نامه عاشقانه من

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لمس کن کلماتی را



که برایت می نویسم



تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست...



تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ...



لمس کن نوشته های را



که لمس نا شدنیست و عریان ...



که از قلبم بر قلم کاغذ می چکد



لمس کن گونه هایم را



که خیس اشک است و پر شیار ...



لمس کن لحظه هایم را ...



تویی که میدانی من چگونه



عاشقت هستم.



لمس کن این با تو بودن هارا



لمس کن ...



همیشه عاشقت میمانم

 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا زمانی از دست دادی

که میان روزمرگی هایت گم شده بودی

و تو فرصت آن را نداشتی

که دلتنگم باشی

عجب از من!!!

تمام دل مشغولی ام تو بودی...

تمامی دقایقم با تو می گذشت

اما حتی در لابه لای دفتر خاطراتت هم

نبـــــــــــــــــــــــ ــــــودم
 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
نموندی پای حرفاتو
همینه فرق من باتو
تویادت رفته اما من
هنوزم دارم عکساتو
تاحالا صددفعه شهررو برای دیدنت گشتم
با خنده رفتم این راهو با گریه برگشتم
برگرد برگرد
برگرد دوباره پیشم
بی تو من دیونه میشم
نمیدونی که چقدر هواتو دارم
عطری که جا گذاشتی
زخمی که توسینه کاشتی
من تمامو یادگاریاتو دارم
برگرد دوباره پیشم
که دارم دیونه میشم
بس که تنهایی نشستم پشت شیشه
برف وبارون که بیاد
این که زمستون که بیاد
میدونی تنهاییم چندساله میشه؟
چندسالی میشه
من به بارونا سپردم ،به خیابونها سپردم
که مواظب توه دیونه باشن
به خود خدا سپردم
به همه دنیا سپردم
که هوای عشق منو داشته باشن
که مواظب توه دیونه باشن
برگرد دوباره پیشم
بدون تو من دیونه میشم
نمیدونی که چقدره هواتو دارم

برگرد دوباره پیشم
که دارم دیونه میشم
بس که تنهایی نشسته ام پشت شیشه
برف وبارون که بیاد
این زمستون که بیاد
میدونی این تنهاییم چندسالی میشه؟
چندسالییییییییییییییییییی یییییییی میشه



فرزاد فرزین
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]یادت می اید رهگذر ..[/FONT]
[FONT=&quot]قرار بود تنها کسی که باید برای من باشد تو باشی[/FONT]
[FONT=&quot]یادت می آید رهگذر ..[/FONT]
[FONT=&quot]غیرتی میشدی ! اما اکنون میگویی تو ازادی !!!![/FONT]
[FONT=&quot]سلام همیشگی من ..[/FONT]
[FONT=&quot] تنها بیان من از برای تو بودن بعد از این همه مدت .. این بود که سهمی از من باشی ..[/FONT]
[FONT=&quot] اما تو برای دیگری ساخته شدی ..[/FONT]
[FONT=&quot] دنیایت را نمیگذاری من ببینم ... ولی ..[/FONT]
[FONT=&quot] تو برایم تمام کهکشان شیری و شاید فراتر از اینهایی ..[/FONT]
[FONT=&quot] میدانی امدنت رفتی داشت .. رفتنی که دیگر در بعد از ان تو نبودی .. اما من برای تو بودم ..[/FONT]
[FONT=&quot]میدانی تنها میخواهم برای تو باشم ..[/FONT]
[FONT=&quot] لحظه هایی تصور میکنم کسی جز تو هست در قلبم ..[/FONT]
[FONT=&quot] اما هیچ کس به مانند تو نبود برایم ![/FONT]
[FONT=&quot] میدانی حس خوبی در هوس میگفتند نیست اما ..[/FONT]
[FONT=&quot] نام بعضی از حس ها هوس نیست .. احترام .. ارزش ..دوست داشتن ..[/FONT]
[FONT=&quot] این ها گناه نیست ..[/FONT]
[FONT=&quot]اما عشق تنها از ان یکیست ..[/FONT]
[FONT=&quot]عشق من کسی بود و هست و میدانم خواهد بود[/FONT]
[FONT=&quot]که به مانندش در دنیا نبود ..[/FONT]
[FONT=&quot]وقتی دیوانه اش شدم ..که فهمیدم حسی برای من در وجودش نیست و نخواهد بود ![/FONT]
[FONT=&quot]میگویند دور شو .. جذب میشود ! داستان من و اویی که ما نشد همین حکایتش این بود ..[/FONT]
[FONT=&quot] برایم عشقش تکرار نشد با کسی ..[/FONT]
[FONT=&quot] حسم هم احترام بود .. هم عشق بود .. هم ارزش .. هم دوست داشتن ..[/FONT]
[FONT=&quot]این حسی بود که به هیچکس نداشتم[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]سلام [/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]تو خسته ای و من بیخیال همه چیز ، تا با بیخیال بودن از همه چیز تنها خیال تو را در قلبم داشته باشم[/FONT]
[FONT=&quot]به دنبال این بودم که مدتی را با تو و تنهایی بگذرانم ، اما تو دلت میخواهد تنهایی مان را از میان برداری ، خیلی خوب میدانم از تنهایی با من و قلبم بیزاری[/FONT][FONT=&quot][/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]و تو میگویی من بی احساسم ، من سردم و بی خیالم ، اما این خیال تو بود در دلم که احساسی را بنویسم از تو ، تا بفهمی از گذشته نیز بااحساس ترم[/FONT][FONT=&quot][/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]برگرد به خودت که انگار خسته ای ، تو که فکر میکنی من بی احساسم ، پس چرا اینک خودت شکسته ای ؟[/FONT]
[FONT=&quot]اگر از ظاهر سرد من خسته ای ، پس برگرد به من و خط اول شعرم ، شاید بفهمی من تمام فکرم خوشبختی توست که ذهنم درگیر تو است و به ظاهر بی احساسم![/FONT]
[FONT=&quot]کجاست عاشقانه هایم ، هنوز در پی آنها هستم ![/FONT]
[FONT=&quot] خاطرات زندگی ام همه آنجا بود.[/FONT]
[FONT=&quot]یک اتاق تاریک ، فضایی پر شده از عطر تنهایی ، قلمی که دیگر یاری نمی کند مرا ، قلمی خسته ، تا امروز نیز به امید من جوهرش به کاغذ نشسته .[/FONT]
[FONT=&quot]قلمی نا امید ، قلبی شکسته ، کجاست عاشقانه هایم؟ همه آنها مثل خاکستر بر زمین نشسته.[/FONT]
[FONT=&quot]همیشه فکر می کردم عاشق شدن اشتباه است ، عشق در قصه ها است[/FONT]
[FONT=&quot]همیشه میترسیدم در دام عشق بیفتم و یک عمر پشیمان ، مثل خیلی از آدمها با دلی شکسته و چشمهای خیس خیره به آسمان[/FONT][FONT=&quot][/FONT][FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot]تو رهگذری بودی درخیابان ، چشمم افتاد به چشمانت ، در همان لحظه انگار یک عمر شدم گرفتارت[/FONT]
[FONT=&quot]و اینک من اینجا با توام ،هم با تو ، هم با قلب مهربانت[/FONT][FONT=&quot][/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]میخواهم بدانی که چقدر برایم عزیزی ، میخواهم بدانی با تو به باور عشق رسیدم[/FONT]
[FONT=&quot]میخواهم بدانی که با وجود تو اینک از گذشته هایم و آن آدمهایی که آمدند و رفتند میخندم[/FONT]
[FONT=&quot]و من با آمدنت به حقیقت رسیدم، با آمدن تو بود که در عشق به قدرت رسیدم[/FONT]
[FONT=&quot]و حالا به جایی رسیدم که هر لحظه به تو می اندیشم خوشبختی را با تمام وجود میبینم[/FONT]
[FONT=&quot]ورق میزنم صفحه های قصه عشق را ، پر از حرفهای تلخ و شیرین ، نمیدانم چرا آخرش همیشه تلخ است نمیخواهم باور کنم به حرف آنهایی که میگویند آخر عشق همین است![/FONT]
[FONT=&quot]و من از اولین احساسم به پایانی رسیده ام که از آغاز نیز شیرین تر است![/FONT]
[FONT=&quot]پایانی که برای من و تو ، پایان غم هاست ، پایان تنهایی هاست ، پایان دلتنگی هاست![/FONT]
 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
میخواستم مدتی بخوابم چشمانم را بستم حتی اما مگر میگذارند این دو چشم تو وسوسه میکنند مرا تا بیدار شوم با دو دست خودم پلک هایت را روی هم بگذارم و التماس کنم که نگاهم نکنی چلچراغی هستند این چشمهایت
 

مریدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
این متن تقدیم به فاطمه جونم دخترک آفتاب میگردد

دخترک آفتاب
هر روز از شرق میتابید
گرم میکرد
میرویاند
سبز میکرد
تمام هستی را
اما تنها بود
چون
کسی توان برابری
با او را نداشت
هرگز

م.






 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
این متن تقدیم به فاطمه جونم دخترک آفتاب میگردد

دخترک آفتاب
هر روز از شرق میتابید
گرم میکرد
میرویاند
سبز میکرد
تمام هستی را
اما تنها بود
چون
کسی توان برابری
با او را نداشت
هرگز

م.







وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای دستت درد نکنه ناز خاتون
مهربون بانو باورم نمیشه برای منه ؟:w40::w40::w14:
(گل گلی فرنازم )
دوستت دارم هوارتاااااااااااااااااااااااااااااااااااا

مرسی یه دنیااااااااااااااااااااااااااااااااااااا:w30:
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]
همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]
ای جان من ،مهربانی و محبتهایت،وفاداری و عشق این روزهایت،امیدی است برای خوشبختی فردایت
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،به وسعت دنیای بی همتایت[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]
هوای تو را میخواهم در این حال دلتنگی،امواجی از یاد تو را میخواهم در دریای خاطره های به یادماندنی
همنفسمی، ای که با تو یک نفس عاشقم
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]همزبانمی، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را میگویم[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]
حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت، که در این سکوت میتوان یک دنیا عشق را خواند
چه با شوق میخوانم چشمانت را و چه عاشقانه گرفته ایم دستهای هم را
گفتی دستهایم گرم است، گفتم عزیزم این چشمهای تو است که مرا به آتش کشیده است
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]همه ی دنیا فریاد عشق ما را شنیده است،هنوز هم نگاهم به نگاهت دوخته است،[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]
چقدر قلبت زیباست...
چه بی انتهاست قصر عشق تو و من چه خوشبختم از اینکه اینجا هستم ، در کنار تو
تویی که برایم از همه چیز بالاتری و از همه کس عزیزتر
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]میخوانمت تا دلم آرام بگیرد[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]در هوای با تو بودنم ، شبهای پر ستاره ، لحظه به لحظه امیدم بیشتر از گذشته[/FONT]
[FONT=&quot]نه حس تنهایی ، نه دلتنگی ، وجودم لبریز شده از حس عشقت![/FONT]
[FONT=&quot]مثل لحظه ی روییدن ، لحظه ای که شبنم مینشیند بر روی چهره سبز عشق[/FONT][FONT=&quot][/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]لمسی تازه ، به دور از یک هوای آلوده ، دیگر مثل گذشته ها روزها را سر نمیکنم بیهوده![/FONT]
[FONT=&quot]هر لحظه از زندگی ام معنایی تازه دارد ، همه معنی تو را دارند ![/FONT]
[FONT=&quot]هیچکس به اندازه من درگیر احساس تو نیست ، هیچکس به اندازه من نمیتواند تو را درک کند[/FONT]
[FONT=&quot]و من از جایی به اینجا رسیده ام که از آنجا تا اینجا راهیست که هر عاشقی نمیتواند آن را بدود، تا به عشق برسد![/FONT]
[FONT=&quot]و من دویدم تا رسیدم به تویی که همان عشقی ، همان هوای تازه،که نفسهایم خیلی وقت است در پی این هوا میگردند.[/FONT]
[FONT=&quot]برمیگردم به سر خط ، همان هوای با تو بودن ، زندگی با حس تو همیشه زیباست![/FONT]
 

am!rsam

عضو جدید
دیوانه می کند مرا.....
صدای شرشر باران
با شیشه های خیس خورده از قطراتش.........
با شبی که پرشده از اشک هایم
و خفه کردن هق هق هایم با بالشتم
با مرور کردن خاطرات تلخ و شیرینم از تو
با شنیدن اهنگ های مورد علاقه ات
گیر کرده ام در میان شبی که با انتظار سر میشود
سرانجام در اغوش تنهایی...
شب نیز صبح می شود
کم کم همه چیز تمام میشود

هق هق ها کم میشود
اهنگ قطع میشود
شب صبح میشود
من اما
تمام میشوم..!!!
تمام........................................!
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]حال من هم خوب . . .(به قول خودت مگر میشود "[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]خوب باشی[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] " و خوب نباشم؟)!![/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
مگر میشود "
[/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]باشد[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] " و بد باشی؟![/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
تازه فهمیده ام همه چیز میشود، حتی یک معجزه! حتی . . . یک فاجعه.
[/FONT]

[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
این تازگیها خیلی خوب همه چیز را باور میکنم!
[/FONT]

[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
سهم من از تو "یک آرزو " بود و دیگر هیچ . . .
[/FONT]

[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
(
[/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]آرزو میکنم هیچ راه نجاتی نداشته باشی وقتی غرق در خوشبختی هستی)[/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]![/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
من در
[/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]"تو [/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]" غرق شده بودم ای آرزوی تلخ! خوشبختی ِ فرجام به پوچی![/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
تو قاتل من هستی وقتی میـگـُذری . . .
[/FONT]

[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
و بـــــــــــاز نمیدانم مرا غرق درخود می دیدی یا نه؟!
[/FONT]

[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif][/FONT][FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
مهم نیست . . . دیگر "هیچ چیز " برایم مهم نیست
[/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] . . .[/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
هنوز زندگی همان است برای من، همانگونه که "مخفی " بودی در همان زندگی!
[/FONT]

[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
در همین زندگی . . .
[/FONT]

[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
خداحافظ . . .
[/FONT]

[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
خداحافظ . .
[/FONT]

[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
چه خوش خیال بودی؛ چه خوش خیال بودم . . .
[/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
تو در خیال بی خبری ام، من در خیال عاشقانه هایی تک نفره ...
[/FONT][FONT=&quot][/FONT]

 

مریم.س

عضو جدید
کاربر ممتاز
انگار دوران مدرن ،
انديشه هايش را براي عقل من نفرستاده است
به شيوه نياکانم ماليخوليا گرفته ام

ياد نگرفتم

دربستر تو آرام بگيرم

پاهايم را برهنه روبرويت بگذارم

سيگاري دود کنم

جرعه اي بنوشم

شعری از عشق برایت بخوانمو
تو عاشقانه بوسه ای نثار گونه های خیسم کنی
که مست عاشقانه هایت شده اند و ...

تنها به شيوه نياکانم

پشت پرده اي مي نشينم

حجله اي زيبا مهيا مي کنم

تا تو بعد از نبردي خونين بيايي

خودت پيراهنم را بگشايي

بيشتر ازاين شرم دارم برايت بنويسم

تو خودت به شيوه هاي فلسفه ي امروز معنايش کن

عاشقي من همين است
کتاب هاي بسياري خوانده ام

داستان هاي بي پايان دلهره

ترس ، تنهايي ، عشق

اما خود

هرگز هيچ عشقي را تجربه نکرده ام...

کسي چه مي داند
 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
من تنهـــــــایی را دوســــت دارم…
تنها کِ باشی ۱۰۰ سال یه بار موبایلت رو می زنی تو شارژ…
تنهآ کِ بآشی نور زیآد است …
تنهآ کِ بآشی دیرتر شب می شَود …
تنهآ کِ بآشی همه خُوشحآلنَد …
تنهآ کِ بآشی موهایَت رآ مُرتب نمی کنی …
تنهآ کِ بآشی شیشه عَطرِت پربآقی می ماند ..

تنهآ کِ بآشی هیچ چیز خنده دآر نیست . . . !
تنهایی خوبـــــــــــه …
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در لا به لای ِ کـوچــه پـس کوچـــــه های ِ آرزو


در هیـاهــــــــــوی ِ رقــص ِ ابــرهای ِ خیــــال



در حریــــم ِ خلـــــــوت ِ رویــــاهـا



ترنُـم عشـــق تـو



همچـــــــــــــــــــــون عطــر گــل ها



بـر پَــر و پــای ثانیــــه هـایم پیچیـــــــــــده اسـت



هـــوای ِ بهــــارانه ی ایـن روزهــا



بـــوی عشــــق می دهــد



بـــــــوی تـــــو



با رایحـــــه ای از دلتنگــــــــــــی




که مشـــام ِ لحظــــه هایم را بـــی قـــرار کـرده اسـت



با لهجـــه ی ِ بــــادها



بایـد صــــدا زد تـــو را ای ترنــــم روشــن عشـــــق



با تــو بایــد مثــل بــــــــاران حــرف زد



بـرای دیــــدن ِ تــو



چشــــــم ها را بایـد بســت



بـرای ِ لمــــــــس ِ تـَنــت



زیـر ِ بـاران بـاید رفتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



فکــر را , خاطــــــره را, رویــــا را


زیـر بــــاران بـاید بـُـرد


زیـر بـــاران بایـد شعــــر نوشـــت



عاشقـــــــانه نجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوا کـرد



زیـر بـــاران



بایـد به بـــازی ِ چشـــم ها رفــت



زیـر بـــاران بایـد تــو را بــــــــوییـد



زیـر بـــاران بایـد تــو را بـــــــــــــــــوسید



زیـر بـــاران بایـد تــو را در آغـــــوش فشــرد



زیـر بــاران بایـد بنـد از بنــد ِ مـوها بــاز کـرد



زیـر بــاران بایـد با تــو رقصیــــــــــــــــــــد



زیـر بـــــاران بایـد ترانــــه ســـــــــــــــــــرود



زیـر بـــاران بایـد دکلمــــه ی ِ احســاس را



روی لـب های تـو زمزمـــــــه کـرد



زیـر بـــاران بایـد با تمــــــــــام زنانگــــی ها



مـــــردانگی ها را به تــــاراج بـُرد



زیـر بـــاران بایـد با تــو کوچـــه بــاغ دل را قـــــــــــــــدم زد



زیـر بـــاران بایـد عاشقـــانه ها را تکـــرار کـرد



زیـر بـــاران بایـد مـــوسیقی احســـاس را



بـر تــن ِ خیـــــــس ِ تــو نـواخـــت



زیـر بـــاران بایـد نیلوفــــرانه دوســت داشــت



و مـُـــرداب وار عاشق مانــد



زیـر بـــاران بایــد خاطـــره ســــــاخت



و خاطـــــــــرات هــزار کوچــه بـاغ را



التیـــــــــــــام ِ زخـــم هایی کـرد



از جنـــس ِ دلتنگـــــــی




زیـر بـــاران بایـد دلتنگـــی ها را شُســـت



زیــر بـــــاران بایـد زانــــــو زد



و دســـت ها را به ســــــــــــــــــــــــوی ِ خــدا تا بــــی کـران ِ آسمـــان ها بــالا بُـرد



زیـر بــــاران بایـد با نـَم نـَم عشــق



وضـــو گرفـــت



و استجـــــــــابت ِ عاشقــــــانه هایت را



بر سنگ فـــرش ِ خاکــی این خـاک بـــاران خــورده تمنـــا کـرد



زیــر بــــــاران ....





دلنوشته ای از دوستم فاطیما"جاده احساس"

 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2]اما من آنقدر خسته ام ...[/h]
او ز من رنجیده است
آن دو چشم نكته بین و نكته گیر
در من آخر نكته ای بد دیده است
من چه می دانم كه او
با چه مقیاسی مرا سنجیده است ؟
من همان هستم كه بودم، شاید او
چون مرا دیوانه خود دیده است
بیوفائی می كند تا بلكه من
دور از دیدار او عاقل شوم
او نمی داند كه من
دوست می دارم جنون عشق را
من نمی خواهم كه حتی لحظه ای
لحظه ای از یاد او غافل شوم
آزارم میدهی . . .
آزارم میدهی . . . به عمد . . .
اما من آنقدر خسته ام . . .
آنقدر شکسته ام که هیچ نمیگویم .
نه گله ای . . .
نه شکوه ای . . .
حتی دیگر رنجیدن هم از یادم رفته است .
دیگر چیزی برای دلبستن نمانده است . . . !
انتظار بی مفهوم است . . . !
نه کینه ای ... نه بغضی ... نه فریادی ...
فقط صدای نم نم باران .
این منم که به وسعت دل زمین میگریم ...




{ فروغ فرخزاد }

 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عـــابــر همیشـگـی کـوچــه های دوست داشـنـت هستــم...

بــی گمـــان عشــق همیـــن اسـت...!
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیشب جات خیلی خالی بود بابایی..
بعد مدت ها رفتم گِل بازی

خیلیییییییییییییییییییی خوب بود ...
جات خالی :cry:
به جای تو تمام صورت علیو با گِل یکی کردم..
ساعت دوازده شب همسایه ها رو خل کردیم :)
بدون تو خوش نگذشت ...
ولی کلی خاطره رو تداعی کرد ...
من خیلی حالم خوبه ها :redface: خیلی .......
عید داره میاد ..
نیستی ...
تحویل سال خوب نیس...
بدون تو سال ...........................................
دلم برات تنگ شده ...
 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
شبها اصلا نمیخوابم
تمام روز بیدارم
ازااین احساس دورازتو به حد مرگ بیزارم
به حد مرگ بیزارم ازاین تاریکی خونه
نباشی زندگیم تلخه
هوا بدجور داغونه
من این دنیارو بی تو
منه تنها بی تو
دیگه فردا روبی تو
نمیخوام نه نمیخوام
من این بارونو بی تو
منه مجنون بی تو
اصلا این جونو بی تو نمیخوام نه نمیخوام
پراز خالی شدم رفت ،عجب حالی شدم رفت
شدم اون کی که نمیشناختم
به این دیونگی باختم
هنوزم سخت میبارم
ولی بازم دوستت دارم

من این دنیا رو بی تو
منه تنها بی تو
دیگه فردا رو بی تو
نمیخوام نه نمیخوام
من این بارونو بی تو
منه مجنون بی تو
اصلا این جونو بی تونمیخوام نه نمیخوام


رضاصادقی
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میخواهم بدانی که عاشق توام ،
اما عشقی که تنها معنای من و تو را دارد !

میخواهم بدانی که دوستت دارم ،
حسی که رنگ قلب تو را دارد!

و حالا خدا را سپاس میگویم که تو را به من داد ،
تویی که اینک در برابر منی و من محو تماشای تو

لذت می برم از پرواز پرنده ها ،
اگر خزان زودتر بیاید ، از آمدن باران ها

به دور از هیاهوی قلب ها ، دلتنگی و غصه آدمها
شاید این تنهایی بهتر باشد ،
نه اینکه یکی بیاید و حالم از گذشته ها بدتر باشد

آهنگ غمگینی است ، اما دلنشین ،
درگیر با سکوتم ،
ای تنهایی بیا در کنارم بنشین..
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی
با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی
همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل
ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست
ای جان من ،مهربانی و محبتهایت،وفاداری و عشق این روزهایت،امیدی است برای خوشبختی فردایت
میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،به وسعت دنیای بی همتایت
هوای تو را میخواهم در این حال دلتنگی،امواجی از یاد تو را میخواهم در دریای خاطره های به یادماندنی
همنفسمی، ای که با تو یک نفس عاشقم
همزبانمی، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را میگویم
حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت، که در این سکوت میتوان یک دنیا عشق را خواند
چه با شوق میخوانم چشمانت را و چه عاشقانه گرفته ایم دستهای هم را
گفتی دستهایم گرم است، گفتم عزیزم این چشمهای تو است که مرا به آتش کشیده است
همه ی دنیا فریاد عشق ما را شنیده است،هنوز هم نگاهم به نگاهت دوخته است،
چقدر قلبت زیباست...
چه بی انتهاست قصر عشق تو و من چه خوشبختم از اینکه اینجا هستم ، در کنار تو
تویی که برایم از همه چیز بالاتری و از همه کس عزیزتر
میخوانمت تا دلم آرام بگیرد

برای تو می نویسم...

برای تويی كه تنهايی هايم پر از ياد توست...

برای تويی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست ...

برای تويی كه احسا سم از آن وجود نازنين توست ...

برای تويی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...

برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است...

برای تويی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی...

برای تويی كه وجودم را محو وجود نازنين خود كردی...

برای تويی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است...

... تويی كه سـكوتـت سخت ترين شكنجه من است برای

برای تويی كه قلبت پـا ك است ...

برای تويی كه در عشق ، قـلبت چه بی باك است...

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...

برای تويی كه غمهایت معنای سوختنم است...

برای تویی که آرزوهایت آرزویم است...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در لا به لای ِ کـوچــه پـس کوچـــــه های ِ آرزو


در هیـاهــــــــــوی ِ رقــص ِ ابــرهای ِ خیــــال



در حریــــم ِ خلـــــــوت ِ رویــــاهـا



ترنُـم عشـــق تـو



همچـــــــــــــــــــــون عطــر گــل ها



بـر پَــر و پــای ثانیــــه هـایم پیچیـــــــــــده اسـت



هـــوای ِ بهــــارانه ی ایـن روزهــا



بـــوی عشــــق می دهــد



بـــــــوی تـــــو



با رایحـــــه ای از دلتنگــــــــــــی




که مشـــام ِ لحظــــه هایم را بـــی قـــرار کـرده اسـت



با لهجـــه ی ِ بــــادها



بایـد صــــدا زد تـــو را ای ترنــــم روشــن عشـــــق



با تــو بایــد مثــل بــــــــاران حــرف زد



بـرای دیــــدن ِ تــو



چشــــــم ها را بایـد بســت



بـرای ِ لمــــــــس ِ تـَنــت



زیـر ِ بـاران بـاید رفتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



فکــر را , خاطــــــره را, رویــــا را


زیـر بــــاران بـاید بـُـرد


زیـر بـــاران بایـد شعــــر نوشـــت



عاشقـــــــانه نجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوا کـرد



زیـر بـــاران



بایـد به بـــازی ِ چشـــم ها رفــت



زیـر بـــاران بایـد تــو را بــــــــوییـد



زیـر بـــاران بایـد تــو را بـــــــــــــــــوسید



زیـر بـــاران بایـد تــو را در آغـــــوش فشــرد



زیـر بــاران بایـد بنـد از بنــد ِ مـوها بــاز کـرد



زیـر بــاران بایـد با تــو رقصیــــــــــــــــــــد



زیـر بـــــاران بایـد ترانــــه ســـــــــــــــــــرود



زیـر بـــاران بایـد دکلمــــه ی ِ احســاس را



روی لـب های تـو زمزمـــــــه کـرد



زیـر بـــاران بایـد با تمــــــــــام زنانگــــی ها



مـــــردانگی ها را به تــــاراج بـُرد



زیـر بـــاران بایـد با تــو کوچـــه بــاغ دل را قـــــــــــــــدم زد



زیـر بـــاران بایـد عاشقـــانه ها را تکـــرار کـرد



زیـر بـــاران بایـد مـــوسیقی احســـاس را



بـر تــن ِ خیـــــــس ِ تــو نـواخـــت



زیـر بـــاران بایـد نیلوفــــرانه دوســت داشــت



و مـُـــرداب وار عاشق مانــد



زیـر بـــاران بایــد خاطـــره ســــــاخت



و خاطـــــــــرات هــزار کوچــه بـاغ را



التیـــــــــــــام ِ زخـــم هایی کـرد



از جنـــس ِ دلتنگـــــــی




زیـر بـــاران بایـد دلتنگـــی ها را شُســـت



زیــر بـــــاران بایـد زانــــــو زد



و دســـت ها را به ســــــــــــــــــــــــوی ِ خــدا تا بــــی کـران ِ آسمـــان ها بــالا بُـرد



زیـر بــــاران بایـد با نـَم نـَم عشــق



وضـــو گرفـــت



و استجـــــــــابت ِ عاشقــــــانه هایت را



بر سنگ فـــرش ِ خاکــی این خـاک بـــاران خــورده تمنـــا کـرد



زیــر بــــــاران ....





دلنوشته ای از دوستم فاطیما"جاده احساس"


انای عزیز

من منتـظرِ هیـچ اتـفاقـی نیستـم!


مـن،

منتـظرِ یـک روزِ معـمولیــام

کـه تـو را معمـولی دوست داشتـه باشـم

وَ تــو،

خوشَت بیـایـد...

 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نازنینم این را در ذهنت حک کن :

عشقت در قلبم است ، تو مال منی و باور نداری که تنها امیدم به تو است


تمام زندگی ام هستی و خبر نداری که بی تو میمیرم


باور نداری که در قلبم جز تو و عشقت کسی جایی ندارد ، کسی از حالم خبر ندارد


نمیدانی که با وجودت به من نفس میدهی ، نمیدانی که با نفسهایت به من جان میدهی


و ای همیشه ماندگارم ، ای عزیزتر از جانم ، با تو همیشه در اوج آسمانم ، با تو آرام ، حالم خوب خوب، همیشه شادم


از عشق نمی هراسم آنگاه که تو عشق منی ، نمیترسم از رفتنت آنگاه که تو هم عاشق منی


تنها باور داشته باش عشق مرا ، غرق شو در وجودم و ببین که لحظه به لحظه نفسهایم تو را میخواهند..


با تو همیشه مستم ، مست چشمهایت ، با تو همیشه هستم ، هستم تا ابد در دل مهربانت


هیچکس نمیتواند مرا از تو بگیرد،آنگاه که من با تو یکی شده ام ، با تو همیشگی شده ام


و من مال تویی هستم که خیلی وقت است مال منی، من عاشق تویی هستم که خیلی وقت است به دنبال توام
.

و باز شعری دیگر برای تو ، احساسی دیگر در وصف تو ، تا زنده ام مینویسم برای تو


مانده ام به پای تو که دوستت دارم ، خسته نیستم ، چون که تو را دارم


و روزی لحظه ای آمد که دیدم با تو چه دنیایی دارم ، مثل بهشت


وجودت ، نگاهت ، حرفهایت ، چه زیبا می تابند بر تن من و بازتابش عشقی است که مرا لحظه به لحظه دگرگون میکند


ساده تر مینویسم، دوستت دارم ! ساده است ، به سادگی یک قلب، اما پر از غوغا!
 

Similar threads

بالا