معنای توبه نصوح[1]
قرآن در حقیقت راه نجات از آتش دوزخ را نشان مىدهد، مىگوید:
" اى كسانى كه ایمان آوردهاید! به سوى خدا بازگردید و توبه كنید، توبه خالصى" (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوَ لا یَنْفَعُكُمْ نُصْحِی إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَكُمْ إِنْ كانَ اللَّهُ یُرِیدُ أَنْ یُغْوِیَكا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً).تحریم8
مىدانیم حقیقت" توبه" همان ندامت و پشیمانى از گناه است كه لازمه آن تصمیم بر ترك در آینده است، و اگر كارى بوده كه قابل جبران است در صدد جبران برآید، و گفتن استغفار نیز بیانگر همین معنى است، و به این ترتیب اركان توبه را مىتوان در پنج چیز خلاصه كرد:" ترك گناه- ندامت- تصمیم بر ترك در آینده- جبران گذشته- استغفار).
" نصوح" از ماده" نصح" (بر وزن صلح) در اصل به معنى خیرخواهى خالصانه است، و لذا به عسل خالص" ناصح" گفته مىشود، و از آنجا كه خیرخواهى واقعى باید توأم با محكم كارى باشد واژه" نصح" گاه به این معنى نیز آمده است، به همین جهت به نماى محكم" نصاح" (بر وزن كتاب) و به خیاط" ناصح" گفته مىشود، و این هر دو معنى یعنى" خالص بودن" و" محكم بودن" در توبه" نصوح" باید جمع باشد.[2]
در اینكه توبه نصوح چیست؟ تفسیرهاى زیادى براى آن ذكر كردهاند تا آنجا كه بعضى شماره تفسیرهاى آن را بالغ بر بیست و سه تفسیر دانستهاند[3] ولى همه این تفسیرها تقریبا به یك حقیقت بازمىگردد، یا شاخ و برگها و شرائط مختلف توبه است.
از جمله اینكه:" توبه نصوح" آن است كه واجد چهار شرط باشد:
پشیمانى قلبى، استغفار زبانى، ترك گناه، و تصمیم بر ترك در آینده.
بعضى دیگر گفتهاند:" توبه نصوح" آن است كه واجد سه شرط باشد:ترس از اینكه پذیرفته نشود، امید به اینكه پذیرفته شود، و ادامه اطاعت خدا.
یا اینكه" توبه نصوح" آن است كه گناه خود را همواره در مقابل چشم خود ببینى و از آن شرمنده باشى! یا اینكه" توبه نصوح آن است كه مظالم را به صاحبانش بازگرداند، و از مظلومین حلیت بطلبد، و بر اطاعت خدا اصرار ورزد.یا اینكه" توبه نصوح" آن است كه در آن سه شرط باشد: كم سخن گفتن كم خوردن، و كم خوابیدن.یا اینكه" توبه نصوح" آن است كه توأم با چشمى گریان، و قلبى بیزار از گناه باشد ... و مانند اینها كه همگى شاخ و برگ یك واقعیت است و این توبه خالص و كامل است.
در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام ص مىخوانیم هنگامى كه" معاذ بن جبل" از توبه نصوح سؤال كرد، در پاسخ فرمود:ان یتوب التائب ثم لا یرجع فى ذنب كما لا یعود اللبن الى الضرع: " آن است كه شخص توبهكننده به هیچوجه بازگشت به گناه نكند آن چنان كه شیر به پستان هرگز باز نمىگردد"! «" مجمع البیان" جلد 10 صفحه 318.» این تعبیر لطیف بیانگر این واقعیت است كه توبه نصوح چنان انقلابى در انسان ایجاد مىكند كه راه بازگشت به گذشته را به كلى بر او مىبندد.همانگونه كه بازگشت شیر به پستان غیر ممكن است.این معنى كه در روایات دیگر نیز وارد شده، در حقیقت درجه عالى توبه نصوح را بیان مىكند، و گرنه در مراحل پائینتر ممكن است بازگشتى باشد كه بعد از تكرار توبه سرانجام منتهى به ترك دائمى شود.
سپس به آثار این توبه نصوح اشاره كرده، مىافزاید" امید است با این كار پروردگار شما گناهانتان را ببخشد و بپوشاند" (عَسى رَبُّكُمْ أَنْ یُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَیِّئاتِكُمْ)." و شما را در باغهایى از بهشت وارد كند كه نهرها از زیر درختانش جارى است" (وَ یُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ)." این كار در روزى خواهد بود كه خداوند پیامبر و كسانى را كه با او ایمان آوردند خوار و موهون نمىكند" (یَوْمَ لا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ)." این در حالى است كه نور (ایمان و عمل صالح) آنها از پیشاپیش و از سوى راستشان در حركت است" و عرصه محشر را روشن مىسازد، و راه آنها را به سوى بهشت مىگشاید (نُورُهُمْ یَسْعى بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ).
در اینجاست كه آنها رو به درگاه خداوند آورده،" مىگویند پروردگارا! نور ما را كامل كن، و ما را ببخش كه بر هر كار قادرى" (یَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ).در حقیقت این توبه نصوح، پنج ثمره بزرگ دارد:" نخست" بخشودگى سیئات و گناهان." دوم" ورود در بهشت پر نعمت الهى." سوم" عدم رسوایى در آن روز كه پردهها كنار مىرود، و حقایق آشكار مىگردد، و دروغگویان تبهكار خوار و رسوا مىشوند، آرى در آن روز پیامبر ص و مؤمنان آبرومند خواهند بود، چرا كه آنچه گفتند به واقعیت مىپیوندد." چهارم" اینكه نور ایمان و عمل آنها از پیشاپیش و سمت راست آنها حركت مىكند و مسیر آنها را به سوى بهشت روشن مىسازد (بعضى از مفسران نورى را كه پیشاپیش حركت مىكند نور" عمل" دانسته اند، در این زمینه تفسیر دیگرى نیز ذیل آیه 12 سوره حدید در جلد 23 تفسیر نمونه داشتیم)." پنجم" اینكه توجهشان به خدا بیشتر مىگردد، لذا رو به سوى درگاه خدا مىآورند و از او تقاضاى تكمیل نور و آمرزش كامل گناه خویش مىكنند.
نكته ها:
1- تعلیم و تربیت خانواده دستور امر به معروف و نهى از منكر، یك دستور عام است، كه همه مسلمین نسبت به یكدیگر دارند، ولى از آیات فوق، و روایاتى كه در باره حقوق فرزند و مانند آن در منابع اسلامى وارد شده، به خوبى استفاده مىشود كه انسان در مقابل همسر و فرزند خویش مسئولیت سنگینترى دارد، و موظف است تا آنجا كه مىتواند در تعلیم و تربیت آنها بكوشد، آنها را از گناه بازدارد و به نیكیها دعوت نماید، نه اینكه تنها به تغذیه جسم آنها قناعت كند.
در حقیقت اجتماع بزرگ از واحدهاى كوچكى تشكیل مىشود كه" خانواده" نام دارد، و هر گاه این واحدهاى كوچك كه رسیدگى به آن آسانتر است اصلاح گردد كل جامعه اصلاح مىشود، و این مسئولیت در درجه اول بر دوش پدران و مادران است.
مخصوصا در عصر ما كه امواج كوبنده فساد در بیرون خانوادهها بسیار قوى و خطرناك است، براى خنثى كردن آنها از طریق تعلیم و تربیت خانوادگى باید برنامهریزى اساسىتر و دقیقتر انجام گیرد.نه تنها آتشهاى قیامت كه آتشهاى دنیا نیز از درون وجود انسانها سرچشمه مىگیرد، و هر كس موظف است خانواده خود را از این آتشها حفظ كند.
در حدیثى مىخوانیم:" هنگامى كه آیه فوق نازل شد، كسى از یاران پیامبر ص سؤال كرد: چگونه خانواده خود را از آتش دوزخ حفظ كنم:حضرت ص فرمود:تامرهم بما امر اللَّه، و تنهاهم عما نهاهم اللَّه، ان اطاعوك كنت قد وقیتهم، و ان عصوك كنت قد قضیت ما علیك: :" آنها را امر به معروف و نهى از منكر مىكنى، اگر از تو پذیرفتند آنها را از آتش دوزخ حفظ كردهاى، و اگر نپذیرفتند وظیفه خود را انجام دادهاى" «" نور الثقلین" جلد 5 صفحه 372.».
و در حدیث جامع و جالب دیگرى از رسول خدا ص آمده است:الا كلكم راع، و كلكم مسئول عن رعیته، فالامیر على الناس راع، و هو مسئول عن رعیته، و الرجل راع على اهل بیته، و هو مسئول عنهم، فالمرأة راعیة على اهل بیت بعلها و ولده، و هى مسئولة عنهم، الا فكلكم راع، و كلكم مسئول عن رعیته:" بدانید همه شما نگهبانید، و همه در برابر كسانى كه مامور نگهبانى آنها هستید مسئولید، امیر و رئیس حكومت اسلامى نگهبان مردم است و در برابر آنها مسئول است، مرد نگهبان خانواده خویش است و در مقابل آنها مسئول، زن نیز نگهبان خانواده شوهر و فرزندان است و در برابر آنها مسئول مىباشد، بدانید همه شما نگهبانید و همه شما در برابر كسانى كه مامور نگهبانى آنها هستید مسئولید! «" مجموعه ورام" جلد اول صفحه 6.» این بحث دامنهدار را با حدیثى از امیر مؤمنان على ع پایان مىدهیم، امام ع در تفسیر آیه فوق فرمود:علموا انفسكم و اهلیكم الخیر، و ادبوهم" منظور این است كه خود و خانواده خویش را نیكى بیاموزید و آنها را ادب كنید" «)" در المنثور" جلد 6 صفحه 244».
2- توبه درى به سوى رحمت خدابسیار مىشود كه از انسان- مخصوصا در آغاز تربیت و سیر و سلوك الى اللَّه-لغزشهایى سرمىزند، اگر درهاى بازگشت به روى او بسته شود، مایوس مىگردد، و براى همیشه از راه مىماند، و لذا در مكتب تربیتى اسلام، توبه به عنوان یك اصل تربیتى با اهمیت فوق العادهاى مطرح است، و از تمام گنهكاران دعوت مىكند كه براى اصلاح خویش و جبران گذشته از این در، وارد شوند.امام على بن الحسین ع در مناجات" تائبین" به پیشگاه خدا چنین عرضه مىدارد:الهى انت الذى فتحت لعبادك بابا الى عفوك سمیته التوبة، فقلت تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً، فما عذر من اغفل دخول الباب بعد فتحه" خداى من تو كسى هستى كه درى به سوى عفوت به روى بندگانت گشودهاى، و نامش را توبه نهادهاى، و فرمودهاى بازگردید به سوى خدا و توبه كنید توبه خالصى، اكنون عذر كسانى كه از ورود از این در، بعد از گشایش آن، غافل شوند چیست"؟![4]
به قدرى در مساله توبه در روایات تاكید شده كه در حدیثى از امام باقر ع مىخوانیم:ان اللَّه تعالى اشد فرحا بتوبة عبده من رجل اضل راحلته و زاده فى لیلة ظلماء، فوجدها : " خداوند از توبه بندهاش بیش از كسى كه مركب و توشه خود را در بیابان در یك شب تاریك گم كرده و سپس آن را بیابد شاد مىگردد"! «" اصول كافى" جلد 2 باب التوبة حدیث 8.»
این تعبیرات آمیخته با بزرگوارى همه براى تشویق به این امر مهم حیاتى است.ولى باید توجه داشت كه" توبه تنها لقلقه زبان، و گفتن" استغفر اللَّه" نیست بلكه شرایط و اركانى دارد كه در تفسیر توبه نصوح در آیات فوق به آناشاره شد، هر گاه توبه با این شرائط انجام گیرد آن چنان اثر مىگذارد كه گناه و آثار گناه را به كلى از روح و جان انسان محو مىكند، لذا در حدیثى از امام باقر ع مىخوانیم:التائب من الذنب كمن لا ذنب له، و المقیم على الذنب و هو مستغفر منه كالمستهزء!: كسى كه از گناه توبه كند همچون كسى است كه اصلا گناه نكرده، و كسى كه به گناه خود ادامه دهد در حالى كه استغفار مىكند مانند كسى است كه مسخره مىكند"!
[1]تفسیر نمونه، ج24، ص: 289 -296
[2] (1) بعضى تصور مىكنند" نصوح" نام شخص خاصى بوده است و در این زمینه داستان مفصلى به عنوان توبه نصوح نقل كردهاند ولى باید توجه داشت نصوح اسم كسى نیست، بلكه معنى وصفى دارد، هر چند داستان معروف ممكن است صحت داشته باشد.
[3]تفسیر" قرطبى" جلد 10 صفحه 6766.
[4]مناجاتهاى پانزدهگانه مناجات اول (بحار الانوار جلد 94 صفحه 142).