در خرابات مغان نور خدا می بینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم!
این عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم!
خدا پشت و پناهتممنون می رم و بر می گردم
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
1 تشکر خوش اومدیدر بيابان گر به شوق کعبهخواهي زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغيلان، غم مخور!
سلام به همه بر و بچس!!
ما را يك دل از خوبان جدا نيست
ولى صد حيف خوبان را وفا نيست
به دوستان دل سپردن كار سهل است
ز دوستان دل بريدن كار ما نيست
درباغ درآ با گل اگر خارنهاي
پيش آر موافقت گر اغيارنهاي
چون زهر مدار روي اگر مارنهاي
اين نقش بخوان چو نقش ديوارنهاي
چرا می زنی بلد نبودمبلد نیستی بگو بلد نیستم دیگه
یکی روبهی دید بی دست و پای
فرو ماند در لطف و صنع خدای...
دوش می آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجابازدل غمزده ای سوخته بود
رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی
جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |