مشاعرۀ سنّتی

nooshafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
من دیدم اگر ندید هر بی بصری
خاک پدرم در کف کوزه گری
یادم آمد تو به من گفتی از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب آیینه ی عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است
تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادم آمد تو به من گفتی از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب آیینه ی عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است
تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن
نام حافظ رقم نیک پذیرفت ولی
پیش رندان رقم سود زیان این همه نیست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو آسمان آبي آرام و روشني
من چون كبوتري كه پرم در هواي تو
يك شب ستاره هاي ترا دانه چين كنم
تا اشك شرم خويش بريزم به پاي تو
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
افسانه محبت هر چند کس نخواند
من سر گذشت خود را پر زین فسانه خواهم

 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
از چین ابروی تو دلم شور می زند
کاین تیغ کج به خون که دارد اشاره ای
گر نیست تاب سوختنت گرد ما مگرد
کآتش زند به خرمن هستی شراره ای

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
از چین ابروی تو دلم شور می زند
کاین تیغ کج به خون که دارد اشاره ای
گر نیست تاب سوختنت گرد ما مگرد
کآتش زند به خرمن هستی شراره ای
یارب ز شرابِ عشق سر مستم کن
وز عشقِ خودت ،نیست کن و هستم کن
از هر چه به جز عشق تهیدستم کن
یکباره به بندِ عشق پا بستم کن
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
یارب ز شرابِ عشق سر مستم کن
وز عشقِ خودت ،نیست کن و هستم کن
از هر چه به جز عشق تهیدستم کن
یکباره به بندِ عشق پا بستم کن
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
شهر خالیست ز عاشق بود کز طرفی
مردی از خویش برون اید و کاری بکند

در این رواق نیاز
پرنده ساکت و غمگین
ستاره بیمار است
دو چشم خسته من
در این امید عبث
دو شمع سوخته جان همیشه بیدار است
تو نیستی که ببینی

 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
در این رواق نیاز
پرنده ساکت و غمگین
ستاره بیمار است
دو چشم خسته من
در این امید عبث
دو شمع سوخته جان همیشه بیدار است
تو نیستی که ببینی
یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زانکه چو گردی ز میان برخیزم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
قوت شاعره من سحر از فرط ملال
متنفر شداز بنده گریزان می رفت
تو نیستی که ببینی
چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاری است
چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا