**setare**
عضو جدید
تمام واژ های من پر از تکرار این حرفند؛
تو از من دوری و زخمی این بی کسی هایم!
تو از من دوری و زخمی این بی کسی هایم!
شد خزان گلشن آشنایی
باز هم آتش به جان زد جدایی
مرا دریاب من خوبممرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
من مانده ام مهجور از او بيچاره و رنجور از او
گويي كه نيشي دور از او در استخوانم مي رود
ور نه ز آسمان خرد آفتاب وار
این خاک را به مرتبه یاقوت و زر کنید
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |