شهیدی که نماز نمی خواند !

3ctor

عضو جدید
کاربر ممتاز

«« شــهــیــدی کــه نــمــاز نــمــیــخــوانــد ...! »»

تو گردان شایعه شد.

ـ نماز نمی خونه!

گفتن:

«تو که رفیق اونی، بهش تذکر بده!»

باور نکردم و گفتم:

«لابد می خواد ریا نشه، پنهانی می خوانه.»

وقتی دو نفری توی سنگر کمین جزیره ی مجنون، بیست و چهار ساعت نگهبان شدیم

با چشم خودم دیدم که نماز نمی خواند! توی سنگر کمین، در کمینش بودم تا سر

حرف را باز کنم.

ـ تو که برای خدا می جنگی، حیفه نیس نماز نخونی...

لبخندی و گفت:

«یادم می دی نماز خوندن رو!»

ـ بلد نیسی!؟

ـ نه، تا حالا نخوندم!

همان وقت داخل سنگر کمین، زیر آتش خمپاره ی شصت دشمن، تا جایی که خستگی

اجازه داد، نماز خواندن را یادش دادم.

توی تاریک روشنای صبح، اولین نمازش را با من خواند. دو نفر نگهبان بعد با قایق

پارویی که آمدند و جای ما را گرفتند. سوار قایق شدیم تا برگردیم. پارو زدیم و هور را

شکافتیم. هنوز مسافتی دور نشده بودیم که خمپاره شصت توی آب هور خورد و پارو از

دستش افتاد. آرام که کف قایق خواباندمش، لبخند کم رنگی زد.
با انگشت روی سینه اش صلیب کشید. و چشمش به آسمان یکی شد....
 

3ctor

عضو جدید
کاربر ممتاز
بنایی که این افراد در کنار آن «عکس یادگاری» گرفته‌اند یادمان کشته‌های ارامنه در ترکیه به سال 1915، و عکسی که شما می‌بینی یادمان قتل عام مردم بی دفاع آبادان توسط رژیم بعث عراق در سال ۱۳60 خورشیدی است. لباسهایی که از فرط گشادی به تنِ صاحبِ کم سالشان زار می‌زنند، تکیه دادن کودک سمت چپ به بغل‌دستی‌اش که اوج نیاز به حمایت در این سن را نشان می‌دهد، نوجوان وسطی که دستش را مثل یک سردارِ فاتح در جیبش کرده و با انگشتانِ دستِ دیگر علامت پیروزی را نشان می‌دهد، دیگری که زبانش را به شوخی بیرون آورده و تمام هیمَنهء نظامی عکس را بهم ریخته و در آن شرایط بمباران و نبرد خانه به خانه، مرگ و زندگی را به سُخره گرفته است، مندرس بودن پوتین و کفشهای گلی افراد دیگر، همه نشان از «تحمیل» شدن جنگ به مردمی بیدفاع دارند. مردمی که «جنگجو» نبودند و «جنگزده» شدند. مردمی که مظلومانه از خاک و خانواده شان دفاع کردند و غریبانه در خون غلطیدند.

چقدر جوان امروز آبادان نیازمند و تشنهء رمزگشایی این عکس است، تا بداند این مردانِ روزهای سخت، چه کسانی بودند و چه می‌خواستند و چه کردند. تا بداند، از آبادانی که امروز در آن نفس می‌کشد چگونه دفاع شده است. تا بداند، وظیفه و تعهدش در قبالِ شهرش چیست. این عکس را به خاطر بسپارید.



منبع:تابناک
 

Hosse!N_206

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

«« شــهــیــدی کــه نــمــاز نــمــیــخــوانــد ...! »»

تو گردان شایعه شد.

ـ نماز نمی خونه!

گفتن:

«تو که رفیق اونی، بهش تذکر بده!»

باور نکردم و گفتم:

«لابد می خواد ریا نشه، پنهانی می خوانه.»

وقتی دو نفری توی سنگر کمین جزیره ی مجنون، بیست و چهار ساعت نگهبان شدیم

با چشم خودم دیدم که نماز نمی خواند! توی سنگر کمین، در کمینش بودم تا سر

حرف را باز کنم.

ـ تو که برای خدا می جنگی، حیفه نیس نماز نخونی...

لبخندی و گفت:

«یادم می دی نماز خوندن رو!»

ـ بلد نیسی!؟

ـ نه، تا حالا نخوندم!

همان وقت داخل سنگر کمین، زیر آتش خمپاره ی شصت دشمن، تا جایی که خستگی

اجازه داد، نماز خواندن را یادش دادم.

توی تاریک روشنای صبح، اولین نمازش را با من خواند. دو نفر نگهبان بعد با قایق

پارویی که آمدند و جای ما را گرفتند. سوار قایق شدیم تا برگردیم. پارو زدیم و هور را

شکافتیم. هنوز مسافتی دور نشده بودیم که خمپاره شصت توی آب هور خورد و پارو از

دستش افتاد. آرام که کف قایق خواباندمش، لبخند کم رنگی زد.
با انگشت روی سینه اش صلیب کشید. و چشمش به آسمان یکی شد....
نکته داره !!!
یعنی یهوویی مسیحی مسلمون شد !!! هووم ؟
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرسی
واقعا زیبا بود...
مسیحی های زیادی همپای مسلمونها برای دفاع از شرف و ناموسمون شهید شدن...
و شهدا زنده اند...
 

Similar threads

بالا