مشاعرۀ سنّتی

Farasystem

عضو جدید
کاربر ممتاز
يك نظر ديدن آن يار در اين حال بس است
بلبلان را در قفس ، يک لحظه بوي گل بس است
هوس نوش نداريم از آن چشم سياه
گوشه چشمي هم مرا در اوج تنهايي بس است


تا کجا می خوای بری این کوچه بن بسته عزیز
دیگه از لج بازیات دارم می شم خسته عزیز

اگه من ساقی بشم توبه ز مستی می کنی
ماه بشم از لج من سایه پرستی می کنی
 

HASTI28

عضو جدید
تا کجا می خوای بری این کوچه بن بسته عزیز
دیگه از لج بازیات دارم می شم خسته عزیز

اگه من ساقی بشم توبه ز مستی می کنی
ماه بشم از لج من سایه پرستی می کنی


يار ما را از جدايي غم نبود
در غمش مجنون و عاشق کم نبود
بر سر پيمان خود محکم نبود
سهم من از عشق جز ماتم نبود
 

Ghazal_joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش
بیان کند که چه بودست ناشکیبا را
 

Ghazal_joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترسم که صرفه​ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما
 

Farasystem

عضو جدید
کاربر ممتاز
در این دنیا که نامردان عصا از کور میدزدند
من از ناباوری انجا محبت جستجو کردم


ماه عبادت است و من با لب روزه دار از این
قول و غزل نوشتم بیم گناه کردن است

لیک چراغ ذوق هم این همه کشته داشتن
چشمه به گل گرفتن و ماه به چاه کردن است
 

غضنفرخان

عضو جدید
ماه عبادت است و من با لب روزه دار از این

قول و غزل نوشتم بیم گناه کردن است

لیک چراغ ذوق هم این همه کشته داشتن

چشمه به گل گرفتن و ماه به چاه کردن است


تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است

ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است.

 

lonely girl

عضو جدید
یک نفس با ما نشستی خانه بوی گل گرفت
خانه ات آباد کین ویرانه بوی گل گرفت
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزهای شادی و غم در شمار عمر ماست
گر درون کاخ عزت یا که در زندان گذشت
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا