در چشم پرخمار تو پنهان فسون سحر ......در زلف بیقرار تو پیدا قرار حسن
حافظ
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نونقش خیال روی تو تا وقت صبحدم
بر کارگاه دیده بیخواب میزدم
ساقی به صوت این غزلم کاسه میگرفت
میگفتم این سرود و می ناب میزدم
خوش بود وقت حافظ و فال مراد و کام
بر نام عمر و دولت احباب میزدم
حافظ
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
حافظ
آرام و خواب خلق جهان را سبب تویی.....زان شد کنار دیده و دل تکیه گاه توواي اي مه دو هفته چه جاي محاق بود
آخر محاق نيست که ماه دو هفته را
برخيز لاله بند گلوبند خود بتاب
آوردهام به ديده گهرهاي سفته را
اي کاش نالههاي چو من بلبلي حزين
بيدار کردي آن گل در خاک خفته را
شهریار
آرام و خواب خلق جهان را سبب تویی.....زان شد کنار دیده و دل تکیه گاه تو
با هر ستارهای سر و کار است هر شبم...از حسرت فروغ رخ همچو ماه تو
یاران همنشین همه از هم جدا شدند....ماییم و آستانه دولت پناه تو
حافظ
و گر مراد تو اینست بی مرادی من
تفاوتی نکند چون مراد یار منست
سعدی
من تشکرام تموم شده شرمنده
تسبیح و خرقه لذت مستی نبخشدت.....همت در این عمل طلب از می فروش کن
با دوستان مضایقه در عمر و مال نیست......صد جان فدای یار نصیحت نیوش کن
حافظ
خواهش میکنم نیازی به این چیزها نیست ،از این چیزها زیاد پیش میاد
اما حواستون باشه امسال سال اصلاح الگوی مصرف
مواظب باشید سهمیتون رو قطع نکنن
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
هر گل نو ز گلرخی یاد همیکند ولی....گوش سخن شنو کجا دیده اعتبار کوای بس دغل فروشان در بزم باده نوشان
هش دار تا نیفتی ای مرد نرم و ساده
در حلقه قلاشی زنهار تا نباشی
چون غنچه چشم بسته چون گل دهان گشاده
چون آینه است عالم نقش کمال عشق است
ای مردمان کی دیده است جزوی ز کل زیاده
مولانا
هر گل نو ز گلرخی یاد همیکند ولی....گوش سخن شنو کجا دیده اعتبار کو
حافظ اگر چه در سخن خازن گنج حکمت است...از غم روزگار دون طبع سخن گزار کو
پس کمربندت رو ببند خودتم سفت بگیر
کار از محکم کاری عیب نمیکنه
و گر کنم طلب نیم بوسه صد افسوس
ز حقه دهنش چون شکر فروریزد
من آن فریب که در نرگس تو میبینم
بس آب روی که با خاک ره برآمیزد
حواسم جمه
دیگر دل گرفته ما وا نمی شود
خورشید قهر کرده و فردا نمی شود
گفتی دلم برای تو آتش گرفته، آه..
احساس سوختن به تماشا نمی شود
درین سرای بی کسی کسی به در نمیزند
به دست پر ملال ما پرنده پر نمیزند...
نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمیزند
دیشب غزلی سرود، عاشق شده بودآقا شرمنده منم تشویقام تموم شده سال اصلاح الگوی مصرفه زدن سهمیه ها رو کم کردن
اما با متنت داخل این دختر خانمها چه تیپ پسری را می پسندند؟خیلی حال کردم
در آب و رنگ رخسارش چه جان دادیم و خون خوردیمدیشب غزلی سرود، عاشق شده بود
انگار خودش نبود، عاشق شده بود
ممنون.. اگه قصدت عمل به دستورات ستاد اصلاح الگوی مصرف بوده، عیب نداره.. ضمنا قابلی نداشت.. گاهی آدم اینقدر به هم میریزه که نمیتونه چیزی نگه.
در دیر مغان امد یارم قدحی در دستدر آب و رنگ رخسارش چه جان دادیم و خون خوردیم
چو نقشش دست داد اول رقم بر جان سپاران زد
عمر و ملک او بخواه از لطف حق ای دل
که چرخ این سکه دولت به دور روزگاران زد
تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده بازدر دیر مغان امد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
در نعل سمند او شکل مه نو پیداتو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز
هزار بازی از این طرفهتر برانگیزدبر آستانه تسلیم سر بنه حافظ
که گر ستیزه کنی روزگار بستیزد
شرمنده تشویقام ته کشیده
در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست
خواهش میکنم......در عوض من تشکرم فعاله
تو را که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری
یا هو
ياد با آنكه نهانت نظري با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ي ما پيدا بود
شب بخیر
در كار گلاب و گل، حكم ازلي اين بود
كان شاهد بازاري وين پرده نشين باشد
شب بخیر
در ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد
عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد
دلا بکوش مگر دامنش به دست آری
که وصل بیطلب و انتظار ممکن نیست
دلا بکوش مگر دامنش به دست آری
که وصل بیطلب و انتظار ممکن نیست
توسني كردم ندانستم همي
كز كشيدن تنگتر گردد كمند
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
حافظ
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |