مشاعرۀ سنّتی
- شروع کننده موضوع Matrix
- تاریخ شروع
jjjj
عضو جدید
jjjj
عضو جدید
farshid618524
عضو جدید
در عهد پادشاه خطا بخش جرم پوش
حافظ قرابه كش شدو مفتي پياله نوش!
حافظ قرابه كش شدو مفتي پياله نوش!
شمعم شکفته بود که خندد بروی تو
افسوس ای شکوفه ی خندان نیامدی
jjjj
عضو جدید
شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
حیفم اومد کلش رو نذارم:
شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده من شو و برخور ز همه سیمتنان
کمتر از ذره نه‌ای پست مشو مهر بورز
تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان
بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری
شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان
پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم
که شهیدان که‌اند این همه خونین کفنان
گفت حافظ من و تو محرم این راز نه‌ایم
از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان
farshid618524
عضو جدید
يار بيگانه مشو تا نبري از خويشم
غم اغيار مخور تا نكني نا شادم
غم اغيار مخور تا نكني نا شادم
مجنون تو کوه را ز صحرا نشناخت
دیوانهٔ عشق تو سر از پا نشناخت
هر کس بi تو ره یافت ز خود گم گردید
آنکس که ترا شناخت خود را نشناخت
دیوانهٔ عشق تو سر از پا نشناخت
هر کس بi تو ره یافت ز خود گم گردید
آنکس که ترا شناخت خود را نشناخت
تو از آن دگری، رو که مرا یاد تو بس
خود تو دانی که من از کان جهان دگرم
خود تو دانی که من از کان جهان دگرم
نبست بر لوحِ دلم جز الفِ قامتِ یار
چه کنم؟حرفِ دگر یاد نداد استادم
چه کنم؟حرفِ دگر یاد نداد استادم
farshid618524
عضو جدید
تاريخ اين حكايت گر از تو باز پرسند
سر جمله اش فرو خوان از ميوه بهشتي!
سر جمله اش فرو خوان از ميوه بهشتي!
یادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت سلیمان رود به باد........
در معرضی که تخت سلیمان رود به باد........
در کعبه اگر دل سوی غیرست ترا
طاعت همه فسق و کعبه دیرست ترا
ور دل به خدا و ساکن میکده‌ای
می نوش که عاقبت بخیرست ترا
طاعت همه فسق و کعبه دیرست ترا
ور دل به خدا و ساکن میکده‌ای
می نوش که عاقبت بخیرست ترا
اگر غم لشكر انگيزد كه خون عاشقان ريزد
من و ساقي به هم سازيم و بنيادش براندازيم
من و ساقي به هم سازيم و بنيادش براندازيم
مهتر رمز بزرگی در بشر دانی که چیست
مردم محتاج را بر خود مقدم داشتن ...
مردم محتاج را بر خود مقدم داشتن ...
نرگس دریده چشم به دیدار او ولی
دیدار آفتاب به چشم دریده نیست
دیدار آفتاب به چشم دریده نیست
تا لعل باده رنگ تو شکر فروش گشت
باور کن که:هیچ دلی گرد هوش گشت
برخاستی که:زهر جدایی دهی بما
بنشین که ان به یاد تو خوردیم و نوش گشت
باور کن که:هیچ دلی گرد هوش گشت
برخاستی که:زهر جدایی دهی بما
بنشین که ان به یاد تو خوردیم و نوش گشت
تيرباران فلک فرصت آنم ندهد
که چو تير از جگر ریش برآرم وايی
که چو تير از جگر ریش برآرم وايی
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |