من چادری ام و آزاد

0192

عضو جدید
1372455899976710_large.jpg

بلند ِسیاه ِقشنگم امروز آمده ام عاشقانه هایم را اینجا برایت بنویسم .
عاشق بودنم را بگذار به پای حیای دخترانه ام .
نه !
اصلا همه اش را بگذار به پای عشق .
عشق دخترانه ی پاکی که مرا وادار می کند عاشقت باشم .
لحظه های عبورم از خیابان های کثیف شهرم لحظه های عاشقی ام با توست .
ای کاش دخترکان این شهر می فهمیدند لذت ملکه بودن را .
کاش می چشیدند طعم عاشقی را !!!
نگرانم برای فردا برای مادران فردا و دخترانشان !
نگران مادران فردایم که از کودکی مادرانشان آنها را پشت ویترینها به ارزان ترین قیمت به حراج گذاشته اند .
نگران مادران فردایم که هیچ اندوخته ای ندارند که برای دخترکانشان به ارث بگذارند.
نسلی که مادر چیزی ندارد که به کودکش بیاموزد .
نگران فقرم ، فقر از ناتوانی کنترل نگاه ها
فقر حریم مقدس خانواده ها
فقر لذت عبادت و بندگی
نگران فقرم،فقر محبت
فقر شخصیت
فقر غرور
فقر عزت . . .
 
آخرین ویرایش:

0192

عضو جدید
من چادری ام و آزاد

- از آرایش و ور رفتن های بیهوده ، آزادم .
- از مد های آنچنانی ،آزادم.
- از نگاه های آن جوری و خطراتش، آزادم.
- از انحرافات جنسی، آزادم.
- به جای روابط جنسی ،ازدواج می کنم ،از گناهی بزرگ ،آزادم.
- از عقده بودن ،آزادم. (به دنبال محبت در کوچه و بازار نیستم .)
- به جای انتخاب زندگی ماهواره ای ،زندگی با بهترین سلیقه ام دارم و در سلیقه وانتخابم ، آزادم
- از سوژه بودن در روزهای خاص(مثل رای گیری و انتخابات و...)برای رسانه ها ،آزادم!
- برای جلب رضای خدا، آزادم.
- وتنها از حمایت خانواده ام ،آزاد نیستم!
البته می توان هم چادری بود و هم ...(درموارد بالا،غرق شد !)
اما لازم است که یکبار دیگر روایتی از حضرت زهرا بگویم که برای تاریخ تا ابد ماندگار است ....
(مردی نابینا پس از اجازه گرفتن ،وارد منزل امام علی (ع) شد.پیامبر(ص) مشاهده فرمود که حضرت زهرا (س) برخاست ،فرمود :دخترم !این مرد نابیناست.
حضرت زهرا (س) پاسخ دادند :" پدر ،اگر او مرا نمی بیند،من او را می نگرم!اگر چه اونمی بیند ولی بوی زن را استشمام می کند"
رسول خدا ،پس از شنیدن سخنان دخترش فرمود :" شهادت می دهم که تو پاره تن من هستی")
آری،چادری واقعی ،ساده بیرون می آید ،ساده سخن می گوید ،ساده رفتار می کند وجامعه را به سادگی می کشاند! چادری ،زن بودنش را تنها نشان شویش می دهد وجامعه را به همین سادگی از گناه وبی بند وباری دور می کند ،همان که جامعه غرب را از هم گسیخته کرده است ،چادری واقعی ،آزاد است و آزادگی را ترویج می دهد ،شاید هنوزگفته آن غربی درباره ی مصونیت بخشی چادر زنان الجزایری به کشور الجزایر درکتاب بینش دبیرستان بریاد داشته باشیم ؛ وشاید بدانید که عمده دلیل زنان مسلمان شده غرب وعمده دلیل ضدیت با زنان مسلمان ، همین چادر و حریتش است ...
خلاصه ، من چادریم و آزاد...
 

0192

عضو جدید
از سال سوم دبیرستان چادری شدم
نه خواب دیدم - نه خانوادم اجبارم کردن - نه پسری رو دوست داشتم تا ازم بخواد چادری شم
فقط یه روز از نگاه راننده تاکسی از تو آینه ماشین اذیتم کرد و به بابام گفتم دیگه بدون چادر بیرون نمیرم
یکم چادر سر کردن سخت بود - من چادر ساده ا انتخاب کرده بودم و چون همیشه دستم پر کتاب بود جمع و جور کردنش سخت بود
اما دیگه اوسّا شدم:)
توی کلاسای دانشگاه اساتید منو به فامیلی و خانم و دیگران را به نام کوچکشان صدا می زدند

به خودشان اجازه نمی دهند با من شوخی کنند و هر سوالی را بپرسند
هم دانشگاهی ها با احترام کنارم رد میشدن...
یادمه سر کلاس کارگاه عمومی مکانیک استاد نگران از اینکه اره به چادر آسیب نرسونه طوری که تمام کلاس دست از کار
کشیده از برش صحیح من شک داشتند و در پایان من سه قطعه برش زدم (خودم و 2 همکلاسی خانم که چادری هم نبودند)
ونگاه احسنت استادم رو به خودم دیدم
استاد ریاضی ام باوجود اینکه مردی با موهای سپید بود از فاصله زیادی با خم شدن به من ادای احترام میکرد و با جمله ی
" التماس دعا دخترم" از کنارم رد میشد
استاد زبان حرف همه را میشنید و برای شنیدن حقیقت به نگاه تایید من چشم میدوخت تا جایی که یکی از پسرها به اعتراض
گفت جز این خانم ما هم در کلاس حاضریم و استاد تنها تایید کرد...
استادAVR جوان و پایبندی بود که هرکز به خانم ها(بنا به ظاهری ...) نگاه نمی کرد
و ارتباط کلامی کمی داشت اما با احترامی خاص از من برای حل پروژه های مطرح شده در کلاس برای مشارکت دعوت
و نظر خواهی میکرد.
در کلاس تخصصی استاد جوانی که با دانشجویان گستاخ در کلاس های دیگر با بی ادبی تمام برخورد میکرد در کلاس ما
تنها با یک جمله "از کلاس من برو بیرون" اونها رو تنبیه و تهدید و تحدید میکرد ...
دوره کاراموزی تو یه کارخونه بزرگ و معروف روزای آخر آقایی با موهای سفید و سن زیادش گفت دخترم اولین روزی که وارد آزمایشگاه شدی
گفتم همه دخترایی که اینجا هستن خوب و عالین اما شما گل سر سبد اینجایی

خیلی وقته هنگام راه رفتن در خیابون خیلی از هم جنسا و غیر همجنسا برای به سخره گرفتنم برام صلوات می فرستند
ظاهرم دیگران را به یاد خدا میندازه حتی اگر بخوان مسخره ام کنن و این به من هویت میده و از خوشحالی حس پرواز
دارم
هنوز یادمه سال آخر دانشگاه منو مادر شهید صدا زدن و گفتند این هنوز همون مادر شهیدی که بوده مونده
ما چادریا خیلی وقته که فهمیدیم با بقیه ی اطرافیانمون فرق داریم
از عمق نگاه های دیگران می تونی بفهمی در باره ات چه فکر می کنند
یادمه وقتی از خیابونی که تووش سه سال زندگی میکردم قصد رفتن داشتم خانمی گریه کرد و گفت من با تو خداحافظی
نمیکنم وهمیشه به من میگفت همیشه برای موفقیتت تلاش میکنی و تو به بهترین ها میرسی
من با تو هویت پیدا کردم-از گناه دور شدم –از خطر حفظ شدم و مهم تر اینکه به خدا نزدیکتر شدم
خیلی جاها شاید ممکن بود منم خطا برم اما تو منو مستثنی کردی گفتی حرمت دارم
داشتنتو مدیون خدا ی مهربونیام...
با تو هویت گرفتم
از گناه دور شدم
از خطر حفظ شدم
در مقابل همه محبوب
و به خدا نزدیکتر شدم
اینطور حس میکنم
الله اعلم
اما بالاخره
این منم!
چادری ام و آزاد...
 
آخرین ویرایش:

0192

عضو جدید
...

...

همونطور که تو اطلاعات من میبینی رشته دانشگاهیم برق و اکثریت اجتماع ما رو مرد تشکیل میده
میدونی چیه؟کلا خصلت آدما اینه که خدا نکنه با یکی راحت بخواد برخورد کنه و بدون اینکه متوجه رفتارش باشه تا حد تخریب شخصیتی پیش میره-البته نه کسایی که برای رفتارشون اصولی قائلن
آدما سه دسته ان به لحاظ روانشناسی
نارگیل
هلو
شلغم
درمورد مرد و زن هم صدا کردن به اسم کوچیک فقط قدم اول مهم قدمای بعد اونه که دیدم یعنی حداقل تا جایی که من دیدم فهمیدم به این حصار نیازه
ممنون از تاپيك بسيار زيبا
من هم اندك مدتيه كه چادري شدم حدود يك سال
دارم لذت واقعيشو احساس ميكنم
با هيچ چيزي معاوضه ش نميكنم
چقدر خوشحالم از بودنت - مث همیم انگار
البته بگم اگر کسی خواب ببینه یا هر راه دیگه ای اصلا بد نیست
یامردی ازش بخواد چادری شه به این مرد افتخار کن
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
انجیر گل نا زیبایی که به میوه بدل میشود.آ.ژ
 
آخرین ویرایش:

ساحل امید

عضو جدید
خیلی قشنگ بود کافیه کمی فکر کنیم به این صحبتا یک شب و بذاریم برا فکر کردن به این مسئله باور کنید زیاد نیست خیلی هم کمه ولی من میگم یک شب ... یک شب نه چند ساعت چند ساعت نه یک ساعت نیم ساعت ..یکم فکر کنیم تو رو خدا یکم فکر کنیم......

ان شاالله روزی برسه که ما همه چیز و اونجور که دوست داریم توجیه نکنیم با منطق فکر کنیم و وقتی میخوایم فکر کنیم یکم اصول دینمون هم مد نظر قرار بدیم

خانومی بود که میگفت میدونم دینمون گفته که رعایت کنیم حجابمون و میدونم تو قرآنمون حرف از کنترل حجاب زده شده ولی چیکار کنم من با پسر خاله هام بیست ساله اینجور اومدم جلوشون یهو جلوشون موهام و بپوشونم چیزی سرم بکنم بهشون بر میخوره با آستین بلند بپوشم بهشون بر میخوره میگفت یکم درک کن... من بهش گفتم تو خودت یکم فکر کنم ناراحت نشدن پسر خاله و پسر عمت و گذاشتی مقابل چی ؟ فکرش و کردی ؟ مادر آینده ............

یکم فکر خیلی چیزا رو درست میکنه یکم فکر به کارامون
 
آخرین ویرایش:

0192

عضو جدید
**توجــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه **

خواهش میکنم اجازه بدید این پیغام آخرین مطلب ارسالی در این پست باقی بمونه...


هر چند که زن را امر کنی که پنهان شو، او را دغدغه خود را نمودن بیشتر شود. و خلق را از نهان شدن او، رغبت به آن زن بیش گردد. پس تو نشسته ای و رغبت را از دو طرف زیادت می کنی و می پنداری که اصلاح می کنی. آن خود عین فساد است.
اگر او را گوهری باشد که نخواهد که فعل بد کند، اگر منع کنی و نکنی، او بر آن طبع نیک خود و سرشت پاک خود خواهد رفتن، فارغ باش و تشویش مخور. و اگر به عکس این باشد، باز همچنان بر طریق خود خواهد رفتن. منع جز رغبت را افزون نمی کند.(فیه ما فیه)
 

Similar threads

بالا