مشاعرۀ سنّتی

rahmati8829

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود

وین راز سر به مهر به عالم سمر شود


گویند سنگ لعل شود در مقام صبر

آری شود ولیک به خون جگر شود
دوش میگفت که فردا بدهم کام دلت/ سببی ساز خدایا که پشیمان نشود.
 

حميدرن

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شمع جویی و آفتاب بلند

روز بس روشن و تو در شب تار


گر ز ظلمات خود رهی بینی

همه عالم مشارق انوار


کوروش قائد و عصا طلبی

بهر این راه روشن و هموار


چشم بگشا به گلستان و ببین

جلوهٔ آب صاف در گل و خار


ز آب بی‌رنگ صد هزاران رنگ

لاله و گل نگر در این گلزار
 

₪آمیتریس₪

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شمع جویی و آفتاب بلند

روز بس روشن و تو در شب تار


گر ز ظلمات خود رهی بینی

همه عالم مشارق انوار


کوروش قائد و عصا طلبی

بهر این راه روشن و هموار


چشم بگشا به گلستان و ببین

جلوهٔ آب صاف در گل و خار


ز آب بی‌رنگ صد هزاران رنگ

لاله و گل نگر در این گلزار

رنج فراق هست و امید وصال نیست
این "هست و نیست" کاش که زیر و زبر شود
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رنج فراق هست و امید وصال نیست
این "هست و نیست" کاش که زیر و زبر شود

در این شب سیاهم ، گم گشته راه مقصود
از گوشه ای برون آی ، ای کوکب هدایت
در زلف چون کمندش ، ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی ، بی جرم و بی جنایت
 

₪آمیتریس₪

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در این شب سیاهم ، گم گشته راه مقصود
از گوشه ای برون آی ، ای کوکب هدایت
در زلف چون کمندش ، ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی ، بی جرم و بی جنایت

تا کی ز جهان پر گرند اندیشه
تا چند ز جان مستمند اندیشه
آن کز تو توان ستد همین کالبدست
يک مزبله گو مباش چند انديشه
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا کی ز جهان پر گرند اندیشه
تا چند ز جان مستمند اندیشه
آن کز تو توان ستد همین کالبدست
يک مزبله گو مباش چند انديشه

هر کس ک دید روی تو بوسید چشم من
کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد
 

₪آمیتریس₪

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر کس ک دید روی تو بوسید چشم من
کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد

در گفتن ذکر حق زبان از همه به
طاعت که به شب کني نهان از همه به
خواهي ز پل صراط آسان گذري
نان ده به جهانيان که نان از همه به
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در گفتن ذکر حق زبان از همه به
طاعت که به شب کني نهان از همه به
خواهي ز پل صراط آسان گذري
نان ده به جهانيان که نان از همه به

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را
دل عالمی بسوزیچو عذار برفروزی
تو از این چه سود داری که نمیکنی مدارا
 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را
دل عالمی بسوزیچو عذار برفروزی
تو از این چه سود داری که نمیکنی مدارا
امید من به وصالت، امید آن مردی است
که گفت ماهی سرخ از سراب می گیرم...:gol:
 

حميدرن

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دردم از یار است و درمان نیز هم

دل فدای او شد و جان نیز هم


این که می‌گویند آن خوشتر ز حسن

یار ما این دارد و آن نیز هم


یاد باد آن کو به قصد خون ما

عهد را بشکست و پیمان نیز هم
 

حميدرن

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو باشی به بیچارگی دستگیر

تواناتر از آتش و زمهریر


ازین برف و سرما تو فریادرس

نداریم فریادرس جز تو کس
 

JASMIN.S

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
L
یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد

دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد


آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست

خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد

دل تنگ و دست تنگ و جهان تنگ و کار تنگ
از چهارسو گرفته مرا روزگار تنگ
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا