مشاعرۀ سنّتی

[lilium.y]

دلم گرفته از این روزها، دلم تنگ است
میان ما و رسیدن هزار فرسنگ است...

 

[rahmati8829]

کنج قفس می میرم و این خلق بازرگان
چون قصه ها مرگ مرا نیرگ می دانند!

دوستان در پرده میگویم سخن/گفته خواهد شد به دستان نیز هم

 

[lilium.y]

من تمام دین خود را در طواف چشم تو
هفتمین دورم کجا بود! دور اول باختم...!

 

[rahmati8829]

من تمام دین خود را در طواف چشم تو
هفتمین دورم کجا بود! دور اول باختم...!

من بر نخیزم از سر راه وفای تو/ از هستی ام اگر چه برانگیتند گرد.

 

[lilium.y]

دهخدا تجربه ی عشق ندارد ورنه
معنی "مرگ" و "جدایی" به یقین هر دو یکیست...

 

[*ABER*]

دهخدا تجربه ی عشق ندارد ورنه
معنی "مرگ" و "جدایی" به یقین هر دو یکیست...

تو هستی من شدی
از آنی همه من
من نیست شدم در تو
از آنم همه تو...

 

[lilium.y]

تو هستی من شدی
از آنی همه من
من نیست شدم در تو
از آنم همه تو...

وقتی که شمع جمع تو باشی چه دیدنی ست
دل دادن دوباره ی پروانه ها به هم...

 

[JASMIN.S]

وقتی که شمع جمع تو باشی چه دیدنی ست
دل دادن دوباره ی پروانه ها به هم...

مرا ز یاد برد آخر ولی من
به جز او عالمی را بردم از یاد

 

[BISEI]

درویش نمی‌پرسی و ترسم که نباشد
اندیشه آمرزش و پروای ثوابت


​

 

[*ABER*]

تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است!

 

[|PlaNeT|]

تلخ ست همه ی عمـرم از شدت دلتـنگی

یا سوی تو باز آیم؛ یا اینکه تو می آیی !​

 

[*ABER*]

یار بی پرده از در و دیوار
در تجلی است ای اولی الابصار...

 

[|PlaNeT|]

روی بنمای و وجود خودماز یاد ببر​

​

خرمن سوختگان را همه گو باد ببر ​

 

[*ABER*]

روزگاریست در این کوچه گرفتار توام
باخبر باش که در حسرت دیدار توام
گفته بودی که طبیب دل هر بیماری
پس طبیب دل من باش که بیمار توام

 

[|PlaNeT|]

ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا

گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر ​

 

[surrender]

روزي كه
دانش لب آب زندگي مي كرد،
انسان
در تنبلي لطيف يك مرتع
با فلسفه هاي لاجوردي خوش بود.
در سمت پرنده فكر مي كرد.
با نبض درخت ، نبض او مي زد.
مغلوب شرايط شقايق بود...

سهراب سپهری

 

[JASMIN.S]

روزي كه
دانش لب آب زندگي مي كرد،
انسان
در تنبلي لطيف يك مرتع
با فلسفه هاي لاجوردي خوش بود.
در سمت پرنده فكر مي كرد.
با نبض درخت ، نبض او مي زد.
مغلوب شرايط شقايق بود...

سهراب سپهری

دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت
حافظ

 

[*ABER*]

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را...

 

[surrender]

آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
بهرام که گور می گرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

خیام

 

[MisyoMasoud]

تو را آن به که وری خود زِ مشتاقان بپوشانی
که شادیِ جهان گیری ، غمِ لشکر نمی ارزد

 

[*ABER*]

در این دنیای بی حاصل چرا مغرور میگردی؟
سلیمان گر شوی آخر نصیب مور میگردی.

 

[MisyoMasoud]

یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان می شنوم نامکرر است

 

[*ABER*]

تا که عشقت مطربی آغاز کرد
گاه چنگم گاه تارم روز و شب...

 

[JASMIN.S]

برهر که می نگرم. در شکایت است
در حیرتم که گردش گردون به کام کیست

 

[*ABER*]

تنگ شد از غم دل ,جای به من
یک دل و اینهمه غم!وای به من

ناله را هرچند میخواهم که پنهان برکشم
سینه میگوید که من تنگ آمدم، فریاد کن!

 

[JASMIN.S]

ناله را هرچند میخواهم که پنهان برکشم
سینه میگوید که من تنگ آمدم، فریاد کن!

نیمه های راه دیدم نارفیقی میکنند
ترکشان کردم, شده نامم رفیق نیمه راه!

 

[*ABER*]

نیمه های راه دیدم نارفیقی میکنند
ترکشان کردم, شده نامم رفیق نیمه راه!

هر که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش می دهند.

 

[MisyoMasoud]

هر که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش می دهند.

دلی که در دو جهان ، جز تو هیچ یارش نیست
گرش تو یار نباشی، جهان به کارش نیست

 

[*ABER*]

تو را هوای به آغوش من رسیدن نیست
وگرنه فاصله ی ما هنوز یک قدم است

 

[surrender]

تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من,
چه جنونی, چه نیازی, چه غمی ست؟!
...

اخوان ثالث