من دگر میل به صحرا و تماشا نکنم
که گلی همچو رخ تو به همه بستان نیست
تن بیشه پراز مهتابه امشب
پلنگ کوهها در خوابه امشب
به هر شاخی دلی سامان گرفته
دل من در تنم بی تابه امشب
سیاوش کسرایی
به جبر گر همه عالم رضاي من طلبند
من اختيار كنم ز آن ميان رضاي تو را
یه شب مهتاب ماه میاد تو خواب
منو میبره کوچه به کوچه
باغ انگوری
باغ آلوچه
همه کس می کند دعوی عشقت
ولی با درد بی درمان که دارد ؟
غمت هر لحظه جانی خواهد از من
چه انصاف است؟ چندین جان که دارد؟
شمشاد خرامان کن و آهنگ گلستان کندر شبی سرد و فضایی همه جا غم انبوه
و زمینی که در آن کاه شود چون یک کوه
تو مرا یاری باش
یکی به گوشهی چشم التفات کن ما را
که پادشاهان گهگه نظر به عام کنند
دلم ز دست به دربرد سروبالایی
خلاف عادت آن سروها که بر لب جوست
به خواب دوش چنان دیدمی که زلفینش
گرفته بودم و دستم هنوز غالیه بوست
انان که خاک را به نظر کیمیا کننددوش از مسجد سوی ميخانه آمد پير ما
چيست ياران طريقت بعد از اين تدبير ما
ما مريدان روی سوی قبله چون آريم چون
روی سوی خانه خمار دارد پير ما
داني كه را سزد صفت پاكي؟انان که خاک را به نظر کیمیا کنند
ایا بود که گوشه ی چشمی به ما کنند
من مست و تو دیوانه ما را که برد خانهدوستان عيب من بیدل حيران مکنيد
گوهری دارم و صاحب نظری میجويم
مادري دارم بهتر از برگ درختدوستان عيب من بیدل حيران مکنيد
گوهری دارم و صاحب نظری میجويم
نیستیم از دوریت با داغ حرمان نیستیممادري دارم بهتر از برگ درخت
دوستاني بهتر از آب روان...
ای بداد من رسیده تو روزهاي خود شكستن
ای چراغ مهـــــربونی ، تو شبهای وحشت من
ای تبلور حقیقت ؛ توی لحظه هــــــــای تردید
تو شبو از من گرفتی ... تو منو دادی به خورشید
اگه باشی یا نباشی ؛ برای من تکیه گاهی
برای من که غریبم ؛ تو رفیقی جون پـــــــــناهی
یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت
يا رب به که شايد گفت اين نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجايی
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |