دیر گاهی است در این تنهایی
رنگ خاموشی در طرح لباست
[FONT="]تن داده ام به این که بسوزم در آتشت[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]حالا بهشت هم به جهنم نمی رسد[/FONT]10 تا تشکر طلبت
دیر گاهی است در این تنهایی
رنگ خاموشی در طرح لباست
چه بهتم بر می خوره
حالا کی گفته باور می کنم یا نمی کنم
بفرما الهه جان شمام بیاین
دلمو از مال دنیا به تو هدیه داده بودم
باتمام بی پناهی به تو تکیه داد ه بودم
من "لاله" هستم عزیزم
مرا دردیست اندر دل...
اگر گویم زبان سوزد
وگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد...
تا بو که یابم آگهی ، از سایه ی سرو سهی
گلبانگ عشقاز هر طرف بر خوش خرامی می زنم
یه روز میای و می بینی جاتم خالی نیستاین همه فرصت
کسی بلد نیست
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزيم
با ما منشين و گرنه بدنام شوي
تا تو بازآیی و این دل به فغان باز بری
من به دیدار سفر کرده پیشین بروم
این لاله کو که فرصت می خاست
در قمارزندگی عاقبت ماباختیم[FONT="].[/FONT]
بس که تک خال محبت بر زمین انداختیم[FONT="].[/FONT]
[FONT="]مي خايين من برم كمي خلوت شه
[/FONT]
زندگي خوردن و خوابيدن نيست
انتظار و هوس و ديدن و ناديدن نيست.
زندگي چون گل سرخي است
پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطيف.
يادمان باشد اگر گل چيديم
عطر و برگ و گل و خار همه همسايه ديوار به ديوار همند.
لاله خوش اومدی حالا نوبت منه:دي از تو چنان بدم که گل از بستان
امروز چنانم و چنانتر ز چنان
من چون نزنم دست که پابند مني
چون پاي نکوبم که تويي دستزنان
منم که غیر نوبت میام
ز من هر آنکه او دور؛ چو دل به سینه نزدیک
به من هرآنکه نزدیک؛ از او جدا جدا من!
__________________
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |