won-a-pa-lei
عضو جدید
روز و شب خون جگر میخورم از درد جدایی
ناگوار است به من زندگی ، ای مرگ کجایی
ناگوار است به من زندگی ، ای مرگ کجایی
تو درجان منی من غم ندارمتو درخت
من درخت
و بين ما يك سلام نمناك
هميشه روي بند رخت
چيستا يثربي( عشق شرقي)
نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر
تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا
شربتی تلختر از زهر فراقت باید
تا کند لذت وصل تو فراموش مرا
از تو زدن تیغ تیز وز دل و جان صد رضا
یک سخنم چون قضا نی اگرم نی مگر
تویی که عزت ما میبری به کم محلی
و گرنه خواری عشقت هلاک صحبت ماست
تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم / دیو نیم پری نیم از همه چون نهان شدم
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمیکند
دیار هند و اقالیم ترک بسپارند
چو چشم ترک تو بینند و زلف هندو را
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |