معماری با مصالحی از جنس دل

A.8

عضو جدید
کاربر ممتاز
ديدي اي دل عاقبت زخمت زدند؟
گفته بودم مردم اينجا بدند
ديدي آخر ساقه جانت شكست ؟
آن عزيزت عهدوپيمانت شكست؟
ديدي اي دل درجهان يك يار نيست؟
هيچكس در زندگي غمخوار نيست؟
آه ديدي سادگي جان داده است؟
جاي خود را گِل به سيمان داده است؟
ديدي آخر حرف من بيجا نبود؟
از براي عشق اينجا ، جا نبود؟
نوبهار عمر را ديدي چه شد؟
زندگي را هيچ فهميدي چه شد؟

ديدي اي دل دوستيها بي بهاست؟
كمترين چيزي كه مي يابي وفاست؟
ديده اي گلها همه پژمرده اند
رنگها در دود و سرما مرده اند
آري اي دل ! زنده بودن ساده نيست
بين آدمها يكي دلداده نيست
بايد اينجا از خود اي دل گم شوي
عاقبت همرنگ اين مردم شوي !
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در غم عشق نبودیّ و محبت کردی
این هم از لطف شما بود و نمی‌دانستیم
من نکردم گله از عهد و وفاداری تو
عهد ما عهد جفا بود و نمی‌دانستیم
رنج بی‌عشقی و تنهایی و بی‌مهری یار
همه تقدیر خدا بود و نمی‌دانستیم
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خیلی سخته...
که برای دیگران مثل کوه استوار باشی اما
تو خودت آروم آروم بشکنی...
خیلی سخته...
که مرهم درد دل آدم ها باشی اما تو
سینه ات یه بغض سنگین پنهان کرده باشی...
خیلی سخته...
که همیشه برای دیگران روی لبهات خنده
باشه اما غم و غصه موهات رو سفید کرده باشه...
خیلی سخته...
که برای همه پیام امید باشی اما از دست
روزگار خسته شده باشی...
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی بدون گریه بغض داد و هواربا غرور باید قبول کنی که فراموش شده ایو بروی دنبال زندگی ات
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درد می کشم ، درد
هم تلخ است هم ارزان
هم گیراییش بالاست
هم اینکه تابلو نمی شوم و رفیقی که مرا به درد معتاد کرد ناباب نبود ،
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو میروی اما بدان چیزی عوض نمی شود پای ما تا ابد گیر است من و تو شریک جرم یک مشت خاطره ایم
 
  • Like
واکنش ها: A.8

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
داغتـــریـن آغــــوش هـــا را از تنـت

و شیـریـــن تـریــن بــوســـه هـــا را از لبـــانت بیـــرون می کشـــم


بــه تـلـــافـی تمـــام روزهــایـــی کـــه می خــــواهمت و نیسـتـــی …

 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه وقتایی هست که دوست داری عشقت خواب باشه
و خیلی حرفارو تو خواب بهش بگی
بگی که بدون اون میمیری
بگی که از بودنش خدارو ممنونی
بگی که تمام دنیای تو توی اون خلاصه شده
یا حتی آروم ببوسیش و خیالت راحت باشه که آرووووم خوابیده
وتا صبح بهش نگاه کنی و از دوست داشتنش لذت ببری…
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعضی وقتا آدما الماسی تو دست دارند،
بعد چشمشون به یه گردو می افته
دولا میشن تا گردو رو بردارن
الماسه می افته تو شیب زمین
قل میخوره و تو عمق چاهی فرو میره
میدونی چی می مونه؟
یه آدم...،یه دهــــــن بـــاز....،یه گـــــــردوی پـــــوک ....
و یه دنیـــــا حســـــــرت...
 

دختر بهاری

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
برگرد و نگاه کن از من چه ساخته ای!
ویرانه ای از پوست و استخوان…
و مشتی شعر عاشقانه
این عاقبت کسی ست که چشمان خیس تو را دید…
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قرار بود این شعر هم
یک عاشقانه آرام باشد..، اما...چه می شود کرد وقتی
واژه ها بر علیه شاعر، دسیسه می کنند..
شغل من همین است..،
تحقیر خود درشعر هایی که
مازوخیسم شاعرانه می دانم شان
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
 
درد می کشم ، درد
هم تلخ است هم ارزان
هم گیراییش بالاست
هم اینکه تابلو نمی شوم و رفیقی که مرا به درد معتاد کرد ناباب نبود ،
اتفاقا باب باب بود فقط نگفته بود که ماندنی نیست ، همین !
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
گلایه از دل بی طاقتم نکن اینقدر...

کنارِ تو که رسیدم،
صبور خواهم شد...!!!
 
  • Like
واکنش ها: A.8

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
شده ام شنبه!

همه میخواهند از من شروع کنند ترک کردن را …
 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
پیشتر ها فکر میکردم...
با سکوت به تو میرسم!
آنقدر سکوت کردم که تو رسیدی...

اما نه به من، به دیگری!
این حکم سنگینی است برای یک لحظه سکوت بیشتر....
 

Autumn girl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نوای عاشقانه ی پیچیده در كوه...

وزوز شادیه بی دلیل...

پتك یاد تو...درد بیدریغ دلم...

دل تمام من و او ها خوش!

دل تو هم خوش!!

دل من...

هیچی!
 

Autumn girl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خسته ام؛

خسته تر از آنی که خیانت کنم

...تنهایم؛

تنها تر از آنی که عاشق شوم
 
بالا