حلقه (کپی پیست!!)
دخترک خنده کنان گفت که "چیست
راز این حلقه ی زر
راز این حلقه که انگشت مرا
این چنین تنگ گرفته است به بر
راز این حلقه که در چهره ی او
این چنین تابش و رخشندگی است"
مرد حیران شد و گفت:
"حلقه ی خوشبختی است ، حلقه ی زندگی است."
همه گفتند : " مبارک باشد"
دخترک گفت:"دریغا که مرا
باز در معنی آن شک باشد"
سالها رفت و شبی
زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقه ی زر
دید در نقش فروزنده ی او
روزهایی که به امید وفای شوهر
به هدر رفته ، هدر
زن پریشان شد و نالید که " وای
وای ، این حلقه که در چهره ی او
باز هم تابش و رخشندگی است
حلقه ی بردگی و بندگی است "
فرخزاد .