جالب بود عالی بود یعنیامروز دریای شهرمان چنان خسته است که عنکبوت بر موجهایش تار میبندد...
زنبور را مجبور کرده ایم از گلهای سمی عسل بیاورد...
گنجشکی سالها بر سیم برق نشسته...
وقتی که دور لبهایم را مین گذاری کرده اند ...من چطور بخندم؟؟؟؟
خدایا ما کاشفان کوچه های بن بستیم
حرفهای خسته ای داریم!!!!
این بار پیامبری بفرست که تنها گوش کند.............
جالب بود عالی بود یعنی
خدایا پشت حصار
خطاهایم بنویس…
“جوانی”…