مشاعرۀ سنّتی

Sharif_

مدیر بازنشسته
ته که ناخوانده‌ای علم سماوات
ته که نابرده‌ای ره در خرابات

ته که سود و زیان خود ندانی
بیاران کی رسی هیهات هیهات
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
ته که ناخوانده‌ای علم سماوات
ته که نابرده‌ای ره در خرابات

ته که سود و زیان خود ندانی
بیاران کی رسی هیهات هیهات
تا مست چشمانش شوم بس فتنه در کارم کند
تا دست بر دستش دهم من را به آتش می کشد
در هرم عشق و عاشقی چون شمع سوزانم کند
هیهات از این فتنه ها کز خوان او بر ما رسد
جانا به قربانت شوم لطفت به سامانم کند
صدآی عجب از کار او از فکر و از سودای او
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
نام من رفتست روزی بر لب جانان بسهو
اهل دل را بو جان می ایداز نامم هنوز
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من که از آتش دل چون خم می در جوشم
مهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
ما يكديگر را با نفس هامان
آلوده مي سازيم
آلوده تقواي خوشبختي
ما از صداي باد مي ترسيم
ما از نفوذ سايه هاي شك
در باغ هاي بوسه هامان رنگ مي بازيم
ما در تمامي ميهماني قصر نور
از وحشت آوار مي لرزيم
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
ما يكديگر را با نفس هامان
آلوده مي سازيم
آلوده تقواي خوشبختي
ما از صداي باد مي ترسيم
ما از نفوذ سايه هاي شك
در باغ هاي بوسه هامان رنگ مي بازيم
ما در تمامي ميهماني قصر نور
از وحشت آوار مي لرزيم
ما كه با دريا تلاطم كرده ايم
راه دريا را چرا گم كرده ايم
قفل غم بردر سلولم مزن
من خودم خوش باورم گولم نزن
 

= nAviD =

عضو جدید
ما كه با دريا تلاطم كرده ايم
راه دريا را چرا گم كرده ايم
قفل غم بردر سلولم مزن
من خودم خوش باورم گولم نزن


نترسیم از
مرگ ...
مرگ پایان کبوتر نیست
مرگ وارونه یک زنجیر نیست
مرگ در ذهن اقاقی جای دارد
مرگ در آب و هوای خوش نشیمن دارد
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید
مرگ با خوشه انگور می آید به دهان
مرگ در حنجره سرخ گلو می خواند
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است
مرگ گاهی ریحان می چیند
مرگ گاهی ودکا می نوشد
مرگ گاه در سایه نشسته به ما می نگرد و همه میدانیم ریه های ما پر اکسیژن
مرگ است
 

sina1

عضو جدید
یارب این شهر چه شهریست که صد یوسف دل
به کلافی بفروشیم و خریداری نیست
 
آخرین ویرایش:

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
تا سر زلف تو شد بازيچه‌ي دست نسيم
کار و بار جمع مشتاقان پريشان گشتن است!

جام بشکستند و اکنون وقت گل خون مي‌خورند؛
حاصل آن توبه کردن، اين پشيمان گشتن است!

"ه‍. الف. سايه"
 
  • Like
واکنش ها: ebbi

Sharif_

مدیر بازنشسته
ته کت نازنده چشمان سرمه سائی
ته کت زیبنده بالا دلربایی

ته کت مشکین دو گیسو در قفائی
بمو واجی که سرگردان چرائی
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من وتوست



سایه:gol:
 

Sharif_

مدیر بازنشسته
ته دوری از برم دل در برم نیست
هوای دیگری اندر سرم نیست

بجان دلبرم کز هر دو عالم
تمنای دگر جز دلبرم نیست
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا