه شفیع یکی دیگه باشه. خداوند سبحان نیاز به گواهی شفیع نداره. خودش همه چی رو میدونه و عادل هم هست.

منم شیعه ام واعتقاددارم اعتقادم قابل احترامه...........
 

rahino

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
من نماز نمیخونم ولی همیشه با خدا راز و نیاز میکنم. اعتقادی هم به این که ستون دین و اینا باشه ندارم. یعنی با دین بیگانه شده ام و فقط به ایمان فکر میکنم و این دو تا رو مرتبط با هم نمیدونم. سعی میکنم مومن باشم نه مسلم. مسلمانی ینظرم یه آئینه که فقط میشه باهاش نمایش داد. ولی مومن بودن رسیدن به نهایت اخلاص برای عبادت حق تعالی است. به همین خاطر من خود رو از قید و بند فروع دین و هر چه که توشه رها کردم و ارتباطم با خدا رو بهتر بر قرار میکنم. فقط اصول دین رو دارم . فروع کلا حذف.

با توجه به آیات 2تا 4 سوره ی مبارکه ی انفال


إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ (2)
مؤمنان، تنها کسانى هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان مى گردد; و هنگامى که آیات او بر آنها خوانده مى شود، ایمانشان فزونتر مى گردد; و تنها بر پروردگارشان توکّل دارند.

أَلَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (3)
همان کسانى که نماز را برپا مى دارند; و از آنچه به آنها روزى داده ایم، انفاق مى کنند.

أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ (4)
(آرى،) مؤمنان حقیقى آنها هستند; براى آنان درجاتى (والا) نزد پروردگارشان است; و براى آنها، آمرزش و روزىِ پرارزشى است.

شما برای اینکه مومن هم باشید میبایست نماز به پا بدارید
پس نمیتونیم بگیم من میخوام مومن باشم لذا فروع حذف.

اصول دین به امور اعتقادی گفته می شود که انسان با عقل و درک خود آنان را پذیرفته و مسلمان می شود و بعد از پذیرش اسلام مجموعه ای از وظایف و تکالیف فردی و اجتماعی بر او واجب می شود که یکی از مهم ترین آن نماز است. بنابراین نماز چون در گستره ی احکام دارای اهمیت فراوان است از او به ستون دین یاد می شود ولی چون از پایه های اعتقادی محسوب نمی شود نمی توان آن را از اصول دین محسوب نمود.

«دین» واژه‌ای عربی است که اصطلاحاً به معنای «اعتقاد به آفریننده ای برای جهان و انسان، و دستورات عملی متناسب با این عقاید»، می باشد.[1]
با توجه به این تعریف و توضیح اصطلاحی دین روشن می شود که هر دینی از دو بخش تشکیل می گردد:

1. عقیده یا عقایدی که حکم پایه و اساس و ریشه آن را دارد.
2. دستورات عملی که متناسب با آن پایه یا پایه های اعتقادی و برخاسته از آن باشد».[2

واژه «اصول دین» به بخش اول (عقاید) و واژه ی «فروع دین» به بخش دوم (احکام عملی)، گفته می شود.[3]ا

اصول دین از این باب اصل نامیده شده که در محدوده ی فکر و عقیده است، یعنی چیزی که پایه و اساس و ریشه ی دین است،
و کیفیت و کمیت توجه هر انسانی به فروع دین بستگی به میزان اعتقاد وی به اصول دین دارد.[4]

اصول دین دارای دو اصطلاح عام و خاص است به اصول دین که در مقابل احکام دین است.

اصول دین به معنای عام و به اصول دین که شامل یک یا چند اصل اعتقادی که مشخصات مذهب خاصی (علاوه بر اصول دین به معنای عام) را دارا می باشد، اصول دین به معنای خاص گفته می شود.[5]
ا

اصول دین اسلام (به معنای عام) شامل توحید، نبوت و معاد است. و اصول دین به معنای خاص (اصول مذهب) علاوه بر توحید، نبوت و معاد شامل عدل و امامت نیز می باشد.
با این توضیحات روشن شد که اصول دین به چه معنا و به چه اموری اطلاق می شود، همچنین دانسته شد منظور از فروع دین، احکام عملی اسلام است.
رتبه ی اصول دین چون از باب علم است مقدم بر فروع دین که از باب عمل است می باشد؛ یعنی تا علم و اعتقاد نباشد عمل معنا ندارد. البته علم در اصول اعتقادات، علم صرف نیست، بلکه علم به همراه یقین یا همان علم الیقین است
.
مرحوم فیض کاشانی(ره) در این زمینه می فرماید: «اشرف از این دو (علم و عمل) علم است، علم به منزله درخت و عبادت به منزله ثمره ی آن است».[6]ا

ایشان همچنین در نسبت بین علم و ایمان (یقین) می فرماید:
مرجع ایمان هم به علم است. زیرا ایمان تصدیق شی است و به ناچار مستلزم تصور شی است که این همان علم است. ایمان به قدر همان علم است.[7]
پس منظور از اصول دین، اصولی است که انسان باید ابتدا به آنان علم و یقین پیدا کند تا وارد اسلام شده، آنگاه دستورات عملی اسلام را فرا روی خود می بیند.[8]
و چون «تحصیل علم مقدم بر عبادت است»[9]
و شرف علم مقدم بر عمل است، از این امور به اصل یاد شده است. انسان پس از ورود به اسلام به یکسری از عبادات (عبادات ظاهری مانند نماز، زکات، روزه و ... و باطنی مانند توکل، تقوی، شکر و ...)[10]
برخورد می کند که به آن فروع دین گفته می شود، اما همانطور که روشن شد اصطلاح فروع، هرگز منافات با این ندارد که عبادت یا عباداتی جزء ستون دین اسلام باشند. اگر اسلام را مانند خانه ای فرض کنیم، این اصول همچون کلید ورودی به این خانه است. ولی مسلماً این خانه دارای ستون هایی است که خانه بر آن استوار است. چنین تعبیری نسبت به بعضی از عبادات از اهل بیت (ع) رسیده است.

امام باقر (ع) می فرماید: اسلام بر پنج ستون استوار است: بر نماز، زکات، حج، روزه و ولایت. و در پاسخ زراره فرمودند: ولایت برترین این پنج چیز است،[11]

این پنج مورد و دیگر عبادات وقتی معنا پیدا می کند که انسان وارد اسلام شده باشد.
امام صادق (ع) نیز در روایتی به جایگاه علم و معرفت و سپس عمل اشاره می فرمایند. ایشان می فرماید: «بالاترین چیز برای رساندن بنده به قرب الهی معرفت و بعد از آن نماز است».[12]
بله
نماز دارای اهمیت زیادی است، به طوری که از آن به ستون دین[13]یاد شده، امام باقر (ع) می فرماید: اگر نماز انسان (در قیامت) قبول شود[14]بقیه اعمال او نیز قبول می شود و اگر قبول نشود بقیه اعمال شخص قبول نمی شود.[15]

اما این اهمیت فوق العاده منافاتی ندارد با این که نماز از فروع دین باشد.


[1] آموزش عقاید، آیت الله مصباح یزدی، ص 11.
[2] همان، ص 12.
[3] همان.
[4] اصول اعتقادات، شیخ علی اصغر قائمی، ص 5.
[5] آموزش عقاید با تصرف و تلخیص.
[6] علم الیقین فی اصول الدین، ملامحسن فیض کاشانی، ج 1، ص 4-5، انتشارات بیدار.
[7] همان، ص 6-8.
[8] مسلک امامیه در اصول عقاید، سید محمود مرعشی شوشتری، ص 11، ص انتشارات جامعه مدرسین.
[9] علم الیقین فی اصول الدین، ص 12.
[10] همان.
[11] سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج 3، ص 109.
[12] همان.
[13]وسائل‏الشیعة ج : 4 ص : 27عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّینِ.
[14] بدیهی است که با عدم پذیرش پایه های دیگر اسلام که در روایات به آن ها اشاره شده است پذیرش نماز با مشکل مواجه خواهد شد مثلا در روایات شرط پذیرش نماز، قبول ولایت دانسته شده است: «شرط قبولی اعمال، ولایت است» نک: مناقب خوارزمی، 19 و 252.
[15] سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج 3، ص 109.

 

rahino

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
بچه ها من نگفتم نمازی که ما میخونیم صرفا شرکه یا هرچی ، من خواستم حرف رو یه جور دیگه ای بزنم و از یه زاویه دیگه نگاه کنیم وگرنه شما زیاد سخت نگیرین....

بنده نگاه شما رو خوب فهمیدم:smile:
شما منظورتون خرده گرفتن به مسلمونییه که ادعای تنها تورا میپرستم داره اما همون موقع داره به همه چی غیر از اونی که باید بپرسته فکر میکنه
 

rahino

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
این شفاعت که میگی اعتقاد شیعه هاست. انسان نمیتونه شفیع یکی دیگه باشه. خداوند سبحان نیاز به گواهی شفیع نداره. خودش همه چی رو میدونه و عادل هم هست.


شفیعان واسطه فیض خدا هستند به همین جهت شرط اصلی و اساسی شفاعت ، این است که مورد رضایت و پسند خداوند باشد . شفیعان کسانی اند که خداوند آنان را برای این کار پسندیده و به آنها اجازه شفاعت داده است . قرآن کریم می فرماید : « در آن روز ، شفاعت کسی سودمند نیست مگر آن کسی که خداوند رحمان به او اجازه دهد»طه/109
تفسیر المیزان - خلاصه(یومئذ لا تنفع الشفاعه الا من اذن له الرحمن ورضی له قولا) 109 سوره ی مبارکه طه (در آن روز شفاعت سودی ندارد، مگر از کسی که خدای رحمان به او اجازه شفاعت داده باشدو سخن او را در شفاعت بپسندد) نفی شفاعت کنایه از این است که قضاوت به عدل و حکم فصل بر طبق وعده و وعیدالهی محقق و شدنیست . و هیچ عاملی نمی تواند جرم مجرمی را ساقط نماید و عقوبت رااز او منصرف کند. در واقع مراد این است که به کسی اجازه داده نمی شود که در مقام شفاعت برآیدچون در جمله بعدی به نحو استثناء می فرماید (جز کسی که خدای رحمان به او اجازه شفاعت داده باشد و گفتار او را بپسندد)، یعنی در آنروز سخن گفتن و شفاعت منوط به اجازه پروردگار است و چنین کسی ، قولش آمیخته با امری که باعث ناخشنودی و سخطالهی باشد، نیست ، یعنی در گفتار او خطا و اشتباه راه ندارد و چون مطالق بودن جمله اقتضا دارد که به عموم حمل شود، چنین کلامی جز، از اهل عصمت صادر نمی شود،یعنی کسانی که خدا دلهایشان را از پلیدی شرک و جهل پاک کرده است (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا(61) همانا خداوند اراده کرده است که پلیدی را از شما خاندان دور کند و شما را پاکیزه نماید، پاکیزه کردنی ) نظیر این گفتار را در تفسیر آیه 105 سوره هود نیز گفتیم . پس شفاعت منحصرا از آن اهل عصمت یا نهایتا ملحقین به ایشان خواهد بود.


شفاعت شفاعت شوندگان باید مورد رضایت و پسند خداوند باشند یعنی شفاعت در حق کسانی مؤثر خواهد بود که در دنیا در مسیر اطاعت و بندگی و رضایت خداوند قرار داشتند .

قرآن کریم می فرماید : « و [شفیعان] شفاعت نمی کنند مگر برای کسی که مورد رضایت و پسند خداوند باشد ». انبیا/28

در حقیقت شفاعت تجلی اراده و خواست خداوند مبنی بر بخشش و آمرزش بندگانی است که در دنیا عقیده و عملشان مورد رضایت خداوند بوده است هرچند مورد خطا و لغزش نیز شده اند . شفاعت ، پاداشی در حق آنان است .
امام صادق علیه السلامی می فرمایند : بدانید که هیچ یک از آفریدگان خدا شما را از او بی نیاز نمی کند ؛ نه فرشته ای مقرب و نه پیامبری مرسل و نه دیگران پس هرکه خوش دارد که شفاعت شفاعت کنندگان از او نزد خداوند مؤثر افتد از خداوند بخواهد که از وی خشنود باشد.(الکافی ج8 ص11)

از شرایط شفاعت شونده نیز یک شرط اساسی مطرح است که آن توحید و عدم شرک به خداوند است و در حقیقت هر کسی هر گناهی داشته باشد و حتی معاد و نبوت را نپذیرفته باشد به شرط آن که اهل توحید باشد می تواند از دوزخ رها شود و در حقیقت جزو خالدین در دوزخ نخواهد بود و به حکم توحید از دوزخ رهایی می یابد .
اینان کسانی اند که از شفاعت عام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برخوردار خواهند شد . البته برخی شفاعت را تنها تا موقف اخیر پیش از دوزخ دانسته اند ولی با توجه به حکم الهی و کرامتی که به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم داده شده است می توان گفت که شفاعت ایشان شامل کسانی هم می باشد که در دوزخ نیز می افتند و با شفاعت آن حضرت رهایی می یابند و پس از دوزخ و تعذیب از اخلاد آن رها می شوند .
کسانی مورد شفاعت قرار می گیرند که به سبب گناهان ، اصل ایمانشان به خطر نیفتاده باشد به همین جهت در منابع دینی آمده است : کافر ، مشرک و منافق در روز قیامت مورد شفاعت قرار نمی گیرند .
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است : شفاعت برای تردید کنندگان ، مشرکان و کافران نیست بلکه برای مؤمنان یکتا پرست است . بحار ج8 ص58
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند : پیامبران برای همه کسانی که از روی اخلاص به یگانگی خدا شهادت داده باشند ، شفاعت می کند و آنان را از دوزخ بیرون می آورند.( مسند ابن حنبل ج4 ص25/11081)

گنهکارانی مورد شفاعت قرار می گیرند که مطیع دستورات خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اولیای دین باشند ؛ یعنی درست بر خلاف آنچه که برخی گمان می کنند که وعده به شفاعت موجب تشویق افراد به ارتکاب گناه و سر باز زدن از مسؤولیت می شود !
در منابع دینی شرط شفاعت ، عمل به دستورات دین و اطاعت از خدا و رسول و امامان معصوم علیهم السلام ذکر شده است .
کسی که روش عملی او اطاعت از خدا و عمل به وظایف و دستورات دینی بوده لکن گاهی هم دچار لغزش و خطا شده است ، شایستگی دریافت رحمت الهی را در آخرت خواهد داشت .
امام صادق علیه السلام می فرمایند : هرکس دوست دارد شفاعت در مورد او سودمند واقع شود ، باید در صدد جلب رضایت خداوند بر آید . بدانید هیچ کس رضایت خداوند را جلب نخواهد کرد مگر با اطاعت از خدا و پیامبر و اولیای الهی از آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم.(134)

کسانی مورد شفاعت قرار می گیرند که در دنیا ارتباط روحی و معنوی خاصی بین آن ها و شافعان برقرار شده باشد .
کسانی که نسبت به اولیای الهی محبت و مودت دارند و در دنیا تحت جذبه هدایت گری آنان قرار گرفته و هم فکر و هم عقیده و همراه ایشان بوده اند ، به درجه ای از وحدت و سنخیت روحی با آنان رسیده اند ، در آخرت نیز مورد شفاعت آنان قرار می گیرند .
در منابع دینی آمده است کسانی که حلقه ارتباط و اتصال به اولیای الهی را گسسته و ولایت امامان را نپذیرفته اند مورد شفاعت آنان قرار نمی گیرند. به همین جهت در روایات آمده است : کسی که ذریه و فرزندان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را آزار دهد ، مورد شفاعت آن حضرت نخواهد بود : « به خدا سوگند ! برای کسانی که فرزندان و ذریه ام را آزار کرده باشند شفاعت نمی کنم».بحار ج93 ص218

اما این انگاره که ( اگر شفیعان شفاعت نکنند خداوند گنهکار را عذاب می کند ) کلیت ندارد و شاید خداوند به گونه دیگری به تناسب لیاقت وی او را مشمول لطف و رحمت قرار دهد ، از این رو شفاعت به عنوان یکی از راه های رحمت و بخشش خداوند است و منافاتی ندارد که خداوند از راه های دیگر نیز بندگان خویش را بیامرزد .
البته این انگاره به یک معنا صحیح است و آن توجه به نقش واسطه های فیض الهی است و این که خداوند فیض خود را از طریق وسایط (اسباب ) اعطا می کند همچنان که با وساطت پزشک و دارو ، شفا و سلامتی بیمار حاصل می شود اما اگر مقصود این باشد که خداوند منفعل از عمل شفیعان است و خواست و اراده او به بخشش تعلق نگرفته ، سخن نادرستی است چون وساطت شفیعان برخواسته از اراده خدا و تجلی آن است.شفاعت وتوسل ص35-37
 
آخرین ویرایش:

rahino

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
این شفاعت که میگی اعتقاد شیعه هاست. انسان نمیتونه شفیع یکی دیگه باشه. خداوند سبحان نیاز به گواهی شفیع نداره. خودش همه چی رو میدونه و عادل هم هست.


شفیعان واسطه فیض خدا هستند به همین جهت شرط اصلی و اساسی شفاعت ، این است که مورد رضایت و پسند خداوند باشد . شفیعان کسانی اند که خداوند آنان را برای این کار پسندیده و به آنها اجازه شفاعت داده است . قرآن کریم می فرماید : « در آن روز ، شفاعت کسی سودمند نیست مگر آن کسی که خداوند رحمان به او اجازه دهد»طه/109

تفسیر المیزان - خلاصه(یومئذ لا تنفع الشفاعه الا من اذن له الرحمن ورضی له قولا) 109 سوره ی مبارکه طه (در آن روز شفاعت سودی ندارد، مگر از کسی که خدای رحمان به او اجازه شفاعت داده باشدو سخن او را در شفاعت بپسندد) نفی شفاعت کنایه از این است که قضاوت به عدل و حکم فصل بر طبق وعده و وعیدالهی محقق و شدنیست . و هیچ عاملی نمی تواند جرم مجرمی را ساقط نماید و عقوبت رااز او منصرف کند. در واقع مراد این است که به کسی اجازه داده نمی شود که در مقام شفاعت برآیدچون در جمله بعدی به نحو استثناء می فرماید (جز کسی که خدای رحمان به او اجازه شفاعت داده باشد و گفتار او را بپسندد)، یعنی در آنروز سخن گفتن و شفاعت منوط به اجازه پروردگار است و چنین کسی ، قولش آمیخته با امری که باعث ناخشنودی و سخطالهی باشد، نیست ، یعنی در گفتار او خطا و اشتباه راه ندارد و چون مطالق بودن جمله اقتضا دارد که به عموم حمل شود، چنین کلامی جز، از اهل عصمت صادر نمی شود،یعنی کسانی که خدا دلهایشان را از پلیدی شرک و جهل پاک کرده است (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا(61) همانا خداوند اراده کرده است که پلیدی را از شما خاندان دور کند و شما را پاکیزه نماید، پاکیزه کردنی ) نظیر این گفتار را در تفسیر آیه 105 سوره هود نیز گفتیم . پس شفاعت منحصرا از آن اهل عصمت یا نهایتا ملحقین به ایشان خواهد بود.


شفاعت شفاعت شوندگان باید مورد رضایت و پسند خداوند باشند یعنی شفاعت در حق کسانی مؤثر خواهد بود که در دنیا در مسیر اطاعت و بندگی و رضایت خداوند قرار داشتند .

قرآن کریم می فرماید : « و [شفیعان] شفاعت نمی کنند مگر برای کسی که مورد رضایت و پسند خداوند باشد ». انبیا/28

در حقیقت شفاعت تجلی اراده و خواست خداوند مبنی بر بخشش و آمرزش بندگانی است که در دنیا عقیده و عملشان مورد رضایت خداوند بوده است هرچند مورد خطا و لغزش نیز شده اند . شفاعت ، پاداشی در حق آنان است .
امام صادق علیه السلامی می فرمایند : بدانید که هیچ یک از آفریدگان خدا شما را از او بی نیاز نمی کند ؛ نه فرشته ای مقرب و نه پیامبری مرسل و نه دیگران پس هرکه خوش دارد که شفاعت شفاعت کنندگان از او نزد خداوند مؤثر افتد از خداوند بخواهد که از وی خشنود باشد.(الکافی ج8 ص11)

از شرایط شفاعت شونده نیز یک شرط اساسی مطرح است که آن توحید و عدم شرک به خداوند است و در حقیقت هر کسی هر گناهی داشته باشد و حتی معاد و نبوت را نپذیرفته باشد به شرط آن که اهل توحید باشد می تواند از دوزخ رها شود و در حقیقت جزو خالدین در دوزخ نخواهد بود و به حکم توحید از دوزخ رهایی می یابد .
اینان کسانی اند که از شفاعت عام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برخوردار خواهند شد . البته برخی شفاعت را تنها تا موقف اخیر پیش از دوزخ دانسته اند ولی با توجه به حکم الهی و کرامتی که به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم داده شده است می توان گفت که شفاعت ایشان شامل کسانی هم می باشد که در دوزخ نیز می افتند و با شفاعت آن حضرت رهایی می یابند و پس از دوزخ و تعذیب از اخلاد آن رها می شوند .
کسانی مورد شفاعت قرار می گیرند که به سبب گناهان ، اصل ایمانشان به خطر نیفتاده باشد به همین جهت در منابع دینی آمده است : کافر ، مشرک و منافق در روز قیامت مورد شفاعت قرار نمی گیرند .

رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است : شفاعت برای تردید کنندگان ، مشرکان و کافران نیست بلکه برای مؤمنان یکتا پرست است . بحار ج8 ص58

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند : پیامبران برای همه کسانی که از روی اخلاص به یگانگی خدا شهادت داده باشند ، شفاعت می کند و آنان را از دوزخ بیرون می آورند.( مسند ابن حنبل ج4 ص25/11081)

گنهکارانی مورد شفاعت قرار می گیرند که مطیع دستورات خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اولیای دین باشند ؛ یعنی درست بر خلاف آنچه که برخی گمان می کنند که وعده به شفاعت موجب تشویق افراد به ارتکاب گناه و سر باز زدن از مسؤولیت می شود !
در منابع دینی شرط شفاعت ، عمل به دستورات دین و اطاعت از خدا و رسول و امامان معصوم علیهم السلام ذکر شده است .
کسی که روش عملی او اطاعت از خدا و عمل به وظایف و دستورات دینی بوده لکن گاهی هم دچار لغزش و خطا شده است ، شایستگی دریافت رحمت الهی را در آخرت خواهد داشت .
امام صادق علیه السلام می فرمایند : هرکس دوست دارد شفاعت در مورد او سودمند واقع شود ، باید در صدد جلب رضایت خداوند بر آید . بدانید هیچ کس رضایت خداوند را جلب نخواهد کرد مگر با اطاعت از خدا و پیامبر و اولیای الهی از آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم.(میزان الحکمه ج4 ص1472)
کسانی مورد شفاعت قرار می گیرند که در دنیا ارتباط روحی و معنوی خاصی بین آن ها و شافعان برقرار شده باشد .
کسانی که نسبت به اولیای الهی محبت و مودت دارند و در دنیا تحت جذبه هدایت گری آنان قرار گرفته و هم فکر و هم عقیده و همراه ایشان بوده اند ، به درجه ای از وحدت و سنخیت روحی با آنان رسیده اند ، در آخرت نیز مورد شفاعت آنان قرار می گیرند .
در منابع دینی آمده است کسانی که حلقه ارتباط و اتصال به اولیای الهی را گسسته و ولایت امامان را نپذیرفته اند مورد شفاعت آنان قرار نمی گیرند. به همین جهت در روایات آمده است : کسی که ذریه و فرزندان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را آزار دهد ، مورد شفاعت آن حضرت نخواهد بود : « به خدا سوگند ! برای کسانی که فرزندان و ذریه ام را آزار کرده باشند شفاعت نمی کنم».بحار ج93 ص218

اما این انگاره که ( اگر شفیعان شفاعت نکنند خداوند گنهکار را عذاب می کند ) کلیت ندارد و شاید خداوند به گونه دیگری به تناسب لیاقت وی او را مشمول لطف و رحمت قرار دهد ، از این رو شفاعت به عنوان یکی از راه های رحمت و بخشش خداوند است و منافاتی ندارد که خداوند از راه های دیگر نیز بندگان خویش را بیامرزد .
البته این انگاره به یک معنا صحیح است و آن توجه به نقش واسطه های فیض الهی است و این که خداوند فیض خود را از طریق وسایط (اسباب ) اعطا می کند همچنان که با وساطت پزشک و دارو ، شفا و سلامتی بیمار حاصل می شود اما اگر مقصود این باشد که خداوند منفعل از عمل شفیعان است و خواست و اراده او به بخشش تعلق نگرفته ، سخن نادرستی است چون وساطت شفیعان برخواسته از اراده خدا و تجلی آن است.شفاعت وتوسل ص35-37
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همه نظرات عالی و سودمند بودند. تشکر از همه
 

مخی گیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
بنده نگاه شما رو خوب فهمیدم:smile:
شما منظورتون خرده گرفتن به مسلمونییه که ادعای تنها تورا میپرستم داره اما همون موقع داره به همه چی غیر از اونی که باید بپرسته فکر میکنه

خوب منظورش چی بود؟ برای ما هم بگو
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وا ، مگه نگفتی با دین بیگانه شدی؟ پس به دین چیکار داری؟! صاحب دین کیه؟ قوانینش چیه؟
حرفایی میزنی که ما ترک ها میگیم: پیشمیش تویوخون گولماخی گلیر...
اصلا حال و حوصله بحث ندارم وگرنه جواب همه حرفاتونو میدادم (با اینکه میدونم فایده ای هم نداشت)
گولی گولی تومانی بالام نای گولم نای سکینه دای قیزی نای نای
 

M.A777

عضو جدید
کاربر ممتاز
من نماز نمیخونم ولی همیشه با خدا راز و نیاز میکنم. اعتقادی هم به این که ستون دین و اینا باشه ندارم. یعنی با دین بیگانه شده ام و فقط به ایمان فکر میکنم و این دو تا رو مرتبط با هم نمیدونم. سعی میکنم مومن باشم نه مسلم. مسلمانی ینظرم یه آئینه که فقط میشه باهاش نمایش داد. ولی مومن بودن رسیدن به نهایت اخلاص برای عبادت حق تعالی است. به همین خاطر من خود رو از قید و بند فروع دین و هر چه که توشه رها کردم و ارتباطم با خدا رو بهتر بر قرار میکنم. فقط اصول دین رو دارم . فروع کلا حذف.
شبیه به دراویش و صوفی ها

منم به چنین تصوری رسیده ام،ولی چند روز پیش یکی از اساتیدم یه حرفی رو بهمون زد در مورد صوفی ها و گفت:
درسته ظاهربینی در دین درست نیست و نماز هم مثل ظاهر میمونه،بودند کسانی (صوفی ها) که میگفتن ما خودسازی میکنیم و ظواهر دنیا و فروع برای ما اهمیتی نداره،چون ما این مراحل رو گذروندیم و این فروع برای انسان های دیگه ای هست که کمتر آشنایی دارن با دین و ...

ولی یه حرفی زد گفتش :
دین و ایمان هم مثل یه مغز میمونه که نیاز به یه روکش داره.درسته،ظاهر اصلا درست نیست ولی آدم باید هم ظاهر و هم باطن خودش رو داشته باشه.دلیل نمیشه فقط بخاطر ظاهر،باطن رو خراب کنیم یا بخاطر باطن ظاهر رو از بین ببریم.
نماز خوندن ظاهر قضیه هستش،درسته،ولی مغز آدم که مثل یه باطن میمونه،نیاز به یه روکش داره و اون روکش ظواهر دینی و ایمانی هستن که نماز جزئشون ـه
...


این حرف روی من تاثیر گذاشت و چون عدالت هم توش رعایت شده بود (باطن - ظاهر) ،باعث شد فردا صبحش یه 2رکعت نماز بخونم فقط به این خاطر که ظاهر قضیه هم داشته باشم ببینم چی میشه.برخی مواقع میزارم تو برنامم،که خودمو گم نکنم.شاید صفر اعتقاد بهش داشته باشم،فقط به عنوان یه تئوری بهش نگاه میکنم و به "نماز" فرصت میدم دوباره خودشو واسم اثبات کنه.

من یه ده سالی نماز میخوندم و بخاطر اتفاق بدی که واسم افتاد گذاشتمش کنار چون بکلی اعتقاداتم زیر و رو شد،ولی آروم آروم از حالت فلسفی و درویشی و فکر و راز و نیاز های پنهونی با خدا و قبل از خواب دو ساعت با خدا حرف بزنم و این صحبت ها،دوست دارم و تلاش میکنم هم ظاهر قضیه و هم باطن قضیه رو با هم داشته باشم.امیدوارم.
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شبیه به دراویش و صوفی ها

منم به چنین تصوری رسیده ام،ولی چند روز پیش یکی از اساتیدم یه حرفی رو بهمون زد در مورد صوفی ها و گفت:
درسته ظاهربینی در دین درست نیست و نماز هم مثل ظاهر میمونه،بودند کسانی (صوفی ها) که میگفتن ما خودسازی میکنیم و ظواهر دنیا و فروع برای ما اهمیتی نداره،چون ما این مراحل رو گذروندیم و این فروع برای انسان های دیگه ای هست که کمتر آشنایی دارن با دین و ...

ولی یه حرفی زد گفتش :
دین و ایمان هم مثل یه مغز میمونه که نیاز به یه روکش داره.درسته،ظاهر اصلا درست نیست ولی آدم باید هم ظاهر و هم باطن خودش رو داشته باشه.دلیل نمیشه فقط بخاطر ظاهر،باطن رو خراب کنیم یا بخاطر باطن ظاهر رو از بین ببریم.
نماز خوندن ظاهر قضیه هستش،درسته،ولی مغز آدم که مثل یه باطن میمونه،نیاز به یه روکش داره و اون روکش ظواهر دینی و ایمانی هستن که نماز جزئشون ـه
...


این حرف روی من تاثیر گذاشت و چون عدالت هم توش رعایت شده بود (باطن - ظاهر) ،باعث شد فردا صبحش یه 2رکعت نماز بخونم فقط به این خاطر که ظاهر قضیه هم داشته باشم ببینم چی میشه.برخی مواقع میزارم تو برنامم،که خودمو گم نکنم.شاید صفر اعتقاد بهش داشته باشم،فقط به عنوان یه تئوری بهش نگاه میکنم و به "نماز" فرصت میدم دوباره خودشو واسم اثبات کنه.

من یه ده سالی نماز میخوندم و بخاطر اتفاق بدی که واسم افتاد گذاشتمش کنار چون بکلی اعتقاداتم زیر و رو شد،ولی آروم آروم از حالت فلسفی و درویشی و فکر و راز و نیاز های پنهونی با خدا و قبل از خواب دو ساعت با خدا حرف بزنم و این صحبت ها،دوست دارم و تلاش میکنم هم ظاهر قضیه و هم باطن قضیه رو با هم داشته باشم.امیدوارم.
دراویش و صوفی ها تارک صلوت یا همون ترک کننده نماز نیستند و همه شون نمازخون هستند. اونا بین حقیقت و شریعت یه طریقت دارن که یه سری روش برای رسیدن به شریعته. نماز روزه شونو بجا میارن.
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
1-چرا ما باید تا اتفاق بدی برامون افتاد نمازمونو ترک کنیم؟.
2-کلاً همه دراویش رو نمیدونم..... اما بعید میدونم خیلیاشون آدمای خوبی باشن!!!!.
3-لطفاًدرجمع بازبان فارسی صحبت کنید.
 

Similar threads

بالا