مشاعرۀ سنّتی
- شروع کننده موضوع Matrix
- تاریخ شروع
معرفت نیست در این قوم خدایا مددی
تا برم گوهر خود را به خریدار دگر
رواق منظر چشم من آشیانه ی توست .......................... کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست
تو کیستی که من این گونه بی تو بی تابم
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم
تو چیستی که من از موج هر تبسم تو
به سان قایق سرگشته روی گردابم
farzadghazanfari
عضو جدید
تا نگویم به تو سرّ دل خود هیچ مدان ..................... کز منِ خسته به قلبت اثری نیست که نیست
فی البداهه از خودم با وزن و قافیه و ردیف شعر شما
تا نگویم به تو سرّ دل خود هیچ مدان ..................... کز منِ خسته به قلبت اثری نیست که نیست
فی البداهه از خودم با وزن و قافیه و ردیف شعر شما
تو را سری است که با ما فرو نمی آید
مرا دلی که صبوری از او نمی آید
دیدی که من با این دلِ بی آرزو عاشق شدم ................ با آن همه آزادگی بر روی او عاشق شدم
farzadghazanfari
عضو جدید
لبت را بر لبم بگذار بمیرم ................ که بوس از آن لب لعلت بگیرم
Pure Liveliness
عضو جدید
میانِ ماه من تا ماه گردون *** تفاوت از زمین تا آسمان است
تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن ..................... که ندارد دل من طاقت هجران دیدن
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
بختم ار یار شود رختم از اینجا ببرد
دوباره کوله بارِ بسته یعنی می روی، باشد دلم را پس بده آن وقت هر گوری که می خواهی...
ر این بهشت سیب منی گندم منی/چه جلب!!!!!
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند
ای ناگزیر دیدنی ، اما نچیدنی/
طعم تو را همیشه ولی بو کشیده ام/
آنگاه که کنارمی و حرف میزنی
دلم به وسعت دریا... ولی چه چاره اگر باز/
غمی سماجتِ یک رودخانه داشته باشد؟/
غمی شرور و دلی مضطرب، چگونه عقابی/
کنار فاخته یی آشیانه داشته باشد؟/
دوستت دارم پریشان، شانه می خواهی چه کار؟/دام بگذاری اسیرم، دانه می خواهی چه کار؟
روزی که بجنبد نفس باد بهاری
بینی که گل و سبزه کران تا به کران است
تا ابد دور تو می گردم، بسوزان، عشق کن/
ای که شاعر می کُشی، پروانه می خواهی چه کار؟
یارم چو قدح به دست گیرد .................. بازار بتان شکست گیرد
آخرین ویرایش:
ای که برداشتی از شانه موری
باری
بهتر آن بود
که دست از سر من برداری
ظاهر آراسته ام
در هوس وصل،
ولی
من پریشان تر از آنم
که تو می پنداری
هر چه می خواهمت از یاد برم
ممکن نیست
من تو را دوست نمی دارم اگر بگذاری
من از همین تریبون، تشکر می کنم از دوستانی که به خودکفایی رسیدن در عرصه مشاعره!
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود ،روزی گلستان غم مخور
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |