مشاعرۀ سنّتی

iman.mpr

عضو جدید
شیدا شدم


من او بُدم،
من او شدم،
با او بُدم،
بی او شدم،
در عشق او چون او شدم،
زین رو چنین بی‌سو شدم،
زین رو چنین بی‌سو شدم،
در عشق او چون او شدم،
چون او شدم،
چون او شدم،
پیدا شدم،
پیدا شدم،
پیدای ناپیدا شدم،
شیدا شدم،
شیدا شدم،
شیدا شدم ...
 

چاووش

عضو جدید
می ستایمت ای گل بوی عشق من داری
خوش بحالت ای بلبل نغمه وطن داری
 
آخرین ویرایش:

iman.mpr

عضو جدید
یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
 
آخرین ویرایش:

iman.mpr

عضو جدید
مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم خبرش بگو که جانت بدهم به مژدگانی
بت من چه جای لیلی که بریخت خون مجنون اگر این قمر ببینی دگر آن سمر نخوانی
دل دردمند سعدی ز محبت تو خون شد نه به وصل می‌رسانی نه به قتل می‌رهانی
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم خبرش بگو که جانت بدهم به مژدگانی
بت من چه جای لیلی که بریخت خون مجنون اگر این قمر ببینی دگر آن سمر نخوانی
دل دردمند سعدی ز محبت تو خون شد نه به وصل می‌رسانی نه به قتل می‌رهانی

یک بار اگر ز مشرق رایت کند طلوع



من بعد مهر یاد نیاید ز خاورش
 

iman.mpr

عضو جدید
شرم دارد چمن از قامت زیبای بلندت که همه عمر نبودست چنین سرو روانش
گفتم از ورطه عشقت به صبوری به درآیم باز می‌بینم و دریا نه پدیدست کرانش
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
شرم دارد چمن از قامت زیبای بلندت که همه عمر نبودست چنین سرو روانش
گفتم از ورطه عشقت به صبوری به درآیم باز می‌بینم و دریا نه پدیدست کرانش


شوق لبت برد از یاد حافظ



درس شبانه ورد سحرگاه
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دلی این جاست هم آهنگِ تو و نغمۀ تو

که بجز ناله و فریاد ندارد هنری
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یارب چه فسونست که او می‌خواند



کاندر دل سنگ می‌نشاند چیزی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یارب !چه فرّخ طالعند ،آنان که در بازارِ عشق

دردی خریدند و غمِ دنیایِ دون بفروختند
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا

سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا تو نگاه مي كني كار من آه كردن است

اي به فداي چشم تو اين چه نگاه كردن است؟
 

iman.mpr

عضو جدید
تو دوری از برم تو دوری از برم
دل در برم نیست خدا خدا
هوای دیگری هوای دیگری
هم در سرم نیست هم در سرم نیست
به جان دلبرم به جان دلبرم
کز هر دو عالم خدا دلم
تمنای دگر تمنای دگر
جز دلبرم نیست جز دلبرم نیست
 

ranalean

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تا یوسفی به چاه نیفتد عزیز نیست

اینان اسیر یوسف افتاده در چهند
 

ranalean

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
درآن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم

بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
 

sahar-architect

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مرا درديست اندر دل كه گرگويم زبان سوزد
وگر پنهان كنم ترسم كه مغز استخوان سوزد
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد

به می بفروش دلق ما کز این بهتر نمی‌ارزد
 

iman.mpr

عضو جدید
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یوسفا در چاه شاهی تو ولیک



بی لوایی بی‌لوایی بی‌لوا
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا