رها نمیکند ایام در کنار منش
که داد خود بستانم ببوسه از دهنش
نازم ان چشم سیه کز یک نگاه اشناشاعر تمام قافیه ها را ورق بزن
چشمان سرخ لبانش و قعر زن !
نازم ان چشم سیه کز یک نگاه اشنا
مردم اگاه را از خویشتن بیگانه کرد
شوم نسیم و شبی در برت کشم چون گلدل من می رود به سربازی
دل من تیر میکشد پشتش
اسلحه میکشد به روی خودش
میچکد ماشه زیر انگشتش
شراب تلخ میخواهم که مرد افکن بود زورشدل من می رود به سربازی
دل من تیر میکشد پشتش
اسلحه میکشد به روی خودش
میچکد ماشه زیر انگشتش
شوم نسیم و شبی در برت کشم چون گل
ببوسمت لب وانگه بگویمت که منم
شراب تلخ میخواهم که مرد افکن بود زورش
که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
اختیاری داشتم دل دادم و دلبر گرفتم
حالیا دل بر گرفتن را ندارم اختیاری
نالیدن بلبل ز نو اموزی عشق استیک جفت بال سوخته در حال پر زدن
یک مشت حرف فلسفی بی اثر زدن
یاری ز طبع خواستم اشکم چکید و گفت
یاری ز من بجوی که با این روانیم
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه ، تو همدرد من مسکینی
یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
یادم نکرد و شاد حریفی که یاد از اودلم گرفته از این روزهای تنهایی
دلم گرفته از این خانه مقوایی
یادم نکرد و شاد حریفی که یاد از او
یادش بخیر گرچه دلم نیست شاد از او
او شبی سوخت عمادت همه شب می سوزدوعدهٔ جلوه چون دهی قدوهٔ اهل صومعه
در ره انتظار تو فوت کند نماز را
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |